فریاستایلِ چوبِ معلم از توماج
جمعه ۱۶ مهر ۱۴۰۰
بالاترین طبقهی جامعهی من شمایی
اگه ذهن انسان جهان باشه، شما خدایی
خالقی، خالق فکر، دبیرِ اخلاق
بستری، پایهی کشت، نویدِ افکار
آیندهی کشورمی، فردای بهترمی
رنگِ دنیای سیاهم، روشنیِ شبمی
دانشآموزِ بیانضباطتم، نیمکت عقبی
تا ابد تو صفتم، پشت سرت، یک قدمی
قلم دادی دستم، قلم میزنم به جات
حالا که دست گذاشتن جلو دهنت، میشم من صدات
دیکته میکنم رو ورق لعنت به فساد
جای معلم تو زندان نیست لعنت به استبداد
بمون یاد دادین جلو ظلم وایسیم
ما بذرِ شجاعتیم که شما کاشتین
بشکنه قلمی که لرزید رو ورق و خفه باد گلویی که نگفت راستین
حقیقت یا قدرت؟ جواب بده جاه طلب
این امتحانِ شرفه من اولین داوطلب
تو جبههی معلما سنگر آخرم
همه فرمولا رو حفظم قول میدم باخت ندم
این یه انشاست تقدیم به هرچی معلم
ما دستپردهی توایم از کارگر تا دولتش
دیوارِ کوتاه و بلندش، معترض تا مفتش
از مکبر تا این رپری که صداش بلنده
معلم چجوری بابا نون داد رو یاد بده؟
وقتی سفرهش اونقدر نیست که نون توش جا بشه
چجور از غرور بگه وقتی باتوم جوابشه؟
در کلاسو وا کنم که طوفان میشه!
بمون یاد دادین جلو ظلم وایسیم
ما بذر شجاعتیم که شما کاشتین
بشکنه قلمی که لرزید رو ورق و خفه باد گلویی که نگفت راستین