دوشنبه ۳ دی ۱۴۰۳ | 23 - 12 - 2024

Communist party of iran

سوسیالیسم چگونه به ارتقا هنر و فرهنگ ملت‌ها کمک می‌کند؟


نيما مهاجر

  مهر ۱۴۰۳ 

 
فولکلور گنجینه‌ای است که ملت‌های مختلف در اختیار دارند تا هنرمندان با بهره بردن از این گنجینه ابتکار و خلاقیت داشته باشند و با کمک تکنیک‌های نوین، هنری مدرن و امروزی ارائه دهند. البته در روند حفظ فولکلور لازم است جنبه‌های ارتجاعی، راسیستی و مردسالارانه‌ تصفیه شود. فولکلور ملت‌ها ویژگی‌هایی دارد که بعضن منحصر به خودشان است؛ این خصلت‌ها محصول تاریخ ویژه و جغرافیایی است که مردمان در آن چهارچوب به صورت جمعی زندگی کرده‌اند. امروزه هنر تقلیدی بازار محور این گنجینه را در معرض نابودی و فراموشی قرار داده است. تقلید کردن و هنر سطحی علاوه بر آنکه خلاقیت را از بین می‌برد، فولکلور ملت‌ها را نیز به هم می‌ریزد و در عرصه‌ی هنر آشفتگی به وجود می‌آورد. معنی محافظت از فولکلور و ارتقاء و به روز کردن فولکلور این نیست که ملت‌های همسایه را بیگانه و دیگری بخوانیم و تنفر و دشمنی ایجاد کنیم. هر ملتی می‌تواند همزمان از فرهنگ ملت‌های همسایه بیاموزد و فولکلور خود را زنده نگه دارد و غنی کند. بشریت از این مسیر تنوع فرهنگی را حفظ می‌کند و فرهنگ‌های مختلف را در خدمت ارتقاء یکدیگر بکار می‌گیرد. بعلاوه اینکه در عصر سرمایه‌داری که عصر انقلابات پی در پی است امکان این وجود ندارد که ملت‌ها در هیچ‌ عرصه‌ای اقتصادی-اجتماعی-فرهنگی دیواری بر گرد خودشان بنا کنند. «بورژوازی نمی‌تواند بدون انقلابی کردن بی‌وقفۀ ابزارهای توليد، نتيجتاً ‌مناسبات توليدی، و بنابراين مجموعه مناسبات اجتماعی، وجود داشته باشد.» [۱] در نتیجه‌ی این انقلاب‌ها «همه مناسبات جا افتادۀ زنگ ‌زده، با پندارها و باورهای همزادِ خود که از قديم مورد احترام بوده‌اند، از ميان می‌روند و تازه‌هائی که به جايشان می‌آيند، پيش از آنکه استخوان‌شان مجال سفت ‌شدن پيدا کند پير و فرتوت می‌شوند. هر چيزِ مستقر و هر چيزِ ايستا، دود می‌شود و به هوا می‌‌رود؛ هر چيزِ مقدس از قِداسَت می‌افتد و انسان‌ها سرانجام مجبور می‌شوند به وضع زندگی خود و به روابط متقابل‌شان، با چشمانی هشيار بنگرند. نياز به فروش دائماً فزايندۀ محصولاتش‌، بورژوازی را در سراسر کره خاکی می‌تازانَد. او بايد همه جا ميخش را بکوبد، همه جا بساطی عَلم کند، همه جا رابطه بسازد.» [۲] بنابراین «ملت‌ها به جای انزوای پيشين و خودکفائی محلی و ملی، چه در توليدات مادی و چه در توليدات معنوی، وارد يک رابطۀ همه‌جانبه و وابستگی همه‌جانبه با يکديگر می‌شوند. محصولات معنوی ملت‌های منفرد، به دارائی‌ جمعی تبديل می‌شوند. يکجانبگی و محدوديت ملی، روز به روز نا‌ممکن‌تر می‌گردد و از ادبيات پُرشمار ملی و بومی، ادبيات جهانی شکل می‌گيرد.» [۳] این‌ها جنبه‌های مترقی انقلاب بورژوازی در سطح فرهنگی و به لحاظ تاریخی است. اما بورژوازی مانند هر عرصه‌ی دیگری در عرصه‌ی فرهنگی و هنری نیز جنبه‌های ویرانگر خود را تحمیل می‌کند.

در شرایط کنونی سیستم سرمایه‌داری و امپریالیسم جهانی به مانع اصلی ارتقاء هنر و فرهنگ ملت‌ها تبدیل شده‌اند. «بورژوازی از طريق تکامل شتابناک ابزارهای توليدی و سهولت بی‌وقفۀ ارتباطات، همه را، حتی بدَوی‌ترين ملت‌ها را به درون تمدن (منطق سرمایه‌داری) می‌کشاند.» [۴] چنگال قدرتمند امپریالیسم (عالی‌ترین مرحله‌ی سرمایه‌داری) سعی می‌کند ملت‌های زیردست را به فرهنگ غالب (فرهنگ سود) عادت دهد و فرهنگ فولکلور این ملت‌ها را در برابر فرهنگ سلطه تسلیم کند. امپریالیسم در این مسیر از سلطه‌ی زبانی، قدرت نظامی، رسانه‌های جمعی، ابزارهای تکنولوژیک، دیکته‌ی سیاست‌های اقتصادی از طریق بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول، سینما و… استفاده می‌کند. به این اعتبار حفظ فولکلور ملت‌های ستم‌دیده بدون مبارزه‌ی قاطعانه و حفظ استقلال در برابر امپریالیسم ممکن نیست. از طرف دیگر سیستم سرمایه‌داری نیز هنر بساز و بفروش را جایگزین هنر با کیفیت و خلاقانه کرده است. در سیستم سرمایه‌داری هنر نیز مانند هر کالای دیگری باید به فروش برسد و از سوی توده‌ی وسیعی از مردم مصرف شود. مهم نیست تقلید کنید، مهم نیست هنر سطحی و پر سر و صدا ارائه دهید، مهم نیست فولکلور ملت‌ها را نیست و نابود کنید و مهم نیست تولید کنندگان و مصرف کنندگان هنر را به بذل توجه به چیزهای بی‌ارزش عادت دهید؛ مهم این است که کمپانی‌های هنری با کمترین هزینه بیشترین سود را به دست بیاورند. در شرایط کنونی تکنولوژی، امکان تولید انبوه و نشر حداکثری را به طیفی وسیعی از جامعه داده است و هنری که پیشتر در انحصار و تصرف دربار و پادشاهان بود اکنون به توده‌ی مردم تعلق دارد. این موضوع قدمی رو به جلو و پیشرفت محسوب می‌شود، اما همچنان رقابت نابرابر است؛ چون صاحبان سرمایه می‌توانند با اتکا به پول‌شان هنر سطحی را به خورد جامعه بدهند و امکان تشخیص سره از ناسره دشوار شده است.


در دوران سرمایه‌داری انحصار اشراف‌زادگان جای خود را به انحصار سرمایه‌دارانه داده است. موانع و هزینه‌های کلان اثر هنری مانند ساخت فیلم یا برگزاری کنسرت موسیقی و… در عمل بسیاری از هنرمندان را در عرصه‌ی رقابت هنری حذف می‌کند. یعنی بسیاری از هنرمندان که دغدغه‌ی تولید با کیفیت هنر و حفظ و ارتقای فولکلور را دارند به دلیل ضعف اقتصادی از صحنه حذف می‌شوند. هر چند همچنان جاودانگی را با پول نمی‌توان تضمین کرد و با کمک پول فقط شهرت برای چند صباحی امکان پذیر است. در هر صورت هنر مزدی و هنر بازاری در جهان سرمایه سالار کنونی انگیزه برای هنر خلاق را کاهش داده است. بازاری شدن و کالایی شدن هنر باعث شده که فروش کمی تولیدات در اولویت قرار بگیرد و کیفیت اثر هنری را تحت شعاع قرار دهد. سرمایه‌داری جامعه را به مصرف خوراک هنری سطحی و مبتذل عادت می‌دهد. اما این شرایط چاره ناپذیر نیست و سوسیالیسم آلترناتیو نظام سرمایه‌داری است. سوسیالیسم می‌تواند امکانات و فراغت لازم برای استقبال عموم از آثار و کنسرت‌های هنری را فراهم کند. تروتسکی در پاسخ به سؤالی در سال (١٩٣٢) می‌نویسد: «همین که سه یا چهار ساعت، اجازه دهید بگوییم، کار روزانه برای برآوردن آزادانۀ تمام مایحتاج کافی باشد، برای هر مرد و زن بیست ساعت باقی می ماند، رها از هرگونه (کنترل). مسائل آموزشی، تکمیل ساختار جسمی و روحی انسان، در کانون توجه عموم قرار خواهد گرفت. مکاتب علمی و فلسفی، گرایش های مخالف در ادبیات، معماری، و هنر به طور کلی، برای نخستین بار به دغدغه ای مهم بدل خواهد شد، نه تنها برای لایه‌های برگزیده، بلکه کل خیل توده‌ها. رها از فشار نیروهای اقتصادی خارج از اراده، مبارزۀ گروه‌ها، گرایش‌ها، و مکاتب، خصلتی عمیقاً ایده‌آل و عاری از خود خواهی به خود می گیرد.» رفاه همگانی این امکان را به تولیدکنندگان هنر می‌دهد که به دور از رقابت بازاری به ارتقاء هنر با کیفیت خدمت کنند. ایجاد همین رفاه عمومی برای مصرف کنندگان نیز ضروری است تا بتوانند از فرهنگ فست فودی مصرف هنر فاصله بگیرند و با تمرکز و تعمق در هنر خلاق، انگیزه‌ی لازم برای هنرمندان مبتکر ایجاد کنند. بدون سوسیالیسم و پایین آوردن ساعات کار، رفاه همگانی و فراغت لازم برای پیشرفت هنر بوجود نمی‌آید و سرمایه‌داری و امپریالیسم رفته رفته فرهنگ فولکلور ملت‌های ستم دیده و تحت سلطه را تجزیه می‌کنند.

 [۱]: مانيفست حزب کمونيست، کارل مارکس و فردریک انگلس، ترجمه‌ی شهاب برهان

 [۲]: همان

 [۳]: همان

 [۴]: همان

اشتراک در شبکه های اجتماعی: