شلیر رسولی قربانی نظم مرد سالارانه
دوشنبه ۲۱ شهریور ۱۴۰۱
در روز دوازدهم شهریور شیلر رسولی در مقابله با تعرض جنسی راهی به جز پرتاپ خویش از پنجره طبقه دوم ساختمان نمی یابد. او اهلِ روستای چشمیدرِ منطقه هورمانِ ژاوه رود و ساکنِ مریوان بود. همسرش نیزدر کردستان عراق به کارگری مشغول است. او صاحب دو فرزند سیزده ساله و شانزده ساله بود. فرد مهاجم گوران قادری مشهور به “گوران قاسمه سپور” یکی از اوباشِان مشهورِ مریوان است .
شلیر پیش از این واقعه چندین بار به همسرِ مریضِ گوران کمک کرده و جهت مداوا و درمان، او را با اتومبیل به بیمارستان منتقل کرده بود. گوران این بار شیلر را به منزل دعوت میکند و شیلر به خیال نیاز همسر گوران به کمک عازم منزل آنها میشود، غافل از اینکه این بار همسر گوران در خانه نیست و سوء قصدی در کار است. شلیر پس از آن که هیچ چاره دیگری برای مقاومت در برابرِ مهاجم نمیبیند به ناچار خود را از پنجره ساختمان به بیرون پرتاب میکند و در اثر ضربه وارد شده ناشی از سقوط، به حالت کوما فرو می رود. وی پس از چند روز کما و دست در پنجه مرگ انداختن برای بقاء زندگی، متأسفانه روز پنجشنبه ١٧ شهریور در یکی از بیمارستانهای سنندج جان باخت. جنازه وی در این روزاز سنندج به مریوان منتقل میگردد. به دنبال این واقعه دلخراش جمعیت کثیری از زنان و مردان مبارز و آزادیخواه شهر مریوان به نشانه خشم واعتراض به این تعرض افسار گسیخته اوباش رژیم، چه در هنگام تشییع جنازه و چه در هنگام راهپیمایی و تجمع جلو در فرمانداری مریوان، با حمل پلاکاردها و با سر دادن شعار، “مردسالاری و سرمایه مسبب این فاجعه”، ” ما همه شلیر هستیم” عمق نفرت و بیزاری خود را از این تعرض آشکار و فرهنگ مردسالارانه نشان دادند.
خشم و اعتراض زنان مریوان بی جهت نیست. آنان دائما در معرض تهاجم قوانین و سنتهای ضد زن قرار داشته و هم سرنوشتی عمیقی با “شلیر” را احساس میکنند. در سه ماه گذشته این دومین بار است که در شهرهای کردستان، زنی از ترس تجاوز دست به خودکشی میزند. جمعه ششم خرداد ماه هم همین اتفاق به شکلی دیگر برای سوما رخ داده بود. زنی ۳۴ ساله و از اهالی دیواندره. جنازه سوما را در جاده کامیاران کشف کردند. بعدا با بازداشت متجاوزان معلوم میشود که آنها سوما را تحت پوشش مسافرکشی از میدان «گریزه» سنندج سوار خودرو کرده بودند، اما به جای مقصد، به بیراهه میروند. سوما متوجه میشود و بعد از تلاش زیاد برای نجات، خود را از ماشین به بیرون پرت میکند. کمتر از سه سال پیش “نسرین زمانی” بیست ونه ساله ساکن سنندج به زندگی خود پایان داد. دو روز قبلتر از او دو خواهر به نام های شایسته امینی سی وچهار ساله مادر دو فرزند و اسرا امینی بیست ودوساله در شهرک نایسر از توابع سنندج به دست پدر وبرادرشان به قتل رسیدند. زهرا نوید پور دو سال پیش به دلیل افشاء تجاوز نماینده مجلس به وی وتحت فشار مجبور به خودکشی شد. قبل از او ریحانه جباری به جرم کشتن یک فرد اطلاعاتی که به او تجاوز کرده بود، اعدام گردید. یک سال پیش خبر تجاوز به چهل ویک دختر وزن در شهر ایرانشهر توسط آقا زاده ها به مدیای جمعی راه یافت. بنابراین تراژدی مرگ “شلیر” یک تراژدی منحصر به فرد نیست. همه اینها تازه بخش ناچیزی از آن جنایاتی هستند که با تکیه به مذهب و سنتهای عقب مانده ارتجاعی و مردسالارانه جریان مییابند.
اگر زن کالاست و در قوانین رژیم جمهوری اسلامی نیمه مرد بحساب می آید، بنابراین جامعه بورژوایی و مرد سالار به خود حق میدهد آنگونه که خود میخواهد با این کالا و این جنس نیمه مرد رفتار کند. زمانی کالاهای دیگرش را با تصویر او تزئین کرده و به در ودیوار آویزان میکند، زمانی او را دربازار پرسود تن فروشی به حراج میگذارد، زمانی او را در چادر و مقنعه میپیچد تا از چشم دیگران محفوظش بدارد، زمانی او را در چهار چوب خانه حبس میکند واگر در این میان زنی جرأت مقاومت وایستادگی داشت یا به قتل میرسد و یا خود را به قتل میرساند. و این آئینه تمام نمای تباهی یک جامعه است. در این جامعه به تباهی کشیده شده زن اگر رمقی جهت کشیدن بار سنگین بی اجر و مواجب کار خانگی، توان تولید نیروی کار جدید برای سرمایه دار و تحمل ضرب وشتم شوهر را نداشته و از خانه بیرون بزند، در اینصورت یا باید پذیرای نگاههای تحقیرآمیز بستگان و همسایگان و اهالی کوچه وشهر باشد و یا از سر نا امیدی دست به خودکشی بزند. بعضی ها در شبکه های مجازی از شلیر به عنوان زنی یاد کردند که از ” عفت خود به قیمت مرگ محافظت کرده است”، و به همین دلیل لقب به اصطلاح قهرمان را به او دادند. این نگاه به غایت ناموس پرستانه چه پیغام عمیقا ارتجاعی برای زنان دارد. زن باید قربانی شود تا به اصطلاح ناموس جامعه بر باد نرود. بی جهت نیست که گلاله وطن دوست وکیل مریوانی میگوید” شلیر جامعه و قانون را میشناخت که خودکشی کرد. میدانست که اگر به او تجاوز شود، چه فرایند سختی برای اثبات آن میگذراند. او میدانست که بعد از تجاوز با چه قضاوتهایی روبرو خواهد شد، که مردن را انتخاب کرد”.
چه کسی میتواند مطمئن باشد اگر شلیر خود را از پنجره پرتاب نکرده و مورد تجاوز قرار میگرفت، جامعه مردسالار باز هم به چشم قهرمان به او نگاه میکرد، چه کسی میتواند مطمئن باشد که افرادی یافت نمیشدند که این لکه به اصطلاح ننگ را پاک کنند، و بالاخره چه کسی میتواند مطمئن باشد که جامعه فرصت دفاع از خود را به او داده واجازه میداد که او فرزندانش را به آغوش بگیرد.
مردسالاری و تعرض به حقوق انسانی زنان با همه مصائب آن یک پدیده اجتماعی است و مثل هر پدیده اجتماعی دیگر باید بستر باز تولید آن را شناخت و بر حسب ویژگی هایش به اشکالی سازمانیافته و در ابعادی اجتماعی برای مبارزه علیه آن نیروی توده زنان و مردان کارگر و زحمتکش و انسانهای آزاده و برابری طلب را بسیج کرد. نباید اجازه داد فاجعه قتل شلیر رسولی امری شخصی و فرهنگی و تلقی شود و عامل آن از پیگرد و مجازات در امان بماند.
اما اگر دست به ریشه ها ببریم جمهوری اسلامی و آن نظام طبقاتی که از آن حراست می کند عامل اصلی این جنایت هستند. از اینرو مبارزه جهت ریشه کندن این فجایع و لغو آپارتاید جنسیتی بخش جدایی ناپذیری از مبارزه ضد سرمایه داری و مبارزه علیه دولت مذهبی است. درست از این زاویه است که انهدام زمینه های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و حقوقی تبعیض علیه زنان و قتل های ناموسی از بستر تعرض رادیکال به رژیم سرمایه داری مذهبی حاکم در ایران و از مسیر سرنگونی انقلابی رژیم جمهوری اسلامی می گذرد.
سخن روز شبکه تلویزیون حزب کمونیست ایران و کومه له