فرصتطلبی شبه مارکسیستی و کانفورمیسم حزب بادی!
یکشنبه ۶ اسفند ۱۴۰۲
نیما مهاجر
اگر چپروی، بیماری دوران کودکی کمونیسم است فرصتطلبی و کانفورمیسم حزب بادی نیز بیماری دوران سالخوردگی مارکسیسم است. گرایش به مارکسیسم برای عدهای پس از گذر زمان شور و نیروی جوانی را از دست میدهد و هنگامی که دستیابی به آمال و اهداف به تاخیر میافتد گذار عمر نه تنها آنها را به پختگی و کسب تجربه نمیرساند بلکه منجر به فرسودگی و از کار افتادگی میشود. اینجاست که کمونیسم در چنین افرادی برندگی انتقادی-انقلابیاش را از دست میدهد و به تدریج محافظهکاری، رفرمیسم، سازش با سرمایهداری و اشکال مختلفی از مسالمت با نظم موجود را در خود جای میدهد. وجه مشخصهی کمونیستهایی که دچار خستگی میشوند انطباق با فاشیسم حاکم و قدرت سرمایه است. این بیماری بیشتر در بین روشنفکران مرفه و خردهبورژوا دیده میشود.
مبارزهی طبقاتی برای روشنفکران خردهبورژوا یک انتخاب است و معمولا آنها بنا به موقعیت طبقاتیشان عافیتطلبی را برمیگزینند، اما طبقهی کارگر که چیزی برای از دست دادن ندارد بنا به ضرورت گام برمیدارد و مبارزهی آشتیناپذیر طبقات متخاصم را پیش میبرد. طبقهی کارگر برخلاف روشنفکران منطبق با حاکمیت سرمایه، شکم امروزش را به بهانهی مقاومت در برابر تحریم و با وعده و وعید فردا سیر نمیکند و همزمان که علیه تحریمهای امپریالیستی موضع میگیرد در مبارزه علیه کاسبان تحریم و سرمایهداری حاکم نیز دچار انفعال و تسلیمطلبی نمیشود. روشنفکران خردهبورژوا و مارکسیستهای حزب بادی ضمن آنکه انفعال را تئوریزه میکنند با سواستفاده از ادبیات مارکسیستی و بذل و بخشش از حساب اعتبار مارکسیسم به نفع اهداف فرصتطلبانهی خودشان عمل میکنند و در مقابل طبقهی حاکم جز نقزدن یا توصیه به عملکرد عقلانی برای جلوگیری از انقلاب کار دیگری از پیش نمیبرند. ایشان در ظاهر «خشمگین از امپریالیسم» و در واقع «ترسان از انقلاب» هستند. در سالهای گذشته شاهد دهها انشعاب از احزاب کمونیستی تحت نام سوسیال دمکراسی، پست مدرنیسم، سوسیالیسم خلقی و… بودهایم و گرایشهای امنیتیکاری همچون محور مقاومت سربرآوردهاند که به بهانههایی همچون آنتیامپ کذایی، ترساندن از انهدام اجتماعی، دلواپسی ایرانشهری و… به نام طبقهی کارگر و به کام سرمایهداری حاکم علیه مبارزهی طبقاتی موضع گرفته و تلاش کردهاند. نوادگان جلال آل احمد که پس از سالها «غربزدگی» را از حفظ شدهاند، مارکسیسم کانفورستیشان را به بهانهی ضدیت با جریان «پرو غرب» در خدمت قدرتگیری بلوک شرق و اقتدار پوشالی ارتجاع اسلامی قرار دادهاند. چپ «پرو رژیم» (طرفدار رژیم) محصول چنین وضعیتی است.