چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ | 24 - 04 - 2024

Communist party of iran

صف بندی اپوزیسیون چپ و راست در قبال نسل کشی فلسطینان توسط دولت اسرائیل


هلمت احمدیان


موضع گیری در قبال “جنگ” حماس و دولت اشغالگر اسرائیل و مسئله فلسطین، یکی از تندپیچ های سیاسی بود که راست و چپ اپوزیسیون ایرانی را به صف بندی های بارزتری کشاند. در کلی ترین سطح سه دسته بندی را میتوان برشمرد، که دو تای آنها کاملا جانبدارانه و به نفع یکی از طرفین “جنگ” است و سومی با رویکردی چپ و سوسیالیستی که بر علیه هر دو طرف درگیر در “جنگ”، همراه و همسو با همه انسان های آزاده و جنبش های ضد جنگ، در محکومیت اشغالگری و ژنوساِید و دفاع حق تعیین سرنوشت مردم فلسطین ایستاده است.

در میان صف سوم هم گرایشاتی هستند که ظاهرا علیه هر دو سوی “جنگ” هستند اما موضع گیری هایشان عملا در خدمت یکی از دو طرف ارتجاعی قرار می گیرد که پرادختن به پاره ای از توجیهات آنها تاکید اصلی این نوشته است.   


دسته اول جریانات دست راستی پرو غرب از سلطنت طلبان گرفته تا جریانات ناسیونالیست ایرانی هستند که تمام قد به بهانه حمله حماس به اسرائیل و به اصطلاح وابستگی این جریان به جمهوری اسلامی، با شعارهایی از قبیل”نه غزه  نه لبنان،  جانم فدای ایران” و “سر مار جمهوری اسلامی است، سر مار را باید زد”، در واقع همان رویاهای همیشگی شان را تعقیب می کنند که سرنگونی جمهوری اسلامی به کمک  آمریکا و متحدینش صورت بگیرد. این دسته اگر در روزهای اول  بعد از حمله حماس به غزه در هفتم اکتبر، جو را به کمک مدیای جهان سرمایه داری میدان داری می کردند، با یک طرفه شدن جنگ و تبدیل آن به یک نسل کشی عریان فلسطینیان از سوی اسرائیل به سرعت منزوی شدند. این دسته همسو با مدیای آمریکا و کشورهای متروپل غربی موضعشان دفاع از حکومت فاشیست و اشغالگر نتانیاهو است و همسو با راسیستی ترین جریانات غرب، به صورت دستجات کوچک فاشیستی عمل می کنند.


دسته دوم جریانات مذهبی و حزب اللهی هستند که از موضعی ارتجاعی و یهودی ستیزانه به امر فلسطین برخورد می کنند. طرفداران این دسته  آگاهانه  از نقش و کارکرد اسلام سیاسی و جهنمی که این جریانات بویژه در خاورمیانه بوجود آورده اند، چشم پوشی می کنند. آنها نتانیاهو را نماینده مردم اسرائیل قلم داد می کنند در حالیکه قبل از شروع این جنگ او و دولتش تحت فشار اعتراضات گسترده داخلی در اسرائیل بود و صحبت از در محاکمه و دادگاهیش می شد.


دسته سوم همانگونه که اشاره شد نیروهای چپ و سوسیالیست هستند که “اما و اگری” برای ضدیت شان با هر دو سوی این جنگ ارتجاعی نمی تراشند و در محکومیت جنگ و ضدیت بنیاد گرایی اسلامی و یهودی تردیدی بخود راه نمی دهند و تمام قد در جبهه سوم در کنار همه جنبش های مترقی جهانی ایستاده اند. یک موضع گیری چپ و کمونیستی مجاز نیست تحت تاثیر پروپاگندا و جنگ رسانه ای، واقعیات را نادیده و یا تحریف می کنند و به دفاعی محافظه کارانه از یکی از دو صف ارتجاعی و اشغالگر رویکرد داشته باشد.

***

اگر از این دو دسته اول و دوم، یعنی “پرو غربی ها” و “جریانات مرتجع و داعشی” که موضعشان مشخص است و تمام قد طرفدار یکی از دو سوی این “جنگ” هستند و تکلیف ما با آنها روشن است بگذریم، متاسفانه بخشی از نیروهایی که ظاهرا مخالف هر دو دسته اول هستند، اما  از یک طرف با “بزرگ نمایی نقش اسلام سیاسی و جمهوری اسلامی”  و از طرف دیگر “ضد امپریالیست دانستن جمهوری اسلامی” و جریانات اسلامی، موضع گیریشان خواسته یا ناخواسته عملا به یکی از این دو دسته ارتجاعی و امپریالیستی کمک می کند. موضع گیری آنها  را در نگاه به بعضی از پارامترها از قبیل تاریخ و ریشه این جنگ و تجارب مبارزاتی بطور اجمالی اشاره از نظر می گذرانیم.


تحریف و بی توجهی به تاریخ

جنگ و کشمکش بین فلسطین و اسرائیل از حمله جنایتکارانه حماس در هفتم اکتبر که به سان “برکتی” برای نتانیاهو عمل کرد، شروع نمی شود. این “جنگ” (بخوان اشغالگری) ریشه در تاریخی ۷۵ ساله دارد که مملو از کشتار و تحمیل بی حقوقی آپارتایدی بر مردم فلسطین است که مرور آن در این نوشته نمی گنجد. حماس و حزب الله، نماینده مردم فلسطین نیستند، بلکه محصول ضعف نیروهای چپ و دمکرات در فلسطین و ناتوانی دولت خودگردان محمود عباس و کمک و اغماض دستگاه های اطلاعاتی اسرائیل و امپریالیستی هستند. حمله ۷ اکتبر حماس به اسرائیل، نه از روی نقشه های دیکته شده و از قبل طرح ریزی شده متحدین و یاری رسانان سیاسی و نظامی حماس در ایران و لبنان و قطر و …، بلکه بیشتر از سر استیصال و بی ربط بودن این جریان ارتجاعی به حقوق مردم فلسطین بود.


این استدلال که حماس طی “انتخاباتی”در نوار غزه به قدرت رسیده به همان اندازه موضوعیت دارد، که بپذیریم جمهوری اسلامی با رای مردم در ایران به قدرت رسید. امری که خود را این توضیح بی نیاز می بیند که تحمیل جریانات ارتجاعی مانند حکومت اسلامی ایران، داعش، طالبان و حماس بخشا به خاطر ضعف و به کج راه رفتن نیروهای چپ و آزادیخواه از یک طرف و  از طرف دیگر عمل کردن نیروهای حزب الهی  بعنوان “سوپاپ اطمینان” در مقابل هر نوع صدای انقلابی و رادیکال و سوسیالیستی در دوره هایی در این جوامع ارزش مصرف برای قدرت های امپریالیستی داشته است.


از این روی نیروهای چپی که تاریخ مبارزات حق طلبانه مردم فلسطین را نادیده می گیرند و جنایتکاری و توحش حماس را در هفتم اکتبر مهم تر از قتل عام و نسل کشی بدنبال آن از طرف اسرائیل کم رنگ نشان می دهند  و  از این رهگذر آدرس غلط می دهند و حماس را به جای حق طلبی مردم فلسطین می نشانند، عملا “آب به آسیاب جریانات پرو غرب می ریزند” و با آمریکا و اسرائیل و… همسو می شوند، چرا که آنها عملا این نتیجه را می گیرند که “اسلام سیاسی” خطرناکتر از غاصبان اصلی نان و جان بشریت و  حامیان دوره ای این جریانات مرتجع اسلامی است. این رویکرد “روی دیگر همان سکه ای است” که نیروهای اسلامی را “ضدامپریالیست” می داند و به این بهانه به حامیان این جریانات تبدیل می شوند. یکی از نمونه های تاریخی این رویکرد موضع گیری نیروهای “چپی” است که  جنگ ایران و عراق را “جنگ میهنی” نامیدند و همدوش پاسداران عازم جبهه ها شدند!


فراسوی ادعاها و آرزوها

طرفین “جنگ” و حامیانشان و دست راستی ترین جریانات فاشسیتی مدعی نابودی و محو طرف مقابل هستند . نتانیاهو روی پاکسازی کامل نوار غزه و نابودی حماس پافشاری می کند  و جریانات اسلامی نابودی یهودیسم را جار می زنند، اما این ادعاها بیشتر از اینکه به معادلات سیاسی و توازن قوا و فکت های عملی استوار باشد، ادعا و آرزو و عربده کشی های فاشیستی است. نه حامیان حماس از قبیل جمهوری اسلامی، حزب الله لبنان، قطر و … خواهان گسترش جبهه های جنگند و نه آمریکا و متحدینش! این جنگ برای متحدین آمریکایی و غربی اش، جنگی  پر هزینه است و به نفع آنها نیست. برای آمریکا و غرب هنوز جنگ اوکراین و رقابت با روسیه و چین در اولویت است. هنوز جریانات مرتجع اسلامی در کشورهای بحرانی در خاورمیانه برای قدرت های امپریالیستی کارکرد دارند و آنها به جای تعیین تکلیف، در فکر بهره بری از جریانات اسلامی “رام شده” در این کشورها هستند و …. و این جریانات مرتجع  هم  در تلاشند از این تناقضات و شکاف ها  از غرب و آمریکا امتیاز بگیرند.


به این فاکتورها باید تاثیرات  افکار عمومی جهانی را که هر روز بیشتر به دفاع از مردم فلسطین رویکرد دارد، اضافه کرد. ما در پرتو گسترش اعتراضات جهانی و افزایش حمایت بشریت آزاده از مردم فلسطین شاهد عقب نشینی های فریب کارانه اسرائیل و متحدینش هستیم، بگونه ای که آنها را  به” حقوق بشر” کذایی شان متوسل کرده و وارد پروسه “آتش بس انسانی” شان کرده است. کسی نقش و تاثیر جنبش ضد جنگ در دفاع از ویتنام را فراموش نکرده است. تجربه ای که نهایتا آمریکا را به شکست و عقب نشینی وا داشت.


صدای سوم و جنبش جهانی ضد جنگ

بخشی از نیروهایی که ظاهرا مخالف هر دو سوی درگیر در “جنگ” هستند مدعی هستند، نباید  با وجدان بیدار ضد جنگ در جهان که در مقیاس های وسیع و پرشمار در تظاهرات های بی سابقه در جریان است همراهی کرد، چون این حرکت ها آلوده به ویروس های حزب الهی است. آنها در جستجوی فکت یا مواردی در تظاهرات های دهها هزار نفری که غالبا از طرف شهروندان اروپایی و آمریکایی پیش می رود  تلاش دارند تصویر یک “حزب الهی” را پیدا کنند که خوراک تبلیغ متدولوژی انحرافی خود بکنند. اگر چه نگاهی به رژه های خروشان این تظاهرات ها پوچی این ادعا را نشان می دهد اما به فرض قبول شرکت انسانهایی به گرایش اسلامی در جنبش ضد جنگ، مگر غیر از این است که نیروی اصلی و محرکه این تظاهرات انسانهای آزادیخواه است و این عرصه هم مانند همه عرصه های مبارزاتی مملو از گرایشات مختلف است و تنها تلاشی هدفمند و شرکت فعال نیروهای انقلابی و متعهد است که به هر حرکتی جهت درست را نشان می دهد.


حمایت مردم ایران از فلسطین اگر چه با فراخوان های حمایتی تشکل های کارگری، دانشجویی، بازنشستگان و محلات همراه بوده، اما این امر از آنجا که خود این مردم با حماس ایرانی یعنی جمهوری اسلامی بیش از چهار دهه روبررو بوده اند و بلندگوهای تبلیغاتی فارسی زبان گرایشات راست در این دوره مرتبا کوشیده اند که حماس را نماینده مردم فلسطین قلمداد کنند با نوعی بی تفاوتی برخورد کرده اند.

در مقابل این کم رغبتی وظیفه کمونیست ها و چپ ها این نیست که با تبلیغات غرب برای تغییر صورت مسئله همراه شد، بلکه بعکس باید بی ربطی حماس و جمهوری اسلامی را به امر فلسطین با بازخوانی تاریخ مبارزات دهه ها مبارزات این مردم بویزه به نسل جوان نشان داد.


تاکیدی روی راه حل و وظایف

ارائه راه حل ها بر اساس استراتژی های مختلف و توازن نیرو صورت می گیرد.  قطع بدون قید و شرط جنگ اولین قدمی است که اکنون بشریت آزادیخواه فریاد می زند و اسرائیل و آمریکا و بقیه را به عقب نشینی هایی وادار کرده است.

اما حتی تحقق کامل آتش بس و آزادی گروگانها و کمک رسانی به مردم در نوار غزه هم به معنای پایان این کشمکش تاریخی نیست. این بحران تنها با برسمیت شناختن حق داشتن سرزمین خود برای فلسطینان و حق تعیین سرنوشت آنها می تواند پایان یاید. این امر با حمایت جهانی مردم آزادیخواه و نیروهای چپ و سوسیالیست عملی است. همزمان باید نشان دادن که حقوق بشر مجامع امپریالیستی و دفاعشان از دولت نژادپرست و فاشیست اسرائیل ننگی  دیگر بر کارنامه جنایات آنهاست.


نیمه اول دسامبر 2023 _ نیمه اول آذر 1402

اشتراک در شبکه های اجتماعی: