پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ | 21 - 11 - 2024

Communist party of iran

متن پیاده شده‌ی سخنرانی افتتاحیه‌ی صلاح مازوجی (دبیر کمیته اجرائی حزب کمونیست ایران) در کنگره‌ی سیزدهم حزب کمونیست ایران


صلاح مازوجی


ابتدا به سهم خود به همه شما رفقای عزیز، به‌ویژه به مهمانان گرامی که دعوت ما را برای شرکت در کنگره پذیرفته­اند و با حضور در سالن­ها و یا از طریق آنلاین در این کنگره شرکت دارند، خوش­آمد می­گویم و به همه درود می‌فرستم. من متأسفانه به دلیل مشکلات مربوط به مدارک سفر نتوانستم در سالن استکهلم حضور یابم و بالاجبار از طریق آنلاین در کنگره شرکت دارم، با این‌حال از دور دست همگی رفقا را به گرمی می­فشارم و لحظات خوبی برایتان آرزو دارم.


کنگره سیزدهم حزب کمونیست ایران در شرایطی برگزار می‌شود که جنگ در اوکراین کل جهان را تحت تأثیر قرار داده است. با تهاجم روسیه به اوکراین و وقوع جنگ تمام‌عیار نقطه‌عطفی در نظم جهانی به‌وجود آمده و رقابت قدرت­های امپریالیستی وارد فاز جدیدی شده است. تهاجم روسیه به اوکراین و این جنگ و کشتار و ویران‌گری رویدادی خلق‌الساعه و بدون زمینه نبود. این جنگ ریشه در تداوم و تعمیق بحران سرمایه­داری معاصر و تلاش قطب­های امپریالیستی برای تقسیم مجدد جهان و گسترش مناطق نفوذ دارد. آنچه که در حال حاضر جریان دارد، این است که دولت اوکراین، مانند مهره­ای در جنگ و جدال درون قطب­های سرمایه‌داری و امپریالیستی عمل می­کند. دولت اوکراین نه به نیابت از مردم اوکراین بلکه به نیابت از آمریکا و ناتو در برابر تهاجم روسیه می­جنگد. در واقع مردم اوکراین قربانیان اصلی این جنگ هستند. این جنگ از یک طرف نتیجه سیاست­های دولت آمریکا و متحدین آن در ناتو در دوره بعد از پایان جنگ سرد و تلاش برای گسترش ناتو به کشورهای هم‌ مرز روسیه و دیکته کردن سیاست اقتصادی «شوک درمانی» به اقتصاد آن کشور، و از سوی دیگر نتیجه سیاست­های توسعه‌طلبانه دولت روسیه با تکیه بر ناسیونالیسم عظمت‌طلب روسی و الیگارش­های میلیاردر است.


در اوکراین دولت­های برآمده از کودتای سال ۲۰۱۴ که آن را «انقلاب میدان» نام نهادند، طی هشت سال جنگ داخلی عملاً در خدمت طبقه حاکم و جنگ‌سالاران فاسد اوکراینی بودند و برخلاف منافع مردم نه‌تنها هیچ راه صلح­آمیز و دمکراتیکی برای حل بحران با مردم شرق اوکراین نداشتند؛ بلکه ادامه جنگ و سرازیر شدن کمک دولت­های اروپایی عضو ناتو را به سود خود می‌دانستند.


بنابراین استراتژی و سیاست­هایی که منجر به این جنگ ویرانگر شدند همه ارتجاعی و سرمایه‌دارانه هستند و ربطی به منافع کارگران و مردم ندارد. این طبقه کارگر و اقشار محروم جامعه هستند که محکوم به تحمل هزینه­های انسانی و اقتصادی، این جنگ و گسترش میلیتاریسم شده­اند. طرف­های این جنگ در عرصه تبلیغات رسانه­ای به گرایش ناسیونالیستی، فاشیستی و دست‌راستی در سطح جامعه دامن می‌زنند و حتی جنبش ضد جنگ را به بیراهه برده و با تبلیغات جنگی مسموم کرده‌اند، پدیده­ای که باید با آن به مقابله برخاست. کارگران و مردم اوکراین، روسیه و جمهوری­های تازه “استقلال یافته” نباید در خارج از مرزها به دنبال دشمن بگردند، دشمن در خانه خودشان است و باید پیکان مبارزه علیه جنگ را به سوی دولت­های خودی نشانه بگیرند.


حقیقت تاسف آور این است که اردوی کار، کمونیست­ها و چپ رادیکال و انقلابی در سطح بین­المللی در موضع تعرضی قرار ندارند و در موقعیتی نیستند که بتوانند تاثیر چندانی بر روند این اوضاع داشته باشد. اما کارگران در ایتالیا و یونان با تظاهرات علیه این جنگ امپریالیستی و ممانعت از ارسال محموله­های نظامی به اوکراین راه را نشان دادند. باید حقیقت را در باره ماهیت این جنگ به کارگران و توده­های زحمتکش گفت. کمونیست­ها باید در برابر تمام طرف‌های این جنگ سرمایه­دارانه و امپریالیستی در صف مبارزه برای انقلاب کارگری باقی بمانند.


رفقای گرامی!

کنگره سیزدهم حزب در شرایطی برگزار می­شود که جامعه ایران گام به گام به یک موقعیت انقلابی نزدیک می‌شود. ما در فاصله دو کنگره شاهد خیزش سراسری دی ماه ۹۶ و خیزش آبان ۹۸ و اعتصابات عظیم کارگری بودیم، که جنبش کارگری و مبارزه برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی را وارد فاز نوینی کردند.


این خیزش­های توده­ای ریشه در بحران عمیق سرمایه­داری ایران و پیامد ویرانگر سیاست‌های نئولیبرالی و فقر و فلاکت بی­سابقه­ای داشت که به کارگران و فرودستان جامعه تحمیل شده بود. خیزش­هایی که روند رو به گسترش اعتصابات و اعتراضات کارگری وقوع آن‌ها را قطعیت بخشیده بود. تجربه این خیزش­های سراسری و حضور جوانان و تهی‌دستان شهری در عمل انقلابی و همبستگی شورانگیز آنان در مقابله با نیروهای سرکوبگر نشان‌دهنده آن بود، ترسی که حکومت به پشتوانه­ی ماشین سرکوب در دل­ها افکنده بود جای خود را به خشم و همبستگی و مقاومت و سرکشی داده است. این پدیده در روانشناسی جامعه­ای که آبستن انقلاب است از اهمیت عظیمی برخوردار است. چون تجربه نشان داده است که تحولات انقلابی دقیقا زمانی رخ می­دهند که احساس ضعف و درماندگی کارگران و توده­های فرودست جامعه از بین می­رود، درست در هنگامی که این توده­­ها به ناگاه می­اندیشند و به این نتیجه می‌رسند که دیگر نباید زیر بار ستم بروند، و بر مبنای این برداشت خود وارد عمل سیاسی می‌شوند. و باز تجربه نشان داده است که فقر و فلاکت اقتصادی و درد و رنج ناشی از آن و آگاهی از ظلم و زور و بی­عدالتی­ها به تنهایی برای ترغیب توده­ها به شورش و انقلاب کافی نیست، بلکه توده­ها لازم است دریابند که یک ساختار اجتماعی بهتر و به دور از ظلم و ستم و سرکوب و نابرابری را می‌توان متحقق کرد. به اعتبار این تجارب  این خیزش­های توده­ای و روند رو به رشد اعتصابات کارگری از آن‌وقت تاکنون تحول عظیمی در آگاهی کارگران و توده­های محروم جامعه و مناسبات آن‌ها با حاکمیت نشان می‌دهد. توده­ها به این نتیجه رسیده­اند که برای رسیدن به خواسته­هایشان باید از رژیم جمهوری اسلامی عبور کنند. اما واقعیت این است که هنوز  ملزومات عبور انقلابی از حکومت اسلامی و ملزومات به زیر کشیدن این رژیم فراهم نشده است. البته کارگران و با عمل خود در ابعاد توده­ای نشان داده­اند که به ضعف خود آگاهی دارند. فروکش خیزش‌های 96 و 98 فقط نتیجه سرکوب سبعانه و خونین رژیم اسلامی نبود، بلکه تهی‌دستان شهری وقتی متوجه شدند که هنوز آمادگی نبرد نهایی با دشمن را ندارند، بدون آنکه مرعوب شوند عقب نشستند و این البته یک بلوغ سیاسی در بعد اجتماعی را نشان می‌دهد.


در هنگامه‌ی این خیزش­های سیاسی طبقه کارگر به دلیل ضعف سازمانی و نبود یک رهبری سراسری نتوانست با اعتصابات سراسری خود ماشین سرکوب رژیم جمهوری اسلامی را زمینگیر کند و ادامه و پیشروی این خیزش­ها را تضمین نماید. و این نشان‌دهنده آن بود که طبقه کارگر برای رهبری جنبش­های اعتراضی و جنبش­های پیشرو اجتماعی هنوز آمادگی لازم را ندارد. به رغم این ضعف­ها جنبش کارگری ایران حتی زیر سایه مرگ‌بار پاندمی کرونا یک روز آرام نگرفته و از پا ننشسته است. در همین سالی که گذشت ما شاهد بیش از دو هزار اعتصاب و اعتراض کارگری بودیم، ما شاهد اعتصابات شکوهمند کارگران هفت تپه، اعتصاب، سراسری کارگران صنایع نفت و پتروشیمی، اعتصاب کارگران راه‌آهن، معادن، شهرداری­ها و چندین اعتصاب و اعتراض سراسری معلمان و بازنشستگان بودیم. جامعه ایران پر از جنب و جوش و مبارزه بوده است. خیزش مردم خوزستان و مردم استان اصفهان علیه بحران کم­آبی فقط نمونه­هایی از اعتراضات توده­ای هستند. در شرایط کنونی، حضور گسترده­تر کارگران مراکز بزرگ صنعتی در صحنه‌ی سیاسی و نفوذ و تأثیر آنان بر سایر بخش‌ها یک امکان واقعی است. در این رابطه باید راه پرکردن شکاف موجود میان حرکات بخش­های متمرکزتر و پیشرو جنبش کارگری با اعتراضات خیابانی توده‌های محروم شهری را پیدا کنیم؟


در اینجا سئوال کلیدی این است، در شرایطی که بسیاری از این اعتصابات و اعتراضات در رشته‌های مختلف و بدون ارتباط با هم انجام می‌گیرند، چگونه می‌توانیم یک جنبش سیاسی توده­ای و سراسری طبقه کارگر را تدارک ببینیم؟ چگونه می‌توانیم دیگر جنبش­های پیشرو اجتماعی و جنبش­های اعتراضی در جامعه را با جنبش کارگری همراه کنیم؟ چون تا زمانی که جنبش اعتصابی کارگران ماهیتی پراکنده، محلی، رشته­ای و منطقه­ای داشته باشد، تا زمانی که جنبش کارگری با حضور خود در صحنه سیاسی نتواند دیگر جنبش­های اجتماعی و اعتراضی را در بعد سراسری با خود متحد و همراه کند، نمی­تواند نظام سیاسی و اجتماعی حاکم را به زیر بکشد. رژیم جمهوری اسلامی هر اندازه هم در نتیجه بحران­های تودرتو و فساد نهادینه شده تضعیف و پوسیده شده باشد، به‌خودی خود سرنگون نمی‌شود، به‌خودی خود فرو نمی­ریزد. بنابراین باید ملزومات سرنگونی جمهوری اسلامی به شیوه انقلابی را فراهم آورد.


در این راستا تدارک جنبش سیاسی توده­ای و سراسری طبقه کارگر نقش تعیین‌کننده دارد. طبقه کارگر برای این امر به تشکل­های توده­ای و طبقاتی، به شوراها، به متشکل شدن در حزب کمونیستی و به رهبری سیاسی و سراسری نیاز دارد. اما در شرایطی که هنوز توازن قوای مناسب برای ایجاد این تشکل­های توده­ای فراهم نشده است، لازم است راه میانجی را برای پر کردن این خلاء پیدا کرد. هم اکنون عنصر اصلی شکل­گیری این رهبری سیاسی و سراسری و ماتریال انسانی و کادرهای آن در جنبش کارگری ایران موجود هستند. این کادرها و این رهبران در کوره اعتصابات کارگری و برگزاری مجامع عمومی در هفت‌تپه و صنایع نفت و پتروشیمی پرورده شده‌اند، این رهبران در سازماندهی اعتصابات کارگران راه‌آهن، معادن، شهرداری‌ها حضور داشتند. در جریان اعتصابات سراسری معلمان و بازنشستگان این رهبران توانمندی و ابتکار عمل خود را نشان دادند. به هم مرتبط شدن و پیوند و همکاری این طیف گسترده از رهبران، که رابطه زنده و ارگانیکی با کانون­های مبارزه طبقه کارگر و مزدبگیران دارند، و نهادینه شدن این همکاری­ها در شرایط کنونی تا حدودی خلاء نبود تشکل­های توده­ای و طبقاتی کارگران را پر می­کند و به نیاز جنبش کارگری به یک رهبری سیاسی سراسری پاسخ می­دهد. در همین رابطه، لازم است حول این راهکارهای میانجی در جنبش کارگری و در سطح جامعه گفتمان سازی کنیم. پیوندهای ما با داخل، تبلیغات سیاسی ما، امکانات سازمانی ما لازم است در خدمت این امر قرار گیرد. همکاری­های ما با دیگر نیروهای موجود در جنبش کمونیستی ایران باید به همین امر کمک کند.


شکل‌گیری آلترناتیو سوسیالیستی در ایران در گرو حضور یکپارچه و متحدانه طبقه کارگر در صحنه سیاسی جامعه است. طبقه کارگر پایه اجتماعی اصلی و ستون فقرات آلترناتیو سوسیالیستی است. رمز موفقیت کنگره سیزدهم حزب در این است که بتواند تمام انرژی و ظرفیت تشکیلات و فعالین حزب در داخل را در خدمت متشکل کردن اراده طبقه کارگر و توده زحمتکشان بکار گیرد. نیروهای جنبش کمونیستی متحزب با به پراتیک درآوردن این جهت‌گیری­ها و پاسخ دادن به نیازهای جنبش کارگری و دیگر جنبش‌های اجتماعی است که می توانند با آن نیروی عظیم چپ اجتماعی در جامعه پیوند تنگاتنگ تری برقرار کنند.


کنگره سیزدهم حزب کمونیست ایران همچنین در شرایطی برگزار می‌شود که بعد از یک دوره کشمکش­ها حاد سیاسی و تشکیلاتی سرانجام جناح راست حزب با سازماندهی و برگزاری کنگره جناحی تحت عنوان “کنگره هجدهم کومه‌له” که مطابق آیین‌نامه‌ی آن، کلیه اعضای جناح چپ تشکیلات را از شرکت در پروسه انتخابات نمایندگان کنگره منع کرده بودند، به انشعاب خود از حزب کمونیست ایران و از کومه‌له به عنوان سازمان کردستان این حزب رسمیت داد. جناح راست همه اعضا و کادرهای حزب را که در این کنگره حضور دارند و تعداد زیادی اعضا که در این کنگره حضور ندارند را از شرکت در کنگره جناحی خود منع کردند با این‌حال ادعا کردند که کنگره روتین و مشروع را برگزار کرده­اند. آن‌ها در حقیقت از حزب کمونیست ایران و سازمان کردستان آن انشعاب کردند. مضمون اختلافاتی که منجر به این انشعاب شد به لحاظ سیاسی راست‌روانه و در مغایرت با برنامه و استراتژی سوسیالیستی و سیاست‌های رسمی حزب کمونیست و کومه‌له، و به لحاظ تشکیلاتی به‌شدت انحلال‌طلبانه بود. رهبری جناح راست مدت‌ها بود با این ادعا که اختلاف نظر سیاسی و جود ندارد و زیر لوای فریادهای وحدت‌طلبانه با اقدام به تصفیه­های سیاسی در ارگان‌های مختلف حزبی تحت اختیار خود قصد داشتند که گرایش کمونیستی و رادیکال درون حزب کمونیست و کومه‌له را از سر راه پروژه­های راست‌روانه­ی خود بردارند. اما این تلاش­ها با علنی کردن اختلافات سیاسی از جانب ما و روشنگری در مورد پروژه­های آنها و دخالت دادن فعالین کارگری و مبارزین سیاسی در داخل در تعیین سرنوشت سیاسی حزب و کومه‌له با شکست روبرو شد.


نامه تهدیدات­آمیز دبیرخانه رهبری جناح راست علیه رفقای ما در کردستان، در آستانه انشعاب‌شان و سکاندال­هایی که به­بار آوردند، اشتباهات و لغزش­های آنی نبودند، بلکه فقط نمونه و جلوه­هایی از رفتار سیستماتیک جریان راست در تمام طول کشمکش­های درون تشکیلاتی بودند. جریان انشعابی هر تبیینی از ماهیت اختلافات و از انشعاب خود داشته باشند، تغییری در این واقعیت نمی­دهد که این جریان امید خود را به پیروزی طبقه کارگر و جنبش سوسیالیستی این طبقه از دست داده بود، امیدشان را به انقلاب کارگری از دست داده بودند. اینکه این جریان با احزاب ناسیونالیست همگرا شده و نقشه می‌ریزند تا در دوره­ی قیام توده­ها یعنی در هنگامه­ای که جریان سوسیالیستی باید تمام توانش را برای برپائی شوراها و ارگان‌های حاکمیت توده­ای به­کار اندازد، سودای حاکمیت مشترک احزاب را در سر می­پروراند، نشان از آن دارد که این جریان ربطی به استراتژی سوسیالیستی در کردستان ندارد. جریان انشعابی در راستای همین استراتژی جدیدشان با به انحصار درآوردن تمام امکانات این تشکیلات که محصول فعالیت مشترک چهل ساله همه­ی ما بود، فکر می­کنند می­توانند مانع فعالیت کمونیستی ما شوند، بی‌خبر از آنکه این رفتارشان هم بیش از پیش ماهیت واقعی آن‌ها را برای کارگران و زحمتکشان روشن خواهد کرد. کارگران و زحمتکشان آگاه کردستان که کومه­له را به‌عنوان یک جریان کمونیستی در دامان خود پرورده کرده­اند این عمل آن‌ها را نمی‌بخشند.


تحت این شرایط باید اذعان کرد که در سال‌های اخیر به دلیل بحران‌ درونی، توسعۀ فعالیت‌های حزب کمونیست ایران با سرعت رشد و تکامل و بلوغ جنبش کارگری و توده‌ای و روند تضعیف موقعیت و ریزش پایه­های رژیم جمهوریاسلامی و با تب‌وتاب جامعه­ای که به موقعیت انقلابی نزدیک می‌شود خوانائی نداشته است. این موقعیت اگر چه یک استثنا نیست و ممکن است توسعه حزب عقب‌تر از سایر عناصر سازندۀ موقعیت انقلابی در جامعه باشد، اما ایجاب می‌کند که حزب کمونیست ضمن پافشاری و تأکید هرچه بیشتر بر اهداف و سیاست‌های کمونیستی و انقلابی خود، مطابق نیازها و ملزومات عصر حاضر خود را برای پاسخگویی برای نیازهای جنبش کارگری و دوره­ای که پیش رو داریم آماده کند. لازم است کلیۀ ظرفیت‌های موجود در حزب را در جهت گسترش فعالیت در راستای پاسخ‌گویی به نیازهای این دوره و چه باید کردها به کار گیرد.


طبیعتاً انشعاب در جریانی که با رشته‌های مختلف به جامعه مربوط است بازتاب اجتماعی در پی خواهد است و ممکن است نوعی سرخوردگی و یأس و نومیدی در پی داشته باشد، اما ما باید با درست کردن امیدهای بزرگ‌تر دشورای­های این دوره را پشت سر بگذاریم. ما در این کنگره جمع شده­ایم و اراده کرده‌ایم که این امیدهای بزرگ­تر را ایجاد کنیم. امید را نمی‌شود از کسی طلب کرد، امید را باید ساخت، امیدهای بزرگ­تر را می‌سازیم.


در این‌جا با تشکر از همه‌ی رفقا سخن را به پایان می‌برم.

موفق و سرافراز باشید!

اشتراک در شبکه های اجتماعی: