شورش جوانان علیه سیاست امپریالیسم تجاوزگر فرانسه!
جمعه ۱۶ تیر ۱۴۰۲
احمد بخرد طبع
حاکمیت بورژوا ـ امپریالیستی فرانسه بویژه از قرن نوزده کاملن آگاهی دارد که طبقه کارگر این جامعه، معترض به نابرابری ، ظلم و استثمار است و زمانی که اراده کند ، حتا خودجوشانه سراسر کشور را خروشان نموده و حاکمیت سیاسی را در التهاب و بحران فزاینده غوطه ور ساخته و موجودیت آنرا در خطر جدی قرار می دهد. آنها هنوز از کمون پاریس وحشت دارند و قدرت شورایی آن همانند سایه ای اطراف شان را احاطه ساخته و نیز هنوز در هر همایشی پرچم کمون به اهتزاز می آید و خواب را از حاکمیت می رباید. کمون کابوس بزرگی برای قدرت بورژوا ـ امپریالیستی فرانسه است و برای اینکه به کابوس همیشه ماندگار غلبه نماید، از اواخر قرن نوزده، همانند همپالگی های اروپایی (و تا حدودی بیشتر از آنها) به ترفند زیرکانه ای دست یازیده و بویژه پس از انقلاب کارگری اکتبر 1917، باز همراه شرکای اروپایی خویش در “کنفرانس صلح ورسای”، راه کارهای هر چه بیشتری را در روند فریب و ریاکاری اجتماعی علیه طبقه کارگر جهانی و کارگران همیشه معترض فرانسه اتخاذ می نمایند. ترفندی که از یکطرف با اصلاحاتی در ارتباط با معیشت زندگی مزدبگیران از طریق اتحادیه و یا سندیکاهای باصطلاح کارگری و بروکراتیزه کردن عمیق آنها به قدرت سیاسی بورژوایی، و از طرف دیگر در موارد ضروری، هر آنگاه که حیات سیاسی نظام سرمایه داری به خطر افتد، سرکوب عریان و وحشیانه ای را عملی سازد تا از کابوس انقلاب کارگری رهایی یابد. از این نظر است که در فرانسه آگاهانه وحشیانه ترین سیستم پلیسی را سازمان داده که قادر است از معترضین، قربانی گیرد. در تاریخ مبارزاتی فرانسه همواره اینگونه وحشی گری ها مشاهده می شود و نیز چگونه با امتیازات ویژه ای که به سندیکاهای کارگری می بخشد و اینگونه آنها را بروکراتیزه می کنند تا خود را از خطر انقلاب برهانند. ولی با این همه ، جنبش از پای نمی نشیند و در هر فرصتی ، جان تازه ای می گیرد که در شرایط کنونی خشم و خروش جوانان بدنبال کشته شدن “نائل”، جوان 17 سالبه فرانسوی بدست پلیس ستمگر و فاشیست آن است. در اینجا آتش همیشه زیر خاکستر است. خروشان می شود و در تمامی شهرها جنبش اعتراضی و شورش های تهاجمی پیشه می نماید. از شب سه شنبه 27 ژوئیه تا به امروز به همه ی اماکنی که به دولت بورژوا ـ امپریالیستی متصل می باشند، تهاجم می آورد تا جایی که چهل و پنج هزار پلیس در سراسر کشور بسیج میشوند، آنهم نه فقط با شلیک گازهای اشک آور بلکه با سلاح های جنگی LBD و نارنجک انفجاری . پلیس به آسانی به قتل می رساند و بویژه از سال 2000 شمار کشته شدگان فقط در “بازرسی پلیسی” افزایش یافته است و بطور متوسط هر سال 10 جوان به قتل می رسند.
سال 2005 ، تحریکات سیاسی نیکلا سارکوزی (وزیر کشور یا داخلی وقت) جنبشی را موجب میگردد که تا مدت سه هفته همه ی فرانسه را می لرزاند و “زید” 17 ساله (Zyed ) و بونای (Bonna) 15 ساله جان می بازند. سال قبل یعنی 2022 باز فقط در بازرسی های پلیسی، 13 جوان با شلیک اسلحه ی پلیس کشته شدند، در صورتی که مطابق با “کد جزایی” اگر کسی از بازرسی فرار نماید، حداکثر به دو سال زندان و 15 هزار یورو جریمه محکوم خواهد گشت ولی بویژه قانون اجازه شلیک از طرف دولت “سوسیالیستی” فرانسه در زمان ریاست جمهوری فرانسوآ اولاند ور فوریه همان سال به تصویب می رسد. واقعیت این است که چپ بورژوایی و نیروهای پارلمانتاریستی از این قماش در همه جا و نیز در فرانسه در مواقع حساس دوش به دوش همپالگی های راست بورژوایی از تثبیت موازین استثماری و حتا جنایتکارانه کوتاهی نمی نمایند و هر زمان نیز به قدرت میرسند و بعنوان نمونه در مورد سن بازنشستگی، لایحه ای را به نفع نیروهای کار به تصویب نرسانده اند. آنها همواره در ارتباط با نیروی پلیسی به کرنش و سازش روی می آورند و حتا به نفع آنها اجازه ی شلیک را قانونی می کنند. 13 روز قبل از به قتل رسیدن “نائل”، یعنی در در 14 ژوئن یک جوان سیاه پوست گینه ای، زمانی که بسوی محل کار خود روان بود، در چنگال بازرسی پلیس گرفتار می آید و با شلیک گلوله کشته می شود. پلیس فاشیستی فرانسه در 17 اکتبر سال 1961 در مدت زمان اندکی، ده ها الجزایری را به دلیل اعتراض صلح آمیز در ارتباط با حکومت نظامی، نظامیان فرانسوی در الجزایر، یا با شلیک گلوله به قتل می رسانند و یا زنده به رود سن در پاریس پرتاب می کنند.
پلیس فرانسه بویژه پس از قانون جنایتکارانه ی دولت “سوسیالیستی” در فوریه 2017، در همین سال 202 بار در ارتباط با “بازرسی پلیسی”، شلیک کرده است که در سال 2021 به 157 شلیک می رسد. درگیری های جوانان مبارز فرانسه تا کنون، نزدیک به هزار ساختمان را به آتش کشیده اند، بیش از 250 کمیساریای پلیس مورد حمله قرار گرفته و بیش از 700 پلیس زخمی شده اند و چند هزار از مبارزین معترض فرانسوی در سراسر کشور یا در بازداشت و یا در تهدید جنایتکاران پلیسی قرار دارند. در شب سه شنبه 4 ژوئیه در جنگ و گریز های خیابانی در شهر مارسی، یک جوان دیگر 27 ساله با سلاح جنگی پلیس یعنی BLD جان خود را از دست می دهد.
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
دلایل اینهمه فساد، استثمار عریان اجتماعی و قتل و آدم کشی از چه منبعی سرچشمه می گیرد! حاکمیت سیاسی سعی دارد با ابراز تاسف و همدردی با خانواده های قربانی، گریبان خود را از حوادث مرگبار رها سازد و ریشه های اساسی آنرا مخفی نماید، از این نظر است که می کوشد بیش از بیش آنرا در چارچوب “فرزندان مهاجرین خارجی” غالب نماید. گذشته از اینکه مهاجرین نیز در برابر ظلم و ستم حاکمیت بورژوازی حق اعتراض دارند، بر خلاف ایده های فریبکارانه ی امپریالیسم تجاوزگر فرانسه، واقعیت در جای دیگری نهفته است و در اینجا است که مبارزه ی جوانان فرانسه علیه حاکمیت سیاسی بصورت عریان آشکار می شود و آنان را در شرایطی قرار می دهد که در برابر هر جنایتی ، جنبش خروشان اجتماعی را بوجود آورند. استثماری که از سیستم مافیایی نظام سرمایه داری، تبعیض وسیع و گسترده در تمامی محدوده ها، رشو خواری و نیز از همه مهم تر، بیکاری، عدم دسترسی به اماکن مسکونی و نداشتن خدمات اجتماعی در جامعه ای که گرانی بیداد می کند و قدرت خرید مردم بویژه طبقه ی کارگر سیر نزولی طی می نماید و… دلایل اساسی خشم جوانان را به ثبوت می رساند. جوانانی که هیچ توهمی بدین حاکمیت ستمگر ندارند. مطابق با بررسی مرکز آمار فرانسه Insee و نیز تحقیق و بررسی “انستیتو مونتاین” (Institut Montaigne) ، در سال 2022 در انتخابات ریاست جمهوری و در تداوم آن در انتخابات پارلمان (لجسلاتیو)، به ترتیب 72 درصد و نیز در انتخابات دوم 71 درصد جوانان بین سنین 18 تا 24 سال رای ندادند. درصد بیکاری جوانان بین 18 تا 20 درصد از طرف دولت بورژوازی گزارش می شود و این در شرایطی است که اگر یک جوان 4 یا 5 ساعت در هفته کار کند، وی را فریبکارانه در لیست مشمول به کار وارد می سازند. حکومت فرانسه، تورم را شش درصدی ارزیابی می کند که باید خیلی بیشتر باشد.
مطابق با آخرین اخبار، پلیسی که “نائل” را با شلیک گلوله از پای درآورد، فعلن آزاد شده است. پلیس به دروغ گفته است که در زمان بازرسی، “نائل” قصد داشت که وی را زیر بگیرد که حتا مورد تایید مطبوعات نیز نمی باشد.
ولی در این میان نقش نیروهای سیاسی انقلابی در مسیر جنبش های جوانان که بدون تردید پتانسیل بالقوه ضد سرمایه داری را تشکیل خواهند داد، حساس است و این در شرایطی می تواند تحقق یابد که خارج از اتحادیه و سندیکاهای بروکراتیزه ی سرمایه داری برجسته شود. البیته موجودیت انقلابیون سیاسی ـ کارگری فرانسه در این نوع سندیکاها تا زمانی که هنوز آلترناتیو قوی شورایی غائب است، فقط جنبه ی تاکتیکی خواهد داشت. آنچه مشخص است، جنبش جوانان کنونی فرانسه تدریجن فروکش خواهد کرد ولی آتش زیر خاکستر همواره باقی می ماند.
حاکمیت بورژوا ـ امپریالیستی فرانسه بویژه از قرن نوزده کاملن آگاهی دارد که طبقه کارگر این جامعه، معترض به نابرابری ، ظلم و استثمار است و زمانی که اراده کند ، حتا خودجوشانه سراسر کشور را خروشان نموده و حاکمیت سیاسی را در التهاب و بحران فزاینده غوطه ور ساخته و موجودیت آنرا در خطر جدی قرار می دهد. آنها هنوز از کمون پاریس وحشت دارند و قدرت شورایی آن همانند سایه ای اطراف شان را احاطه ساخته و نیز هنوز در هر همایشی پرچم کمون به اهتزاز می آید و خواب را از حاکمیت می رباید. کمون کابوس بزرگی برای قدرت بورژوا ـ امپریالیستی فرانسه است و برای اینکه به کابوس همیشه ماندگار غلبه نماید، از اواخر قرن نوزده، همانند همپالگی های اروپایی (و تا حدودی بیشتر از آنها) به ترفند زیرکانه ای دست یازیده و بویژه پس از انقلاب کارگری اکتبر 1917، باز همراه شرکای اروپایی خویش در “کنفرانس صلح ورسای”، راه کارهای هر چه بیشتری را در روند فریب و ریاکاری اجتماعی علیه طبقه کارگر جهانی و کارگران همیشه معترض فرانسه اتخاذ می نمایند. ترفندی که از یکطرف با اصلاحاتی در ارتباط با معیشت زندگی مزدبگیران از طریق اتحادیه و یا سندیکاهای باصطلاح کارگری و بروکراتیزه کردن عمیق آنها به قدرت سیاسی بورژوایی، و از طرف دیگر در موارد ضروری، هر آنگاه که حیات سیاسی نظام سرمایه داری به خطر افتد، سرکوب عریان و وحشیانه ای را عملی سازد تا از کابوس انقلاب کارگری رهایی یابد. از این نظر است که در فرانسه آگاهانه وحشیانه ترین سیستم پلیسی را سازمان داده که قادر است از معترضین، قربانی گیرد. در تاریخ مبارزاتی فرانسه همواره اینگونه وحشی گری ها مشاهده می شود و نیز چگونه با امتیازات ویژه ای که به سندیکاهای کارگری می بخشد و اینگونه آنها را بروکراتیزه می کنند تا خود را از خطر انقلاب برهانند. ولی با این همه ، جنبش از پای نمی نشیند و در هر فرصتی ، جان تازه ای می گیرد که در شرایط کنونی خشم و خروش جوانان بدنبال کشته شدن “نائل”، جوان 17 سالبه فرانسوی بدست پلیس ستمگر و فاشیست آن است. در اینجا آتش همیشه زیر خاکستر است. خروشان می شود و در تمامی شهرها جنبش اعتراضی و شورش های تهاجمی پیشه می نماید. از شب سه شنبه 27 ژوئیه تا به امروز به همه ی اماکنی که به دولت بورژوا ـ امپریالیستی متصل می باشند، تهاجم می آورد تا جایی که چهل و پنج هزار پلیس در سراسر کشور بسیج میشوند، آنهم نه فقط با شلیک گازهای اشک آور بلکه با سلاح های جنگی LBD و نارنجک انفجاری . پلیس به آسانی به قتل می رساند و بویژه از سال 2000 شمار کشته شدگان فقط در “بازرسی پلیسی” افزایش یافته است و بطور متوسط هر سال 10 جوان به قتل می رسند.
سال 2005 ، تحریکات سیاسی نیکلا سارکوزی (وزیر کشور یا داخلی وقت) جنبشی را موجب میگردد که تا مدت سه هفته همه ی فرانسه را می لرزاند و “زید” 17 ساله (Zyed ) و بونای (Bonna) 15 ساله جان می بازند. سال قبل یعنی 2022 باز فقط در بازرسی های پلیسی، 13 جوان با شلیک اسلحه ی پلیس کشته شدند، در صورتی که مطابق با “کد جزایی” اگر کسی از بازرسی فرار نماید، حداکثر به دو سال زندان و 15 هزار یورو جریمه محکوم خواهد گشت ولی بویژه قانون اجازه شلیک از طرف دولت “سوسیالیستی” فرانسه در زمان ریاست جمهوری فرانسوآ اولاند ور فوریه همان سال به تصویب می رسد. واقعیت این است که چپ بورژوایی و نیروهای پارلمانتاریستی از این قماش در همه جا و نیز در فرانسه در مواقع حساس دوش به دوش همپالگی های راست بورژوایی از تثبیت موازین استثماری و حتا جنایتکارانه کوتاهی نمی نمایند و هر زمان نیز به قدرت میرسند و بعنوان نمونه در مورد سن بازنشستگی، لایحه ای را به نفع نیروهای کار به تصویب نرسانده اند. آنها همواره در ارتباط با نیروی پلیسی به کرنش و سازش روی می آورند و حتا به نفع آنها اجازه ی شلیک را قانونی می کنند. 13 روز قبل از به قتل رسیدن “نائل”، یعنی در در 14 ژوئن یک جوان سیاه پوست گینه ای، زمانی که بسوی محل کار خود روان بود، در چنگال بازرسی پلیس گرفتار می آید و با شلیک گلوله کشته می شود. پلیس فاشیستی فرانسه در 17 اکتبر سال 1961 در مدت زمان اندکی، ده ها الجزایری را به دلیل اعتراض صلح آمیز در ارتباط با حکومت نظامی، نظامیان فرانسوی در الجزایر، یا با شلیک گلوله به قتل می رسانند و یا زنده به رود سن در پاریس پرتاب می کنند.
پلیس فرانسه بویژه پس از قانون جنایتکارانه ی دولت “سوسیالیستی” در فوریه 2017، در همین سال 202 بار در ارتباط با “بازرسی پلیسی”، شلیک کرده است که در سال 2021 به 157 شلیک می رسد. درگیری های جوانان مبارز فرانسه تا کنون، نزدیک به هزار ساختمان را به آتش کشیده اند، بیش از 250 کمیساریای پلیس مورد حمله قرار گرفته و بیش از 700 پلیس زخمی شده اند و چند هزار از مبارزین معترض فرانسوی در سراسر کشور یا در بازداشت و یا در تهدید جنایتکاران پلیسی قرار دارند. در شب سه شنبه 4 ژوئیه در جنگ و گریز های خیابانی در شهر مارسی، یک جوان دیگر 27 ساله با سلاح جنگی پلیس یعنی BLD جان خود را از دست می دهد.
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
دلایل اینهمه فساد، استثمار عریان اجتماعی و قتل و آدم کشی از چه منبعی سرچشمه می گیرد! حاکمیت سیاسی سعی دارد با ابراز تاسف و همدردی با خانواده های قربانی، گریبان خود را از حوادث مرگبار رها سازد و ریشه های اساسی آنرا مخفی نماید، از این نظر است که می کوشد بیش از بیش آنرا در چارچوب “فرزندان مهاجرین خارجی” غالب نماید. گذشته از اینکه مهاجرین نیز در برابر ظلم و ستم حاکمیت بورژوازی حق اعتراض دارند، بر خلاف ایده های فریبکارانه ی امپریالیسم تجاوزگر فرانسه، واقعیت در جای دیگری نهفته است و در اینجا است که مبارزه ی جوانان فرانسه علیه حاکمیت سیاسی بصورت عریان آشکار می شود و آنان را در شرایطی قرار می دهد که در برابر هر جنایتی ، جنبش خروشان اجتماعی را بوجود آورند. استثماری که از سیستم مافیایی نظام سرمایه داری، تبعیض وسیع و گسترده در تمامی محدوده ها، رشو خواری و نیز از همه مهم تر، بیکاری، عدم دسترسی به اماکن مسکونی و نداشتن خدمات اجتماعی در جامعه ای که گرانی بیداد می کند و قدرت خرید مردم بویژه طبقه ی کارگر سیر نزولی طی می نماید و… دلایل اساسی خشم جوانان را به ثبوت می رساند. جوانانی که هیچ توهمی بدین حاکمیت ستمگر ندارند. مطابق با بررسی مرکز آمار فرانسه Insee و نیز تحقیق و بررسی “انستیتو مونتاین” (Institut Montaigne) ، در سال 2022 در انتخابات ریاست جمهوری و در تداوم آن در انتخابات پارلمان (لجسلاتیو)، به ترتیب 72 درصد و نیز در انتخابات دوم 71 درصد جوانان بین سنین 18 تا 24 سال رای ندادند. درصد بیکاری جوانان بین 18 تا 20 درصد از طرف دولت بورژوازی گزارش می شود و این در شرایطی است که اگر یک جوان 4 یا 5 ساعت در هفته کار کند، وی را فریبکارانه در لیست مشمول به کار وارد می سازند. حکومت فرانسه، تورم را شش درصدی ارزیابی می کند که باید خیلی بیشتر باشد.
مطابق با آخرین اخبار، پلیسی که “نائل” را با شلیک گلوله از پای درآورد، فعلن آزاد شده است. پلیس به دروغ گفته است که در زمان بازرسی، “نائل” قصد داشت که وی را زیر بگیرد که حتا مورد تایید مطبوعات نیز نمی باشد.
ولی در این میان نقش نیروهای سیاسی انقلابی در مسیر جنبش های جوانان که بدون تردید پتانسیل بالقوه ضد سرمایه داری را تشکیل خواهند داد، حساس است و این در شرایطی می تواند تحقق یابد که خارج از اتحادیه و سندیکاهای بروکراتیزه ی سرمایه داری برجسته شود. البیته موجودیت انقلابیون سیاسی ـ کارگری فرانسه در این نوع سندیکاها تا زمانی که هنوز آلترناتیو قوی شورایی غائب است، فقط جنبه ی تاکتیکی خواهد داشت. آنچه مشخص است، جنبش جوانان کنونی فرانسه تدریجن فروکش خواهد کرد ولی آتش زیر خاکستر همواره باقی می ماند.
حاکمیت بورژوا ـ امپریالیستی فرانسه بویژه از قرن نوزده کاملن آگاهی دارد که طبقه کارگر این جامعه، معترض به نابرابری ، ظلم و استثمار است و زمانی که اراده کند ، حتا خودجوشانه سراسر کشور را خروشان نموده و حاکمیت سیاسی را در التهاب و بحران فزاینده غوطه ور ساخته و موجودیت آنرا در خطر جدی قرار می دهد. آنها هنوز از کمون پاریس وحشت دارند و قدرت شورایی آن همانند سایه ای اطراف شان را احاطه ساخته و نیز هنوز در هر همایشی پرچم کمون به اهتزاز می آید و خواب را از حاکمیت می رباید. کمون کابوس بزرگی برای قدرت بورژوا ـ امپریالیستی فرانسه است و برای اینکه به کابوس همیشه ماندگار غلبه نماید، از اواخر قرن نوزده، همانند همپالگی های اروپایی (و تا حدودی بیشتر از آنها) به ترفند زیرکانه ای دست یازیده و بویژه پس از انقلاب کارگری اکتبر 1917، باز همراه شرکای اروپایی خویش در “کنفرانس صلح ورسای”، راه کارهای هر چه بیشتری را در روند فریب و ریاکاری اجتماعی علیه طبقه کارگر جهانی و کارگران همیشه معترض فرانسه اتخاذ می نمایند. ترفندی که از یکطرف با اصلاحاتی در ارتباط با معیشت زندگی مزدبگیران از طریق اتحادیه و یا سندیکاهای باصطلاح کارگری و بروکراتیزه کردن عمیق آنها به قدرت سیاسی بورژوایی، و از طرف دیگر در موارد ضروری، هر آنگاه که حیات سیاسی نظام سرمایه داری به خطر افتد، سرکوب عریان و وحشیانه ای را عملی سازد تا از کابوس انقلاب کارگری رهایی یابد. از این نظر است که در فرانسه آگاهانه وحشیانه ترین سیستم پلیسی را سازمان داده که قادر است از معترضین، قربانی گیرد. در تاریخ مبارزاتی فرانسه همواره اینگونه وحشی گری ها مشاهده می شود و نیز چگونه با امتیازات ویژه ای که به سندیکاهای کارگری می بخشد و اینگونه آنها را بروکراتیزه می کنند تا خود را از خطر انقلاب برهانند. ولی با این همه ، جنبش از پای نمی نشیند و در هر فرصتی ، جان تازه ای می گیرد که در شرایط کنونی خشم و خروش جوانان بدنبال کشته شدن “نائل”، جوان 17 سالبه فرانسوی بدست پلیس ستمگر و فاشیست آن است. در اینجا آتش همیشه زیر خاکستر است. خروشان می شود و در تمامی شهرها جنبش اعتراضی و شورش های تهاجمی پیشه می نماید. از شب سه شنبه 27 ژوئیه تا به امروز به همه ی اماکنی که به دولت بورژوا ـ امپریالیستی متصل می باشند، تهاجم می آورد تا جایی که چهل و پنج هزار پلیس در سراسر کشور بسیج میشوند، آنهم نه فقط با شلیک گازهای اشک آور بلکه با سلاح های جنگی LBD و نارنجک انفجاری . پلیس به آسانی به قتل می رساند و بویژه از سال 2000 شمار کشته شدگان فقط در “بازرسی پلیسی” افزایش یافته است و بطور متوسط هر سال 10 جوان به قتل می رسند.
سال 2005 ، تحریکات سیاسی نیکلا سارکوزی (وزیر کشور یا داخلی وقت) جنبشی را موجب میگردد که تا مدت سه هفته همه ی فرانسه را می لرزاند و “زید” 17 ساله (Zyed ) و بونای (Bonna) 15 ساله جان می بازند. سال قبل یعنی 2022 باز فقط در بازرسی های پلیسی، 13 جوان با شلیک اسلحه ی پلیس کشته شدند، در صورتی که مطابق با “کد جزایی” اگر کسی از بازرسی فرار نماید، حداکثر به دو سال زندان و 15 هزار یورو جریمه محکوم خواهد گشت ولی بویژه قانون اجازه شلیک از طرف دولت “سوسیالیستی” فرانسه در زمان ریاست جمهوری فرانسوآ اولاند ور فوریه همان سال به تصویب می رسد. واقعیت این است که چپ بورژوایی و نیروهای پارلمانتاریستی از این قماش در همه جا و نیز در فرانسه در مواقع حساس دوش به دوش همپالگی های راست بورژوایی از تثبیت موازین استثماری و حتا جنایتکارانه کوتاهی نمی نمایند و هر زمان نیز به قدرت میرسند و بعنوان نمونه در مورد سن بازنشستگی، لایحه ای را به نفع نیروهای کار به تصویب نرسانده اند. آنها همواره در ارتباط با نیروی پلیسی به کرنش و سازش روی می آورند و حتا به نفع آنها اجازه ی شلیک را قانونی می کنند. 13 روز قبل از به قتل رسیدن “نائل”، یعنی در در 14 ژوئن یک جوان سیاه پوست گینه ای، زمانی که بسوی محل کار خود روان بود، در چنگال بازرسی پلیس گرفتار می آید و با شلیک گلوله کشته می شود. پلیس فاشیستی فرانسه در 17 اکتبر سال 1961 در مدت زمان اندکی، ده ها الجزایری را به دلیل اعتراض صلح آمیز در ارتباط با حکومت نظامی، نظامیان فرانسوی در الجزایر، یا با شلیک گلوله به قتل می رسانند و یا زنده به رود سن در پاریس پرتاب می کنند.
پلیس فرانسه بویژه پس از قانون جنایتکارانه ی دولت “سوسیالیستی” در فوریه 2017، در همین سال 202 بار در ارتباط با “بازرسی پلیسی”، شلیک کرده است که در سال 2021 به 157 شلیک می رسد. درگیری های جوانان مبارز فرانسه تا کنون، نزدیک به هزار ساختمان را به آتش کشیده اند، بیش از 250 کمیساریای پلیس مورد حمله قرار گرفته و بیش از 700 پلیس زخمی شده اند و چند هزار از مبارزین معترض فرانسوی در سراسر کشور یا در بازداشت و یا در تهدید جنایتکاران پلیسی قرار دارند. در شب سه شنبه 4 ژوئیه در جنگ و گریز های خیابانی در شهر مارسی، یک جوان دیگر 27 ساله با سلاح جنگی پلیس یعنی BLD جان خود را از دست می دهد.
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
دلایل اینهمه فساد، استثمار عریان اجتماعی و قتل و آدم کشی از چه منبعی سرچشمه می گیرد! حاکمیت سیاسی سعی دارد با ابراز تاسف و همدردی با خانواده های قربانی، گریبان خود را از حوادث مرگبار رها سازد و ریشه های اساسی آنرا مخفی نماید، از این نظر است که می کوشد بیش از بیش آنرا در چارچوب “فرزندان مهاجرین خارجی” غالب نماید. گذشته از اینکه مهاجرین نیز در برابر ظلم و ستم حاکمیت بورژوازی حق اعتراض دارند، بر خلاف ایده های فریبکارانه ی امپریالیسم تجاوزگر فرانسه، واقعیت در جای دیگری نهفته است و در اینجا است که مبارزه ی جوانان فرانسه علیه حاکمیت سیاسی بصورت عریان آشکار می شود و آنان را در شرایطی قرار می دهد که در برابر هر جنایتی ، جنبش خروشان اجتماعی را بوجود آورند. استثماری که از سیستم مافیایی نظام سرمایه داری، تبعیض وسیع و گسترده در تمامی محدوده ها، رشو خواری و نیز از همه مهم تر، بیکاری، عدم دسترسی به اماکن مسکونی و نداشتن خدمات اجتماعی در جامعه ای که گرانی بیداد می کند و قدرت خرید مردم بویژه طبقه ی کارگر سیر نزولی طی می نماید و… دلایل اساسی خشم جوانان را به ثبوت می رساند. جوانانی که هیچ توهمی بدین حاکمیت ستمگر ندارند. مطابق با بررسی مرکز آمار فرانسه Insee و نیز تحقیق و بررسی “انستیتو مونتاین” (Institut Montaigne) ، در سال 2022 در انتخابات ریاست جمهوری و در تداوم آن در انتخابات پارلمان (لجسلاتیو)، به ترتیب 72 درصد و نیز در انتخابات دوم 71 درصد جوانان بین سنین 18 تا 24 سال رای ندادند. درصد بیکاری جوانان بین 18 تا 20 درصد از طرف دولت بورژوازی گزارش می شود و این در شرایطی است که اگر یک جوان 4 یا 5 ساعت در هفته کار کند، وی را فریبکارانه در لیست مشمول به کار وارد می سازند. حکومت فرانسه، تورم را شش درصدی ارزیابی می کند که باید خیلی بیشتر باشد.
مطابق با آخرین اخبار، پلیسی که “نائل” را با شلیک گلوله از پای درآورد، فعلن آزاد شده است. پلیس به دروغ گفته است که در زمان بازرسی، “نائل” قصد داشت که وی را زیر بگیرد که حتا مورد تایید مطبوعات نیز نمی باشد.
ولی در این میان نقش نیروهای سیاسی انقلابی در مسیر جنبش های جوانان که بدون تردید پتانسیل بالقوه ضد سرمایه داری را تشکیل خواهند داد، حساس است و این در شرایطی می تواند تحقق یابد که خارج از اتحادیه و سندیکاهای بروکراتیزه ی سرمایه داری برجسته شود. البیته موجودیت انقلابیون سیاسی ـ کارگری فرانسه در این نوع سندیکاها تا زمانی که هنوز آلترناتیو قوی شورایی غائب است، فقط جنبه ی تاکتیکی خواهد داشت. آنچه مشخص است، جنبش جوانان کنونی فرانسه تدریجن فروکش خواهد کرد ولی آتش زیر خاکستر همواره باقی می ماند.
حاکمیت بورژوا ـ امپریالیستی فرانسه بویژه از قرن نوزده کاملن آگاهی دارد که طبقه کارگر این جامعه، معترض به نابرابری ، ظلم و استثمار است و زمانی که اراده کند ، حتا خودجوشانه سراسر کشور را خروشان نموده و حاکمیت سیاسی را در التهاب و بحران فزاینده غوطه ور ساخته و موجودیت آنرا در خطر جدی قرار می دهد. آنها هنوز از کمون پاریس وحشت دارند و قدرت شورایی آن همانند سایه ای اطراف شان را احاطه ساخته و نیز هنوز در هر همایشی پرچم کمون به اهتزاز می آید و خواب را از حاکمیت می رباید. کمون کابوس بزرگی برای قدرت بورژوا ـ امپریالیستی فرانسه است و برای اینکه به کابوس همیشه ماندگار غلبه نماید، از اواخر قرن نوزده، همانند همپالگی های اروپایی (و تا حدودی بیشتر از آنها) به ترفند زیرکانه ای دست یازیده و بویژه پس از انقلاب کارگری اکتبر 1917، باز همراه شرکای اروپایی خویش در “کنفرانس صلح ورسای”، راه کارهای هر چه بیشتری را در روند فریب و ریاکاری اجتماعی علیه طبقه کارگر جهانی و کارگران همیشه معترض فرانسه اتخاذ می نمایند. ترفندی که از یکطرف با اصلاحاتی در ارتباط با معیشت زندگی مزدبگیران از طریق اتحادیه و یا سندیکاهای باصطلاح کارگری و بروکراتیزه کردن عمیق آنها به قدرت سیاسی بورژوایی، و از طرف دیگر در موارد ضروری، هر آنگاه که حیات سیاسی نظام سرمایه داری به خطر افتد، سرکوب عریان و وحشیانه ای را عملی سازد تا از کابوس انقلاب کارگری رهایی یابد. از این نظر است که در فرانسه آگاهانه وحشیانه ترین سیستم پلیسی را سازمان داده که قادر است از معترضین، قربانی گیرد. در تاریخ مبارزاتی فرانسه همواره اینگونه وحشی گری ها مشاهده می شود و نیز چگونه با امتیازات ویژه ای که به سندیکاهای کارگری می بخشد و اینگونه آنها را بروکراتیزه می کنند تا خود را از خطر انقلاب برهانند. ولی با این همه ، جنبش از پای نمی نشیند و در هر فرصتی ، جان تازه ای می گیرد که در شرایط کنونی خشم و خروش جوانان بدنبال کشته شدن “نائل”، جوان 17 سالبه فرانسوی بدست پلیس ستمگر و فاشیست آن است. در اینجا آتش همیشه زیر خاکستر است. خروشان می شود و در تمامی شهرها جنبش اعتراضی و شورش های تهاجمی پیشه می نماید. از شب سه شنبه 27 ژوئیه تا به امروز به همه ی اماکنی که به دولت بورژوا ـ امپریالیستی متصل می باشند، تهاجم می آورد تا جایی که چهل و پنج هزار پلیس در سراسر کشور بسیج میشوند، آنهم نه فقط با شلیک گازهای اشک آور بلکه با سلاح های جنگی LBD و نارنجک انفجاری . پلیس به آسانی به قتل می رساند و بویژه از سال 2000 شمار کشته شدگان فقط در “بازرسی پلیسی” افزایش یافته است و بطور متوسط هر سال 10 جوان به قتل می رسند.
سال 2005 ، تحریکات سیاسی نیکلا سارکوزی (وزیر کشور یا داخلی وقت) جنبشی را موجب میگردد که تا مدت سه هفته همه ی فرانسه را می لرزاند و “زید” 17 ساله (Zyed ) و بونای (Bonna) 15 ساله جان می بازند. سال قبل یعنی 2022 باز فقط در بازرسی های پلیسی، 13 جوان با شلیک اسلحه ی پلیس کشته شدند، در صورتی که مطابق با “کد جزایی” اگر کسی از بازرسی فرار نماید، حداکثر به دو سال زندان و 15 هزار یورو جریمه محکوم خواهد گشت ولی بویژه قانون اجازه شلیک از طرف دولت “سوسیالیستی” فرانسه در زمان ریاست جمهوری فرانسوآ اولاند ور فوریه همان سال به تصویب می رسد. واقعیت این است که چپ بورژوایی و نیروهای پارلمانتاریستی از این قماش در همه جا و نیز در فرانسه در مواقع حساس دوش به دوش همپالگی های راست بورژوایی از تثبیت موازین استثماری و حتا جنایتکارانه کوتاهی نمی نمایند و هر زمان نیز به قدرت میرسند و بعنوان نمونه در مورد سن بازنشستگی، لایحه ای را به نفع نیروهای کار به تصویب نرسانده اند. آنها همواره در ارتباط با نیروی پلیسی به کرنش و سازش روی می آورند و حتا به نفع آنها اجازه ی شلیک را قانونی می کنند. 13 روز قبل از به قتل رسیدن “نائل”، یعنی در در 14 ژوئن یک جوان سیاه پوست گینه ای، زمانی که بسوی محل کار خود روان بود، در چنگال بازرسی پلیس گرفتار می آید و با شلیک گلوله کشته می شود. پلیس فاشیستی فرانسه در 17 اکتبر سال 1961 در مدت زمان اندکی، ده ها الجزایری را به دلیل اعتراض صلح آمیز در ارتباط با حکومت نظامی، نظامیان فرانسوی در الجزایر، یا با شلیک گلوله به قتل می رسانند و یا زنده به رود سن در پاریس پرتاب می کنند.
پلیس فرانسه بویژه پس از قانون جنایتکارانه ی دولت “سوسیالیستی” در فوریه 2017، در همین سال 202 بار در ارتباط با “بازرسی پلیسی”، شلیک کرده است که در سال 2021 به 157 شلیک می رسد. درگیری های جوانان مبارز فرانسه تا کنون، نزدیک به هزار ساختمان را به آتش کشیده اند، بیش از 250 کمیساریای پلیس مورد حمله قرار گرفته و بیش از 700 پلیس زخمی شده اند و چند هزار از مبارزین معترض فرانسوی در سراسر کشور یا در بازداشت و یا در تهدید جنایتکاران پلیسی قرار دارند. در شب سه شنبه 4 ژوئیه در جنگ و گریز های خیابانی در شهر مارسی، یک جوان دیگر 27 ساله با سلاح جنگی پلیس یعنی BLD جان خود را از دست می دهد.
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
دلایل اینهمه فساد، استثمار عریان اجتماعی و قتل و آدم کشی از چه منبعی سرچشمه می گیرد! حاکمیت سیاسی سعی دارد با ابراز تاسف و همدردی با خانواده های قربانی، گریبان خود را از حوادث مرگبار رها سازد و ریشه های اساسی آنرا مخفی نماید، از این نظر است که می کوشد بیش از بیش آنرا در چارچوب “فرزندان مهاجرین خارجی” غالب نماید. گذشته از اینکه مهاجرین نیز در برابر ظلم و ستم حاکمیت بورژوازی حق اعتراض دارند، بر خلاف ایده های فریبکارانه ی امپریالیسم تجاوزگر فرانسه، واقعیت در جای دیگری نهفته است و در اینجا است که مبارزه ی جوانان فرانسه علیه حاکمیت سیاسی بصورت عریان آشکار می شود و آنان را در شرایطی قرار می دهد که در برابر هر جنایتی ، جنبش خروشان اجتماعی را بوجود آورند. استثماری که از سیستم مافیایی نظام سرمایه داری، تبعیض وسیع و گسترده در تمامی محدوده ها، رشو خواری و نیز از همه مهم تر، بیکاری، عدم دسترسی به اماکن مسکونی و نداشتن خدمات اجتماعی در جامعه ای که گرانی بیداد می کند و قدرت خرید مردم بویژه طبقه ی کارگر سیر نزولی طی می نماید و… دلایل اساسی خشم جوانان را به ثبوت می رساند. جوانانی که هیچ توهمی بدین حاکمیت ستمگر ندارند. مطابق با بررسی مرکز آمار فرانسه Insee و نیز تحقیق و بررسی “انستیتو مونتاین” (Institut Montaigne) ، در سال 2022 در انتخابات ریاست جمهوری و در تداوم آن در انتخابات پارلمان (لجسلاتیو)، به ترتیب 72 درصد و نیز در انتخابات دوم 71 درصد جوانان بین سنین 18 تا 24 سال رای ندادند. درصد بیکاری جوانان بین 18 تا 20 درصد از طرف دولت بورژوازی گزارش می شود و این در شرایطی است که اگر یک جوان 4 یا 5 ساعت در هفته کار کند، وی را فریبکارانه در لیست مشمول به کار وارد می سازند. حکومت فرانسه، تورم را شش درصدی ارزیابی می کند که باید خیلی بیشتر باشد.
مطابق با آخرین اخبار، پلیسی که “نائل” را با شلیک گلوله از پای درآورد، فعلن آزاد شده است. پلیس به دروغ گفته است که در زمان بازرسی، “نائل” قصد داشت که وی را زیر بگیرد که حتا مورد تایید مطبوعات نیز نمی باشد.
ولی در این میان نقش نیروهای سیاسی انقلابی در مسیر جنبش های جوانان که بدون تردید پتانسیل بالقوه ضد سرمایه داری را تشکیل خواهند داد، حساس است و این در شرایطی می تواند تحقق یابد که خارج از اتحادیه و سندیکاهای بروکراتیزه ی سرمایه داری برجسته شود. البیته موجودیت انقلابیون سیاسی ـ کارگری فرانسه در این نوع سندیکاها تا زمانی که هنوز آلترناتیو قوی شورایی غائب است، فقط جنبه ی تاکتیکی خواهد داشت. آنچه مشخص است، جنبش جوانان کنونی فرانسه تدریجن فروکش خواهد کرد ولی آتش زیر خاکستر همواره باقی می ماند.
حاکمیت بورژوا ـ امپریالیستی فرانسه بویژه از قرن نوزده کاملن آگاهی دارد که طبقه کارگر این جامعه، معترض به نابرابری ، ظلم و استثمار است و زمانی که اراده کند ، حتا خودجوشانه سراسر کشور را خروشان نموده و حاکمیت سیاسی را در التهاب و بحران فزاینده غوطه ور ساخته و موجودیت آنرا در خطر جدی قرار می دهد. آنها هنوز از کمون پاریس وحشت دارند و قدرت شورایی آن همانند سایه ای اطراف شان را احاطه ساخته و نیز هنوز در هر همایشی پرچم کمون به اهتزاز می آید و خواب را از حاکمیت می رباید. کمون کابوس بزرگی برای قدرت بورژوا ـ امپریالیستی فرانسه است و برای اینکه به کابوس همیشه ماندگار غلبه نماید، از اواخر قرن نوزده، همانند همپالگی های اروپایی (و تا حدودی بیشتر از آنها) به ترفند زیرکانه ای دست یازیده و بویژه پس از انقلاب کارگری اکتبر 1917، باز همراه شرکای اروپایی خویش در “کنفرانس صلح ورسای”، راه کارهای هر چه بیشتری را در روند فریب و ریاکاری اجتماعی علیه طبقه کارگر جهانی و کارگران همیشه معترض فرانسه اتخاذ می نمایند. ترفندی که از یکطرف با اصلاحاتی در ارتباط با معیشت زندگی مزدبگیران از طریق اتحادیه و یا سندیکاهای باصطلاح کارگری و بروکراتیزه کردن عمیق آنها به قدرت سیاسی بورژوایی، و از طرف دیگر در موارد ضروری، هر آنگاه که حیات سیاسی نظام سرمایه داری به خطر افتد، سرکوب عریان و وحشیانه ای را عملی سازد تا از کابوس انقلاب کارگری رهایی یابد. از این نظر است که در فرانسه آگاهانه وحشیانه ترین سیستم پلیسی را سازمان داده که قادر است از معترضین، قربانی گیرد. در تاریخ مبارزاتی فرانسه همواره اینگونه وحشی گری ها مشاهده می شود و نیز چگونه با امتیازات ویژه ای که به سندیکاهای کارگری می بخشد و اینگونه آنها را بروکراتیزه می کنند تا خود را از خطر انقلاب برهانند. ولی با این همه ، جنبش از پای نمی نشیند و در هر فرصتی ، جان تازه ای می گیرد که در شرایط کنونی خشم و خروش جوانان بدنبال کشته شدن “نائل”، جوان 17 سالبه فرانسوی بدست پلیس ستمگر و فاشیست آن است. در اینجا آتش همیشه زیر خاکستر است. خروشان می شود و در تمامی شهرها جنبش اعتراضی و شورش های تهاجمی پیشه می نماید. از شب سه شنبه 27 ژوئیه تا به امروز به همه ی اماکنی که به دولت بورژوا ـ امپریالیستی متصل می باشند، تهاجم می آورد تا جایی که چهل و پنج هزار پلیس در سراسر کشور بسیج میشوند، آنهم نه فقط با شلیک گازهای اشک آور بلکه با سلاح های جنگی LBD و نارنجک انفجاری . پلیس به آسانی به قتل می رساند و بویژه از سال 2000 شمار کشته شدگان فقط در “بازرسی پلیسی” افزایش یافته است و بطور متوسط هر سال 10 جوان به قتل می رسند.
سال 2005 ، تحریکات سیاسی نیکلا سارکوزی (وزیر کشور یا داخلی وقت) جنبشی را موجب میگردد که تا مدت سه هفته همه ی فرانسه را می لرزاند و “زید” 17 ساله (Zyed ) و بونای (Bonna) 15 ساله جان می بازند. سال قبل یعنی 2022 باز فقط در بازرسی های پلیسی، 13 جوان با شلیک اسلحه ی پلیس کشته شدند، در صورتی که مطابق با “کد جزایی” اگر کسی از بازرسی فرار نماید، حداکثر به دو سال زندان و 15 هزار یورو جریمه محکوم خواهد گشت ولی بویژه قانون اجازه شلیک از طرف دولت “سوسیالیستی” فرانسه در زمان ریاست جمهوری فرانسوآ اولاند ور فوریه همان سال به تصویب می رسد. واقعیت این است که چپ بورژوایی و نیروهای پارلمانتاریستی از این قماش در همه جا و نیز در فرانسه در مواقع حساس دوش به دوش همپالگی های راست بورژوایی از تثبیت موازین استثماری و حتا جنایتکارانه کوتاهی نمی نمایند و هر زمان نیز به قدرت میرسند و بعنوان نمونه در مورد سن بازنشستگی، لایحه ای را به نفع نیروهای کار به تصویب نرسانده اند. آنها همواره در ارتباط با نیروی پلیسی به کرنش و سازش روی می آورند و حتا به نفع آنها اجازه ی شلیک را قانونی می کنند. 13 روز قبل از به قتل رسیدن “نائل”، یعنی در در 14 ژوئن یک جوان سیاه پوست گینه ای، زمانی که بسوی محل کار خود روان بود، در چنگال بازرسی پلیس گرفتار می آید و با شلیک گلوله کشته می شود. پلیس فاشیستی فرانسه در 17 اکتبر سال 1961 در مدت زمان اندکی، ده ها الجزایری را به دلیل اعتراض صلح آمیز در ارتباط با حکومت نظامی، نظامیان فرانسوی در الجزایر، یا با شلیک گلوله به قتل می رسانند و یا زنده به رود سن در پاریس پرتاب می کنند.
پلیس فرانسه بویژه پس از قانون جنایتکارانه ی دولت “سوسیالیستی” در فوریه 2017، در همین سال 202 بار در ارتباط با “بازرسی پلیسی”، شلیک کرده است که در سال 2021 به 157 شلیک می رسد. درگیری های جوانان مبارز فرانسه تا کنون، نزدیک به هزار ساختمان را به آتش کشیده اند، بیش از 250 کمیساریای پلیس مورد حمله قرار گرفته و بیش از 700 پلیس زخمی شده اند و چند هزار از مبارزین معترض فرانسوی در سراسر کشور یا در بازداشت و یا در تهدید جنایتکاران پلیسی قرار دارند. در شب سه شنبه 4 ژوئیه در جنگ و گریز های خیابانی در شهر مارسی، یک جوان دیگر 27 ساله با سلاح جنگی پلیس یعنی BLD جان خود را از دست می دهد.
°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°
دلایل اینهمه فساد، استثمار عریان اجتماعی و قتل و آدم کشی از چه منبعی سرچشمه می گیرد! حاکمیت سیاسی سعی دارد با ابراز تاسف و همدردی با خانواده های قربانی، گریبان خود را از حوادث مرگبار رها سازد و ریشه های اساسی آنرا مخفی نماید، از این نظر است که می کوشد بیش از بیش آنرا در چارچوب “فرزندان مهاجرین خارجی” غالب نماید. گذشته از اینکه مهاجرین نیز در برابر ظلم و ستم حاکمیت بورژوازی حق اعتراض دارند، بر خلاف ایده های فریبکارانه ی امپریالیسم تجاوزگر فرانسه، واقعیت در جای دیگری نهفته است و در اینجا است که مبارزه ی جوانان فرانسه علیه حاکمیت سیاسی بصورت عریان آشکار می شود و آنان را در شرایطی قرار می دهد که در برابر هر جنایتی ، جنبش خروشان اجتماعی را بوجود آورند. استثماری که از سیستم مافیایی نظام سرمایه داری، تبعیض وسیع و گسترده در تمامی محدوده ها، رشو خواری و نیز از همه مهم تر، بیکاری، عدم دسترسی به اماکن مسکونی و نداشتن خدمات اجتماعی در جامعه ای که گرانی بیداد می کند و قدرت خرید مردم بویژه طبقه ی کارگر سیر نزولی طی می نماید و… دلایل اساسی خشم جوانان را به ثبوت می رساند. جوانانی که هیچ توهمی بدین حاکمیت ستمگر ندارند. مطابق با بررسی مرکز آمار فرانسه Insee و نیز تحقیق و بررسی “انستیتو مونتاین” (Institut Montaigne) ، در سال 2022 در انتخابات ریاست جمهوری و در تداوم آن در انتخابات پارلمان (لجسلاتیو)، به ترتیب 72 درصد و نیز در انتخابات دوم 71 درصد جوانان بین سنین 18 تا 24 سال رای ندادند. درصد بیکاری جوانان بین 18 تا 20 درصد از طرف دولت بورژوازی گزارش می شود و این در شرایطی است که اگر یک جوان 4 یا 5 ساعت در هفته کار کند، وی را فریبکارانه در لیست مشمول به کار وارد می سازند. حکومت فرانسه، تورم را شش درصدی ارزیابی می کند که باید خیلی بیشتر باشد.
مطابق با آخرین اخبار، پلیسی که “نائل” را با شلیک گلوله از پای درآورد، فعلن آزاد شده است. پلیس به دروغ گفته است که در زمان بازرسی، “نائل” قصد داشت که وی را زیر بگیرد که حتا مورد تایید مطبوعات نیز نمی باشد.
ولی در این میان نقش نیروهای سیاسی انقلابی در مسیر جنبش های جوانان که بدون تردید پتانسیل بالقوه ضد سرمایه داری را تشکیل خواهند داد، حساس است و این در شرایطی می تواند تحقق یابد که خارج از اتحادیه و سندیکاهای بروکراتیزه ی سرمایه داری برجسته شود. البیته موجودیت انقلابیون سیاسی ـ کارگری فرانسه در این نوع سندیکاها تا زمانی که هنوز آلترناتیو قوی شورایی غائب است، فقط جنبه ی تاکتیکی خواهد داشت. آنچه مشخص است، جنبش جوانان کنونی فرانسه تدریجن فروکش خواهد کرد ولی آتش زیر خاکستر همواره باقی می ماند.
احمد بخردطبع