لغو خشونت عليه زنان در گرو مبارزه سازمان یافته است!
شنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۳
آرام فرج الهی
۲۵ نوامبر برابر با ۴ آذر روز جهانی «مبارزه با خشونت علیه زنان» است، این روز سالگرد قتل خواهران میرابل است. خواهران میرابال چهار خواهر اهل جمهوری دومنیکن با نامهای «پاتریا»،«مینروا»،«ماریا ترزا» و «دِده» بودند که از مخالفان دیکتاتور معروف «تروخیو» (رافائل لئونیداس تروخیو مولینا با نام مستعار ال هِفه) حاکم نظامی جمهوری دومینیکن به شمار میرفتند. تروخیو بین سالهای ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۸ و سپس از ۱۹۴۲ تا ۱۹۵۲ رسماً رئیس جمهور دومینیکن بود و دوران حکومتش خشنترین دوره در تاریخ جمهوری این کشور به حساب میآید. خواهران میرابل در فعالیتها و مبارازت مخفیانه علیه رژیم او مشارکت داشتند. سه خواهر از چهار خواهر (پاتریا، مینروا و ماریا ترزا) در ۲۵ نوامبر ۱۹۶۰ به جرم شرکت در فعالیتهای سیاسی علیه رژیم دیکتاتوری حاکم بر دومینیکن به قتل رسیدند.
۲۱ سال بعد یعنی سال ۱۹۸۱ در همایشی که در بوگوتا پایتخت کشور کلمبیا با شرکت مدافعان حقوق زنان در آمریکای لاتین و منطقه کارائیب تشکیل شد، پیشنهاد شد روز قتل خواهران میرابل روز منع خشونت علیه زنان نامگذاری شود. هدف از این اقدام آن بود تا افکار عمومی جهانیان بیش از پیش به نهی خشونت نسبت به زنان متمرکز شود.
اساس تعریف سازمان بهداشت جهانی، خشونت، رفتاری است برای آسیب رساندن به دیگری و دامنه آن از تحقیر و توهین، تجاوز، ضرب و جرح تا تخریب اموال و دارایی و قتل گسترده است.
بر اساس همین تعریف، خشونت خانگی از شایعترین انواع خشونت است که در حوزه خصوصی اتفاق میافتد و میان افرادی رخ میدهد که به سبب صمیمیت، ارتباط خونی یا قانونی به یکدیگر پیوند خوردهاند. خشونتهای خانوادگی عمدتا جرم وابسته به جنسیت محسوب میشود که در بیشترین موارد، مردان به زنان روا میدارند و درواقع از رفتار جنس غالب در جامعه نشات میگیرد.
خشونت علیه زنان یک رفتار یا فرهنگ فردی نیست. یک رفتار و فرهنگ اجتماعی است که توسط مردان به اجرا در می آید و بازتاب شالوده های مادی جامعه (روابط تولیدی) است که شکاف جنسیتی یکی از لایه هایش می باشد. سرمایه داری بدون تکیه بر این شکاف نمی توانست و نمی تواند به طور سودآور انباشت کند و نمی توانست و نمی تواند مرتبا بر طبقه ی کارگر فائق آید.
دوم، آن نوع خشونتی که امروز در جهان علیه زنان رایج است خشونتی از نوع خشونت علیه زنان در جوامع برده داری و فئودالی نیست. این خشونت، تاریخی دارد که با ظهور سرمایه داری آغاز می شود و در مرکز آن «به کنترل درآوردن بدن زن» برای کنترل تولید مثل نیروی کار آینده قرار دارد. در قرن ۱۶ و ۱۷ رشد سرمایه داری فشار بزرگی برای افزایش نیروی کار به وجود آورده بود. اینجاست که به قول سیلویا فدریچی، نگارنده کتاب «ساحره و آدمخوار»: «رَحِم» نقش تعیین کننده ای برای توسعه سرمایه داری پیدا می کند، جایگاه پدرسالاری در حفظ نظام ها و دولت های ارتجاعی، جهانی است.
کمتر زنی است که از کودکی تا کهنسالی به اَشکال مختلف، تجاوز و آزار جنسی را تجربه نکرده باشد. از خیابان و مدرسه و محیط کار تا خانه و اتاق خواب و تفریحگاه. از مردان سیاستمدار و روحانیون و رهبران دینی ادیان گوناگون تا ورزشکاران معروف و سینماگران و هنرمندان و نظامیان، و از شوهر و دوست پسر و دوست معمولی تا پدر و برادر و صاحبکار و افراد ناشناس و الیآخر.آمارها نشان داده اند یک سوم زنان و دختران جهان در طول عمر خود خشونت فیزیکی و یا جنسی را تجربه می کنند و نیمی از زنانی که در گوشه و کنار دنیا به قتل رسیده اند، توسط شریک زندگی یا اعضای خانواده خود کشته شده اند. در سراسر دنیا، حدود ۷۵۰ میلیون زن و دختر پیش از هجده سالگی ازدواج کرده اند و ۲۰۰ میلیون زن و دختر، ختنه می شوند. بعلاوه خشونت جنسی بویژه در کشورها و جوامع اسلام زده و دیکتاتوری نظیر رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی که دین و دولت با هم تلفیق شده به مراتب بیشتر و ابعاد گسترده تر و بی شماری بخود می گیرد، ازجمله خشونت کلامی، تجاوز، متلک پرانی، بارداری ناخواسته، تن فروشی، ختنه، خرید و فروش زنان، خشونت در محیط کار، خشونت در زندان، تجاوز و قتل، آزار واذیت توسط اعضای خانواده، خشونت نگاهی، رفتاری، جداسازی زنان ومردان و صد ها مورد دیگر را میتوان نام برد که هر روزه شاهد اعمال آنها بر زنان در محل های کار و زندگی هستیم. اعمال برخی از این خشونت ها در این جوامع توسط قوانین رسمی مورد حمایت قرار می گیرند و مرتکبین خشونت علیه زنان ازهرگونه مجازاتی معاف می گردند.
خمینى در سال ۶٠ گفت: «مهمترین ثمره انقلاب، بازگشت به حجاب زنان بود، اگر هیچ ثمره دیگرى هم نداشت، انقلاب با همین حجاب به نتیجه خود رسید». این اولین تجربه جامعه مدرن با نظام دین مدار فاشیستی و حاکمیت مبتنی بر قوانین شریعت بود.
آیه ۲۲۳ سوره بقره در مورد چگونگی و شیوه رابطه جنسی، حق تصمیمگیری را به مرد داده است و میگوید: «زنان شما در حُکم کِشتزار شما هستند، پس هرگونه که خواستید به کشتزار خود درآیید…»
بیاهمیت بودن رضایت زن از رابطه جنسی و تقلیل او به یک شیئ جنسی چنان در قوانین اسلامی پذیرفته شده و عادی است که مرد حتی میتواند با کودکان، بدون در نظر گرفتن اراده، آگاهی و رضایت آنها اَشکالی از رابطه جنسی را داشته باشد. طبق مادۀ ۱۱۰۵ قانون آیین دادرسی مدنی در ایران، زن موظف به «تَمکین» و اطاعت از شوهر چه در امور جاری زندگی و چه در مسائل جنسی است. زن در مقابل این تمکین و تن دادن است که مستحق دریافت نَفَقه (هزینههای زندگی) دانسته شده است. طبق این اصل، زن به هر نوع خواست جنسی مرد در هر شرایط و هر موقعیتی باید تن بدهد.
اما اگر قوانین دینی و اخلاقیات مذهبی در بعضی کشورها مجوز تجاوز به زنان را صادر کرده است، صنعت بینالمللی پورن در ابعاد جهانی تجاوز را عادیسازی و تبلیغ میکند. پورنوگرافی مدتها است به یک صنعت جهانی بسیار سودآور و وسیع تبدیل شده است. تخمین زده میشود مطالب سایتهای پورن ۳۶ درصد کل محتوای موجود در شبکه جهانی اینترنت را تشکیل میدهد. یعنی تقریبا چهار عکس و فیلم از هر ۱۰ مورد! تنها یکی از چند صد کمپانی بزرگ صنعت پورن در اینترنت، روزانه هشتاد میلیون بازدیدکننده در سراسر جهان دارد.
طبق نظرسنجیها سن بازدیدکنندگان پورن به کودکان ۱۱ ساله رسیده است و سئوال این است که صنعت پورن به نوجوانانی که هویت جنسی و شخصیت جنسیشان در حال شکلگیری است و بهطور کلی به مردم، چهچیزی را آموزش میدهد؟ جواب بسیار راحت است: تحقیر زنان و تجاوز!
پدیده تجاوز را از ابعاد مختلف اجتماعی، فرهنگی، حقوقی و روانشناسانه میتوان بررسی کرد. اما مساله تجاوز مثل هر پدیدۀ اجتماعی دیگری در بستر یک روابط تولیدی-اجتماعی مشخص صورت میگیرد که از یک شیوه تولیدی-اجتماعی معین هم برآمده است. نظام طبقاتی از ابتدای پیدایش آن بر ستم و حاکمیت مرد بر زن و مالکیت مرد بر سکسوالیته و بدن زن بنا شده است. این ستم در صورتبندیهای مختلف طبقاتی از بردهداری و فئودالیسم تا نظام سرمایهداری ادامه پیدا کرده است. فرهنگ و اخلاقیات حاکم بر هر کدام از این جوامع طبقاتی که اساسا از شیوه تولید مسلط در آن جامعه برخاستهاند، فرهنگ و اخلاقیات توجیهکننده و بازتولیدکننده منافع طبقه حاکم و روابط تولیدی-اجتماعی مبتنی بر استثمار و ستم در آن جامعه بودهاند. خشونت علیه زنان در نظام طبقاتی یکی از اشکال پایدار نقض حقوق انسانی درخانه و محل کار به منظور بهره کشی و ستم و استثمار در سطح جهان است و محدود به یک فرهنگ، ملیت، منطقه و کشور خاصی نیست. ریشه خشونت علیه زنان، امر مداوم سیستم مردسالار سرمایه داری جهانی است و این واقعیت نشان می دهد که هر گونه مبارزه ای علیه ستم به زنان نمی تواند بدون ارتباط و جدا از مبارزه طبقاتی علیه این نظام سود محور به سرانجامی برسد.
زنان در جوامع سرمایه داری بوسیلۀ قوانین مذهبی و فرهنگ مرد سالارانه به گوشت دم توپ گروههای آدمکش و واپسگرای اسلامی همچون اشرار “بوکوحرام” و “داعش” تبدیل شده اند، بعلاوه خشونت جنسی بویژه در کشورها و جوامع اسلام زده و دیکتاتوری نظیر رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی که دین و دولت با هم تلفیق شده به مراتب بیشتر و ابعاد گسترده تر و بی شماری بخود می گیرد، از جمله خشونت کلامی، تجاوز، متلک پرانی، بارداری ناخواسته، تن فروشی، ختنه، خرید و فروش زنان، خشونت در محیط کار، خشونت در زندان، تجاوز و قتل، آزار و اذیت توسط اعضای خانواده، خشونت نگاهی، رفتاری، جداسازی زنان ومردان و صد ها مورد دیگر را میتوان نام برد که هر روزه شاهد اعمال آنها بر زنان در محل های کار و زندگی هستیم. اعمال برخی از این خشونت ها در این جوامع توسط قوانین رسمی مورد حمایت قرار می گیرند و مرتکبین خشونت علیه زنان ازهرگونه مجازاتی معاف می گردند. به طور کلی می توان گفت خشونت علیه زنان در نظام طبقاتی یکی از اشکال پایدار نقض حقوق انسانی درخانه و محل کار به منظور بهره کشی و ستم و استثمار در سطح جهان است و محدود به یک فرهنگ، ملیت، منطقه و کشور خاصی نیست.