شعری تقدیم به آرمیتا گراوند
چهارشنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۲
ناهيد وفايى

قسمت های از شعر، از شعر «در این بن بست» احمد شاملو برگزیده شده.
در آن هنگام
که بی پروا از سیلی و شلاق
از طناب و از گلوله
به نبردی نابرابر رفتی،
در طنین گام های استوار ات
فریادی نهفته بود
که گرچه «قصابانند
بر گذرگاه ها مستفر
با کنده و ساتوری خون آلود»
و همچنان «روزگار غریبیست نازنین»
اما راه دیگر بن بست نیست.
ای دختر شجاع!
آرمیتای عزیز!
اکنون تو با مرگ میجنگی
ولی پژواک قدم های ات
همچنان در گوش شهر می پیچد
که دیگر
«شوق و عشق را در پستوی خانه
نهان نباید کرد»
دیگر باید بند کفش ها را محکم بست
تا شوق به رسیدن
و عشق به آزادی
تنها سرودی باشد
که خیابان ها را فتح میکند.
09.10.2023