دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ | 29 - 04 - 2024

Communist party of iran

فیلم دنباله دارِ «پایتخت» عادی سازی روابط اسارتبار در جمهوری اسلامی


عباس سماکار

مدتی ست که یک فیلم سریال چندین قسمتی از «صدا و سیما» جمهوری اسلامی به نام «پایتخت» پخش میشود که توجه عمومی را به خود جلب کرده است. 

این فیلم دنباله دار، در بخشهای مختلفش به زندگی افراد یک خانواده از اقشار متوسط رو به پائین در شهرستانی از مازندران، و رویدادهائی میپردازد که با تلاش فیلم شناسانۀ یک کارگردان (سیروس مقدم) و تیم فیلمسازی حرفه ای و با استفاده از جذابیت های سرگرم کننده در زندگی این خانواده، میگوشد مسائل مطرح در جامعه ما را در سطح برخوردهای شخصی و شخصیتی و دعواهای ابتدائی خانوادگی خلاصه کند و چنین جلوه دهد که علت همۀ این مشکلات، مربوط به برخورد آدمهای داستان با هم و تربیت و خصلت شخصی آنان است و اگر این برخوردها نباشد، بیان مشکلی در روابط اجتماعی که به حاکمیت و ناخشنودی از شرایط اجتماعی و معیشتی ناشی از آن مربوط باشد، مطرح نیست. 


سَرفَردِ متشخص و با نفوذ خانواده «نقی معمولی» راننده یک نمایندۀ مجلس (مالکی از ارکان دست چندم قدرت) است که همین نقی معمولی موجود، در میان افراد خانواده از «اعتبار» برخوردار است و بقیه خانواده چشم شان به اِعمال نفوذ وی برای حل مشکلات و دشواری های شغلی و معیشتی ست. «نقی» فردی خودشیفته و عاشق میکروفن و خودنمائی در هرموقعیت ممکن است و طوری رفتار میکند که بقیه خانواده باید رعایت «شأن و منزلت» او را به عنوان شخصی که با مجلس «رابطه» و با «بزرگان» رفت و آمد دارد بکنند. بقیه خانواده، همسر نقی (هما)، زن خرافی و در آرزوی گوینده شدن در اخبار تلویزیون، پسر خواهر نقی بهداش که مادرش فهیمه زن خرافی بدون شوهر (شوهرش در سومالی مفقود شده و همه فکر میکنند او مرده است) و برادر معتاد نقی، خاله و ارسطو پسرخالۀ (حبس کشیده) و آدمهای خرد و ریز دیگر، ساکنین محل و همسایگان، ظاهراً نمایندۀ قشر میانیِ رو به پائین جامعه هستند که هیچکدام از آنها عملاً از زندگی مردم جامعه و اعتراضهای موجود و مبارزات و مشکلات ناشی از سیاستهای رژیم متاثر نیستند و گوئی در سیارۀ دیگری زندگی میکنند. از صفتهای بارز خانواده، افزون بر خرافی بودن، به شدت مطیع بودن در برابر حاکمیت و نمایندۀ دست چندم آن در این فیلم، «مالکی» هستند که عضو مجلس است و به خاطر راننده خود «نقی» در ارتبازط با این خانواده قرار دارد.  


در این سریال، کارگردان، سیروس مقدم  و تهیه کننده، الهام غفوری، نویسندۀ متن فیلمنامه محمد تنابنده و طبعاً دستگاه پشتیبان و سرمایه گذار حکومتیِ فیلم کوشیده اند با اتکاء به گویش محلی شیرین مازندرانی و پرداخت حرفه ای به حادثه آفرینی و شخصیت پردازی، همۀ هنر خود را برای جذابیتهای سرگرم کننده به کار گیرند و از این راه هرگونه نقد مضمون و محتوائی در بارۀ کمبود اساسی فیلم و نپرداختن به وضعیت اجتماعی و نشان دادن یک خانوادۀ بی ارتباط با مجموعه رویداهای اسارتبار و جنایت کارانۀ حاکمیت را بپوشانند و از تهمت همکاری با دستگاه سرکوب و تحمیق بگریزند. 


درواقع ساختن اینگونه فیلمهای سرگرم کننده و سریالی پس از تجربیات فیلمسازی ضدمخالفین حکومتی و مستقیما طرفدارانه از جمهوری اسلامی، برای مثال همچون سریال «گاندو» و غیره، اینبار تبلیغ و عادی سازی روابط اقشار پائینی از مردم را در رابطه با زندگی در ایران که همه بدبختیهای شان به خودشان مربوط است و نشانی هم از مخالفتِ نه تنها هیچیک از افراد حاضر در فیلم با دستگاه حاکمه موجود نیست، بلکه اصولا مخالفانی در جامعه وجود ندارند که نیاز به تاثیرگذای آنها بر مضمون و محتوی فیلم مطرح باشد. 


نکته جالب دیگر، در این فیلم نمایش سلطۀ مردسالاری (ازدواج شوهر کمشدۀ فهیمه و دیگر روابطی در این زمینه) و بازگشت او به ایران و منقلب شدن فهیمه از ازدواج او، و پذیرش بعدی موجود بیمار و وحشی خود به نام شوهر است. و چه بسا اینطور جلوه میکند که نمایش این مورد در فیلم، خود نوعی افشاگری در روابط و قوانین موجود اسلامی ست، اما دقت در موضوع، خلاف این را ثابت میکند؛ زیرا نمایشِ هرگونه ناروائیِ اجتماعی و سیاسی، اگر به نوعی هماهنگ با روایت و داستان همراه با چالش و نقد انگیزه ها و علل وجودی آن نباشد، خود نوعی بازتولید و عادی سازی آن رابطه ناروا ست. برای دیگر رویدادهای موجود در فیلم هم عیناً همین موضوع مطرح است و اگر هم در جائی نمایش یک ناروائی در فیلم،، حالت کوچکی از نقد به خود میگیرد (مانند صحنه مصرف اشتباهی آب زمزم بعد از بازگشت پُرتمطراق نقی معمولی از مکه)، با نیمچه فکاهی کردن موضوع، نقدِ ظاهری این رویداد، لوٍث میشود و امری در ردیف بقیۀ پرداختهای فیلم جلوه میکند.


کوتاه کلام اینکه، جمهوری اسلامی پس از ده ها سالِ حاکمیت مرگبار و جنایت-کارانۀ خود فراگرفته است سربریدن با پنبه را به عنوان یک روش موثر بکار بگیرد و با ساختن اینگونه فیلم های سرگرم کنندۀ قلابی، توجه جامعۀ زخمی و غمزده را از وضعیت اسفبار کنونی منحرف سازد. و تردیدی نیست که همۀ اینها ناشی از ترس رژیم از مبارزۀ به اوج رسیدۀ مردم ایران ست که جمهوری اسلامی را لب پرتگاه برده است.  

***

اشتراک در شبکه های اجتماعی: