دوشنبه ۳ دی ۱۴۰۳ | 23 - 12 - 2024

Communist party of iran

شکاف نسل ها و دیدگاه های مختلف!


هلمت احمدیان

نقش نسل جوان در خیزش انقلابی  بیش از سه ماه گذشته، بستری برای واکاوی تفاوت نسل ها و نقش و جایگاه آنها در روند اوضاع انقلابی  جاری بوجود آورده و تبیین های متفاوت و مختلفی از نقش و جایگاه نسل قدیم و جدید ارائه می شود. در این نوشته کوتاه به اختصار به این موضوع اشاره می شود که ویژگی ها و پتانسیل این دو نسل کدام ها هستند و تفاوت های این دو نسل چگونه در نگره های سیاسی و طبقاتی ارزیابی می شود.

+++

در مباحث جاری، نسل نو بیشتر به دهه هشتادی ها اتلاق می شود. این نسل که جلودار خیزش انقلابی جاری است، از یک سو محصول فقر اقتصادی بی سابقه، بیکاری ساختاری و ناتوانی سرمایه داری در جذب آنان به بازار کار و از سوی دیگر محصول شکست سیاست های ایدئولوژیک و تحميق دستگاه های تبلیغاتی و آموزشی رژیم است، که نه تنها نتوانسته آنها را “مطیع” سازد، بلکه نتیجه عکس داده و نسلی مدرن، آگاه و میلیتانت را در جامعه خلق کرده که فراتر از ستیز با تحجرگرایی مذهبی، تمام باورها و راهکارهای محافظه کارانه و لیبرالی را هم به چالش کشیده است. این نسل، باورها و گفتمان وعملکردش را با مبارزه خلاف جریانی، در نبردی روزانه در مقابل ارتجاع مذهبی رژیم سرمایه داری رقم زده و فریاد خشم و ستیزه جویی اش، تنها به این دوره سه ماهه برنمی گردد، بلکه نتیجه بحران ساختاری سرمایه داری و روندی طولانی فرهنگ سازی و مبارزه هر روزه در مقابل غاصبان آزادی و امید و آینده ای روشن بوده است.

این نسل عزم جزمش را برای تغییر، از مدل های کلاسیک و تاریخی درنیافته، بلکه در کشمکشی رو در رو با ارتجاع و سرمایه و با متدهای نو و میدانی پیش برده و در حد توان کوشیده بر بسترهای عینی در عرصه های مختلف به زبان و شکلی متفاوت  در جنبش های اجتماعی موجود  در جامعه، نقش ایفا کند. این نسل انقلابی و جسور در عین حال کاستی های خود را دارد، که در ادامه بحث و در نقد نگره های مختلف، به آن اشاراتی می شود.


در بین نیروهای سیاسی برخوردهای متفاوتی به نقش و جایگاه نسل نو در جامعه ایران می شود که به تفکیک به آنها اشاراتی می شود.


نگاه نیروهای راست به نسل نو

این نگاه که بطور واقعی بیگانه با مطالبات ترقی خواهانه و رادیکال نسل جوان است، فرصت طلبانه با “تقدیس” این نسل، دو هدف را همزمان تعقیب می کند. از یک طرف می خواهد با تاثیر گذاری روی خواسته ها و مطالبات آنها، راهکارهای مداراجویانه و سازشکارانه خود را بر آنها حقنه کند و از طرف دیگر به بهانه اینکه این نسل گفتمانی نو دارد، چپ جامعه را نکوهش کرده و آنها را بی ربط و بی پایه به این نسل تداعی کند. گفتمان جریانات راست و لیبرالی در این رابطه این است که چپ ها را “آرمانخواه صرف” نامیده و از این رهگذر آنها را بیگانه با تحولات انقلابی که نسل نو در آن درخشیده، معرفی کند.

در این میان جریان ارتجاعی سلطنت طلب با “تقدیس” نسل دهه هشتادی و نودی، آگاهانه و نقشه مند آنها را از نسل های پیشین جدا می‌سازد و می کوشد حضور چشمگیر نسل جوان در خیزش جاری علیه حکومت سرمایه داری دینی را دستمایه تحقیر نسل‌های پیشین قرار دهد. سلطنت طلبان همزمان می کوشند با تحریف و دروغ پردازی و وارونه نشان دادن تاریخ مبارزات مردم ایران نسل های پیشین را، که در قیام بهمن ۵۷ و جارو کردن نظام سلطنتی از صحنه سیاسی ایران نقش ایفا کرده اند، عامل ایجاد اوضاع کنونی و سیر قهقرای اجتماعی معرفی کنند.  

این رویه تنها مختص به سلطنت طلبان و جریانات اسم و رسم دار و جاافتاده راست و لیبرال نیست، بلکه روایت گرایشاتی در درون چپ هم هست، که به راست چرخیدنشان را، با همین بهانه توجیه می کنند.

راست جامعه به تبلیغات و “تقدیس گرایی اش” بسنده نکرده و در تلاش است با ساختن نهادها و تشکل های راست، جعلی و کارتونی، در عین حال جای پای تشکل های انقلابی و رادیکالی را که جوانان در دانشگاه ها، مدارس و محلات بوجود آورده اند، کمرنگ کند، که با مقایسه ساده مضمون بیانیه ها و راهکارها می شود این دو نوع گفتمان و تشکل سازی ها را هم  تشخیص داد. جریان های اپوزیسیون راست شکاف نسلی موجود که بخشا ناشی از عدم درک متقابل است را تعمیق کرده و مانع همبستگی ضروری در جنبش های اجتماعی در مبارزه برای ایجاد تحولات رادیکال هستند.


نگاه پاسیو چپ به نسل نو

در برخورد به بالندگی و انقلابی گری نسل نو، تنها تلاش موذیانه و بی ربط جریانات راست را نمی توان دست نشان کرد. نگرشی سنتی و منزه طلبانه نیز در میان بخشی از نسل قدیمی نیروهای چپ و کمونیست، چه تشکیلاتی و چه منفرد در این رابطه وجود دارد. نسلی که تجربه انقلاب ۵۷ را هم در توشه دارد، هنوز تحولات جامعه ایران را، از تجربه های گذشته خود و یا سنت هایی که در آن پرورده شده استنتاج می کند. در این امر تردیدی نیست که “گذشته چراغ راه آینده است” و بسیاری از این تجارب ارزنده و محصول فداکاری انقلابیون زمان خود بوده،  اما نسلی که به این گذشته تعلق دارد و غالبا به دلیل تبعید طولانی از محیط طبیعی زندگی و مبارزه اش دور افتاده، به علت عدم همراهی با تحولات نسلی جامعه، نتوانسته خود تطبیقی لازم را با نیازها و اشکال مبارزاتی نسل جدید بوجود آورد و یا به زبان دیگر “خود را بروز کند”. هنوز گفتمان و نگرش این طیف با ویژگی های نسل نو همراهی کامل پیدا نکرده و هنوز شکافی نسلی بین این دو  عمل می کند. این فاصله را به سهولت می شود در زبان و ادبیات و حتی بهره گیری از شیوه های نو مبارزه در بین فعالین چپ و کمونیست با سابقه با نسل نو مشاهده کرد. هنوز منافع گروهی و تنگ نظرانه در کار و همراهی با تشکل یابی مستقل و توده ای که ابزارهای موثر و مقدور نسل انقلابی و جوان است، در بین این بخش از چپ عمل می کند و ….

جریان کمونیستی با شناخت واقعیت شکاف نسلی باید برای پر کردن این شکاف و ایجاد همبستگی اجتماعی ضروری، جهت ایجاد تحولات رادیکال تلاش نماید.


نگاه سوم به تفاوت نسلی

بر خلاف تبلیغات نیروهای راست در بی ربط نامیدن نیروهای چپ و کمونیست  به واقعییات جامعه ایران و نسل پیشتاز آن، خود تطبیقی، نگاه و عملکردی واقع بینانه  نیز در میان غالب نیروهای چپ و کمونیست چه به صورت تحزب یافته و چه منفرد، متقاوت با نگاه و نیات راست و چپ سنتی شکل گرفته  وعمل می کند و می تواند تقویت پیدا کند. دلایل و بارزه های آن را از جمله در موارد زیر دید:

– مهمترین بستر ضرورت و مبرمیت این خود تطبیقی، واقعییات و زمینه مادی و عینی خیزش انقلابی جاری است. نگاهی اجمالی به شعارها و عمکرد جنبش های اجتماعی در ایران نشان می دهد که این روند را علی العموم چپ جامعه با همه نسل ها و گرایشاتش نمایندگی می کند.

-علیرغم همه کمبودهایی که نیروهای چپ متشکل دارند، تاثیر فرهنگ سازی و رادیکالیسم انقلابی این نیروها بر تداوم و رادیکالیزه کردن این جنبش ها را نمی توان نادیده گرفت. در جامعه ای که هر اعتراضی با زندان و اعدام و … روبرو است، این انتظار بی پایه، که جای پای چپ تحزب یافته را با اتیکیت حزبی نشان داد، نقض غرضی بیش نیست.

– جریان کمونیستی بر خلاف نیروهای اپوزیسیون بورژوایی که فعالین و رهبران جنبش انقلابی جاری را در انتظار رهنمودها و دستورالعمل های خود نگاه می داشتند، از همان روزهاى اول  واقعیت عنصر رهبری و درجاتی از عنصر سازماندهی در جنبش انقلابی و ابتکار عمل این دو عنصر در اتخاذ تاکتیک های متنوع برای آشفته کردن  و سردرگم کردن نیروهای سرکوبگر را به رسمیت  می شناختند. رهبرانی که با وجود سن و سال کم، اما در طی پنج سال گذشته خیزش دی ماه ۹۶، خیزش آبان ۹۸، اعتراضات توده ای علیه کم آبی و تأثیرات اعتصابات شکوهمند کارگری بر فضای سیاسی جامعه را تجربه کرده اند.

– حمایت بی دریغ نیروهای چپ و کمونیست از راهکارهای شورایی، دفاع بیدریغ آنها از تشکل های مستقل در جنبش های کارگری، زنان، فرهنگیان، جوانان و دانشجویی، زیست محیطی و شوراهای محلات و کمیته های انقلابی جوانان و… نشان از این دارد که این نیروها، به مکانیزم های برخاسته از نیازهای جنبش ها در این شرایط انقلابی در قامت تشکل های پایه واقفند و تاثیرات این دخالتگری بیش از هر زمانی سکتاریسم گروهی را زیر سئوال برده و غالب این نیروها در تلاشند در همگرایی و همراهی با هم، قطب چپ جامعه را تقویت کنند.

– بهره گیری موثرتر از شبکه های ارتباطی و مدیای اجتماعی، هر روز بیشتر به بستری برای ایجاد گفتمان مشترک و بر طرف کردن فاصله نسلی تبدیل شده است. مرز مبارزان داخل با خارج کشور و تاثیر متقابل روی همدیگر، نوید روندی را می دهد که عزم و پتانسیل فراگیری در همگرایی بین نیروهای چپ و کمونیست در همه سطوحش بکار گرفته شود.

– اگر جریان کمونیستی شکل گیری یک رهبری سیاسی سراسری را از پیش شرط های پیشروی جنبش انقلابی جاری بر می شمارد، در همانحال تلاش تشکل های بخش چپ جنبش دانشجویی، جوانان انقلابی در محلات مختلف شهرهای ایران و محافل کارگری برای ایجاد یک شبکه ارتباطی برای تقویت همبستگی و اقدامات هماهنگ را به عنوان بخشی از مبارزه در راستای شکل دادن به رهبری سیاسی سراسری به رسمیت می شناسد. کمونیست های سازمانیافته و متحزب، نه با انکار عنصر رهبری و عنصر سازمانیابی در جنبش انقلابی جاری، بلکه با به رسمیت شناختن آن، و با پاسخ های مشترک به نیازهای واقعی جنبش جاری می تواند همبستگی خود را با آن تقویت کند.

– ایجاد تشکیلات های محلی چتری، هم در داخل و هم در خارج کشور بویژه در این شرایط انقلابی، نشانگر عزمی مشترک و فراگیر است که یکی از مهمترین ملزومات تداوم جنبش برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و مصون داشتن این جنبش از گزند موج سواری و به انحراف بردن آن از طرف نیروهای راست جامعه است.

– …

چپ جامعه به اعتبار مولفه های نامبرده می تواند از هم اکنون پایه های یک حاکمیت شورایی متکی بر عزم تهیدستان جامعه را برای کسب قدرت سیاسی فراهم سازد.

+++

برشمردن این نکات و نتیجه گیری از آن مطلقا به این معنا نیست که اوضاع برای چپ جامعه “گل و بلبل” است و شکاف های نسلی در جنبش های اجتماعی ایران کاملا برطرف گردیده است. بعکس، هدف شناختن بیشتر فرصت ها و زمینه ها و واقف بودن بر این امر است که کاستی ها و شکاف ها، نیازمند تلاش و مبارزه برای فرهنگ سازی نوین و مشترک دارد و این امری دو طرفه است. نسل قدیمی و با تجربه، باید بسیار بیش از نگاه امروزیش، ویژگی ها نسل نو را شناخته و خود را با آن همسو کند و نسل جدید هم از تجارب نسل قدیم برای پیشروی های فرارویش بهره برد.

اشتراک در شبکه های اجتماعی: