ضرورت سیاسی سازمانیابی سراسری طبقه کارگر
پنجشنبه ۱۲ بهمن ۱۴۰۲
ناصر زمانی
بحران های ساختاری نظام سرمایه داری که از تناقضهای ذاتی مناسبات سرمایهداری، بنا به سود و تولید ارزش و با انباشت سرمایه ریشه میگیرند، در دامن زدن به تورم، یعنی گرانی و کاهش قدرت خرید، بیکاری، آوارگی، بی خانمانی، بحران بانکی، بحران صندوقهای بازنشستگی، بحران محیط زیست و تعمیق هر روزه شکافهای طبقاتی، پایین بودن سطح دستمزدها و فقرمطلق در ایران، هر روزه شاهد برگزاری اعتصابات و اعتراضات کارگری و تمامی مزدبگیران هستیم که باعث شده جنبش کارگری در ایران از نظر کمیت در صدر اول کشورهای جهان قرار بگیرد. این جنبش با افت و خیزهای مبارزاتی خود تاریخن پتانسیل اصلی جنبش مبارزاتی است که می تواند بساط سرمایه داری رژیم اسلامی را برای همیشه از ریشه بَرکند و آن را به زیر بکشد. میلیونها مزدبگیر جامعه به جز نیروی کارخود چیزی برای فروش ندارند. استثمار نیروی کار و بهره گیری از آن چه در کشور ایران و چه در جهان پدیده ای است که قرنها ادامه دارد، به این معنا که «تاریخِ تمامِ جوامع تاکنون موجود، تاریخِ مبارزه یِ طبقاتی بوده است.» بر خلاف سیاست های نظام سرمایه داری که تلاش دارد کسانی را که کار فکری خود را میفروشند طبقه خرده بورژوای جامعه قلمداد کند، به عنوان مثال معلمان و فرهنگیان، پرستاران، یا تمام کسانیکه دارای مالکیت ابزار تولید و یا گردش سرمایه نیستند و با درآمدهای امروزی کار می کنند، در تولید و توزیع و مالکیت شرایط همانندی دارند، جزء طبقه سرمایه دار یا متوسط جامعه نیستند، با این استدلال که اگر تنها از طریق فروش نیروی فکری خود به زندگی ادامه می دهند، مطمئنن نیروی کار محسوب می شوند. با استناد به این واقعیت عینی که در حال حاضر این قشر از جامعه با استثمار روزافزون نیروی کار فکری روبرو هستند. به این معنا هرچه از نیروی کار یدی به کار فکری تغییر پیدا می کند مشخصن شاهدیم در کشورهای پیشرفته صنعتی، عدم امنیت شغلی و موقتی بودن آن و پایین آمدن درآمدها را به همراه داشته است. اگرچه میدانیم در جامعه سرمایه داری پایه اصلی خود را در سودآوری میداند اما باید توجه داشت که زنان خانه داری که به کار خانگی مشغول اند، اگرچه به طور مستقیم ارزش اضافی تولید نمی کنند، اما برده بی مزد سرمایهداری هستند که در خانه برای جبران توان و انرژی و قادر به کار کردن مرد در بازار کار، زن خانه هستند که استثمار دوگانه را تحمل میکنند، و جزء ارتش ذخیره ی کار طبقه کارگر بی مزد محسوب می شوند. به بیانی میشود گفت که در تولید سرمایهداری، نیروی مولدهای هستند که به نام «خانه دار» و یا «کار خانگی» از ماهیت استثمار وارده بر آنان چشم پوشی میشود. سرمایه داری ماهیتن به کار بدونه مزد که زنان خانه دار کار می کنند هم احتیاج دارد و هم اتکاء می کند زیرا از یک طرف زنان نه تنها باید کار خانگی از جمله بچه داری، پرستاری و کارهای روزمره خانگی را بدون دریافت مزد انجام بدهند بلکه در صورت امکان با حضور در بازار کار با دستمزهای پایین تر از مردان مورد استثمار چند برابر قرار می گیرند. همچنین بیکاران جامعه که آمار روبه فزاینده ای دارد بازهم جمعیت میلیونی طبقه کارگر به حساب می آید. با آگاهی بر این اصل که بحرانهای ساختاری نظام سرمایه داری با پدیده سود و گردش آن به صورت سرمایه و انباشت سرمایه داری در پیوند است، حاصل آن در کشمکش ها و معادلات اقتصادی- سیاسی سرمایه داری جهانی و مناسبات این نظام، قربانیان آن نه تنها توده های وسیع کارگران و اقشار فرودست جامعه است بلکه نتایج حاصل از آن هیچ نفعی برای طبقه کارگر و دیگر مزدبگیران جامعه ندارد. طبقه کارگر ایران بطور عینی در دل کشمکش های مبارزاتی و زندگی اسفبار روزانه خود شاهد هستند که انباشت سرمایه انجام نمی گیرد، مگر آنکه شدت استثمار و بهره کشی از نیروی کار هر روز افزونتر گردد. به بیان دیگر حاکمان سرمایه از هیچ توحشی در جهت انباشت سود سرمایه به هر قیمتی دریغ نمی ورزند. به همان اندازه که نبض حیاتی رژیم سرمایه داری ایران در اقتصاد و سیاست از سوی دیگر کشورهای امپریالیستی در راستای رقابت های نظام سرمایه داری و سیاست های نئوالبیرلیستی تحت فشار قرار می گیرد به همان اندازه طبقه کارگر و اقشار فرودست جامعه در اثر فشارهای اقتصادی، سیاسی و سرکوب به فقر مطلق کشانده می شود.
از طرف دیگر به دلیل همه تحریم ها علیه رژیم سرمایه داری اسلامی ایران این نظام چه از راه استثمار روزانه میلیون ها کارگر و زحمتکش و چه از راه دور زدن تحریم ها و دلالی، اختلاس و دزدی سران دولتی و حکومتی در این شرایط بحرانی با بهره برداری از شرایط موجود زمینه های انباشت سرمایه و ثروت اندوزی را برای جمعیت یک درصدی جامعه فراهم می سازد و از طریق رانت های حکومتی با دور زدن تحریم ها و پولشویی های کلان اقتصادی و غیره بهره می برد و به عمر حاکمیت سرکوبگرش ادامه می دهد و راه نفس کشیدن را بر جامعه کارگری تنگ تر کرده است. آمارها از وضعیت معیشتی مردم نگران کننده است. نرخ بیکاری و نرخ تورم که مشخصکننده شاخص فلاکتاند، اینک در برخی استانها به بالاترین سطح رسیده و در کنار بالا رفتن خط فقر در ایران، سقوط ارزش پول ملی و کاهش قدرت خرید مردم، بیانگر دشوارتر شدن زندگی برای جامعه کارگری ایران است. از آنجا که رشد نرخ ارز، تورم فزاینده و شاخصهای اقتصادی نزولی در وضعیت بسیار بحرانی قرار گرفته و اقتصاددانان خود نهادهای دولتی نیز هم چشمانداز روشنی برای این شاخصها ندارند، و جامعه کارگری فشار تورم و خط فقر در کشور را حدود ۳۰میلیون تومان برای هر خانوار برآورد کردهاند. به گفته خود نظام سرمایه داری جهانی از زبان صندوق بین المللی پول، بانک تجارت جهانی و دیگر سازمان های بین المللی اقتصاد جهانی پُر واضح اعلام کرده اند که نه تنها اقتصاد کشور ایران سرمایه داری است بلکه بعد از جنگ ایران و عراق پیوسته در پیاده کردن و پیشبرد سیاست های اقتصاد نئوالیبرال تا به امروز از دیگر کشورهای همسایه بیشتر فعال بوده است. به بیان دیگر تنها یکی از نتایج آن در سالهای اخیر معنایی جز کاهش هر چه بیشتر «طبقه متوسط » که همانا لایههای میانی و پایینی خرده بورژوازی شهر و روستا و زحمتکشان پایینی، به درون طبقه کارگر ریزش کرده و ورود طیف وسیعتری از افراد به دهکهای پایین را بهمراه داشته و همین امر به افزایش آمار جمعیت حاشیه نشینی نیز افزوده است، تا جاییکه برای تأمین هزینههای زندگی آنها مجبور به اشتغال در شغلهای دوم و سوم و حتا بی خانمانی هستند.
بیشتر از چهار دهه حاکمیت سرمایه داری اسلامی، وعده های دروغین رهبران حکومتی و دولت های مختلف رژیم برای ایجاد رفاه عمومی، جامعه ایران کماکان دست به گریبان فقر و تعمیق هر چه بیشتر شکاف های طبقاتی است. کارگران و دیگر مزدبگیران جامعه علیه هجوم افسار گسیخته نظام سرمایه داری، در تقابل با نابودی امنیت شغلی، دستمزدهای چند برابر زیر خط فقر، قراردادهای موقت سفید امضاء، اخراج و بیکار سازی کارگران و تعطیلی مراکز تولیدی تا عدم دسترسی به حقوق اولیه انسانی از جمله تغذیه کافی، ناتوانی در پیشگیری از بیماری ها، نبود حداقل سرپناهی برای میلیون های کارگر و کودکان کار و عدم بهرمندی آنها از تحصیلات در مناطق فقیر نشین و حاشیه شهرها، در تقابل با آسیب های اجتماعی و روی آوردن اقشار مختلف اجتماعی به مواد مخدر و دهها آسیب های اجتماعی دیگر، که حاصل حاکمیت مناسبات نظام سرمایه داری است هر روزه اعتصاب و اعتراض می کنند. از سوی دیگر سرکوب و امنیتی کردن جامعه در مقابله با جنبش های اعتراضی در استراتژی رژیم نه نشانه قدرت رژیم، بلکه هراسی است از خیزش های سراسری و اعتراضی زنان، دانشجویان، دانشآموزان، دادخواهان، بخشهای مختلف کارگری از شاغلین گرفته تا بیکاران، از جمله: معلمان، زنان، بازنشستگان و فعالین محیط زیست و دیگر جنبش های اجتماعی پیشرو، و هدف اصلی آن مقابله با جنبش های اعتراضی است که بقای حاکمیت سرمایه داری ایران را تهدید می کند. بدون شک کارگران و مزدبگیران اکثریت عظیم جامعه را تشکیل می دهند. بستر اعتراضات و اعتصابات هر روزه محور اصلی آن طبقاتی است و به این معنا بقای نظام سرمایه داری را نه تنها تهدید می کند، به بیان دیگر ترس رژیم از سراسری شدن و سازمانیابی سراسری این جنبش اجتماعی پیشرو واقعی است. طرح استراتژی برای سازمانیابی تشکل های سراسری کارگران با توجه به عمیق تر شدن شکافهای طبقاتی و سرکوب مبارزات، اعتصابات و اعتراضات جنبش های اجتماعی حاکم، این سوال را پیش پای ما می گذارد که کدام طبقه اجتماعی را در زیر فشار اختناق قرار می دهد؟ غیر از اینست به طور عینی جامعه کارگری را در بر می گیرد. باید آناتومی جامعه سرمایه داری را در اقتصاد سیاسی قدرت حاکمه جستجو کرد به این معنا که تولید و باز تولید مناسبات اقتصادی بورژوازی مبتنی بر کسب سود بیشتر و تولید ارزش اضافه، استثمار در روابط نابرابر اجتماعی و سیاسی، ماهیت طبقاتی رژیم حاکمه در خدمت دوام و سلطه نظام سرمایه داری، واقعیت انکار ناپذیر است. با اتکا به همین اصل باید گفت نیروی اصلی و محرکه در دل مبارزات مردم ایران نیروی طبقه کارگر است که ریشه این مبارزات ربط مستقیم به باز تولید مناسبات سرمایه داری دارد. بر همین اساس تقویت گفتمان سوسیالیستی در بستر مبارزات پیشرو جاری طبقه کارگر و مزدبگیران جامعه به سان قابل اتکاترین نیرو برای به زیر کشیدن نظام سرمایه داری و ایست چرخه ی استثمار انسان به دست انسان، در گرو تقویت آلترناتیو سوسیالیستی با آگاهی بر ضرورت سیاسی به میدان آمدن طبقه کارگر، رکن اساسی این مبارزات است.
اگرچه حمایت های بین المللی جنبش کارگری و سوسیالیستی از مبارزات کارگران در ایران تا حدی میتواند به عنوان نیروی فشاری بر سران رژیم سرمایه داری اسلامی ایران برای رعایت قوانین و مقاوله نامه های بین المللی در وضعیت معیشتی کارگران و جلوگیری از سرکوب کارگران عمل کند. به این معنا که حمایت های بین المللی بایستی وجود داشته باشد و این خود کوچکترین وظیفه ای است که مشخصن فعالین جنبش کارگری چه متشکل در احزاب و سازمانهای کمونیستی یا فعالین کارگری مستقل در خارج کشور باید به آن توجه داشته باشند تا صدای کارگران ایران را به گوش طبقه کارگر جهانی برسانند، اما نباید از این واقعیت نیز چشم پوشی کرد که همین نهادهای بین المللی کارگری در سطح جهان با توجه به سیاست های اقتصادی دولت های خود در تامین چارچوب سیاست های نظام سرمایه داری جهانی اهداف سازمان ها و نهادهای سرمایه داری، و با توسل به آنها کارگران را دوباره به بردگان مزدی، حمایت از کارگران در ایران را به پیش می برند. بر همین اساس فاکتور اصلی مبارزات جنبش کارگری باید تمام نیرو و پتانسیل مبارزاتی در استراتژی خود را بر حمایت های داخلی در سازمانیابی سراسری متحدانه کارگران در تمام زمینه های مبارزاتی بر نیروی توده ای خود تکیه داشته باشد.
همۀ واقعیت ها نشان می دهند که طبقۀ کارگر برای رهائی از وضعیت فاجعه باری که نظام سرمایه داری و حاکمیت سرمایه داری جمهوری اسلامی بر آن تحمیل کرده است، چاره ای جز مبارزۀ همه جانبه با نظام سیاسی و اقتصادی – اجتماعی حاکم ندارد. در شش سال اخیر جمهوری اسلامی با موجی بیسابقه از اعتصابها، اعتراضها و حتی تاکنون زمینه شکل گیری دست کم سه خیزش (۹۶، ۹۸، ۴۰۱ تا کنون) سراسری عظیم روبرو شده است. حضور جنبش کارگری به مثابه طبقه کارگر و نبود تشکل های مستقل و سراسری کارگری هنوز از چالش های پایه ای جنبش کارگری در ایران، و عدم اصلی حلقه پیوند خوردن به سه خیزش انقلابی سال های اخیر واقعیتی انکار ناپذیر است. اگر امروز طبقه کارگر ایران از تشکلات سراسری توده ای و طبقاتی خود محروم است، نشانه توازن قوای نابرابری است که به این طبقه تحمیل شده است. نباید فراموش کرد که کار قراردادی، دستمزد پائین، نیروی میلیونی بیکار، ایجاد رقابت در محیط کار، همه ابزارهایی است که با استفاده از نیروی سرکوب قوه قهریه در خدمت سرمایه داران، برای جلوگیری از متحد شدن طبقه کارگر عمل می کند. با توجه به موقعیت کنونی و مقایسه وضعیت معیشتی و رفاهی کارگران نسبت به دهه های گذشته می توان گفت مبارزات و خواست کارگران به تمامی معنا دربعد اقتصادی و اجتماعی- سیاسی از پوسته تدافعی خود نه تنها خارج شده، بلکه مناسبات نظام سرمایه داری را به انحاء مختلف به چالش کشیده است. این رویکرد را با خواست کارگران برای، افزایش دستمزد کلیه سطوح شغلی بر اساس طرح طبقهبندی مشاغل، شعار آزادی بدون قید و شرط زندانیان سیاسی و عقیدتی، لغو حکم اعدام یا قتل عمد دولتی با برپائی تجمع اعتراضی در خیابان و تظاهرات و راهپیمایی، تا سخنرانی های زنان و مردان بازنشسته که مناسبات سرمایه داری را عامل اصلی فقر و فلاکت و تعمیق هر روزه شکاف های طبقاتی میدانند و در قطعنامه های بازنشستگان، فرهنگیان که خواهان سپردن مدیریت صندوق های بازنشستگی به خود بازنشستگان هستند، وقتی کارگران گروه ملی فولاد اهواز با برپایی تجمعات پرشور و اقدامات هماهنگ و تشکیل مجمع عمومی و همفکری و همدلی جمعی در اعتصاب با شکوه و در فصل جدیدی از همبستگی و اتحاد میان کارگران خود اعلام کردند:«اعتصاب را با بیتوجهی به مذاکرات فریبکارانه و بدون واهمه از تهدیدهای امنیتی ادامه خواهیم داد. تمام اهواز را با خود همراه میکنیم. اگر مطالباتمان زمین بماند زمین زیر پایتان را میلرزانیم.» یا با شعار «ما دیگه رای نمیدیم، عدالتی ندیدیم» نشان داد تکیه به نیروی توده طبقه کارگر در سازمانیابی متحد کارگری طبقاتی کلید پیروزی این مبارزات است. از این زاویه باید تاکید کرد که نیاز به سازمانیابی تشکل سراسری توده ای کارگران در تغییر توازن قوا به نفع طبقه کارگر ملزومات خود را از کانال همین مبارزات جاری کارگران، جنبش زنان، معلمان، بازنشستگان و دیگر اقشار مزدبگیر جامعه، بستر آن شکل می گیرد.
از سوی دیگر شاهدیم سرمایه داری چه از نظر موقعیت جهانی و منطقه ای همزمان در آستانه تغییر و تحولات بنیادین و در بن بست پایه ای اقتصادی و سیاسی قرار دارد و راه حلی برای برون رفت از بحران های متعدد و پیشروی خود، راهی به جز سرکوب عریان و ایجاد فضای رُعب و وحشت در بر نگرفته است. بلوک بندی های سیاسی راست و چپ چه در داخل و چه در خارج از ایران در جهت پیشبرد آلترناتیوهای حکومتی و بدیل سیاسی خود بعد از سرنگونی رژیم اسلامی در تلاش اند قدرت سیاسی را نیز به دست بگیرند. در بلوک بندی سیاسی و آلترناتیو بورژوایی راست سیاسی در واقع تداوم ادامه سیاست های اقتصادی نئوالیبرالیستی به عنوان تنها الگوی اقتصادی سرمایه دارانه کاملن روشن است. تبعات چنین الگویی، دستاوردی به جز تداوم استثمار کارگران و مزدبگیران، ادامه تعمیق بیشتر شکاف عظیم طبقاتی، محرومیت و کار طاقت فرسا و پایین بودن دستمزد کارگران به معنای محرومیت تودهای فرودست جامعه از وسایل گذران بخور ونمیر زندگی و نیازمندیهای عمومی و یک زندگی انسانی در جامعه در بر نخواهد داشت. در حالیکه در آلترناتیو سوسیالیستی نه بر اساس سود و انباشت سرمایه بلکه جهت رفع نیازمندی های جامعه کارگری و بر اساس رفاه و برابری، سیاست های اقتصادی و فعالیت خود را به پیش می برد. بر همین اساس بازهم باید تاکید کرد راه متشکل شدن کارگران و فعالین کارگری برپایی جنبش مجمع عمومی یعنی گسترش مجامع عمومی در محیط های کار از نیازهای اصلی مبارزات کارگران است. با آگاهی بر این امر مهم که مجمع عمومی ظرف موثر برای حضور و دخالت مستقیم توده های وسیع کارگران بر پایه مجمع عمومی ضروری است، اما نباید فراموش کرد که مجمع عمومی نباید جانشین تشکل های مستقل و سراسری کارگران شود. حداقل در شش سال گذشته و سه خیزش سراسری بر این واقعیت صحه گذاشته است سنگر مبارزه برای آزادی و برابری و راه برون رفت از بحران های متعدد در گرو تقویت بلوک سیاسی- اجتماعی سوسیالیستی است. خیزش انقلابی ۱۴۰۱ نشان داد سنگر مبارزه برای برابری زنان و مردان نه تنها پایه های حاکمیت ایدئولوژی سرمایه داری اسلامی را مورد تهدید قرار داد بلکه اساسن با تقویت سنگر مبارزه طبقاتی، طبقه کارگر به پیش می رود. پُر واضح است که جنبش کارگری با مبارزات خود در صف مقدم مبارزات مردم برای دفاع از گذران زندگی در خور انسان قرار دارد و بیش از هر زمان دیگری از پتانسیل و آمادگی برای قدم گذاشتن به میدان مبارزه سیاسی در سطح سراسری برخورداراست. بر همین اساس باید تاکید کرد به میدان آمدن طبقه کارگر یک ضرورت سیاسی است برای پیشبرد و بستر سازی در جهت سازمانیابی خود در حزب طبقه کارگر برای ایجاد پیوند ارگانیک جنبش سوسیالیستی با جنبش مبارزاتی میلیونها کارگر و اقشار فرودست جامعه، سازمانیابی انقلابی و رهایی کارگران از بند استثمار و به دست گرفتن قدرت سیاسی اجتماعی توسط طبقه کارگر، از نان شب ضروری تر است. به این معنا که قدرت طبقه کارگر در تشکل ها، آگاهی و درک روشن از اهداف و وظایف خویش در چشم انداز خود یعنی تنها حزب سیاسی و فقط با وجود حزب انقلابی متشکل از آگاهترین و پیشرو ترین کارگران در ارتباط با توده های گسترده کارگران و با اتکاء و مجهز به تئوری انقلابی می تواند با طرح شعارهای مبارزاتی در تقویت گفتمان سوسیالیستی و تقویت آلترناتیو سوسیالیستی گام های موثری را روبه جلو بردارد. به بیان دیگر حزب سیاسی طبقه کارگر تنها ضامن استقلال سیاسی و طبقاتی کارگران است که کلیه اشکال مبارزه و سازمانیابی طبقاتی کارگران را در جهت چشم انداز سیاسی و اعمال هژمونی خود، بقول مانیفست حزب کمونیست در جهت در هم شکستن ماشین دولتی و تسخیر قدرت سیاسی بکار گرفته شود.
بدون شک هیچ سازمان توده ای طبقه کارگر را نمیتوان در خلاء تشکیل داد. سازمانیابی ارگانهای طبقاتی توده ای طبقه کارگر امر خود کارگران و ظرف اتحاد آنها در محیط کار و زیست آنها است. تلاش برای ایجاد و حفظ این تشکل ها با هر نامی که نقطه مشترک همگی سازمانیابی، آگاهی، خردجمعی و رویکرد شورایی طبقاتی آنها است تنها با در میدان نگاه داشتن توده طبقه کارگر در مبارزات اقتصادی و مشارکت مستقیم توده کارگران در تصمیم گیری ممکن می شود. این امر دقیقن بر خلاف آلترناتیو بلوک راست سیاسی که تلاش دارد رهبری را از بالای سر میلیون های کارگر و دیگر مزدبگیران جامعه به دست بگیرد، عمل می کند. از این زاویه ضرورت کلید پیشبرد و اعمال هژمونی طبقاتی در چشم انداز سیاسی بعد از سرنگونی انقلابی رژیم سرمایه داری ایران در همراهی و همگامی جنبش کارگری، جنبش زنان، جنبش دانشجویی و جوانان، جنبش انقلابی کردستان، و خواستهای آزادیخواهانهی تمامی ملیتها و جنبش دفاع از محیط زیست و دیگر جنبش های پیشرو اجتماعی رقم می خورد. و در همین راستا گستراندن تقویت گفتمان سوسیالیستی، یک چشم انداز رادیکال در کمک به امر سازمانیابی انقلابی رهبری سراسری با تکیه بر نیروی پیشتاز و سوسیالیست و اجتماعی موجود در جامعه از اهمیت حیاتی برخوردار است.
۱ فوریه ۲۰۲۴