یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳ | 22 - 12 - 2024

Communist party of iran

غروب محور مقاومت!


م مهرزاد


با شکست سنگین حزب الله لبنان و حماس و در ادامه سرنگونی دولت اسد ستون فقرات “محور مقاومت” شکست. دو نیروی نظامی اصلی جمهوری اسلامی در مجاورت اسرائیل به همراه حماس، مهمترین نیروهای “محور مقاومت” که هم به لحاظ نظامی و هم به لحاظ موقعیت ژئوپلیتیک بودند که نابود شدند. بر خلاف رجز خوانی های سران جمهوری اسلامی هیچ چشم اندازی برای دست یابی به موقعیت سابق برای جمهوری اسلامی وجود ندارد. حتی از بُعد سیاسی نیز با وجود جنایات گسترده ای که اسرائیل در غزه و لبنان رقم زد هیچ وجهه سیاسی برای جمهوری اسلامی ایجاد نشد چرا که جمهوری اسلامی اساسا در میان دیگر مردم منطقه که شیعه نیستند بی اعتبار است و وعده های پیروزی “محور مقاومت” و نابودی اسرائیل از طرف جمهوری اسلامی دروغ از آب درآمدند و اعتبار جمهوری اسلامی بیشتر زیر سئوال رفت. حتی بخشی از شیعیان نیز از جمهوری اسلامی روی برگردانده و به طور مشخص در عراق که بزرگترین جمعیت شیعه پس از ایران وجود دارد، دو دستگی کامل در مورد جمهوری اسلامی دیده می شود و در ایران که اساسا مسئله شیعه و سنی برای مردم مطرح نیست و مردم بیشتر غیر مذهبی و ضد حکومت هستند.

در لبنان حزب الله بزرگترین پایگاه خود در جنوب را به همراه طیف گسترده ای از سران و فرماندهان خود را از دست داد و ذخایر تسلیحاتی آن نیز از بین رفت. حزب الله دیگر به جنوب لبنان نمی تواند باز گردد زیرا توان نظامی مقابله با اسرائیل را ندارد و اسرائیل هرگز نمی گذارد آنها به موقعیت سابق خود بازگردند. این جریان عقبه خود برای رسیدن کمک های تسلیحاتی و تدارکاتی را که همانا دولت سوریه و شریان حیاتی زنده ماندن بود را نیز از دست داد و به این اعتبار نمی تواند جایگاه سابق خود را مجددا احیا کند.

دولت اسد نیز که ارتشی بی انگیزه و سرخورده برای جنگیدن داشت سقوط کرد. دولت اسد بعنوان مهمترین دولت متحد جمهوری اسلامی کاملا نابود شد و مردم سوریه که از آن متنفر بودند مهر پایانی بر این دولت و امکان بازگشت آن زدند. در سوریه اکنون جریان ارتجاعی تحریر الشام به قدرت رسیده که پشتیبانی ترکیه را با خود دارد و در سوی دیگر که کردهای سوریه که امید به راه حل های آمریکا دارند و امریکا در مناطق آنها پایگاه ها و نیروهای نظامی خود را مستقر کرده است در جریان سازش ها و بده بستان های آمریکا و ترکیه “منبج” و “دیرالزور” را تخلیه و به نیروهای نیابتی ترکیه واگذار کردند. دولت ترکیه که هیچ نوع دولت کُرد را بر نمی تابد در سازش و چانه زنی با آمریکا و یا حمله به نیروهای کُرد سوریه سعی در عقب راندن هر چه بیشتر کُردها دارد و باید دید که آمریکا بر اساس منافع خود تا چه حد از نیروهای گُرد سوریه پشتیبانی می کند و یا آنها را وجه المصالحه روابطش با ترکیه قرار خواد داد. کُردهای سوریه با از دست دادن استقلال خود وارد بازی قدرت های منطقه شدند و به هر شکل از این پس دو بازیگر اصلی سوریه، ترکیه و آمریکا هستند و جای پایی برای جمهوری اسلامی ایران وجود ندارد.

با توجه به همه این واقعیت ها می توان گفت که سه چهارم نیروهای اصلی “محور مقاومت” از بین رفتند و “محور مقاومت” به معنای سابق آن دیگر وجود ندارد. آن هلال مرتبط به هم از ایران، عراق، سوریه، لبنان و فلسطین دیگر وجود ندارد و به لحاظ نظامی و ژئوپلیتیک در هم شکسته شده است. تنها نیروهای نیابتی باقی مانده جمهوری اسلامی در عراق – حشد الشعبی ها – و حوثی های یمن هستند که به هیچ شکل نمی توانند آن “محور مقاومت” سابق را نمایندگی یا احیا کنند. هر چند آنها هنوز هم نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی هستند اما به هیچ شکل در موقعیت حزب الله و دولت سوریه قرار ندارند و از طرف دیگر در موضع ضعف هستند چون بیش از پیش آمریکا با متحدان خود می توانند به آنها ضربه بزنند و یا آنها را به عقب برانند. حملات اسراییل به حوثی ها به زودی آغاز خواهد شد و سپس نیروهای حشد الشعبی و وابستگان جمهوری اسلامی در دولت عراق تحت فشار قرار خواهند گرفت.
بحران اقتصادی و سیاسی ایران جمهوری اسلامی را در رقابت با قدرت های جهانی و منطقه ای ضعیف کرده و امکان مانور بیشتر و قدرت نمایی سابق را ندارد. فساد سراپای حکومت را فراگرفته است و بحران ساختاری به شدت فاصله طبقاتی را افزایش و مبارزه طبقاتی را حاد کرده است. بر اساس مجموع مولفه ها جمهوری اسلامی دیگر توان اقتصادی و توان نظامی آن را ندارد تا “محور مقاومت” را احیا کند. تنها باید تلاش کند تا با چنگ و دندان دو نیروی نیابتی خود در عراق و یمن را حفظ کند که استراتژی قابل تحقق قدرتمندی در این دو مورد هم ندارد. تحریم های بیشتر که احتمالا با سر کار آمدن ترامپ به جمهوری اسلامی اعمال خواهد شد، موقعیت جمهوری اسلامی را بیش از پیش وخیمتر می کند.

تنها کارت بازی جمهوری اسلامی نزدیک شده به سلاح هسته ای و تهدید غرب از این طریق است که آن هم با توجه به موقعیت ضعیف جمهوری اسلامی، کارت بازی برنده ای به تنهایی نیست. چرا که از یکسو دیگر کارت های بازی را ازدست داده و از سوی دیگر نه می تواند به تولید سلاح اتمی مبادرت کند چون به شدت مورد حمله نظامی قرار می گیرد و نه می تواند این کارت را رها کند چون کارت دیگری برای بازی ندارد. تنها تلاش جمهوری اسلامی باید این باشد که موقعیت شکننده خود را حفظ کند و همچنان به سرکوب جنبش کارگری و مردمی ادامه دهد.

هر چند پیشروی مبارزه طبقاتی و در نهایت پیروزی کارگران با سرنگونی جمهوری اسلامی لینک به مسائل منطقه ای نیست و تنها در روند مبارزه طبقاتی در داخل کشور سرنوشت جمهوری اسلامی رقم خواهد خورد، اما این واقعیت که جمهوری اسلامی در یک کلیت هم داخل مرزهای جغرافیایی و هم خارج از آن وجود داشت و اکنون کوچکتر و ضعیفتر شده است قابل توجه است. دستگاه های سرکوب جمهوری اسلامی همچنان قدرتمند هستند اما یک بازوی قدرتمند خود که همانا “محور مقاومت” بود را از دست داده است و الباقی نیروهای مقاومتی نیز موقعیت و آینده خوبی ندارند. دوم اینکه نیروهای حکومتی به طور نسبی اعتماد به نفسشان پایین آمده و خطر را بیشتر و نزدیکتر حس می کنند و سوم اینکه مردم ایران پس از نابودی بخش اعظم “محور مقاومت” اعتماد به نفس بیشتری در ادامه مبارزه با جمهوری اسلامی پیدا کرده اند. کارگران و مردم در ایران عموما می دانند که جمهوری اسلامی تنها از طریق مبارزه انقلابی سرنگون خواهد شد و امید به آمریکا و اسرائیل و غیره ندارند. نیروهای چپ و کارگری و مردمی تنها با آلترناتیو و سازماندهی خود چه در داخل کشور و چه در منطقه می توانند منافع خود را پیش ببرند و امکان نابودی سرمایه داری را فراهم بیاورند.

فعلا در ارتباط با اوضاع منطقه آنچه اهمیت دارد این است که اول این حقیقت را نشان بدهیم که “محور مقاومت” شکست سنگین و جبران ناپذیری خورده و دیگر قادر نیست شرایط سابق را احیا کند و دوم اینکه با افزایش اعتماد به نفس نسبی مردم سازماندهی و مبارزه بیشتری را پیش ببریم و در نهایت به ایجاد یک آلترناتیو سوسیالیستی در ایران و منطقه کمک کنیم.
شرایط برای مردم خاورمیانه بیش از پیش فراهم شده تا ماهیت جریانات و دولت های ارتجاعی منطقه را مثل مردم ایران که عموما پی به ماهیت حکومت اسلامی و دیگر جریانات ارتجاعی اسلامی برده اند را بشناسند و از آنها فاصله بگیرند. جنگ های ارتجاعی، قتل عام های وسیع و فقر و آوارگی بیشتر، مردم خاور میانه را به شدت تحت فشار قرار داده است. صدایی دیگر لازم است تا بتواند به مرور جای جریانات و دولت های ارتجاعی از محور مقاومت گرفته تا اسرائیل و طالبان و ترکیه و غیره را بگیرد. و تنها یک آلترناتیو سوسیالیستی در خاور میانه می تواند این مهم را تحقق ببخشد.

2024-12-19

اشتراک در شبکه های اجتماعی: