مبارزات پر افتخار کومهله و حزب کمونیست ایران بر تارک تاریخ میدرخشد!
یکشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۳
نیما مهاجر

در آستانهی فرا رسیدن ۲۶ بهمن ۱۴۰۳ و ۴۶امین سالگرد علنی شدن فعالیت کومهله هستیم. همانطور که از عنوان این یادداشت پیداست و با توجه به جنب و جوش جریانات رنگارنگی که بنا بر منافع سیاسی و طبقاتی امروزشان از کومهله فاصله گرفتهاند، در این متن به دفاع از تاریخ کومهله و پیوستگی این تاریخ میپردازم. واقعیت این است که تغییر در افکار و اهداف و اولویتها به تغییر مواضع سیاسی میانجامد. برای کسانی که تحزبیابی کمونیستی – به مثابهی تشکیل ستاد رهبری کنندهی مبارزات انقلابی طبقهی کارگر- از افکار و اهداف و اولویتهایشان زدوده شده است اما مصلحتگرایی و تشکیلاتداری اجازه نمیدهد که این واقعیت را به روشنی بیان کنند، دستاویز قرار دادن بهانههای سفسطهآمیز به توجیهی حقیر تبدیل میشود. البته این وضعیت بیگمان موقت خواهد بود و هیچ کس نمیتواند برای مدت زیادی وسط دو صندلی بنشیند، همانطور که دیگر منشعبین بعد از مدتی پیچ و تاب دادن به خودشان، بالاخره صلاح دانستند که بار سنگین مبارزهی کمونیستی را از روی دوش خود برداشته و آشکارا علیه تاریخ کومهله دروغپردازی کنند.
نادمین کمونیسم و دوستان دروغین تاریخ کومهله گاه و بیگاه حول یک هدف مشترک و با اسم رمز مخالفت با تشکیل حزب کمونیست ایران جمع میشوند، اما نه تنها راه به جایی نمیبرند بلکه بعد از چند صباحی در رقابت با همدیگر شمشیر از رو میکشند. بخش قابل توجهی از کادرها و رهبران کومهله، قبل از انقلاب و در دانشگاههای شهرهای بزرگ ایران با بهرهگرفتن از کتابها و ادبیات و تجارب غنی جریانهای کمونیستی و پیوند نزدیک با سازمانهای چپ سراسری با مفاهیم مارکسیستی و انقلابی آشنا شدند. برای مثال، در شرایطی که جمع مخفی کومهله در تهران با تعلق خاطر به خط ۳ – موسوم به خط سیاسی تشکیلاتی- جلسات گفتگوی منظم هفتگی را حول مسائل روز و مطالعهی جمعی آثار لنین همچون «چه باید کرد؟» و «دولت و انقلاب» برگزار میکردند، همزمان رفیق فواد با رفقای کمونیست و برداران جانباخته مجید و مسعود احمدزاده از رهبران چریکهای فدایی خلق ارتباطات نظری و سیاسی تنگاتنگی داشته است. رفقای کومهله که به سازماندهی در میان تودهها باور داشتند و از لحاظ عملی نیز در چهارچوب تشکیلاتهای سراسری در شهرهای تبریز، تهران، جنوب و شمال فعالیت داشتند، بنا بر ضرورتهای دورهی اعتلای انقلابی – از جمله امکانات پیشبرد مبارزهی سیاسی و تشکیلاتی، اتکا به ارتباطات ارگانیک با تودههای کوردستان، تشخیص پتانسیلهای عظیم مبارزاتی در این منطقه و امکان مقاومت مسلحانهی تودهای در برابر ضد انقلاب حاکم – و با توجه به تعدد اعضای کورد، بر فعالیت در کوردستان تمرکز کردند. اکنون برخی بنا بر مصالح سیاسی امروزشان، سعی میکنند همین واقعیت برگرفته از شرایط و ضرورتهای سیاسی را مصادره به مطلوب کرده، آن را به عنوان کوردستانی بودن اندیشهی رهبران این جریان معنا کنند و از شخصیتهایی همچون رفیق جانباخته صدیق کمانگر که به شهادت تاریخ در سراسر ایران دارای شهرت و اعتبار بود، شخصیتهایی با دورنمای محدود و کوردستانی بسازند و جایگاه ایشان را به آنچه که مد نظر امروز خودشان است یعنی به سطح محلی تقلیل دهند.
رهبری کومهله که مبارزات مخفی خود را از سال ۱۳۴۸ آغاز کرده بودند، حتی قبل از انقلاب ۱۳۵۷ و بالطبع قبل از تشکیل حزب کمونیست ایران، هم بنا بر آرمانگرایی انترناسیونالیستی و هم بر اساس الزامات سیاسی و ضرورت اتحاد مبارزاتی علیه سلطهی بورژوازی پدر- مردسالار و مرکزگرا، دغدغهی مبارزهی سراسری داشتند و در راستای همین مشغله و پراتیک سراسری در جریان کمک به تشکیلات مخفی یکی از سازمانهای چپ در تهران مورد هجوم و سرکوب ساواک قرار گرفتند. بعد از ۲۲ بهمن ۵۷ و در جریان سرکوب انقلاب توسط حاکمیت سرمایهداری جمهوری اسلامی، خون نسلی از فداکارترین کمونیستهای ایران و کوردستان در مبارزه و آرمانگرایی انقلابی با هم آمیخته شد. اگر امثال کاک ماجد و کاک امجد مصطفی سلطانیها در ارتباط با تشکیلات کومهله در تبریز بازداشت شده و توسط دژخیمان رژیم تازه به قدرت رسیده اعدام شدند، امثال دکتر بهمن اخضریها و فواد عربها نیز در جریان مقاومت جنبش انقلابی کوردستان جانباختند.
تاکید رفقای بنیانگذار کومهله بر برقراری ارتباط و مبارزه در سطح سراسری تنها از آرمانگراییشان سرچشمه نمیگرفت، بلکه این رویکرد ناشی از تشخیص درست و ضرورتهای سیاسی بود. سیر تحولات نیز نشان داد، کومهله هر کجا که از ارتباطات تنگاتنگ و ارگانیک با کمونیستهای خارج از کوردستان فاصله گرفت، هم خود را از ظرفیتهای اتحاد با بخش سراسری و سازمانیافتهی کمونیستی محروم کرد، هم اینکه بعضا مرتکب اشتباهات فاحش سیاسی شد. دفاع از کاندیدا شدن «رجوی» در جریان انتخابات ریاست جمهوری یکی از این اشتباهات است. این رفقا از همان ابتدا و همواره میکوشیدند که این ارتباطات را به سطح ارتباطات سازمانی و ایجاد تشکیلات متحد ارتقا دهند. این آرزوی کاک فواد بود، کما اینکه در عبارت مشهور این رفیق جانباخته میخوانیم: «روزی که خورشید تابناک حزب کمونیست ایران طلوع میکند، روز رستاخیز سرخ زحمتکشان را نوید میدهد و آن روز، روز آب شدن برفهای ستم است. رفقا! خورشید را بجنبانیم!» هر چند کاک فواد به درستی هیچکدام از مسیرهای تشکیل حزب کمونیست کوردستان یا ایجاد حزب کمونیست ایران را مسدود نکرد، و باز هم به درستی بر حق تشکیل حزب کمونیست مستقل کوردستان مهر صحه میگذاشت؛ اما او به طور مشخص به تشکیل حزب کمونیست ایران سمپاتی داشت و با صراحت اعلام کرد، وظیفهی ماست که به سمت وحدت مبارزاتی با مجموعهی ایران حرکت کنیم و الزامی است که حزب کمونیست ایران را به نفع طبقهی کارگر ایران تشکیل دهیم. به جملات روشن و صراحت سخنان کاک فواد گوش بسپاریم: «حقیقتش این است که این مسئله به طور کلی در بین ما حل نشده است. یعنی دو نظر در بین ما وجود دارد. عقیدهی شخصی من این است که اساسا باید حزب کمونیست ایران بوجود بیاید، منتهی حق مسلم مردم کردستان هم هست که حزب کمونیست کردستان را داشته باشند و این را تحولات و شرایط تاریخی تعیین میکند که حزب مستقل کمونیست کردستان را ایجاد کرد یا ایجاد نکرد. بستگی به تحولات مبارزهی طبقهی کارگر در ایران دارد. اگر مبارزهی مجموعهی ایران اساسا به سمت وحدت برود الزامی است که حزب کمونیست ایران بوجود بیاید و این وظیفهی ماست که به این سمت حرکت کنیم، نه فقط در شعار بلکه به لحاظ عملی و مستقیما در صفوف طبقهی کارگر ایران و به نفع این طبقه باید چنین کاری کرد (حزب کمونیست ایران را تشکیل داد). این یکی از موضوعاتی است که در بین ما وجود دارد و باید به نوعی حل شود. این نظر من بود. نظر دیگری هم وجود دارد که فقط معتقد به حزب کمونیست ایران است.» [۱] از سخنان کاک فواد متوجه میشویم که از همان آغاز فقط دو نظر در بین بنیانگذاران کومهله وجود داشته است، که در هیچکدام از این نظرات مخالفتی با تأسیس حزب کمونیست ایران وجود خارجی ندارد.
اگر این نظر کاک فواد است، کاک صدیق کمانگر و دکتر جعفر شفیعی از رهبران محبوب کومهله نیز تا آخرین لحظات زندگی پر افتخارشان عضو رهبری حزب کمونیست ایران بودند. به راستی که وارونه نشان دادن سابقهی مبارزاتی و شخصیت واقعی این رفقای جانباخته از سوی هر شخص یا سازمانی صورت بگیرد، قابل قبول نیست. در ۱۱هم شهریور ۱۳۶۲، کومهله به سهم خود با اتکا به جایگاه تودهایاش و از مسیر مشارکت به عنوان یکی از پایههای اصلی تشکیل حزب کمونیست ایران به مبارزهی سازمانیافته با ناامیدیهایی که ضد انقلاب اسلامی بر جنبش کمونیستی ایران تحمیل میکرد، برخاست و پرچم کمونیسم را سرپا نگه داشت. شکست انقلاب ایران تعداد زیادی از سازمانهای کمونیستی را با بحران و انحلال و سرنوشت تراژیکی مواجه کرد. تشکیلات علنی حزب کمونیست ایران در دل کوههای کوردستان -همانا سنگر انقلاب ایران – و با هدف تقویت یکپارچگی و انسجام در صفوف کمونیستهایی بوجود آمد -که بالاخص در خارج از شهرهای کوردستان – بر اثر ضربات ددمنشانهی جمهوری اسلامی دچار آشفتگی فکری و پراکندگی سازمانی شده بودند. تشکیل حزب کمونیست ایران مهر این شرایط تاریخی معین را بر پیشانی دارد. این حزب در دورهی اعدامها و شکنجهها و توابسازیها، در دورهای که بخشی از چپ ایران زیر سایهی عبای خمینی قرار گرفت و لفاظیهای استکبارستیزی رژیم اسلامی علیه شیطان بزرگ را مبارزه با امپریالیسم ترجمه میکرد، در پراتیک خود بر وحدت و همگرایی کمونیستها در سراسر ایران و در اسناد و برنامههایش بر استراتژی سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی تاکید داشت. این سیاست درست و تاکید کومهله بر استراتژی انقلابی و اتکا به جنبشهای کارگری و تودهای در پیشبرد فعالیتهایش، بخشا محصول تلاشها و مبارزات نظریای بود که در سطح سراسری جنبش کمونیستی و مشخصا در ظرف حزب کمونیست ایران شکل گرفت. حزب کمونیست ایران به لحاظ تاریخی و در مقیاس سراسری به نوبت خود به رفع تشتتهای فکری که در نتیجهی شکستها و عقبنشینیهای جهانی و منطقهای در صفوف کمونیستهای متشکل به وجود آمده بود کمک شایانی کرد.
ضد انقلاب حاکم که با تقویت گفتمان تجزیههراسی و صدور فرمان جهاد علیه کوردستان توانسته بود علاوه بر حزب جمهوری اسلامی دیگر احزاب ارتجاعی-مذهبی و ناسیونال-شوونیست در کوردستان و ایران (از جمله جریان مکتب قرآن یا سازمان مجاهدین خلق که از متحدین کنونی حزب دمکرات کوردستان ایران است) را علیه مقاومت انقلابی مردم کوردستان بسیج کند، رفته رفته با تثبیت قدرت تلاش میکرد که سنگر انقلاب را هر چه بیشتر منزوی کند و نیروهای سیاسی فعال در بقیهی مناطق ایران را علیهاش بشوراند یا حداقل از پشتیبانی و اتحادشان با جنبش انقلابی کوردستان بازدارد. تشکیل حزب کمونیست ایران در عین حال مبارزهی کمونیستها علیه این تبلیغات مزورانه، تفرقهافکنیها و سیاستهای سرکوبگرانه بود. هر انسان منصفی باید از وارونه بازگو کردن تاریخ، خود را مصون نگه داشته و جانفشانیهای یکایک پیشمرگان کومهله و حزب کمونیست ایران را که در راه آرمان آزادی و برابری و از مسیر کمک به وحدت مبارزاتی طبقهی کارگر و جنبش انقلابی مردم ایران جان عزیزشان را فدا کردند، ارج بگذارد. حزب کمونیست ایران با زدودن تنگنظری و محدودنگریها، بر افق مبارزهی کمونیستی نور تاباند و به نوبت خود اراده و استراتژی کومهله برای رهبری جنبش انقلابی کوردستان را تقویت کرد. تشکیل حزب کمونیست ایران در دورهی عقب نشینی نظامی در کوردستان، به بخش سوسیالیستی جنبش کوردستان و در کل به جنبش انقلابی کوردستان یاری رساند تا این دوران سخت را بدون غرق شدن در ماجراجوییهای نظامی و درغلطیدن به استراتژیهای متکی به سازشکاری با اصلاحطلبان حکومتی یا دخیل بستن به دخالتهای خارجی از سر بگذراند. نگاهی به سیاستها دیگر احزاب فعال در کوردستان برای مثال سرنوشت جریان متبوع عبدالله مهتدی که با ادعای جدا کردن کومهله از حزب کمونیست ایران، مسیر انشعاب را در پیش گرفت و سر از اتحاد با دشمنان قسم خوردهی مردم کوردستان یعنی سلطنتطلبان درآورد، و تلفات نظامی، بی اعتباری اجتماعی و سرخوردگیها و سرشکستگیهایی که در نتیجهی سیاستهای فرصت طلبانه و ماجراجویانه نصیبشان شد، بر تاثیرات مثبت تشکیل حزب کمونیست ایران بر سرنوشت سیاسی و جایگاه اجتماعی-طبقاتی «کومهله» سازمان کوردستان این حزب مهر تایید میگذارد. البته این تاثیرات دوطرفه بوده است، یعنی جریان تودهای کومهله نیز از سنتها و تجربههایی برخوردار است که میتواند به سرمشقی برای جنبش انقلابی ایران و کمونیستها در سطح سراسری تبدیل شود. تجربهی مقاومت و تسلیح تودهها در برابر ضد انقلاب اسلامی، تجربهی حاکمیت مستقیم شوراهای مردمی در شهرهای کوردستان و در این اواخر سازماندهی اعتصابهای عمومی متعدد در جریان خیزش انقلابی ژینا نمونههایی روشن و موید این ادعا هستند.
نادمین سوسیالیسم که حول مخالفت با حزب کمونیست ایران اتحاد متزلزلی ساختهاند، اجتماعی نشدن این حزب را بهانهای برای بیان آرزوی انحلال حزب کمونیست ایران قرار میدهند و فاکتورهایی همچون قدرت بالای سرکوب، فریبکاری ضد انقلاب حاکم و سردرگمی و سرگردانی در صفوف احزاب کمونیستی، و فقدان یک مقاومت تودهای در خارج از شهرهای کوردستان را در این ناکامی نادیده میگیرند. مخالفت آشکار با حزب کمونیست ایران یا تحریف تاریخ و روایتهایی که از زاویه منافع امروزین افراد و سازمانها به شکل ضمنی علیه تشکیل این حزب مطرح میشود، در واقع اسم رمز رویگردانی از کمونیسم و تلاش برای تضعیف بخش تحزبیافتهی جنبش سوسیالیستی و علیالعموم محروم کردن جنبش انقلابی کوردستان از متحدین رادیکال و سراسریاش است. در این بین جریان انشعابی نیز با اراده گرایانه و ذهنی خواندن میکوشد برنامهی کومهله برای حاکمیت شورایی مردم در کوردستان را به حاشیه رانده و تحت لوای مثال سفسطهآمیز ترافیک لایت و رنگ زرد در چراغ راهنما به آیندهی نامعلوم موکول کند، تا در حقیقت تئوری مدیریت دوران گذار را – که اکنون رضا پهلوی هم از آن دفاع میکند – همچون راهکار بورژوازی برای سرکوب انقلاب و تقسیم قدرت از بالای سر تودهها در چهارچوب حاکمیت احزاب به خورد تودهها بدهد.
اما ما کمونیستها نه تنها پرچم پر افتخار حزب کمونیست ایران را در دست گرفتهایم بلکه به شکل خستگیناپذیری تلاش میکنیم تا برای اجتماعی شدن حزب کمونیستها در ایران و کوردستان فرصت خلق کرده و از فرصتهای پیش آمده آگاهانه بهره ببریم. ما باور داریم که کمونیستهای ایران میتوانیم این وضعیت را تغییر دهیم و در شرایط قدرت دوگانه از تجارب یکصدسالهی مبارزهی کمونیستی در ایران و بیش از دویست سال در جهان برای تودهای شدن حزب کمونیست استفاده کنیم. کومهله و حزب کمونیست ایران برای دستیابی به این هدف مسیر تشکیل شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست در ایران و کوردستان را در پیش گرفته و آمادهی وحدت عملی و همکاری با همهی افراد و سازمانهای کمونیست است. تجربهی واقعی نیز تاکنون نشان داده است که کوردستان به تنهایی، یا بدون ضعیف شدن طبقهی حاکم در مرکز و تقویت توازن قوا به نفع جبههی مردم در سطح سراسری نمیتواند بختک جمهوری اسلامی را از سر کم کند. به این ترتیب همانطور که سرنوشت جنبش انقلابی کوردستان به آیندهی جنبش انقلابی مردم ایران گره خورده است، سرنوشت کومهله به عنوان یک سازمان کمونیستی نیز با سرنوشت جنبش کمونیستی در سراسر ایران – از جمله با آیندهی حزب کمونیست ایران- پیوندی درهمتنیده و جداییناپذیر دارد. ما کمونیستها این ادعا را از واقعیتهای اجتماعی نتیجه میگیریم. کما اینکه، علیرغم تلاشهای جنبش ناسیونالیستی و چپهای ناسیونالیست در کوردستان که بر روی اختلاف افکنی ملی سرمایهگذاری کردهاند و عملا در جهت منزوی شدن جنبش انقلابی در کوردستان گام برمیدارند، جنبش انقلابی ژینا به طور عینی ضرورت سیاسی وحدت ملیتهای تحت ستم، اتحاد کمونیستها و همبستگی جنبشهای اجتماعی پیشرو در سطح سراسری را نشان داد.
زنده باد کومهله
زنده باد سوسیالیسم
زنده باد حزب کمونیست ایران
زیرنویس: [۱]: برگرفته از سخنان کاک فواد مصطفی سلطانی در تابستان ۱۳۵۸ (۱۹۷۹) در مهاباد
بهمن ۱۴۰۳