دوشنبه ۳ دی ۱۴۰۳ | 23 - 12 - 2024

Communist party of iran

سیمای سیاسی بحران درونی حزب کمونیست ایران


صلاح مازوجی

اکنون بر کسی پوشیده نیست که حزب کمونیست ایران با یک بحران شدید درونی دست و پنجه نرم می کنند. این بحران در تمام سوخت و ساز تشکیلاتی و در عرصه های مختلف فعالیت حزب بروز پیدا کرده است. اگر چند سال پیش از: شل شدن پیچ و مهره های تشکیلاتی و لطمه دیدن مناسبات حزبی و ناگزیری رشد روابط غیر حزبی و محفلی، از رشد مناسبات غیر رفیقانه و غیر انقلابی در غیاب مناسبات کمونیستی، از لطمه خوردن اعتبار عضویت در حزب به دلیل افت فعالیت ها به پایین تر از حداقل انتظار و از برخورد نکردن بموقع به نقض موازین و پرنسیپ های حزبی در سطوح مختلف… سخن می گفتیم، اکنون این اوضاع نامطلوب جای خود را به یک بلوک بندی و دو قطبی شدید و بروز آشکار مواضع و عملکرد انحلال طلبانه داده است. این شکاف و بلوک بندی همه بخش های تشکیلات حزب، تشکیلات خارج از کشور، تشکیلات علنی کومه له و تشکیلات داخل شهرهای کردستان را در بر گرفته و به بستری برای شکل گیری مناسبات غیر رفیقانه و تنش آمیز تبدیل شده و به وجهه و اعتبار بیرونی حزب لطمه زده و ظرفیت های بخش های مختلف تشکیلات برای تأثیر گذاری بر روند رویدادها را به شدت کاهش داده است. تحت چنین شرایطی پایه های نظم و انضباط حزبی تخریب شده و وحدت حزب به مخاطره افتاده است. در چنین شرایطی به کار گرفتن همه ظرفیت ها و توانایی های نهفته در این حزب برای اقدام هماهنگ و متحد برای ادای سهم در پاسخگویی به نیاز های مبارزه طبقاتی و آنچه منافع جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر از ما می طلبد اگر نه غیر ممکن، اما بسیار مشکل شده است. این اوضاع عینی نشان می دهد که توافق نظر رسمی بر سر برنامه و استراتژی سیاسی حزب و مبانی استراتژی سوسیالیستی کومه له در جنبش کردستان و برنامه حاکمیت شورایی و دیگر اسناد حزبی در میدان عمل و در دنیای واقعی نتوانسته وحدت و یکپارچگی تشکیلات را تضمین کند.

با گذشت بیش از سه سال از حاد شدن بحران درونی حزب، بار دیگر این سئوال در برابر همه ما قرار گرفته است که سیمای سیاسی این قطب بندی و جناح بندی در درون حزب را چگونه توضیح می دهیم. اکنون همه اعضای حزب باید در تجربه فعالیت و کنشگری های خود به وضوح دریافته باشند، این ادعا که “اختلاف سیاسی وجود ندارد”، عاری از حقیقت و به این دلیل است، که از تحلیل این بحران به شدت درمانده و ناتوان است و قادر نیست عمق این بحران و گروهبندی های درون حزب را توضیح دهد. این ادعا که گویا چند نفری براساس ذهنیت خودشان گرایش تراشی کردە، تشكیلات را بە راست و چپ تقسیم کردە و بغل دستی خودشان را دشمن حساب می کنند، یا این ادعا که گویا این بحران نتیجه اختلافات شخصی و ناسازگاری چند نفر از کادرهای رهبری است نه تنها نمی تواند ابعاد این بحران را توضیح دهد، بلکه در بهترین حالت به بیراهه بردن افکار عمومی از توجه به ریشه های این بحران است. اینک که این ادعا نیز نخ نما شده “تز” تقابل نسلی که گویا این بحران نتیجه تقابل نسل پیر با نسل جوان در درون حزب است به میان آورده می شود که این هم ضمن اینکه نمی تواند این بحران را توضیح دهد، آگاهانه تلاش می کند با شکل دادن به این ذهنیت و دامن زدن به آن از پرداختن به ریشه های این بحران طفره رود. جدای از این، مراجعه به میانگین سنی دو جناح موجود در حزب نیز نادرستی این تحلیل و این نوع ارزیابی و تبیین های سطحی از بحران درونی حزب را به وضوح نشان می دهد.

اگر چه هر کدام از این عوامل که به آنها اشاره شد و همچنین جاه طلبی های شخصی و شیفتگی برای دستیابی به اهرم های تشکیلاتی، تلاش برای حفظ امتیازاتی که تاریخا بدست آمده در شکل گیری و تعمیق بحران درونی حزب می توانند نقش داشته باشند، اما این عوامل نمی توانند ابعاد و عمق این بحران را توضیح دهند. این بحران نیز مانند تمام بحران های درونی حزب طی سی سال گذشته عمیقا ریشه در وجود اختلافات سیاسی دارد و انکار وجود اختلاف سیاسی یک ذره از این واقعیت کم نمی کند. انکار وجود اختلاف سیاسی بخشی از روش ناسالمی است که در مبارزه سیاسی در پیش گرفته شده و به نوبه خود بحران را پیچیده تر و دردناک تر کرده است. این رفقا در برابر تأکیدات رهبری حزب بر وجود اختلاف سیاسی بر آشفته می شوند و از ما می خواهند که اگر اختلاف سیاسی دارید، پلاتفرم سیاسی خود را ارائه دهید. ر. ابراهیم علیزاده در مصاحبه اخیر خود با “رادیو دیالوگ” در این زمینه می گوید: «در میان این رفقایی که خود را جهت متفاوت معرفی می کنند، تاکنون یک صفحه آ چهار در هیچ کنگره و پلنومی و در آخرین پلنوم هم که نشان بدهد آنها خط دیگری هستند در مقایسه با آن خط دیگر وجود ندارد. آنچه هست فقط برچسپ چپ و راست و ناسیونالیسم و سوسیالیسم و مجموعه کلمات هستند که با آنها بازی می شود و مجموعه ای گلایه و احتمالا مجموعه ای انتقاد باشد.»

این برآشفتگی و تأکید بر دادن پلاتفرم سیاسی برای اثبات وجود اختلاف سیاسی در حالی است که اگر بر موارد و ماهیت اختلاف سیاسی پرتو افکنیم برای هر ناظر خارجی و همه دوستداران حزب که اخبار مربوط به کشمکش های درون تشکیلات را تعقیب می کنند به وضوح روشن می شود که اگر قرار است کسی یک صفحه آچهار و یا پلاتفرم سیاسی ارائه دهد، اتفاقا این نه ما، بلکه رفقای جناح مقابل هستند که باید به ابراز نظرات جدید خود به شیوه قطره چکانی پایان داده و پلاتفرم سیاسی خود را ارائه دهند.

با این مقدمه کوتاه به سهم خود تلاش خواهم کرد که سیمای سیاسی بحران درونی حزب و جناح بندی آن را توضیح دهم. اما از آنجا که رفقای جناح مقابل و در رأس آنان رفیق ابراهیم علیزاده دیدگاه هایشان را نه در یک مجموعه منسجم، بلکه هر بار به مناسبتی گوشه ای از دیدگاههای سیاسی و نظری جدید خود را در قالب چند تز و یا احکامی کوتاه بیان می دارند، من نیز ناگزیرم با نقل دقیق اظهار نظرات پراکنده این رفیق به کنه برخی از اختلاف نظرات سیاسی موجود در حزب پرداخته و نشان دهم که اتفاقا نظرات آنها در مغایرت با سیاست های رسمی حزب و کومه له قرار دارد. این ابراز نظرات پراکنده نشان می دهند که شیوه برخورد به احزاب ناسیونالیست و مسئله حاکمیت شورایی مردم در کردستان، مسئله تلاش برای شکل دان به یک قطب چپ و سوسیالیستی در کردستان و چند محور دیگر که در ادامه به آن شاره خواهد شد، همچنان از موضوعات مورد اختلاف هستند. در همین جا باید تأکید کنم که در مورد تمام مسائل مورد اختلاف قبلا نظرات خودمان را به مناسبت های مختلف بطور اثباتی و در سطح علنی مطرح کرده ایم. آنچه نوشتن این سطور را در شکل کنونی ضروری کرده است بیان این ادعای وارونه است که گویا رهبری کنونی حزب کمونیست ایران خود را جهت متفاوت معرفی می کند و نظرات و جهت متفاوت با مواضع و سیاست های رسمی حزب را دارند. ادعا می شود اینها ( رهبری حزب کمونیست) “که خود را جهت متفاوت معرفی می کنند، تاکنون یک صفحه آچهار که نشان بدهد آنها خط دیگری هستند ننوشته اند. این ادعاها در حالی است که رهبری حزب مدافع پیگیر برنامه، استراتژی سیاسی و مواضع و سیاستهای رسمی حزب و کومه له بوده است.

******

شیوه برخورد به احزاب بورژوایی و ناسیونالیست در کردستان

همانطور که فوقا ذکر شد تاریخچە بروز اختلاف برسر شیوە برخورد به احزاب بورژوا ناسیونالیست حداقل به قبل از کنگرە شانزدهم کومەله برمی گردد که در ادامە بە آن خواهم پرداخت. آخرین نمونه بارز اختلاف بر سر نحوه برخورد به احزاب بورژوایی در سخنرانی رفیق ابراهیم علیزاده در روز ۲۵ بهمن ماه ۱۳۹۸ به مناسبت گرامیداشت روز کومه له خطاب به احزاب سیاسی در کردستان خود را به وضوح نشان داد. وی علاوه بر مسئله تعیین سرنوشت نیروی مسلح در آینده کردستان، مسئله حاکمیت را هم به عنوان یک مسئله مورد مناقشه با این احزاب مورد بحث قرار می دهد و چنین می گوید:

«مسئلۀ دیگر، مسئلۀ حاکمیت است. همه می گویند جنگ های داخلی و آن نوع جنگ ها، برای حاکمیت است، چنین باشد یا نه، به هرحال اگر این جنگ و درگیری و به جان هم افتادن واقعی است، خُب بیاییم فکری به حال آن بکنیم، ساده ترین دیدگاه دمکراتیک که در دنیا هست این است که حاکمیت حق مردم است، پس حاکمیت را به مردم بدهیم. بیاییم و بنشینیم و توافق کنیم که پروسۀ واگذار کردن حاکمیت به مردم چگونه است و بر روی جزئیات آن به توافق برسیم، اما البته ما واقع بین هستیم، ما در خیال زندگی نمی کنیم، ما می دانیم که مرحلۀ گذار هم هست، شما به ترافیک لایت، چراغ راهنمایی، نگاه کنید چراغ راهنمایی، زرد و قرمز و سبز دارد، اگر زرد نداشته باشد روزی هزاران تصادف روی می دهند، بیاییم ما برای چراغ زرد هم فکری بکنیم با آن چراغ زردی که از تصادف جلوگیری می کند، راهی برایش پیدا کنیم برای اینکه در آن مرحله تا جامعه می تواند ثبات خود را دوباره بدست بیاورد، تا مردم حاکمیت توده ای خود را تأمین می کنند، تا نیروی مسلح به تحت کنترل مردم در می آید، بیاییم فکری نیز برای ترافیک لایت زردمان هم بکنیم، اینهم بر روی “پشت شیر” نیست، اگر حسن نیت باشد، می شود. از دیدگاه ما باب دیالوگ و گفتگو با همۀ احزاب سیاسی کردستان بر سر این موضوع گشوده است و ما از آن امتناع نمی کنیم از پیداکردن را چارۀ واقع بینانه».

در این سخنرانی، ر. ابراهیم از دستیابی به توافق آنهم در جزئیات با احزاب ناسیونالیست بر سر پروسه واگذار کردن حاکمیت به مردم سخن می گوید در حالی که تجربه تاریخی بارها و بارها نشان داده است که حاکمیت مردم و به زعم ما حاکمیت شورائی مردم در کردستان فقط و فقط می تواند محصول یک جنبش توده ای از پایین باشد. یعنی همان جنبش و خیزش توده ای در شهرهای کردستان که جلوه ای از آن را در خیزش آبان در برخی از شهرهای کردستان شاهد بودیم می تواند موجبات سقوط و در هم پاشیدن نیروها و پایه های حاکمیت جمهوری اسلامی در کردستان را فراهم آورد و به اشغالگری آن در کردستان پایان دهد. فقط چنین جنبشی برخاسته از اعماق جامعه قادر خواهد شد در دل خود نهادها و ارگانهای حاکمیت توده ای خود را در شهرها و روستاهای کردستان را برپا کند و با سازمان دادن یک ساختار قدرت سیاسی برای اداره جامعه پیروزی خود را قطعیت بخشد. در دوره بحران های سیاسی و انقلابی وقتی که توده ها به حرکت در می آیند و نهادها و ارگانهای سیستم حاکم را به زیر می کشند به اهرمهای در دسترس اعمال قدرت سیاسی دست می برند و هر خلاء در سیستم اداری جامعه را با برپایی نهادها و ارگانهای حاکمیت توده ای پر می کنند و اداره محلات و شهرها را در دست می گیرند. نباید در این باره تردیدی بخود راه داد که احزاب ناسیونالیست در مقابل این روند خواهند ایستاد و از هم اکنون برای کنترل خیزش توده های مردم و عقیم گذاشتن آن نقشه می ریزند. همانطور که بارها گفته ایم و در سند استراتژی کومه له در کردستان هم بر آن تأکید کرده ایم یکی از پیش شرط های تحقق حاکمیت شورائی مردم در کردستان عقیم گذاشتن تلاش های احزاب بورژوایی در کردستان برای جایگزین کردن نهادهای حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی با ارگانهای فوق مردمی بورژوازی محلی خواهد بود. سرمایه داران و احزاب بورژوایی در هیچ کجای دنیا حکومت را دو دستی تحویل مردم نداده اند تا در کردستان ایران احزاب ناسیونالیست در توافق با کومه له حکومت را به توده ها تحویل بدهند. در جریان بحران های سیاسی و انقلابی همیشه مسئله حاکمیت یکی از مسائل مورد کشمکش حاد طبقات بالا و احزاب سیاسی متعلق به آنان با توده های محروم مردم بوده است. این باورها که در تجربه تاریخی بارها به اثبات رسیده اند یکی از پایه های استراتژی سوسیالیستی کومه له در جنبش انقلابی کردستان است.

نباید فراموش کرد که به دلیل بیش از چهل سال حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی، به دلیل سرکوب های سیستماتیک، به دلیل محرومیت هایی که به اکثریت مردم کردستان تحمیل شده است، به دلیل خواسته ها ی اقتصادی و اجتماعی که روی هم انباشته شده اند، جامعه کردستان نیز مانند سایر نقاط ایران موقعیت انفجاری پیدا کرده است. تحت چنین شرایطی توده های مردم وقتی به حرکت در می آیند به دنبال ظرف و قالبی می گردند که ضمن نفرت از اوضاع موجود، خواسته ها و امیدهایشان را به رادیکال ترین شکل در آن بیان دارند. بطور قطع ائتلاف احزاب بورژوایی نه تنها آن ظرفی نیست که مردم بپاخاسته اهداف و آرزوهایشان را در آن بیان دارند، بلکه این ائتلاف ها در برابر بسط و تعمیق خیزش توده ها خواهند ایستاد و در صدد برخواهند آمد که در جهت اهداف خود آن را به کنترل درآورند. امید بستن به این که با ائتلاف احزاب و نیروهای بورژوایی در کردستان در مورد پروسه واگذار کردن حکومت به مردم به توافق برسیم توهمی بیش نیست و امید بستن به این نوع توهمات جریان سوسیالیستی و تلاش و مبارزه برای به راه انداختن یک جنبش شورایی را به حاشیه می راند. نگاهی به اعتراضات و برافروختگی جوانان و تهیدستان شهری در برخی از شهرهای کردستان در جریان خیزش سراسری آبان ۹۸ بازتاب آن موقعیت انفجاری است که جامعه پیدا کرده است. سرعت عمل، شجاعت و تهوری که جوانان معترض در مقابله با نیروهای سرکوبگر رژیم از خود نشان دادند نسل فعالین سیاسی قدیمی تر را متحیر کرد. این جوانان و تهیدستان شهری با آن شور انقلابی که از خود نشان دادند که بیانگر ارتقا سطح آگاهی و دانش سیاسی و مبارزاتی آنان طی سال های اخیر می باشد، چند مرتبه چپ تر از ما عمل کردند. این تجربه برای همه ما باید آموزنده باشد. بنابراین سخن گفتن از توافق با احزاب بورژوایی در کردستان بر سر پروسه واگذار کردن حاکمیت به مردم کردستان فقط می تواند از این نگرش ناشی شود که پایان دادن به سلطه جمهوری اسلامی در کردستان را نه نتیجه یک خیزش توده ای در شهرها بلکه نتیجه دست به دست شدن قدرت از بالا بداند.

به سخنان عبدالله مهتدی به عنوان یکی از نمایندگان “سوسیال دمکرات” و آگاه بورژوازی کردستان به مناسبت ۳۱ خرداد نگاه کنید. آنها نگرانی خود از شکل گیری یک دوره انقلابی در کردستان و ادامه آن را پنهان نمی کنند و از هم اکنون برای کنترل اوضاع در این دوران نقشه می ریزند. مهتدی با الگوبرداری از تشکیل شورای مدیریت گذار در سطح سراسری که سازمان متبوعش همراه سلطنت طلبان در آن عضویت دارند خطاب به احزاب سیاسی در کردستان می گوید: «چطور در ایران یک دوره گذار خواهیم داشت، ما در کردستان هم دوره گذار خواهیم داشت، دوره گذار خود را باید تعریف کنیم.” عبدالله مهتدی بزرگترین کار اجماع شکل گرفته در مرکز همکاری چهار حزب ناسیونالیست و دیگر احزاب سیاسی را “ایجاد کردن نیروی پیشمرگ کردستان و ایجاد کردن یک ارتش و سپاه ملی و میهنی” می داند، تا با تکیه بر آن “اداره مشترک کردستان را مثلا برای یک دوره یکساله تا عبور از دوره بحرانی و بی ثباتی ( به کردی : بشیوییه) در دست بگیرند».

عبدالله مهتدی “تشکیل نیروی واحد پیشمرگ یا سپاه میهنی کردستان را گام مهمی در راستای تبدیل شدن به یک ملت واقعی که مستحق اداره خودش باشد” می داند که “در آن نیروی پیشمرگ واحد مانند ارتش تابعی از نهاد دولت و تابعی از نهاد اداره کشور باشد. تابع پارلمان کشور باشد”. عبدالله مهتدی نماینده “سوسیال دمکرات” بورژوازی کرد بعد از تأکید با آب و تاب در مورد اهمیت تشکیل ارتش ملی کردستان، می گوید: “ما باید بر سر این برنامه هم به توافق برسیم که چگونه خدمات را در کردستان حفظ می کنیم، ما می خواهیم رژیم جمهوری اسلامی درب و داغان شود، اما نمی خواهیم کردستان درب و داغان شود. نمی خواهیم خدمات درب و داغان شود، چی بر سر آموزش می آید، … باید بیمارستان ها و پزشکان و پرستاران و دستگاه پزشکی را حفاظت کنیم برای سلامتی و تندرستی مردم کردستان”…، در جای دیگری می گوید “منابع گندم و غلات را چگونه حفظ می کنیم، از سیلو ها چگونه حفاظت می کنیم”.

آنچه عبدالله مهتدی می گوید پاسخ کلاسیک بورژوازی به مسئله نقل و انتقال قدرت در دوره بحران های سیاسی و انقلابی است. استراتژی احزاب ناسیونالیست در کردستان روشن است. آنها می خواهند تجربه کردستان عراق در کردستان ایران هم تکرار شود. آنها می دانند که این نیروی خیزش و قیام کارگران و مردم زحمتکش و ستمدیده در شهرهای کردستان است که سرانجام بساط نهادهای حاکمیت جمهوری اسلامی در کردستان را در هم می پیچد و به سلطه این رژیم در کردستان پایان می دهد. این احزاب ارتش یکپارچه و میهنی کردستان را برای کنترل دامنه قیام توده های مردم می خواهند. آنها می خواهند مردم قیام کنند رژیم را به زیر بکشند و حاکمیت و اداره کردستان را تا انتخابات پارلمان تحویل احزاب بدهند. آنها از هم اکنون این تصور را اشاعه می دهند که توده های قیام کننده خدمات، آموزش و پرورش، بیمارستانها و دستگاه پزشکی را داغان می کنند، سیلو ها را غارت می کنند. این تصور رایج بورژوازی از نقش تاریخ ساز توده های پایین جامعه در دوره های انقلابی است. همه ما می دانیم توده های کارگر و مردم زحمتکش و ستمدیده ای که بیش از چهل سال است با یک رژیم هار سرمایه داری مذهبی دست و پنجه نرم می کنند، بارها همبستگی مبارزاتی و انسانی خود را به شیوه های پرشکوه به نمایش گذاشته اند. همیاری و سازماندهی گسترده کمکهای مردمی در جریان زلزله کرمانشاه نشان بالایی از سازماندهی و مدیریت توده ای بود، جوانانی که در همین دوره در مقابله با بحران کرونا کمیته ها ونهادهای همیاری با مردم را در شهر و روستا برپا کردند، ظرفیت این را هم دارند که بعد از قیام پیروزمند خود بر ویرانه های جمهوری اسلامی در کردستان نهادهای حاکمیت خود، شوراها را برپا دارند و اداره جامعه کردستان را به دست بگیرند.

آنچه عبدالله مهتدی و کل احزب بورژوایی هر یک به نحوی از آن به عنوان دوره گذار نام می برند، در واقع بخشی از استراتژی آنها برای رسیدن به قدرت سیاسی است، دوره ای است که احزاب ناسیونالیست مشترکا اداره امور را به دست گرفته اند، به قول مهتدی در سر راه ورودی به شهرها “بجای چند پست بازرسی متعلق به احزاب مختلف، یک پست بازرسی مشترک” متعلق به همه احزاب کنترل اوضاع را در دست دارد. دوره گذار دوره ای است که نیروی پیشمرگ مشترک احزاب ناسیونالیست به ستون فقرات ارتش دائم میهنی برای تثبیت حاکمیت بورژوازی کرد تبدیل می شود، دوره ای است که این احزاب با سرشماری مردم در کردستان و دیگر مقدمات لازم تدارک انتخابات پارلمان کردستان و تثبیت حاکمیت سیاسی بورژوازی را می بینند. این دوره گذار که پروسه به قدرت رسیدن و پیروزی احزاب بورژوایی در کردستان را به تصویر می کشد فقط می تواند محصول نقصان و محدود شدن دامنه قیام و خیزش توده های مردم باشد. محصول شرایطی که توده های مردم قیام کننده دستگاه حاکمیت جمهوری اسلامی در شهرهای کردستان را به زیر بکشند اما نتوانند نهادهای حاکمیت توده ای خود را جایگزین آن کنند. در واقع آنچه برای احزاب سیاسی بورژوازی کردستان بخشی از پروسه پیروزی به حساب می آید فقط می تواند محصول و نتیجه شکست جنبش توده ای در برپایی ارگانها و نهادهای حاکمیت خودشان باشد.

مثال جالب چراغ راهنما از جانب رفیق ابراهیم علیزاده و تأکید وی روی اهمیت چراغ زرد برای جلوگیری از تصادف مصداق همان دوره گذار عبدالله مهتدی است. رفیق ابراهیم خطاب به احزاب بورژوایی می گوید « بیاییم فکری نیز برای ترافیک لایت زردمان هم بکنیم، اینهم بر روی “پشت شیر” نیست، اگر حسن نیت باشد، می شود”. ” از دیدگاه ما باب دیالوگ و گفتگو با همۀ احزاب سیاسی کردستان بر سر این موضوع گشوده است». قبلا به جایگاه و خصلت نمای دوره گذار از منظر عبدالله مهتدی به عنوان دوره مقدماتی برای تثبیت حاکمیت بورژوایی در کردستان اشاره کردیم. اعلام آمادگی رفیق ابراهیم برای دیالوگ جهت دستیابی به توافق در دوره چراغ زرد یا همان دوره گذار، خواسته یا ناخواسته به معنای آن است که ما از هم اکنون بطور دوفاکتو شکست مبارزات و قیام مردم کردستان در شکل دادن به نهادهای حاکمیت توده ای را پذیرفته ایم. تقسیم قدرت توسط احزاب مسلح در کردستان عراق نمونە روشنی از سرنوشت مردم بی دفاع در دورە گذاری خواهد بود که ناسیونالیست در کردستان ایران هم برای آن نقشه می ریزند و ممکن است دهها سال طول کشیدە و تودەهای مردم بپاخواستە را به لحاظ استراتژیک از امکان دخالت واقعی در سرنوشت خودشان محروم کند. این در حالی است که تلاش و مبارزه برای شکل دادن به شوراها و نهادهای حاکمیت توده ای از این ظرفیت و پتانسیل برخوردار است که در دوره ی بحران انقلابی و در پروسه ی عملی سرنگونی جمهوری اسلامی، در پروسه ای که توازن قوا مداوما به نفع مبارزات مردم در حال تغییر است به یک جنبش تودهای تبدیل شود و کل احزاب و نیروهای ناسیونالیست را در برابر یک امر واقع قرار دهد. به راه افتادن جنبش شورایی، جنبش خودسازمانیابی و خود مدیریتی توده ای در دوره انقلابی با توجه به پیشینه ای هم که کردستان دارد یک امکان واقعی است. شوراها و دیگر نهادهای اعمال اراده توده ای برآمده از مبارزات مردم میتوانند مدافع منافع کارگران و مردم زحمتکش و ستمدیده کردستان باشند، میتوانند رهبری کننده ی مبارزات تودههای مردم در دورههای انقلابی باشند و همچون مکانیسمی در نقش مدعی قدرت سیاسی و اعمال حاکمیت و اداره جامعه به دست مردم ظاهر شوند. از سوی دیگر کاملا قابل پیش بینی است که تاکتیک های احزاب بورژوایی بعد از برچیدن بساط جمهوری اسلامی در کردستان توسط توده های قیام کننده به نقطه چرخش خود می رسد. این احزاب با تکیه بر پایه طبقاتی خود و با بهره برداری از اعتماد ناآگاهانه بخشی از جامعه تلاش خواهند کرد که توده های قیام کننده را به خانه بفرستند، نهادهای شکل گرفته توده ای را به حاشیه برانند و حاکمیت مشترک احزاب جهت تدارک تشکیل ارتش ملی، تشکیل پارلمان و دولت را به عنوان پیروزی قطعی قیام به توده های مردم کردستان قالب کنند.

تمام بحث بر سر این است که ما چرا باید در دام استراتژی این احزاب ناسیونالیست در کردستان گرفتار آییم؟ در برابر نقشه های راهبردی آنها، حاکمیت مشترک احزاب، انتخابات و تشکیل پارلمان و تشکیل دولت و ارتش واحد میهنی، ما هم باید استراتژی حاکمیت شورائی و خودمدیریتی مردم، تسلیح عمومی و … را قرار دهیم و صد البته این امری نیست که در توافق با احزاب بورژوایی متحقق شود. این فقط می تواند نتیجه و محصول جنبش توده های انقلابی از پایین باشد.

در شرایطی که شور و شوق انقلابی اکثریت جامعه را فرا گرفته باشد، کومه له به عنوان مدافع پیگیر منافع کارگران و مردم زحمتکش و کل جریان سوسیالیستی می باید تمام کوشش خود را وقف بسیج توده های وسیع مردم برای ایجاد شوراها و نهادهای حاکمیت توده ای کند. باید بلافاصله شوراها و نهادهای برآمده از قیام مردم در محله ها و شهرها را به عنوان ارگانهای حاکمیت مردم به رسمیت شناخت. در چنین شرایطی، احزاب ناسیونالیست در کردستان با توجه به ملزومات و پیش شرطهای بوروکراتیک سیستم پارلمانی از ابزار حاکمیت خود محروم میمانند، اما به سرعت برای اعمال حاکمیت خود و سازماندهی آن تلاش خواهند کرد. در پیش گرفتن سیاست و تاکتیک درست و مسئولانه در قبال احزاب و یا هر شکل دیگر حکومتی، در آن دوره، از ملزومات پیشروی جریان سوسیالیستی و به پیروزی رساندن جنبش انقلابی کردستان است. اما اتخاذ سیاست و تاکتیک درست در آن شرایط در گرو ارزیابی دقیق از توازن قوای واقعی در جامعه است. نباید از هم اکنون به احزاب بورژوایی چک سفید بدهیم که بر سر چگونگی انتقال قدرت به مردم با آنها به توافق می رسیم، نباید از هم اکنون به آنها چک سفید بدهیم که بر سر مختصات دوره گذار با آنها می توانیم به توافق برسیم. در شرایط فعلی هرگونه تعیین سیاست و تاکتیک مشخص برای شرایطی که هنوز به وقوع نپیوسته و توازن قوایی که هنور ناشناخته است، برنامه ریزی برای آن سیاست و تاکتیک معینی را تا سطح استراتژی ارتقا میدهد و استراتژی سوسیالیستی را در عمل به حاشیه میراند. نباید تردیدی داشت که اگر در آن موقع توازن قوا به نفع احزاب و نیروهای بورژوایی باشد، آنها نقشه های استراتژیک خود را برای قبضه کردن قدرت یکی بعد از دیگری به اجرا خواهند گذاشت. اگر توده های قیام کننده هم در جریان به زیر کشیدن نهادهای حاکمیت جمهوری اسلامی شوراها و نهادهای حاکمیت خود را ایجاد کرده باشند و به یک نیروی مادی و قدرت واقعی و غیر قابل حذف در جامعه تبدیل شوند، آنها هم بدون آنکه به تلاش های احزاب بورژوایی برای اعمال حاکمیت مشترک در دوره گذار یا به انتخابات پارلمان آنها وقعی بنهند، حاکمیت شورایی خود را اعمال می کنند و برای دفاع از دستاوردهای قیام خود مردم را مسلح کرده و ارتش توده ای را ایجاد می کنند. حکومت شورایی مردم مطالبات و برنامه هاي رفاهي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي کارگران از جمله طرح کارگران براي رفع ستم ملي را به عنوان قوانين جاري در کردستان اعلام می کنند.

مسئله این است همانطور که احزاب ناسیونالیست با قاطعیت به دنبال استراتژی خودشان هستند و مهارقیام مردم، انتقال قدرت به احزاب، تشکیل ارتش ملی و تدارک تشکیل پارلمان و ربودن قدرت از دست مردم را در دستور کار خود قرار داده اند، کومه له هم باید با روشن بینی و قاطعیت در پی به راه انداختن یک جنبش شورایی در شهرها و روستاهای کردستان و تسلیح توده ای در فردای قیام پیروزمند مردم باشد. همانطور که احزاب ناسیونالیست از هم اکنون برای توافق با کومه له بر سر چگونگی بر خورد به شوراها در آینده کردستان برنامه پردازی نمی کنند، کومه له هم نباید با دامن زدن به خوش باوری در زمینه توافق با احزاب ناسیونالیست بر سر پروسه واگذاری حق حاکمیت به مردم، استراتژی حاکمیت شورایی را به حاشیه براند.

در اینجا تأکید بر اهمیت تلاش جهت به راه انداختن یک جنبش شورایی در کردستان به معنای آن نیست که کومه له نقش احزاب سیاسی را در آینده قدرت سیاسی نادیده می گیرد. اما همانطور که احزاب ناسیونالیست مطابق نقشه های راهبردی خود تلاش می کنند که کومه له و دیگر احزاب و نیروهای چپ را در سیستم پارلمانی مورد نظر خود استحاله کنند، کومه له هم بر این باور است که حضور و مشارکت احزاب سیاسی در حاکمیت سیاسی باید از طریق مکانیسم حاکمیت شورایی تحقق پیدا کند.

رفیق ابراهیم در همان بخش از سخنانش باز خطاب به احزاب بورژوایی در کردستان می گوید: « مسئلۀ دیگری که خیلی مهم است سرنوشت نیروی مسلح در کردستان است. نیروی مسلح در کردستان یکی از آن سئوالات پیشارویمان است که در فردای وقوع تحولات در جامعۀ ایران با آن چکار خواهیم کرد، راجع به این مسئله درهایمان باز است برای صحبت و گفتگو برای خودمان، نظر و دیدگاه خودمان را داریم آنرا فرموله و بیان کرده ایم و فکر می کنم واقع بینانه است، اما بگذار بر سر آن صحبت کنیم، گفته ایم که نیروی مسلح تحت کنترل مردم قیام کننده باشد، در زیر کنترل نهاد و ارگان هایی که مردم نمایندگی می کنند باشد، از زیر کنترل احزاب سیاسی بیرون بیاید، حزب سیاسی صاحب نیروی مسلح نباشد، بر سر جزئیاتش حرف می زنیم، مشکل نیست از جانب ما راه این باز است، منتها کسی که به آیندۀ کردستان فکر می کند نمی تواند به آن فکر نکند و نمی تواند آن همه تجربۀ تلخی که در گذشته روی داده اند مد نظر قرار ندهد».

این در حالی است که پاسخ احزاب بورژوایی متشکل در مرکز همکاری روشن است، تشکیل نیروی پیشمرگ مشترک به عنوان ستون فقرات ارتش ملی، ارتشی که تابع پارلمان و دولتی برآمده از سیستم پارلمانی باشد. بنابراین مطابق استراتژی آنها نیروی مسلح در خدمت و تحت کنترل مردم قیام کننده نیست، بلکه نیروی پیشمرگ مشترک را برای “آقا بالا سری” و برای کنترل مردم قیام کننده می خواهند. از نظر آنان مردم قیام کننده بعد از آنکه بساط رژیم در کردستان را در هم پیچیدند، اینبار باید به خانه هایشان برگردند و اداره کردستان را به احزاب و نیروی مسلح مشترک آنان واگذار کنند، تا ارتش ملی را ایجاد کنند، تدارک انتخابات پارلمانی و تشکیل دولت را ببینند. آنها پارلمان، یعنی همان مکانیسمی که مردم را از دخالت در اداره جامعه دور می کند و به حاشیه می راند، بهترین شکل تأمین دمکراسی و آن را مظهر اراده مردم قیام کننده می دانند، و ارتش ملی هم باید تابع پارلمان باشد. این در حالی است که یکی از مهمترین وظایف کومه له در آن دوره بحران انقلابی کمک به تسلیح همگانی و سازماندهی میلیس توده ای و قرار دادن آن تحت اتوریته شوراهای مردم است. در عالم واقع از راه دیالوگ و مذاکره نمی توان احزاب بورژوایی را متقاعد کرد که نیروهای مسلح خود را تحت اتوریته و فرمان شوراهای مردمی ببرند. باید شوراها و تسلیح همگانی مردم را به یک قدرت مادی و واقعی تبدیل کرد، باید توده های کارگر و زحمتکش کردستان که نیروی محرکه و موتور پیش برنده مبارزات مردم کردستان هستند از موقعیت هژمونیک برخوردار شوند تا احزاب بورژوایی را در موقعیتی قرار دهند که نیروهای مسلح خود را در ارتش توده ای حل کنند، یا به حاشیه بروند. کومه له از زاویه منافع طبقه کارگر و مردم زحمتکش و جنبش سوسیالیستی در کردستان برای به راه انداختن یک جنبش شورایی باید پروژه داشته باشد. کومه له باید تلاش کند که کل نیروهای چپ و رادیکال و سوسیالیست در کردستان را برای پیشبرد همچون پروژه ای با خود همراه کند. چون جایگزین کردن نهادهای در هم شکسته حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی با شوراها و نهادهای خودمدیریتی و حاکمیت توده ای در کردستان در روزهای پس از قیام از مهمترین ملزومات پیروزی جنبش انقلابی مردم کردستان است. همین جا این را هم تأکید کنیم که فقط حضور فعال مردم در صحنه مبارزه سیاسی و اداره جامعه است که می تواند تضمین کننده آن باشد که هیچ حزب و جریانی برای پیشبرد مبارزه سیاسی به اسلحه دست نبرد و شرایط متمدنانه ای را برای پیشبرد مبارزه سیاسی تضمین کند.

******

این شیوه برخورد رفیق ابراهیم علیزاده به احزاب بورژوایی در کردستان و بویژه امید بستن به توافق با آنها بر سر دو موضوع مهم مانند مسئله حاکمیت و آینده نیروی مسلح احزاب در کردستان که هر دو مستقیما به سرنوشت جنبش انقلابی کردستان مربوط هستند در حزب کمونیست ایران و کومه له پیشینه دارد. خیلی از رفقا در رهبری حزب و کومه له بیاد دارند که در یکی از پلنوم های کمیته مرکزی کومه له قبل از کنگره پانزدهم رفیق ابراهیم علیزاده پیش نویس سندی را جهت تصویب به پلنوم ارائه داد که بر مبنای آن می بایست ما به پای پروژه تشکیل جبهه کردستانی با احزاب ناسیونالیست می رفتیم. بند دهم آن پیش نویس که در آوریل سال ۲۰۱۲ تنظیم شده بطور کامل به مراحل تشکیل جبهه کردستانی می پردازد.

«۱۰) پروسه شکل گیری یک هماهنگی مؤثر از نظر ما می تواند از این مراحل عبور کند.

اول، ایجاد فضای دیالوگ، تداوم دیدار و نشست و بازدیدها با هدف تبادل نظر و شناخت از همدیگر

دوم، اتخاذ مواضع مشترک در مورد رویدادهای سیاسی مهم و فراخوان های لازم در راستای آنها در لحظاتی که ضرورت های سیاسی مهم مطرح هستند

سوم، تشکیل یک کنفرانس عمومی از همه طرف ها بدون هیچگونه حذف و به حاشیه انداختن دلبخواهانه این و آن، همه در آن کنفرانس شرکت کنند با هدف:

الف) ارزیابی از نزدیک مواضع، بوچون و پروژه ها؛

ب) تأسیس یک مکانیسم سازمانی و تشکیلاتی برای پیگیری مصوبات آن کنفرانس عمومی؛

ج) ایجاد شرایط و فرصت برای تشکیل یک جبهه متحد در برابر جمهوری اسلامی؛»

لازم به گفتن نیست که اگر پروژه جبهه کردستانی به تصویب می رسید و به مبنای پراتیک کومه له تبدیل می شد کومه له عملا به زیر هژمونی و رهبری احزاب ناسیونالیست در کردستان می رفت. چون این نوع ائتلاف ها بازتاب توازن قوای طبقاتی در جامعه نیست. در شرایطی که جنبش کارگری و سوسیالیستی و رادیکال در کردستان در موقعیت هژمونیک در مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی قرار گرفته باشد، آنگاه خطر خزیدن به زیر هژمونی احزاب و جریان های ناسیونالیست به مراتب کمتر است.

این نقل قول و بریده از سند پیشنهادی رفیق ابراهیم در سال های گذشته را به این دلیل آوردم که نشان داده شود که مواضع امروز رفیق ابراهیم علیزاده در مورد توافق در جزئیات با احزاب ناسیونالیست بر سر پروسه واگذاری حاکمیت به مردم و تعیین سرنوشت نیروی مسلح وابسته به احزاب، نه در راستای استراتژی سوسیالیستی کومه له، برنامه حاکمیت شورائی مردم در کردستان و مواضع رسمی کومه له در قبال مناسبات با احزاب ناسیونالیست در کردستان، بلکه در ادامه همان پروژه تشکیل جبهه کردستانی است. بنابراین نه رهبری حزب کمونیست ایران، بلکه، این رفیق ابراهیم و همفکران وی هستند که سیاستی خلاف مصوبات رسمی کومه له و حزب را در پیش گرفته اند و در این میان اگر کسی قرار است مواضع خود را بر روی صفحه آچهار بیاورد و پلاتفرم سیاسی خود را ارائه دهد این نه ما بلکه خود رفیق ابراهیم است.

اختلاف بر سر نحوه برخورد به احزاب ناسیونالیست و بورژوایی در کردستان بار دیگر زمانی خود را بروز داد که رفیق ابراهیم علیزاده از جانب کمیته رهبری کومه له در اردیبهشت ۱۳۹۶به پای دادن اطلاعیه مشترک با این احزاب و سازمان اسلامی خبات برای تحریم انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای اسلامی شهر و روستا رفت. صدور اطلاعیه مشترک و برگزاری کنفرانس مطبوعاتی حول آن در شرایطی بود که پیش تر حزب دمکرات کردستان و سازمان زحمتکشان کردستان ایران مواضع دو پهلو و مماشات جویانه خود را در مورد تحریم انتخابات اعلام کرده بودند. این دو جریان از زبان کادرهای رهبری خود تحت این عنوان که فقط انتخابات ریاست جمهوری را تحریم می کنند و در انتخابات شوراهای اسلامی شهر روستا شرکت می کنند، عملا برای این نمایش انتخاباتی بازار گرمی کرده و به اهداف رژیم که عبارت بود از کشاندن مردم به پای صندوق های رأی کمک می کردند. ناگفته پیداست که این نوع اتحاد عمل ها هر چند با این چشم انداز بسیج حداکثر ظرفیت های مبارزه جویی در کردستان علیه جمهوری اسلامی انجام گرفته باشد، اما نه تنها به این هدف خدمت نمی کند، بلکه عملا به سیاست های مماشات جویانه و دو پهلو علیه رژیم اعتبار می بخشد و سیاست مبارزه قاطعانه علیه رژیم و نرفتن به پای نمایش انتخاباتی آن را تا سطح شعارها و سیاست مماشات جویانه احزاب بورژوایی تنزل می دهد. همچنین رفتن به پای اطلاعیه مشترک با جریان حاشیه ای مانند سازمان اسلامی خبات که از جانب احزاب ناسیونالیست به رهبری کومه له “تحمیل” شد یک عقبگرد سیاسی به شمار می آید. لازم به استدلال نیست که صدور اطلاعیه مشترک با جریانی مانند سازمان اسلامی خبات که به لحاظ عینی مانند شاخه کردستان سازمان مجاهدین خلق ایران عمل می کند و در پلاتفرم سیاسی اش تأکید کرده که قانون اساسی کشور در آینده باید از قوانین اسلام برگرفته شود، و شاخه ای از جنبش اسلامی سیاسی در منطقه خاورمیانه بحساب می آید آشکارا به اعتبار کومه له و کل جنبش سوسیالیستی در کردستان لطمه می زند.

استراتژی پ.ک.ک و پژاک در خدمت بقای رژیم جمهوری اسلامی

تاکنون سیاست ها و عملکرد پ.ک.ک به عنوان یک جریان ناسیونالیست و پوپولیست در برخورد به جنبش حق طلبانه مردم کردستان ایران نشان داده است که این حزب می خواهد منافع جنبش حق طلبانه مردم کردستان ایران را تابع مصالح دیپلوماتیک خود با جمهوری اسلامی بنماید. با اینکه ماهیت سیاست های جنایتکارانه رژیم جمهوری اسلامی نه در سطح سراسری و نه در قبال مردم کردستان بر کسی پوشیده نیست، اما رهبری پ.ک.ک بارها از زبان خود یا از زبان رئیس مشترک (ک.ن.ک) یا سخنگویان “پژاک” اعلام کرده که در کردستان روژ هه لات (منظور کردستان ایران) باید تلاش شود که مسئله کرد از راه دیالوگ با جمهوری اسلامی از راه سیاسی و دمکراسی حل شود. پژاک ( حزب حیات آزاد کردستان) به عنوان “شاخه کردستان ایران” ( ک.ج.ک) یا پ.ک.ک سالها است که در راستای همین استراتژی عمل می کند. پژاک در جریان نمایش های انتخاباتی جمهوری اسلامی که مکانیسمی است برای مشروعیت بخشیدن به ادامه حاکمیت این رژیم، عملا با ترغیب و تشویق مردم برای شرکت در این مضحکه ها در راستای مواضع و سیاست های اصلاح طلبان حکومتی عمل کرده و برای این نمایش های انتخاباتی بازار گرمی کرده است. کادرهای رهبری پژاک نیز تا کنون بارها با بزرگنمایی در مورد خطر سوریه ای شدن ایران مردم را از سرنگونی جمهوری اسلامی می ترسانند و راه دیالوگ با جمهوری اسلامی را موعظه می کنند. برای کسانی که با مواضع پ.ک.ک و نهادها و سازمانهای وابسته به آن آشنایی دارند، لازم به اثبات نیست که مواضع و سیاست های این جریان در قبال رژیم جمهوری اسلامی در خدمت بقای این رژیم عمل می کند. در اینجا ابدا بحث بر سر قطع ارتباط با این جریان که در منطقه حضور دارد و فعالیت می کند نیست، بحث بر سر این است که نه تنها نباید گذاشت که از اعتبار سیاسی کومه له در جهت پیشبرد این سیاست مماشات جویانه سوء استفاده شود، بلکه این نوع مواضع و سیاست ها باید از جانب کومه له به روشنی به چالش کشیده شوند. در همین رابطه، لازم است به شرکت کومه له در نهاد زیرمجموعه “ک.ن.ک” تحت نام “کمیته دیپلماسی مشترک” که بیش از سی حزب و جریان ناسیونالیستی و اسلامی در آن حضور دارند و از بیانیه هایشان پیداست که در خدمت استراتژی بقای جمهوری اسلامی عمل می کنند و هیچ ربطی به منافع کارگران و مردم زحمتکش و ستمدیده ندارد، پایان داده شود. کمااینکه طی سال های اخیر مواردی بیانیه و اطلاعیه سیاسی را که هیچ ارتباطی با منافع توده های کارگر و مردم زحمتکش کردستان نداشته است و امضای کومه له را هم پای آن گذاشته اند، منتشر کرده و با سوء استفاده کردن از همین روابط حتی از رعایت به بدیهی ترین پرنسیب های سیاسی خودداری کرده اند.

سیاست، مواضع و حمایت بی دریغ کومه له و حزب کمونیست ایران در دفاع از جنبش حق طلبانه و خودمدیریتی روژآوا یکی از برگ های پرافتخار جریان ماست. ما در حالی که از این جنبش حق طلبانه در برابر دولت فاشیست ترکیه و دیگر نیروها و قدرت های ارتجاعی منطقه دفاع کرده و برای جلب حمایت و همبستگی مردم کردستان ایران و افکار پیشرو و مترقی در سطح ایران از این جنبش پیگیرانه تلاش کردیم، همواره نسبت به خطراتی نیز که در اثر سردرگمی استراتژیک احزاب دخیل، این جنبش را تهدید می کرد هشدار می دادیم. درست آن است که کومه له در قبال نقش پژاک در جنبش کردستان ایران هم همین رؤیه را در پیش گیرد.

******

شکل دادن به قطب چپ و سوسیالیستی در کردستانیا “خودمان را دنبال نخود سیاه فرستادن”؟

ر. ابراهیم علیزاده که حاضر است با احزاب بورژوایی و ناسیونالیست در جزئیات هم بر سر “پروسه واگذار کردن حاکمیت به مردم کردستان” به توافق برسد، اما وقتی مسئله همکاری با احزاب و نیروهای چپ و کمونیست و ضرورت تلاش برای شکل دادن به قطب چپ و سوسیالیستی در کردستان مطرح می شود، در آخرین پلنوم کمیته مرکزی کومه له با این استدلال که «کومه له بستر اصلی چپ در کردستان است و از نیروهایی که خود را با این جریان تداعی می کنند بخواهیم دور کومه له جمع شوند»، « نیروهای چپ در کردستان وجود خارجی ندارند»، «بنابراین خودمان دنبال این نخود سیاه که این سازمان ها را متشکل کنیم نرویم»، با این پروژه مخالفت می کند. این در حالی است که تلاش برای ایجاد قطب چپ و سوسیالیستی در ایران و در کردستان بخشی از استراتژی و سیاست رسمی حزب و جهت گیری پلنوم های کمیته مرکزی های حزب و کومه له بودە است.

این نوع مخالفت کردن با سیاست شکل دادن به بلوک چپ در کردستان به معنای ندیدن واقعیات جامعه کردستان است. جامعه کردستان هم یک جامعه سرمایه داری و طبقاتی است. در این جامعه نیز بر متن کشمش و جدال و رویارویی طبقات، جنبش ها، گرایشات و سنت های مختلف سیاسی به عنوان واقعیات عینی و غیر قابل انکار وجود دارند که هر کدام از این سنت ها و گرایشات سیاسی اجتماعی و جا افتاده خود بستر شکل گیری احزاب و جریانات مختلف سیاسی را به وجود آورده است. گرایش اسلام سیاسی، جنبش و سنت ناسیونالیستی و جنبش سوسیالیستی هر کدام بخشی از واقعیت عینی جامعه کردستان را تشکیل می دهند.

وجود گرایش سلفی گری به دلیل عملکرد تاریخی جمهوری اسلامی در استفاده از نیروهای اسلامی برای تضعیف و مقابله با نیروهای چپ و سوسیالیستی و رشد سکولاریسم و دیگر احزاب و نیروهای سیاسی در کردستان، هر چند ضعیف، اما یک واقعیت است. این گرایش اسلام سیاسی، در قالب گروه های سلفی و یا جریان مفتی زاده بخشی از واقعیات این جامعه هستند. سازمان اسلامی خبات بخشی از همین گرایش است که در صف اپوزیسیون قرار گرفته است. یا همانطور که می بینیم بر بستر گرایش ناسیونالیستی در کردستان احزاب و سازمانهای مختلف شکل گرفته و فعالیت می کنند و دارای کادر، پیشینه تاریخی و سنت های جاافتاده فعالیت خود هستند. در این میان جنبش و گرایش سوسیالیستی در کردستان هم از این قاعده مستثنی نیست. بر متن این جنبش عینی و واقعی کومه له و احزاب مختلف سیاسی فعالیت می کنند. این جنبش هم کادر و سنت های مبارزاتی شناخته شده خود را دارد. سنت اعتصابات عمومی، اعتصابات و اعتراض کارگری، برگزاری اول ماه مه، برگزاری روز جهانی زن، دفاع از حقوق کودکان و … بخشی از سنت های این جنبش و گرایش اجتماعی به حساب می آیند. درست است که کومه له از نفوذ اجتماعی و اعتبار غیر قابل انکاری در جامعه کردستان برخوردار است، اما احزاب سیاسی دیگر هم بر متن همین سنت مبارزاتی در کردستان فعالیت می کنند. احزاب کمونیست کارگری هستند که مستقل از هر نوع ارزیابی که در مورد دامنه فعالیت و نفوذ خود دارند با برنامه و فرهنگ سیاسی خاص خود در این جامعه فعالیت می کنند. بنابراین اگر جنبش و گرایش ناسیونالیستی در کردستان یک گرایش تحزب یافته است، گرایش چپ و سوسیالیستی هم در این جامعه یک گرایش تحزب یافته است.

بر متن این اوضاع عمومی تلاش چند سال پیش احزاب ناسیونالیست در کردستان برای گرد آمدن آنها در مرکز همکاری و توافق نظر آنها بر سر مبانی مشترک همکاری به لحاظ تاریخی در جامعه تحزب یافته ای مانند کردستان یک گام به پیش است و انتخاب سیاسی بین راست و چپ جامعه را برای توده های مردم راحت تر می کند. کار ما مخالفت با شکل گیری مرکز همکاری احزاب ناسیونالیست نیست، بلکه کومه له هم باید از موضع پاسخگویی به نیاز مبارزه کارگران و زحمتکشان کردستان ابتکار عمل تلاش برای ایجاد یک قطب چپ و سوسیالیستی در کردستان را در دست بگیرد. اتفاقا تلاش برای جلب همکاری پایدار دیگر احزاب و نیروها و جمع های کمونیست در کردستان و شکل دادن به این قطب رادیکال و سوسیالیستی و توافق بر سر جزئیات پروژه هایی برای به راه انداختن کمپین های سیاسی و تبلیغی موفق می تواند به تقویت جنبش سوسیالیستی در جامعه کردستان منجر شود. همانطور که بارها تأکید کرده ایم با براه انداختن کمپین مقابله با کشتار کولبران در کردستان، براه انداختن جنبش علیه بیکاری، کمپین حول دفاع از بیانیه حقوق پایه ای مردم زحمتکش در کردستان، کمپین دفاع از حاکمیت شورائی مردم در جامعه تحزب یافته ای مانند کردستان که سرشار از تجارب مبارزاتی است، با این کارزارها است که می توان فرصت بوجود آورد، رویداد خلق کرد و بر متن پیشبرد این فعالیت ها است که جنبش و گفتمان سوسیالیستی در کردستان می تواند نقش هژمونیک و رهبری به دست آورد. با به راه انداختن این نوع کارزارهای مؤثر در کردستان است که هزاران “منفرد” کمونیست انسان های چپ و رادیکال با گرایشات سیاسی و نظری مختلف به آن می پیوندند و جایگاه خود را در این کارزارها پیدا می کنند. بنابراین تأکید بر سیاست شکل دادن به قطب چپ و سوسیالیستی در کردستان ” فرستادن خودمان به دنبال نخود سیاه نیست”، بلکه راه واقع بینانه جلب همکاری مبارزان سیاسی و فعالین سوسیالیست در کردستان و در خارج از کشور از همین مسیر می گذرد. کومه له نه با انکار وجود نیروها و احزاب و سازمان های چپ در کردستان، بلکه با جلب همکاری آنها و تمام محافل چپ و رادیکال در این جامعه است که می تواند به تقویت گفتمان سوسیالیستی در کردستان کمک کند و تقویت کومه له هم از همین مسیر می گذرد.

اتفاقا این نوع فراخوان دادن از جانب ر. ابراهیم علیزاده در سخنرانی روز کومه له به هزاران سوسیالیست طیف کومه له که « بیایید حزب کمونیست مانع فعالیت شما در کومه له نیست» و در مصاحبه با رادیو دیالوگ هم بر آن تأکید می کند، هم حسابگرانه و هم خود را دنبال نخود سیاه فرستادن است. حسابگرانه است چون وقتی شما فراخوان می دهید بیائید «حزب کمونیست مانع فعالیت شما در کومه له نیست» در واقع دارید خطاب به “سوسیالیست” هایی فراخوان می دهید که حزب کمونیست را مانع همکاری یا پیوستن خود به کومه له می دانند. واژه و کلمات دقیق انتخاب شده اند. ر. ابراهیم خودش نیک می داند که حزب کمونیست ایران هیچگاه در طول حیات خودش نه تنها مانع پیوستن یا همکاری سوسیالیست ها به کومه له نبوده، بلکه مشوق هم بوده است. اما آن به اصطلاح “سوسیالیست ها” ، “کمونیست ها” و “انترناسیونالیست” هایی که حزب کمونیست ایران را مانع پیوستن یا همکاری خود با کومه له می دانند اساسا به دلیل پافشاری این حزب بر کمونیست بودن و فعالیت سراسری بوده است. بخشی از اینها برای اختلافات درونی حزب و کومه له کیسه دوخته و بارها در نامه های سرگشاده اعلام کرده اند که “تکلیف خودتان را با حزب کمونیست ایران روشن کنید تا ما بیاییم و مجددا به کومه له بپیوندیم.” هر چند تجربه نشان داده است که حتی به همین ادعایشان نیز وفادار نبوده اند.

در واقع این فراخوان خود را دنبال نخود سیاه فرستادن است، چون دادن این تصور از هزاران نفر “طیف کومه له” واقعی نیست، این تصویر غلط انداز است. زیرا “طیف کومه له” یک مجموعه رنگارنگ است. این هزاران نفر طیف واحدی را تشکیل نمی دهند. اگر “طیف وسیع کومه له” عبارت باشد از همه دوستان و رفقایی که سالیانی از عمر خود را در کومه له فعالیت کردند، این طیف وسیع اکنون حامل گرایشات سیاسی و فکری مختلفی هستند. بخشی از این رفقا که از حزب کمونیست و کومه له جدا شدند و با حزب کمونیست کارگری رفتند و بعدا از آنها جدا شدند و به شیوه مستقل یا فردی فعالیت می کنند به لحاظ فکری و سیاسی عمدتا به همان احزاب و مبانی فکری آنها گرایش دارند. بخشی که از مبانی فکری و سنت های کمونیستی کومه له بریدند و با سازمان زحمتکشان کردستان ایران رفتند و بعدا از رهبری آن سرخورده شده و از آنها بریدند، آنها هم به لحاظ فکری و سیاسی همچنان به دو شاخه سازمان زحمتکشان نزدیک هستند. رفقا و دوستانی هم که خود را با روند سوسیالیستی کومه له تداعی می کردند و بعدا دچار انشعاب شدند، چهارچوب سیاسی و فکری نسبتا شناخته شده ای دارند. بخشی از این مجموعه “طیف کومه له” هم هوادار پ.ک.ک و پژاک شده اند و بخش دیگری هم فعالیت سیاسی نمی کنند. بنابراین آن “طیف هزاران نفره کومه له” بین گرایشات سیاسی و فکری مختلف تجزیه شده است، طیف یکدست و واحدی نیستند. صد البته در این میان مجموعه زیادی از دوستان و رفقا هم خود را با کومه له و حزب کمونیست ایران تداعی می کنند، اما این بخش از رفقا هیچگاه حزب کمونیست ایران را مانع همکاری و فعالیت با کومه له ندانسته اند و جلب همکاری یا پیوستن این رفقا به صفوف کومه له نه تنها هیچ مغایرت و تقابلی با تلاش کومه له برای شکل دادن به بلوک چپ و سوسیالیستی در کردستان ندارد بلکه بخشی از ملزومات آن است و این حرکت را تقویت می کند.

اختلاف بر “سر یک نام”

یکی از موضوعات دیگر مورد اختلاف معرفی و نام بردن از دو شاخه سازمان زحمتکشان به عنوان کومه له ای ها یا کومه له زحمتکشان است. این اختلاف فقط بر سر یک نام نیست. همه ما می دانیم که این جریان با گسست بنیادی از مبانی فکری و سنت های انقلابی و سوسیالیستی کومه له، طی دو دهه گذشته مبلغ مواضع و عملکرد ناسیونالیستی و سنت های بورژوایی تحت نام کومه له بوده اند. از همین رو ادعای آنها مبنی بر کومه له بودن در کردستان مقبولیت اجتماعی پیدا نکرده است. کارگران و مردم زحمتکش و توده های پیشرو و مترقی مردم کردستان به استفاده این دو سازمان از نام کومه له مهر مشروعیت سیاسی نکوبیده اند. این دو جریان برای قالب کردن خود به نام کومه له روی تمایلات و فرهنگ سنتی و پیشامدرن سرمایه گذاری کردند، اما در کردستان تمایلات و فرهنگ مدرن و مترقی هم یک واقعیت اجتماعی است و مبارزه بیش از چهار دهه کومه له به مثابه جریانی کمونیستی و رادیکال و پیشرو و حضور جنبش سوسیالیستی در کردستان توازن قوا مابین فرهنگ کهنه و سنتی و فرهنگ مدرن را تغییر داده و جامعه کردستان بیش از پیش سیاسی شده است. درست در شرایطی که بخش پیشرو جامعه در تجربه سیاسی و عملی خود ماهیت واقعی این جریان ها را شناخته نباید ما با نام بردن و معرفی این دو جریان به نام کومه له، صف کومه له ای ها را مخدوش کنیم. نباید گذاشت که این دو جریان از اعتبار سیاسی و اجتماعی کومه له برای پیشبرد سیاست های راست روانه امروز خود سوء استفاده کنند. نباید گذاشت سابقه مبارزاتی و محبوبیت چهره های خوشنام جانباخته کمونیست را به سرمایه سیاسی اهداف امروزشان تبدیل کنند. نباید گذاشت با نام کومه له بر طبل مذاکره با رژیم بکوبند، با نام کومه له سیاستهای جناح راست سوسیال دمکراسی را تبلیغ کنند، با نام کومه له دست در دست سلطنت طلبان به شورای مدیریت گذار ملحق شوند، با نام کومه له در کریدورهای وزارت خارجه آمریکا پرسه بزنند و از واشنگتن پیام های “امیدوارکننده” برای مردم کردستان بفرستند، به نام کومه له …

ما تاکنون از طریق رسانه های حزبی بطور اثباتی در این زمینه اظهار نظر کرده ایم و با اغماض نسبت به نگرشی که دو شاخه سازمان زحمتکشان را به نام کومه له معرفی می کند برخورد کرده ایم. اما اکنون که از زبان دبیر اول کومه له چنین وانمود می شود که گویا ما دارای مواضع خلاف مواضع و سیاست های رسمی حزب و کومه له هستیم، اما پلاتفرمی نداریم، باید به رفیق یاد آور شد که لطفا خلاف مصوبات رسمی رفتار نکنید، بیش از این سازمان زحمتکشان را کومه له معرفی نکنید، “کومه له زحمتکشان کردستان ایران” بخشی از تاریخ سازمانی است که بعدا به پروسه تشکیل حزب کمونیست ایران پیوست. در کنگره دهم کومه له با اکثریت قریب به اتفاق آراء قطعنامه ای در مورد جریان انشعابی سازمان زحمتکشان به تصویب رسید که در یکی از بندهایش با صراحت تأکید می کند که “کنگره استفاده کردن از نام کومه له برای معرفی روندی که هیچ ربطی به اهداف و سنت های کومه له ندارد را محکوم می کند”.

******

علاوه بر این محورهای مورد اختلافی که به اختصار توضیح داده شدند و در فعالیت های حزب بازتاب عملی دارند، همه ما و حتی رفقا و دوستانی که از بیرون مسائل حزب ما را تعقیب می کنند می دانند که در میان ما بر سر موجودیت حزب کمونیست ایران اختلاف نظر وجود دارد و اکنون تمایل به مخالفت با ادامه فعالیت به نام حزب کمونیست و انرژی گذاشتن روی فعالیت سراسری یک گرایش واقعی است. در درون تشکیلات ما بر سر امکان پذیری تحقق سوسیالیسم در یک کشور اختلاف نظر وجود دارد. در هر کنگره ای که در جریان بحث ها بر برنامه و استراتژی سوسیالیستی حزب در ایران تأکید شده است، بلافاصله رفیق و یا رفقایی دیدگاه خودشان را یادآور شده اند که سوسیالیسم در یک کشور امکان پذیر نیست و اندرباب این تز سخن گفته اند. در حالی که برای حزب ما که بر استراتژی انقلاب کارگری تأکید می کند باید روشن باشد، وقتی طبقه کارگر انقلاب کرد و قدرت سیاسی را در دست گرفت راهی جز این در پیش رو ندارد که باید برای متحول کردن اقتصاد جامعه در جهت اهداف خودش برنامه ریزی کند. روشن است که حکومت کارگران با صدور چند فرمان نمی تواند سوسیالیسم را جانشین سرمایه داری کند. اما حکومت کارگران می تواند قدرت دولتی را با تمام قوا به کار بگیرد تا برنامه ریزی و تکامل اقتصاد در جهت نظام اشتراکی و سوسیالیستی و کوتاه کردن راهش تسریع کند. برای حکومت کارگران بدیهی است که سوسیالیستی کردن تولید در جامعه صنعتی مانند ایران می تواند در شاخه هایی از صنایع کلیدی شروع شود که کمترین مشکلات و موانع را سر راه داشته باشد. هر چه سوسیالیستی کردن تولید در شاخه های مختلف دستاورد و محاسن خود را در جهت پاسخگویی به نیاز انسان ها آشکارتر کند و آزدی واقعی انسان ها ریشه دارتر شود، دولت خود مدیریتی تولید کنندگان هم جسورانه تر در راه پیشرفت سوسیالیسم گام برخواهد داشت. در درون حزب کمونیست بر سر پدیده اسلام سیاسی و جمهوری اسلامی به عنوان یکی از پایگاه های حکومتی آن در خاورمیانه اختلاف نظر وجود دارد. هر گاه در تشکیلات ما در مباحث مربوط به اوضاع سیاسی ایران و منطقه خاورمیانه از پدیده اسلام سیاسی سخن به میان آمده است، بلافاصله این بحث مطرح شده که اسلام را به سیاسی و غیر سیاسی تقسیم نکنید، اسلام از روز اول تاکنون یک دین سیاسی بوده است، این دیدگاه بدون توجه به تاریخ پر فراز و نشیب اسلام و بدون توجه به تمایز بین مردم عادی که خود را مسلمان و پیرو دین اسلام می دانند با گروه ها و جنبش های اسلامی سیاسی که برای رسیدن به قدرت سیاسی به هر جنایتی متوسل می شوند، ناخواسته و رغم هر نیتی هم که داشته باشد حزب را به لحاظ سیاسی و تبلیغی با یک معضل روبرو می کند. همچنین در مورد سیاست ما در قبال همکاری با نیروهای چپ و کمونیست در سطح سراسری، بر سر برنامه حاکمیت شورایی، در درون حزب اختلاف نظر وجود دارد. اگر صاحبان این دیدگاه ها هنوز اعتماد به نفس این را پیدا نکرده اند که در سطح علنی نظراتشان را به قضاوت بگذارند، یک ذره از واقعیت وجودی این اختلافات در درون حزب ما نمی کاهد.

البته برخی از رفقا برای مثال در مورد ضرورت ادغام حزب کمونیست در کومه له و یا در مورد حاکمیت شورایی نظرات خود را نوشته و در اختیار اعضا قرار داده اند و به آن پاسخ داده شده است. بنابراین بر خلاف برخی از ادعاها که با اهداف محدود تشکیلاتی وجود اختلاف نظر سیاسی را انکار کرده و بیان این حقیقت ساده را “ذره بین گذاشتن بر مغز افراد” جلوه می دهد، وجود اختلافات نظر سیاسی یک پدیده کاملا عینی و غیر قابل انکار در درون تشکیلات حزب کمونیست ایران است.

رفیق ابراهیم علیزاده در حالی ( بیش از سه چهارم اعضای کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران) را جهت مخالف مواضع رسمی حزب معرفی می کند و می گوید که تا کنون یک صفحه آچهار در مورد تفاوت های خود ننوشته اند، که “اتفاقا” رفقایی که دارای سیاست ها و مواضع مغایر با مواضع رسمی حزب و کومه له چه در سطح رهبری و چه در بدنه تشکیلات هستند در دور وی حلقه زده اند. در واقع بر خلاف ادعای رفیق ابراهیم در مورد رهبری حزب ائتلاف رفقای دارای نظرات مغایر با مواضع و سیاست های رسمی حزب و کومه له در گروه بندی درون تشکیلات در جناحی قرار گرفته اند که رفیق ابراهیم در رأس آن قرار گرفته است.

این نظرات و دیدگاه ها بطور عینی و به رغم هر تبیینی که از خودشان داشته باشند در جناح راست مواضع برنامه ای و استراتژیک حزب قرار دارند. وقتی از وجود گرایش راست بحث می کنیم در واقع داریم از یک نسبیت در مواضع استراتژیک و مواضع سیاسی و تاکتیکی سخن می گوییم، از مقایسه این دیدگاه ها و نظرات با مواضع برنامه ای و رسمی حزب، بحث می کنیم. قطب نما و معیار ما برای تعیین جایگاه این نوع بحث ها و دیدگاه ها همان برنامه و استراتژی حزب کمونیست ایران و سیاست های رسمی حزب و کومه له هستند. در برنامه سیاسی و استراتژی حزب کمونیست ایران و سیاست های رسمی حزب به روشنی جایگاه حزب کمونیست، امکان پذیری سوسیالیسم، ضرورت استراتژیک همکاری نیروهای چپ و کمونیست، برنامه حاکمیت شورایی، جایگاه جنبش اسلامی سیاسی در تحولات خاورمیانه و … مورد تأکید قرار گرفته اند.

اما به رغم هر تبیینی که از ماهیت این اختلاف نظرات داشته باشیم واقعیت این است که نفس وجود این اختلاف نظرات سیاسی به تنهایی وضعیت بحرانی حزب کمونیست ایران و کومه له را توضیح نمی دهد. هیچکدام از دیدگاه ها و نظرات مغایر با سیاست ها و مواضع رسمی حزب که به آنها اشاره شد، نظرات ارتداد آمیزی نیستند. وجود این نوع اختلاف نظرات در یک حزب سیاسی کمونیستی باید یک امر عادی تلقی گردد. این اختلافات می تواند وجود داشته باشند و در فضایی رفیقانه بحث ها پیگیری و پیش برده شوند. اتفاقا اگر ما بتوانیم پیشبرد این اختلافات را به نحو درستی مدیریت کنیم، در بیرون از ما هم بدانند که اختلافات بر سر چیست و ظرفیت این را از خودمان نشان دهیم که به رغم وجود این اختلافات می توانیم وحدت تشکیلات حزب را حفظ کنیم، در آنصورت امر بد را به امر خوب تبدیل کرده ایم. موقعیت حزب و کومه له تقویت می گردد. بنابراین آنچه بحران کنونی تشکیلات را پیچیده کرده است و موجبات یک قطب بندی شدید و تنش آلود را فراهم آورده نه فقط نفس وجود و ماهیت اختلاف نظرات سیاسی، بلکه روش ها و سنت های ناسالمی است که در مبارزه سیاسی و تشکیلاتی در پیش گرفته شده است. این روش ها که با فرهنگ و سنت های پیشرو در مبارزه سیاسی خوانایی ندارند وضعیت نگران کننده ای را در تشکیلات دامن زده است و دوستداران جریان ما در بیرون تشکیلات را نگران کرده است.

ر. ابراهیم علیزاده در مصاحبه با رادیو دیالوگ می گوید: «آنچه هست فقط برچسپ چپ و راست و ناسیونالیسم و سوسیالیسم و مجموعه کلمات هستند که با آنها بازی می شود…». اما در مورد واقعیت غیر قابل انکار آژیتاسیون و کمپین هایی که علیه ما و اکثریت رهبری حزب به راه انداخته اند سکوت اختیار می کند. بیش از سه سال است در این تشکیلات یک آژیتاسیون و کمپینی علیه مدافعان پیگیر مواضع رسمی حزب که بر این سه محور استوار است سازمان داده شده که گویا “عده ای هستند که عقیده ای به ماندن تشکیلات علنی کومه له در کردستان عراق ندارند و می خواهند هزیمت کنند و اردوگاه کومه له را جمع کنند”؛ گویا “عده ای کمونیست کارگری هستند و می خواهند حزب و کومه له را با خودشان به حزب کمونیست کارگری ببرند” و یکی دیگر از محورهای این آژیتاسیون این است که “می خوهند از دبیر اول کومه له کودتا کنند و وی را بر کنار نمایند”.

این در حالی است که هیچکدام از این ادعاها پایه و اساسی ندارند. اولا ابراز نگرانی در رابطه با ادامه کاری تشکیلات ما در کردستان عراق در مقاطع زمانی مختلفی از جانب رفقای معینی در کمیته مرکزی مطرح شده است، این رفقا در صف بندی ای که ایجاد شده به هر دو طرف تعلق داشته اند، و هیچگاه هم پیشنهاد معینی برای تعطیلی اردوگاه از جانب هیچ کسی مطرح نشده است. اگر رفیقی هم همچون پیشنهادی را مطرح کند به معنای ارتداد از باورهای ما نیست و باید تلاش کرد نگرانی وی را بر طرف کرد. همیشه این نوع نگرانی ها از جانب رفقای مختلف از جمله از جانب ما پاسخ گرفته اند. خود رفقای کمیته اجرایی در این رابطه مواضع و نظرات روشنی داشته اند و با حضور و مشارکت خود در فعالیت های این بخش از تشکیلات نادرستی این ادعاها را نشان داده اند. شایعه گرایش به طرف کمونیسم کارگری هم پوچ و بی اساس است. سیاست حزب در مورد مناسبات و همکاری با احزاب و نیروهای چپ و کمونیست در کنگره دهم حزب مدون شده است در کنگره های بعدی و در پلنوم ها بر آن تاکید شده و مناسبات ما با احزاب کمونیسم کارگری هم در همان چهارچوب تنظیم شده است. این مناسبات شفاف روشن و قابل دفاع است و همه نشست ها و دیدارها به اطلاع رفقای کمیته مر کزی رسیده است. بنابراین ادعای اینکه تعدادی از اعضای رهبری این حزب می خواهند این حزب را به طرف کمونیسم کارگری ببرند بی اساس است. اگر رفقایی دل خوشی از اتخاذ این سیاست ندارند می توانند در سطح علنی اظهار نظر کنند و امری کاملا هم طبیعی است. از همه بی اساس تر شایعه توطئه برای برکناری دبیر اول کومه له است. بنابر این یکی از پیش شرط های سالم سازی فضای درون تشکیلات پایان دادن به این نوع روش ها در مبارزه سیاسی است. رفقایی که صمیمانه برای پایان دادن به این وضعیت تلاش می کنند لازم است در برابر این نوع روش ها بایستند.

بحران درونی حزب در این دوره نشان داد که حزب از عدم وجود یک فرهنگ پیشرو و مدرن امروزی که لازمه یک حزب کمونیستی در قرن بیست و یکم است رنج می برد. بحران درون حزب که ریشه در وجود اختلافات سیاسی دارد بشدت از یک فرهنگ عقب مانده و سنتی در مبارزه سیاسی لطمه دیده است. به نوعی این بحران ما درد زایمان یک حزب مدرن امروزی است، حزبی که گرایشات سیاسی مختلف در آن رو به طبقه، رو به جامعه حرف های خود را می زنند. حزبی که گرایشات سیاسی با آغوش باز همدیگر را تحمل می کنند و یکی برای حذف دیگری نقشه نمی ریزد. حزبی که جامعه از وجود جناح بندی و گرایشات مختلف در درون آن آگاه است، نمایندگان این گرایشات با هم دیالوگ می کنند، بدون اینکه هواداران و دوستداران حزب با بروز هر اختلاف نظری نگران انشعاب باشند. تنها در این صورت است که در درون حزب سانترالیسم دمکراتیک معنای واقعی پیدا می کند. در غیر اینصورت سانترالیسم بوروکراتیک جای آن را می گیرد.

اگر حزب به مانند یک ارگانیسم زنده عمل کند باید برخورد نظرات در سطوح مختلف تصمیم گیری در آن تأمین و تضمین شود. اگر از حزب به عنوان یک ارگانیزم زنده صحبت می کنیم یعنی اینکه حفظ دموکراسی درون حزبی و رفتار دموکراتیک به نظرات مختلف در آن تأمین است. ” قدرت ارگانهای مرکزی و محلی هیچگاه نباید تحمیل شده از بالا، بلکه برخاسته از اراده حزب باشد. اگر با این نگرش به مسئله سانترالیسم دمکراتیک نگاه کنیم. اگر قدرت ارگانهای رهبری را برخاسته از اراده حزب و اعضای آن بدانیم نه فقط بخشی از اعضا، در آن صورت روشن است وقتی در یک ارگان رهبری اراده نزدیک به نیمی از اعضا نمایندگی نمی شود، در این شرایط به ناگزیر یک مناسبات بوروکراتیک جای یک مناسبات دمکراتیک در حزب را می گیرد. زمانی که در یک کمیته تشکیلاتی و حزبی اراده نیمی از اعضا غایب است، خواسته یا ناخواسته مناسبات رهبری با اعضا به یک مناسبات بوروکراتیک تنزل پیدا می کند و تشکیلات انسجام خود را از دست می دهد.

جدای از این نگرش اصولی به سانترالیسم دمکراتیک تجربه تاریخی خود حزب و کومه له همین را به ما نشان می دهد. کومه له در مقطع برگزاری کنگره اول و دوم با مسئله وجود اختلاف نظر بر سر دو دیدگاه که یکی جامعه ایران را نیمه فئودال و نیمه مستعمره می پنداشت و بر این باور بود که هنوز مناسبات سرمایه داری در ایران به مناسبات حاکم تبدیل نشده است و دیدگاه دیگر مناسبات اقتصادی حاکم در ایران را سرمایه داری می دانست مواجه بود. از این دو دیدگاه دو برنامه می توانست دو استراتژی سیاسی و مبانی تاکتیکی جداگانه استنتاج می شد. با وجود این اختلافات نه در کنگره اول و نه در کنگره دوم که کومه له بر متن تحولات آن دوره به یک جریان اجتماعی با دامنه تشکیلاتی وسیعتر تبدیل شده بود، هیچکدام از دیدگاهها و صف بندی ای که حول آن شکل گرفته بود برای حذف دیگری از ارگانها و نهادهای تصمیم گیری نقشه پردازی نکردند. در کنگره سوم حزب کمونیست ایران حال با هر تعبیری آشکارا از وجود سه گرایش چپ و راست و مرکز و مبانی فکری آنها در حزب صحبت می شد، اما این نوع تبیین ها و مباحث حول آن در مورد گرایشات فکری درون حزب بازتابی در انتخابات کمیته مرکزی حزب نداشت. دیدگاههای مختلف در رهبری حزب و ارگانهای تصمیم گیری حضور داشتند. طی سالیان طولانی رفقایی در میان ما بودند که با پروسه تشکیل حزب کمونیست و یا با نفس وجود آن مخالف بودند، اما هیچگاه این نگرش آنها مانع حضور آنها در ارگانهای رهبری نشد. اینها همه تجارب و بخشی از فرهنگ سیاسی و سنت های این تشکیلات بوده اند که لازم است در برخورد به بحران کنونی حزب از آنها درس گرفته شود.

اگر از سازمانها و احزاب موجود در جنبش چپ و کمونیستی ایران انتقاد داریم که به محض اینکه اختلافات سیاسی در درونشان بروز پیدا کرد بلافاصله راه جدایی را در پیش می گیرند، باید بدانیم که این انشعاب و جدایی ها صرفا به دلیل بروز اختلاف نظر سیاسی نیست، نفس و جود اختلاف نظر به خودی خود و بلافاصله هیچ حزب و سازمان سیاسی را دو شقه نمی کند، بلکه نحوه بر خورد به این اختلاف نظرات نقش تعیین کننده در سرنوشت آن تشکیلات پیدا می کند. در هنگام بروز اختلافات اگر یک طرف برای حذف طرف مقابل از مراجع تصمیم گیری نقشه پردازی کرد، بروز اختلاف نظر به ناگزیر به دو شقه شدن آن جریان منجر خواهد شد.

اکنون متأسفانه حزب ما عملا دو شقه شده است. به این لحاظ موقعیت تشکیلاتی حزب مستقل از ماهیت و مضمون اختلافات و جایگاه اجتماعی آن، بسیار شبیه موقعیت حزب سوسیال دمکرات روسیه در دوره بعد از کنگره دو حزب در سال ۱۹۰۳ است. در آن کنگره جنجالی که هم برنامه حزب و هم اساسنامه را به رغم اختلافی که بر سر تعریف عضو حزب داشتند تصویب کردند. بعد از آن کنگره، دو جناح بلشویک و منشویک در نتیچه پاره ای اختلاف بر سر مسائل سیاسی و تشکیلاتی عملا دو شقه شد، عملا انشعاب کردند بدون اینکه هیچ کدام از جناح ها انشعابی را رسما اعلام کنند. در برخی از حوزه های فعالیت تشکیلات های محلی دو جناح مشترکا کار و فعالیت می کردند و در برخی از حوزه ها جداگانه فعالیت خود را پیش می بردند. در ادامه بلشویک ها مستقلا کنگره سوم حزب سوسیال دمکرات را برگزار کردند، منشویک ها کنفرانس حزب سوسیال دمکرات را برگزار کردند. هر دو جناح در کنگره و کنفرانس خود قراری را در مور ضرورت وحدت دو بخش حزب صادر کردند و کمیسیون هایی برای پیگیری پروسه وحدت حزب تعیین کردند چون برنامه و اساسنامه شان مشترک بود و نهایتا کنگره چهارم را کنگره وحدت نام گذاری کردند و هر دو بخش حزب دوباره به وحدت رسیدند بدون اینکه برای حذف یکدیگر در ارگانهای تصمیم گیری نقشه بریزند.

اکنون وضعیت حزب هم طوری است که انشقاق عملا صورت گرفته، دو جناح سیاسی وجود دارد، دو قطب سیاسی شکل گرفته است و در این شرایط تنها با راهکار روتین اساسنامه ای نمی توان این بحران را حل کرد. در حال نرمال زمانی که خبری از جناح بندی سیاسی وجود ندارد می توان حل همه مشکلات را به اصل پیروی اقلیت از اکثریت حواله کرد، ولی در شرایطی که بحران حاد شده و همزیستی با موانع و مشکلات جدی روبرو شده، این امکان پذیر نیست.

ر. ابراهیم علیزاده در مصاحبه با رادیو دیالوگ می گوید: «انسان برخی اوقات چنین فکر می کند که روح دیکتاتوری و سرکوبگری رژیم های حاکم در کشورهای عقب مانده مانند کشور ما به درون دل نیروهای اپوزیسیون هم حلول کرده و آنها را هم نسبت به یکدیگر نادمکرات بارآورده»، اما ر. ابراهیم که قاعدتا بر این باور است که خودش دمکرات است در همان لحظه اول که وارد مبحث اختلافات درونی حزب کمونیست ایران می شود، مدعی می شود «با اطمینان خاطر اکثریت قاطع تشکیلات حزب و کومه له متحد هستند و از این بابت نگرانی نداریم.» ر. ابراهیم بعد از خط و نشان کشیدن های زیاد در آخرین بخش مصاحبه اش با رادیو دیالوگ می گوید: «اینها در موقعیتی که خط (مشی سیاسی) روشنی ندارند، بدون اینکه در تشکیلات اکثریت باشند و بدون اینکه ظرفیت های انشعاب را داشته باشند، (اگر انشعاب کنند) شکست می خورند و رو به افول می روند.»

این است آخرین کلام رفیقی که از آزادمنشی سخن می گوید، با این رویکرد می خواهد وحدت صفوف حزب را حفظ کند. این ادعا که رهبری حزب کمونیست ایران خط روشنی ندارد در حالی که در عالم واقع همین رهبری است که خط مشی سیاسی و تبلیغی حزب را تعیین می کند، آن را از طریق رسانه های حزبی پیش می برد، حزب را در مناسبات با احزاب و نیروهای سیاسی دیگر نمایندگی می کند …. این ادعا بیشتر به یک شوخی تلخ شباهت دارد. اما این ادعا کاملا آگاهانه مطرح می شود. با این اتهام که اینها خط روشنی ندارند و با القای این تصور که جدال و کشمکش های درونی حزب مبنای سیاسی ندارد گمان می کند که می تواند هزینه سیاسی برخورد و رفتارهای غیر دمکراتیکش را کاهش دهد. با این ادعا که جدال و کشمکش ها مبنای سیاسی ندارد، گمان می کنند که می توانند با خیال راحت اکثریت بیش از سه چهارم کمیته مرکزی این حزب را از معادلات حذف کنند بدون اینکه آب از آب تکان بخورد. با این ادعا صاحبان سیاست ها و مواضعی که به رئوس آنان در سطور بالا اشاره شد می توانند ارگانهای تشکیلاتی را یکی پس از دیگری قبضه کنند و سیاست ها و مواضع خودشان را جاری کنند و وانمود کنند که این سیاست ها در ادامه و در پیوستگی با همان سیاست های تا کنونی حزب هستند و اطمینان خاطر هم بدهند که هم حزب و هم کومه له جای خودش است. زمانی که آن رشته های اطمینان و آن اعتماد محکم که از گذشته های دور شکل گرفته بود از هم می گسلند راه برای این نوع گمانه زنی ها هموار می شود.

این قابل درک است که به دلیل حاد شدن جدال و کشمکش ها درونی، همزیستی دو جناح با هم اگر نه غیر ممکن اما در مسیری سخت و پر سنگلاخ قرار گرفته است. با اینحال نظر به عوارض سیاسی و اجتماعی زیانباری که انشعاب می تواند در پی داشته باشد، باید تلاش کرد که راه اصولی همزیستی و وحدت دوباره حزب را پیدا کنیم.

در شرایط کنونی وحدت دوباره حزب در گرو متحول کردن مناسبات درونی آن به یک حزب کمونیستی مدرن و امروزی است. اگر ما در این مسیر گام های عملی برداریم، اگر پتانسیل و ظرفیت این را از خود نشان دهیم که به رغم وجود اختلافات نظری و سیاسی و به رغم شکاف ها و زخم هایی که در نتیجه بیش از سه سال کشمکش های درونی بر تن این حزب وارد آمده، می توانیم در کنار هم کار کنیم و مانع از هم گسیختگی حزب شویم، در آن صورت حزب و کومه له نه تنها تضعیف نمی شوند، بلکه تقویت می گردند. اگر می خواهیم در این مسیر گام برداریم نباید منتظر برگزاری کنگره سیزدهم بمانیم باید از هم اکنون دست به کار شویم. کنگره معجزه نمی کند، کنگره در بهترین حالت اگر با موفقیت برگزار شود، روند اوضاع درون حزب را به مسیر درستی می اندازد. فرهنگ سازی، کار سیاسی فشرده برای ایجاد فضایی که دو جناح با گشاده رویی و به رغم وجود اختلاف نظر بتوانند همدیگر را تحمل کنند، راهی است که باید در آن قدم بگذاریم. سیاست حذف بر اساس وجود اختلاف نظر سیاسی در هنگام انتخابات ها و سازماندهی ارگانهای تصمیم گیری در سطح مختلف و از جانب هر دو جناح باید کنار گذاشته شود.

مرداد ۱۳۹۹
آگوست ۲۰۲۰

اشتراک در شبکه های اجتماعی: