سند سیاسی کنگره چهاردهم حزب کمونیست ایران پیروزی جنبش انقلابی برای سرنگونی جمهوری اسلامی در گرو پیشروی جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر است! تیر ۱۴۰۳- جولای ۲۰۲۴
دوشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۳
جنبش انقلابی ۱۴۰۱
جنبش انقلابی ژینا یکی از گستردەترین و طولانی مدت ترین خیزش های انقلابی در بیش از چهار دهه گذشته در ایران بوده است. اگر خیزش های تودەای پیشین به بیش از دو دهه سلطه گفتمان اصلاح طلبان حکومتی بر فضای سیاسی ایران پایان دادند و استراتژی گذار مسالمت آمیز از جمهوری اسلامی را به شکست کشانده و ذهنیت گذار انقلابی را تقویت کردند، جنبش انقلابی ژینا با شکوهی چند برابر عظیم تر از خیزش های قبلی پا به میدان گذاشت، جامعه را وارد دوره انقلابی کرد و لیبرالیسم بورژوایی ایران را که تحت عنوان مرزبندی با خشونت همواره در تلاش بوده تا مفهوم انقلاب را تخطئه کند، عقب راند و بار دیگر سوژه انقلاب را بر سر زبان ها انداخت. این جنبش توازن نیرو را به سود جنبش کارگری و دیگر جنبشهای پیشرو اجتماعی تغییر داد و فصل نوینی در مبارزه برای به زیر کشیدن حکومت اسلامی را ورق زد. این جنبش با پیشتازی زنان و با شعارها و اقدامات نمادینی مانند سوزاندن حجاب و روسری، پایەهای ایدئولوژیک حکومت اسلامی را در هم کوبید و فراتر از این کامیابی ها در عرصه تاکتیکی و زیبایی شناختی هم تکامل یافته تر از خیزش های قبلی ظاهر شد.
تاکتیک تلفیق اعتراض های خیابانی با اعتصاب عمومی در شهرها، برپایی اعتراض های خیابانی محله محور و ایجاد راهبندان برای محدود کردن قدرت مانور نیروهای سرکوبگر، تعرض متقابل به پایگاهها و مراکز نظامی رژیم، تسخیر و آزادسازی چند منطقه از شهر برای چند ساعت، تبدیل کردن دانشگاهها و مدارس به کانون های اعتراض و اعتصاب، از جمله تاکتیک هایی بودند که در این دوره به کار گرفته شدند. این خیزش با همراهی نویسندگان و شاعران و هنرمندان انقلابی و سینماگران پیشرو بیش از هر جنبش سیاسی دیگری زیبایی خود را با هنر انقلابی به تصویر کشید. جنبش انقلابی ژینا اگرچه اساسا به دلیل عدم حضور نیروی اجتماعی طبقه کارگر در صحنه سیاسی جامعه، و ناتوانی در بسیج و به میدان آوردن همه نیروهای معترض به وضع موجود قادر نشد به اهداف سیاسی خود برسد، اما در اشکال مختلف ادامه دارد. این جنبش به رغم افت و خیزهایش چنان مهر خود را بر ذهنیت فرودستان جامعه، مناسبات تودەها با ساختارطبقاتی حاکم و سیمای سیاسی جامعه کوبیده است که رژیم اسلامی با تشدید سرکوب و به راه انداختن امواج پی در پی اعدام زندانیان نتوانسته است جامعه را به دوران قبل از آغاز این جنبش انقلابی بازگرداند.
اکنون در حالی که تداوم اعتصابات و اعتراضات هر روزه کارگران، ادامه مبارزات پیگیرانه بازنشستگان، پرستاران، مقاومت جانانه و پرشور زنان در خیابان و در دانشگاه برای عقب راندن سیاست تحمیل حجاب اسلامی، تداوم مبارزه دانشجویان برای جلوگیری از پادگانی کردن محیط دانشگاهها، جنبش دادخواهی مادران جانباختگان، استقامت و مبارزات شجاعانه زندانیان سیاسی در دفاع از آزادی های سیاسی و علیه مجازات اعدام و … عرصه های مختلف کشاکش کارگران و تودەهای ستمدیده مردم ایران با حکومت اسلامی در یک دوره پر تب و تاب انقلابی را به تصویر می کشد، ابعاد بی سابقه گرانی و فقر و فلاکت اقتصادی و بی حقوقی های سیاسی و اجتماعی گسترش مبارزات کارگری و تودەای را اجتناب ناپذیر کرده و اعتلای سیاسی این مبارزات را در چشم انداز قرار داده است.
موقعیت رژیم جمهوری اسلامی
رژیم جمهوری اسلامی اگرچه با افزایش تولید و صادرات نفت و بند و بست های پشت پرده با دولت های غربی برای انتقال دلارهای نفتی و دستبرد به صندوق های بازنشستگی، دولت را از ورشکستگی مالی نجات داده و بودجه نیروهای سرکوبگر و سرپا نگاه داشتن دستگاه عریض و طویل اداری دولت را تأمین کرده است، اما هیچ دورنمایی برای کنترل ابعاد ویرانگر بحران اقتصادی ندارد. این رژیم به دلیل ساختار سیاسی ایدئولوژیک، قانونی و اداری و فساد نهادینه شده حتی در چهارچوب سیاست های سرمایه دارانه و الگوهای رایج آن هم نمی تواند گامی در جهت مهار این بحران اقتصادی بردارد. جمهوری اسلامی به دلیل ابعاد این بحران اقتصادی و ماهیت طبقاتی سیاست ها و اولویت هایی که دارد، قادر به پاسخگویی به مطالبات عاجل طبقه کارگر و فرودستان جامعه نیست و در این دوره انقلابی بشدت می ترسد از اینکه کوچک ترین عقب نشینی از سیاستهای تاکنونی، به روحیه تعرضی در جنبش کارگری و دیگر جنبش های اجتماعی و اعتراضی دامن بزند و به از هم گسیختگی کامل نظم سیاسی حاکم بیانجامد.
جمهوری اسلامی اگرچه با سازماندهی و تجهیز نیروهای “محور مقاومت” در منطقه و وارد شدن به یک مسابقه تسلیحاتی و سرمایه گذاری های عظیم در پروژەهای هستەای به قیمت به فقر و فلاکت کشاندن اکثریت مردم ایران به تهدیدی برای رقبای منطقەای خود تبدیل شده است، اما تحولات اخیر در خاورمیانه نشان داد که استراتژی تعرض بازدارنده رژیم به بن بست رسیده است. خیزش های تودەای پی در پی و روند رو به رشد جنبش های اعتراضی در داخل ایران بیانگر این واقعیت است که جمهوری اسلامی با تبدیل شدن به یک تهدید منظقەای نمی تواند بقای خود را تضمین کند. در حالی که سیاست راهبردی جمهوری اسلامی در کانون های بحرانی منطقه با هدف تضمین بقای نظام اسلامی به دلیل ضعف بنیه اقتصادی، بحران های درونی، عدم توان بازدارندگی و روند تجدید آرایش سیاسی منطقه به بن بست رسیده و اهرم موازنه سازی در تعیین سیاست خارجی را از دست آن خارج کرده است، این رژیم در سطح داخلی خود را در نبردی سنگر به سنگر با کارگران و زنان و فرودستان و اکثریت مردم ایران می بیند.
این در حالی است که در جریان نمایش های انتخاباتی در مدت کمتر از چهار ماه، سه بار مهر عدم مشروعیت بر پیشانی جمهوری اسلامی کوبیده شده است. این شکست ها نیز به عنوان بخشی از پیامدهای جنبش انقلابی ژینا به نوبه خود نزاع میان باندهای حکومتی را تشدید کرده است بطوریکه در دور دوم نمایش انتخابات ریاست جمهوری به رغم مداخله مستقیم فرماندهان سپاه، اصول گرایان نتوانستند حول معرفی یک نامزد واحد به اجماع برسند. اصلاح طلبان حکومتی نتوانستند مردم را با صندوق رأی و مکانیسم “انتخابات” در نظام اسلامی آشتی دهند. در این شرایط تعیین پزشکیان اصلاح طلب ذوب شده در ولایت به عنوان رئیس جمهور که محصول آن تشکیل یک کابینه فلج و نزاع های مشمئزکننده بین دولت و مجلس بر سر چگونگی رویارویی با بحران های موجود خواهد بود، باز هم کشمکش جناح های حکومتی را تشدید خواهد کرد و موقعیت حکومت اسلامی را در برابر فشار اعتراضات کارگری و تودەای شکننده تر خواهد نمود.
به رغم تغییر تاکتیکی در آرایش سیاسی باندهای حکومتی، در شرایط کنونی تشدید سرکوب، هم به تاکتیک و هم به استراتژی بقای جمهوری اسلامی تبدیل شده است. ماشین سرکوب رژیم اگرچه در مواجهه و رودررویی با خیزش های سیاسی و امواج پی در پی اعتراضات کارگری و تودەای فرسایش پیدا کرده است، با همه اینها رژیم اسلامی هنوز ظرفیت های سرکوب را حفظ کرده و با تکیه بر تشدید سرکوب و بگیر و ببند و اعدام برای بقای خود تلاش می کند. با اینحال تکیه یکجانبه بر گزینه سرکوب و اعدام، موقعیت رژیم را شکننده کرده است. هیچکدام از رژیم های دیکتاتوری تنها با تکیه بر حربه سرکوب نمی توانند بقای خود را تضمین کنند. آن روز که ماشین سرکوب رژیم زمینگیر شود و حربه سرکوب کارائی خود را به کلی از دست بدهد، روند فروپاشی رژیم آغاز می شود.
موقعیت طبقه سرمایەدار
تشدید بحران سرمایەداری ایران که خود را در عدم توانایی در بازتولید گسترده و رکود تولید صنعتی، حجم عظیم نقدینگی بحرانزا، انتقال سرمایهها به روند سرمایهی مالی و سوداگری و رکود سرمایەگذارى در حوزه تولیدات کشاورزی و مواد غذایی به دلیل سیاستهای ویرانگر زیست محیطی و … بروز داده است، بخش هایی از طبقه سرمایه دار ایران که در بخش خصوصی و در رشته های تولیدی و صنعتی سرمایه گذاری کردەاند را نیز در موقعیت بی ثبات و بحرانی قرار داده است. جدای از شبکه مهرەهای وابسته به رژیم که در اقتصاد زیرزمینی بخش بزرگی از صادارات نفتی و غیر نفتی را بر عهده دارند و از “برکت” تحریم های اقتصادی میلیون ها دلار به ثروت های کلان خود افزوده و هیچ کنترلی بر آنها وجود ندارد و جدای از سپاه پاسداران و نهادهای وابسته به بیت رهبری که تحت عنوان خصوصی سازی ها بر بخش بزرگی از سرمایه و ثروت های جامعه چنگ انداختەاند و به هیچ نهادی پاسخگو نیستند، سرمایه داران بخش خصوصی هم که طی سالیان طولانی از امتیازات و رانت حکومتی بهرەمند بوده اند پیوندهای تنگاتنگی با ساختار سیاسی حاکم دارند.
سرمایەداران خصوصی اگرچه طرفدار عادی سازی مناسبات با غرب و رفع موانع اداری و قانونی جهت ادغام هر چه بیشتر سرمایەداری ایران در بازارهای جهانی هستند و بلند پروازی های هستەای رژیم و تشنج آفرینی های رژیم در سطح منطقه را در راستای منافع خود نمی دانند و با آن بخش از سرمایەداران و باندهای حکومتی که منافع خود را در ادامه تحریم ها می دانند اختلاف دارند، اما از یک سو به دلیل پیوندهایی که با ساختار سیاسی حاکم دارند و از سوی دیگر به دلیل ترس از جنبش طبقه کارگر در پیگیری منافع و جهت گیری های خود محافظه کار هستند. مواضع به شدت مماشات جویانه و محافظەکارانه اعتدال گرایان و اصلاح طلبان مفلوک حکومتی ریشه در همین موقعیت طبقاتی دارد.
موقعیت خرده بورژوازی
بحران حاد اقتصادی و اجتماعی و تغییراتی که در موقعیت اقتصادی اقشار فوقانی و مرفه خرده بورژوازی روی داده، بخش نسبتا وسیعی از این اقشار را به موقعیت لایه های پایین جامعه رانده است. این تحولات باعث شده که این طیف گسترده اطمینان خود را به طبقه و ساختار سیاسی حاکم از دست بدهند، اما این تغییر در ذهنیت خرده بورژوازی هنوز باعث نشده که از حفظ نظم موجود به تمامی دل بکنند و به تغییر رادیکال امیدوار شوند و نه تنها امیدوار شوند، بلکه در ابعاد تودەای برای ایجاد این تغییر به میدان بیایند. از این رو این اقشار گسترده در جریان جنبش انقلابی ژینا اگر چه قلبشان با قلب زنان و مردان آزادیخواه و معترض در خیابان می تپید، و در مواردی با پیوستن به اعتصابات عمومی همبستگی خود را با اعتراضات خیابانی نشان می دادند، اما هنوز آمادگی ذهنی این را پیدا نکردەاند که در ابعاد تودەای به اعتراضات خیابانی بپیوندند و برای به زیر کشیدن رژیم جمهوری اسلامی آستین ها را بالا بزنند.
تردیدی نیست که توانایی رژیم در سرکوب خونین اعتراضات و بگیر و ببندهای گسترده، موج پی در پی اعدام ها از موانع اصلی سر راه دل کندن خرده بورژوازی از وضع موجود و تودەای شدن این جنبش انقلابی بوده است. اما در همانحال نگرانی از تکرار تجربه شکست انقلاب ۵۷، نگرانی از تکرار تجربه خیزش های تودەای در خاورمیانه، نگرانی از خطر جنگ داخلی و “سوریەای” شدن ایران که اصلاح طلبان حکومتی و بخشی از نیروهای اپوزیسیون بورژوایی آن را دامن می زنند و هم چنین نبود یک آلترناتیو رهایی بخش نیرومند در صحنه سیاسی جامعه که تودەهای مردم بتوانند به آن امید ببندند، از دیگر موانع ذهنی سر راه به میدان آمدن این اقشار در ابعاد تودەای است.
جنبش طبقه کارگر
جنبش طبقه کارگر ایران با میانگین سالانه بیش از ۲۰۰۰ اعتصاب و اعتراض یکی از پر جنب و جوش ترین و پر اعتصاب و اعتراض ترین جنبش های کارگری جهان است. این روند رو به رشد مبارزات کارگری که به رغم فراز و نشیب های آن از اواسط دهه ۸۰ شمسی آغاز شده و ادامه یافته است، ریشه در تحولات اقتصادی و اجتماعی جامعه ایران دارد. امواج گسترده روی آوری زحمتکشان و تهیدستان روستا به شهرها طی سه دهه گذشته، جمعیت کارگران ایران را بیش از دو برابر افزایش داده و از طرف دیگر روند رشد و گسترش سرمایەداری ایران و تداوم روند صنعتی شدن به رغم همه موانعی که ساختار سیاسی و ایدئولوژیک و اداری حاکم بر سر راه آن ایجاد کرده، شمار کارگران شاغل در واحدها و مراکز صنعتی را چند برابر کرده است.
این تحول اجتماعی از یک سو و سیاست های ضد کارگری و تعرض سازمانیافته رژیم جمهوری اسلامی به عنوان یک کارفرمای بزرگ و سرمایه داران بخش خصوصی طی بیش از سه دهه گذشته برای ارزان سازی نیروی کار از سوی دیگر، زمینه ساز این جنبش عظیم اعتصابی و اعتراضی کارگران در بیش از یک دهه و نیم اخیر بوده است. در واقع بازتاب این تحولات هم اکنون خود را در تحرک قدرتمند جنبش کارگری نشان می دهد. این مبارزات اقتصادی کارگران در موارد زیادی با برافراشتن پرچم مبارزه علیه خصوصی سازی ها، علیه قانون دستمزدها، علیه مضحکه های انتخاباتی رژیم، علیه لایحه بودجه و … با مبارزات سیاسی در هم آمیختەاند.
این جنبش عظیم اعتصابی قدرت اتحاد را به کارگران نشان داده است، به آنها یاد داده است که به مقابله با تعرض دولت و سرمایەداران بپردازند، نشان داده است که چگونه نیروی کار سازمان یافته میتواند برای سرمایه ترسناک باشد. اما علیرغم این بیداری طبقاتی نسبی، طبقه کارگر ایران هنوز در ابعاد تودەای به آگاهی ضرورت قیام علیه ساختار سیاسی و طبقاتی حاکم برای پایان دادن به این همه فقر و فلاکت اقتصادی و بی حقوقی های اجتماعی و سیاسی دست نیافته و در نتیجه نتوانسته در این دوره انقلابی به مانند یک جنبش نیرومند سیاسی وارد عمل شود و مهر خود را به روند رویدادها در جامعه بکوبد. جنبش طبقه کارگر در این دوره نتوانست مبارزات اقتصادی خود را با خواستەهای سیاسی متناسب با این دوره انقلابی تلفیق کند. فعالین سوسیالیست جنبش کارگری ایران فاقد یک استراتژی روشن در این زمینه بودەاند که بتوانند با تکیه به آن ذهنیت و اراده طبقه کارگر ایران را جهت رویارویی با مسائل این دوره شکل بدهند. این کمبودها نیز ضرورت سیاسی و طبقاتی تحزب یابی کمونیستی فعالین و پیشروان جنبش کارگری را برجستەتر نشان می دهد.
طبقه کارگر به دلیل شرایط سخت سرکوب، فقر ساختاری و بیکاری میلیونی، گسترش شرکت های پیمانکاری و رواج قراردادهای موقت، اشتغال اکثریت کارگران ایران در کارگاههای کوچک صنعتی و … نتوانسته در تشکل های تودەای و طبقاتی مستقل از دولت و کارفرمایان سازمان یابد. طبقه کارگر بنا به همین دلایل هم قادر نشد در بعد اجتماعی در جنبش انقلابی زن، زندگی، آزادی نقش سیاسی خود را ایفا کند و به نیازهای این دوره انقلابی پاسخ درخور بدهد.
اما نظر به تعیمق بحران سرمایەداری ایران و با توجه به ابعاد فقر و فلاکت اقتصادی موجود و ادامه تعرض حکومت اسلامی سرمایەداران و سرمایەداران بخش خصوصی به سفره خالی کارگران، اعتراضات و اعتصابات کارگری به طور اجتناب ناپذیری ادامه و گسترش خواهد یافت. طبقه کارگر بر بستر فضای انقلابی عمومی در جامعه و بر بستر تداوم اعتصابات و اعتراضات کارگری و با تکیه به وجود طیف گسترده فعالین و پیشروان خود که در کمیتەهای کارخانه و کمیتەهای اعتصاب نقش تعیین کنندەای در سازماندهی اعتصابات و اعتراضات کارگری داشته و با سازماندهی مجامع عمومی و دخالت دادن کارگران در تصمیم گیری ها رویکرد شورایی را در این جنبش طبقاتی تقویت کردە اند، می تواند بر کمبود سازمانهای تودەای و طبقاتی خود غلبه کند. سازمانیابی تودەای و طبقاتی کارگران در مراکز بزرگ صنعتی و خدماتی و حضور آنان در صحنه سیاسی جامعه بسرعت کارگران شاغل در کارگاههای کوچک را تحت تأثیر قرار خواهد داد و روند تشکل یابی در این بخش وسیع از کارگران را هم سرعت خواهد بخشید.
جنبش زنان
نقش پیشتاز زنان در جنبش انقلابی ژینا بار دیگر نشان داد که جنبش زنان یک پای اصلی هر جنبش انقلابی و تحول اجتماعی در ایران است. اما این پیشتازی امری ابتدا به ساکن نبوده و ریشه در تحولات اقتصادی و اجتماعی بیش از سه دهه گذشته در ایران دارد. تحولات و جبر اقتصادی که موجب روی آوری بخش گستردەای از زنان خانوادەهای کارگری و فرودستان جامعه به کار در بیرون خانه شده و چون در بازار کار رسمی به دلیل قوانین تبعیض جنسیتی جایی برای آنها وجود نداشت، در بازار کار غیر رسمی به کار اشتغال یافتند. همزمان ورود جمعیت عظیمی از زنان به عرصه تحصیلات عالی به رغم تمام موانعی که ساختار سیاسی و ایدئولوژیک حاکم سر راه ورود آنان به بازار کار و تحصیلات عالی ایجاد کرد، آن دو تحولی بودند که موقعیت زنان در جامعه ایران را تغییر داده است.
زنان ایران بر متن این تحولات کلیه عرصەهای حیات اجتماعی را به میدان مقاومت و مبارزه علیه نظام تبعیض جنسیتی حکومت سرمایەداری اسلامی و قوانین و فرهنگ پوسیده مردسالاری تبدیل کردەاند. جنبش انقلابی ۱۴۰۱ به رغم ناکامی در جارو کردن بساط جمهوری اسلامی و پایان دادن به تبعیض ها، چنان مهر خود را بر جامعه ایران کوبیده است که تهاجم و حملات شیمیایی برنامه ریزی شده رژیم هراسیده جمهوری اسلامی به مدارس دخترانه، تعرض سازمانیافته به دانشگاهها و دختران دانشجو، اعلام جنگ با زنان بی حجاب در خیابان ها و مکان های عمومی، موج پی در پی اعدام ها و کشتار زندانیان، نتوانسته است جنبش زنان را به قبل از خیزش ژینا بازگرداند.
اکنون که جامعه همچنان در یک دوره انقلابی بسر می برد و پرونده قدرت سیاسی به روی جامعه باز شده است، جنبش زنان نیز که مانند دیگر جنبش های اجتماعی محل تلاقی گرایشات مختلف سیاسی و طبقاتی است، به ناگزیر در معرض انتخاب بین دو افق متضاد، بین دو گزینه سیاسی متعلق به دو طبقه اصلی جامعه ایران، بورژوازی یا طبقه کارگر، سرمایەداری یا سوسیالیسم قرار گرفته است. افق و راه حل سرمایه دارانه معنایی جز به بیراهه بردن این جنبش های اجتماعی و براندازی نرم و مخملی جمهوری اسلامی با حفظ دستگاه سرکوب آن و بازسازی نظام سرمایەداری و تداوم بی حقوقی و نظام تبعیض و بردگی ناشی از آن نخواهد داشت.
در مقابل، راه حل سوسیالیستی و رادیکال، یعنی دست بردن به ریشه درد و رنج و ستمکشی و تبعیض علیه زنان، یعنی ریشه طبقاتی ستمکشی زن را در آوردن و پایان دادن به همه تبعیض و نابرابری های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی که زنان را در چنگال خود می فشارد. جنبش زنان که یک جنبش ریشه دار اجتماعی است اگر نخواهد نیروی عظیم اجتماعی اش به نیروی ذخیره اپوزیسیون رنگارنگ بورژوازی ایران برای جابجایی قدرت سیاسی از بالای سر مردم تبدیل شود و خواستهای پایەای اش قربانی بند و بست این جریانات واقع گردد، راهی جز انتخاب گزینه دوم یعنی راهبرد سوسیالیستی و اتحاد با جنبش کارگری ندارد. جنبش زنان تنها با در پیش گرفتن راهبرد سیاسی سوسیالیستی است که می تواند هر درجه از عقب راندن رژیم اسلامی و ایجاد گشایش در فضای سیاسی جامعه را در خدمت پیشروی خود برای تحقق خواستهای پایەای اش قرار دهد. اما جنبش رهایی زن برای تثبیت دستاوردهایش لازم است پایگاه اجتماعی خود را در میان توده میلیونی زنان کارگر و زحمتکش عمق و گسترش داده و سازمانیافتەتر به میدان نبرد بیاید. حضور برجسته زنان در جنبش اعتراضی بازنشستگان و معلمان و پرستاران به عنوان بخشی از جنبش کارگری و در جنبش دانشجویی و جنبش دادخواهی و نقش آنان در سازمان سراسری و رهبری این جنبش ها، ظرفیت های جنبش زنان در امر سازمانیابی و رهبری را هم نشان داده است.
جنبش رهایی زن می تواند در محلات فقیرنشین حاشیه شهرها نیز با سازماندهی زنان کارکن و زحمتکش این محلات در انجمن ها و شوراهای زنان، بخشی دیگر از نیروی عظیم خود را به میدان آورد. جنبش رهایی زنان لازم است این بخش از نیروی کار را با نیروی سازمانیافتەتر طبقه کارگر در کارخانەها و مراکز صنعتی، با اعتراضات بازنشستگان و معلمان و پرستاران و دیگر جنبش های اعتراضی پیشرو در جامعه همراه کند. برای تضمین پیشروی جنبش رهایی زن، به میدان آوردن توده میلیونی زنان کارگر و زحمتکش علیه نظام سیاسی و طبقاتی حاکم ضروری است، چون ستمکشی زنان در ایران و ابعاد گسترده تبعیض هایی که علیه آنان اعمال می شود ریشه در حاکمیت اسلام سیاسی و مردسالاری در آمیخته با مناسبات سرمایەداری دارد.
جنبش دانشجویی
جنبش دانشجویی که با آغاز جنبش انقلابی ۱۴۰۱ در ابعاد کم سابقه وارد عمل شد و با شعار “مرگ بر دیکتاتور”، “ما همه مهسا هستیم، بجنگ تا بجنگیم” محیط دانشگاه را به میدان اعتصاب و برپائی تجمع های اعتراضی علیه کلیت رژیم جمهوری اسلامی تبدیل کرد، در تمام این دوره یکی از کانون های داغ مقاومت در مقابل تعرض برنامەریزی شده رژیم اسلامی به دانشگاهها بوده است. احضار، بازداشت و اخراج و پروندەسازی برای دانشجویان و اساتید مبارز، اعزام آخوند و بسیجی و روضه خوانها به دانشگاه، شدت عمل نیروهای مزدور حراست علیه دانشجویانی که حاضر نیستند حجاب اجباری را رعایت کنند، نه تنها جنبش دانشجویی را مرعوب نکرده است، بلکه دانشگاه را به یکی از دژهای دفاع از دستاوردهای جنبش انقلابی جاری تبدیل کرده است. جنبش دانشجویی بار دیگر نشان داد که در نبرد تهیدستان شهری با حکومت اسلامی سرمایه داران، در تخاصم بین استبداد و آزادی، در ستیز بین تبعیض جنسیتی و رهائی زن در کجا ایستاده است.
بخش رادیکال و سوسیالیستی جنبش دانشجویی در سالهای اخیر همزمان با گسترش اعتصابات کارگری در هفت تپه، فولاد اهواز و صنایع نفت و پتروشیمی و … با برپائی آکسیون های حمایتی بر استراتژی اتحاد با جنبش کارگری و فرودستان جامعه تأکید کردند. فریاد شعارهای “فرزند کارگرانیم، کنارشان میمانیم”، “نان- کار- آزادی، اداره شورایی”، “دانشجو، کارگر، معلم، اتحاد اتحاد”، “دانشجو آگاه است با کارگرهمراه است”، در دانشگاهها؛ به روشنی جهت گیری طبقاتی گرایش سوسیالیستی جنبش دانشجویی در این دوره را بازتاب می دهد.
در شرایط کنونی، جنبش دانشجویی به عنوان یکی از ستون های جنبش انقلابی و آزادیخواهانه برای تضمین پیشروی خود ضروری است مطالبات دمکراتیک مطرح در جنبش انقلابی جاری را به پیگیرترین و رادیکال ترین شکل نمایندگی کند و مورد حمایت قرار دهد. بخش رادیکال و سوسیالیستی جنبش دانشجویی در مقابل جریان های رنگارنگ اپوزیسیون راست که می خواهند این جنبش را به انحراف بکشانند، فقط با طرح این مطالبات دمکراتیک از زاویه منافع طبقه کارگر و جنبش رهائی زن و دیگر جنبش های پیشرو اجتماعی است که می تواند این رسالت را به انجام برساند و با جنبش کارگری و دیگر جنبشهای رادیکال اجتماعی و اعتراضی پیوندهای عمیق تری برقرار کند. پیشبرد این جهت گیری ها و وظایفی که به آنها اشاره شد و به ثمر رساندن آنها بدون تحزب کمونیستی که بمثابه مفصل اتصال و مرکز هماهنگی تمام وجوه فعالیتهای فوق در این دوره انقلابی عمل کند، کاری بس دشوار است.
جنبش انقلابی کردستان
جنبش انقلابی کردستان که آغازگر خیزش انقلابی زن، زندگی، آزادی بود و معترضان در دانشگاه و خیابان از زاهدان تا تهران از آن به عنوان چشم و چراغ ایران یاد کردند، بار دیگر نشان داد که یک پای اصلی هر تحول سیاسی و انقلابی در ایران است. این تجربه تأکیدی بود بر این واقعیت که مردم در کردستان جمهوری اسلامی را بزرگترین مانع سر راه تحقق اهداف خود در زمینه رفع ستمگری ملی و دیگر خواستەهای خود دانسته و نزدیک ترین راه سرنگونی این رژیم را همبستگی و اتحاد با جنبش های آزادیخواهانه و پیشرو اجتماعی در سراسر ایران می دانند. این دستاورد محصول مشترک کار و فعالیت آگاهانه کمونیست ها و مبارزه و تجربه خود کارگران و زحمتکشان و زنان ستمدیده در کردستان بوده است.
کارگران و زحمتکشان و زنان ستمدیده کردستان با اتکا به آگاهی و تجربه خود از استراتژی احزاب ناسیونالیست مبنی بر امید بستن به اصلاح طلبان حکومتی، امید بستن به مذاکره با رژیم و دلخوش کردن به دخالت قدرت های خارجی عبور کرده و اکنون سرنگونی رژیم اسلامی و تحقق اهداف و خواستەهای بر حق خود را در گرو همبستگی با جنبش انقلابی سراسری در ایران می دانند. همانطور که بارها گفته ایم اکنون نیز لازم است همراه با فعالین و چهره های جنبش سوسیالیستی در کردستان با تکیه بر تجارب تودەهای مردم در کردستان عراق و کل تحولات بیش از ده سال گذشته در منطقه خاورمیانه به کارگران و زحمتکشان کردستان دوباره تأکید کنیم که سرنگونی جمهوری اسلامی پایان کار نیست.
باید بیش از پیش و به طور خستگی ناپذیر از اهمیت حضور کارگران و مردم زحمتکش در صحنه سیاسی جامعه، از اهمیت حیاتی ایجاد شوراها و نهادهای تودەای در محیط های کار و در محلات شهرهای مختلف و روستاهای کردستان و اهمیت تسخیر قدرت سیاسی از پایین با کارگران و زحمتکشان کردستان سخن بگوییم. حضور کارگران و مردم زحمتکش و زنان ستمدیده کردستان در صحنه سیاسی جامعه و تلاش برای ایجاد نهادهای حاکمیت تودەای در کردستان نه تنها مؤثرترین راهکار در مبارزه برای زمینگیر کردن ماشین سرکوب و سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی است، بلکه از همین مسیر می توان استراتژی احزاب ناسیونالیست برای به بیراهه بردن مبارزات حق طلبانه مردم کردستان و تلاش آنان برای تصرف قدرت از بالای سر مردم را به شکست کشاند.
جنبش دفاع از محیط زیست
در سالهای اخیر بحران های محیط زیست در ایران، خشکسالی های ممتد، خشک شدن دریاچه ها و تالاب ها و کم آبی، طوفان ریزگردها و آلودگی هوا، فرونشست و فرسایش زمین، جنگل سوزی ها، از میان رفتن گونەهای گیاهی و جانوری و سیاست های ضد زیست محیطی رژیم جمهوری اسلامی که این بحران ها را تشدید کرده است زمینه ساز همیاری تودەای و جنبشهای اعتراضی در دفاع از محیط زیست را فراهم آورده است. در شرایطی که در جغرافیای ایران هم سیاست های ویرانگر حکومت اسلامی در زمینه محیط زیست و رویکرد نظام سرمایەداری و ساختار طبقاتی حاکم برای حداکثر سازی سود در کوتاهترین زمان ممکن جامعه را با خطر یک فاجعه زیست محیطی روبرو کرده است، و نیروهای اپوزیسیون بورژوایی به رغم ادعاهایشان هیچ پاسخی ریشەای به بحران های محیط زیست ندارند، مقابله با این بحران ها که کار و زندگی بخش بزرگی از جمعیت ایران را تهدید می کند هنوز آن جایگاه واقعی را در استراتژی سیاسی سوسیالیست ها پیدا نکرده است. این در حالی است که فقط مبارزه سوسیالیستی می تواند پایان دادن به نقش ویرانگر سرمایەداری در نابودی طبیعت و محیط زیست را در چشم انداز قرار دهد.
نیروهای اپوزیسیون بورژوایی
جنبش انقلابی ژینا ماهیت سیاسی و طبقاتی نیروهای اپوزیسیون بورژوازیی را شفاف تر بر ملا کرد. راست افراطی سلطنت طلب از همان آغاز با هدف مسخ این جنبش انقلابی با تبلیغ شعار مردسالارانه و ناسیونالیستی “مرد، میهن، آبادی” در برابر شعار “زن، زندگی، آزادی” به میدان آمد و در ادامه با سازماندهی باندهای لمپن و فالانژیست سلطنت طلب تلاش کرد که پرچم “شیر و خورشید” این نماد ارتجاع سلطنت پهلوی را به راهپیمایی های خارج از کشور تحمیل نماید. این جریان سپس با هم پیمانی رهبری سازمان زحمتکشان کردستان ایران، تحت نام مهسا، منشور و نقشه راه خود برای به شکست کشاندن جنبش انقلابی ژینا را اعلام کردند. در حالی که موتور پیش برنده جنبش انقلابی ژینا در خیابان ها، دانشگاه و مدرسه و حاشیه شهرها به حرکت درآمده بود، این ائتلاف ضد انقلابی بر جلب حمایت قدرتهای امپریالیستی تمرکز کرد.
راست افراطی در همانحال که عملاٌ به اهرم فشار دولت های سرمایەداری برای اعمال فشارهای کنترل شده بر رژیم جمهوری اسلامی جهت بند و بست های پشت پرده تبدیل شد، با مانورهای سیاسی خود در همانحال به منبع تغذیه و به چماق دست رژیم اسلامی علیه خیزش انقلابی مردم تبدیل شد. این جریان اساسا به پشتوانه خودآگاهی جنبش انقلابی جاری که در شعار” مرگ بر ستمگر، چه شاه باشد چه رهبر” و انتشار منشور مطالباتی بیست تشکل کارگری نمود پیدا کرد و در نتیجه روشنگری نیروهای جنبش چپ و کمونیستی و انقلابی رسوا و به حاشیه تحولات حال و آینده ایران رانده شد.
بخش اصلی اپوزیسیون بورژوازیی ایران را طیف گسترده و رنگارنگ جمهوری خواهان لائیک و سکولار در واقع سوسیال دمکراتها و نئولیبرال های طرفدار غرب تشکیل می دهند. تأکید بر گذار مسالمت آمیز و خشونت پرهیز از جانب این بخش از اپوزیسیون اسم رمز ضدیت آنها با انقلاب است. اینها از انقلاب بیشتر از رژیم جمهوری اسلامی می ترسند. زمانی هم که از براندازی سخن می گویند، منظورشان براندازی “نرم و مخملی” و دست به دست کردن قدرت از بالای سر مردم است. دو پایه اصلی سیاست راهبردی همه نیروهای اپوزیسیون بورژوایی حفظ ارتش و سپاه پاسداران و ساختار بوروکراسی دولتی و تلاش برای نجات مناسبات سرمایەداری است.
بخش هایی از بورژوازی ایران، طیف وسیعی از اصلاح طلبان حکومتی و لایەهای فوقانی خرده بورژوازی پایه اجتماعی این نیروها را تشکیل می دهند. این بخش از اپوزیسیون بورژوایی با تکیه بر گرایش راست در درون جنبش های اجتماعی استراتژی خود را پیش می برد، در کردستان احزاب ناسیونالیست پایه نفوذ آنها هستند. این بخش از اپوزیسیون به اعتبار همین پایه اجتماعی که دارند، حریف اصلی جنبش چپ و سوسیالیستی در مبارزه برای تعیین سرنوشت قدرت سیاسی در تحولات آتی هستند. پاشنه آشیل این بخش اپوزیسیون بورژوایی ایران همان برنامەهای اقتصادی آنان است.
اینها در حالی می خواهند با پیروی از الگوی اقتصادی نئولیبرالیسم مناسبات سرمایەدارانه ایران را حفظ و رشد و توسعه اقتصادی را وعده می دهند، که حکومت اسلامی بیش از چهار دهه است با تکیه بر همین مناسبات طبقاتی و همان الگوی مورد نظر آنها و ارزان سازی نیروی کار کارگران، نان و کار و آزادی و زندگی انسانها را به گرو گرفته است. برنامه این بخش از اپوزیسیون برای رشد و توسعه اقتصادی ایران تشدید استثمار و تداوم ارزان سازی نیروی کار و بی حقوقی کارگران و دسترسی به بازارهای جهانی با تکیه بر حمایت قدرت های غربی برای فروش کالاهای ارزان است. آنها می خواهند یک حکومت سرمایەداری مستبد غیر دینی را جایگزین حکومت اسلامی کنند. وعده های دروغین این بخش از اپوزیسیون در مورد آزادی های سیاسی و رفاه اجتماعی و برابری زن و مرد، در تناقض و تضاد اساسی با برنامەهای اقتصادی و نقشه های راهبردی آنان برای حفظ مناسبات سرمایەداری قرار دارد.
جنبش چپ و کمونیستی
امروز وجود یک جریان نیرومند چپ اجتماعی بخشی از واقعیت انکارناپذیر جامعه ایران است. به تناسبی که جنبش انقلابی ژینا جامعه را به چپ چرخانده، ابراز وجود این چپ اجتماعی عیان تر شده است. فعالین و رهبران جنبش کارگری که پرچم مطالبات کارگران را برافراشتەاند و در سازماندهی و رهبری اعتراضات و اعتصابات کارگری نقش دارند، مبتکر ایجاد کمیتەهای اعتصاب و برگزاری مجامع عمومی در مراکز صنعتی و کارگری هستند و ایده سازمانیابی شورایی را به میان کارگران می برند، آن بخش از تلاشگران جنبش زنان که در برابر فمینیسم ارتجاع اسلامی و فمینیسم نئولیبرال پرچم رهائی زنان با افق ضد سرمایەداری را برافراشتە و با حضور خود در پیشاپیش مبارزه معلمان، بازنشستگان، دانشجویان، پرستاران، در زندان ها، در نبرد خیابانی در برابر سیاست ها و قوانین زن ستیزانه حاکم، چشم انداز رهایی زنان از ستمکشی سرمایەداری را به روی جامعه گشودەاند؛ جایگاه ویژەای در شکل دادن به این چپ اجتماعی دارند.
این جریان چپ اجتماعی همچنین گرایش سوسیالیستی درون جنبش دانشجویی را در برمی گیرد که در تقابل با گرایشات نئولیبرال بورژوایی ایران و جریان های ارتجاع اسلامی پرچم اتحاد با جنبش کارگری و دیگر جنبش های پیشرو اجتماعی را برافراشته است؛ فعالین و رهبران جنبش بازنشستگان که بر گرفتن حق خود در کف خیابان تأکید می کنند؛ آن بخش از نویسندگان، خبرنگاران، استادان دانشگاه، سینماگران و هنرمندانی را در بر می گیرد که با فرهنگ، سیاست ها و ایدئولوژی طبقه حاکم درافتاده، از منافع و مبارزه کارگران و زحمتکشان به دفاع برخاستەاند؛ آن نیروهایی که در کردستان بیرق مبارزه و تسلیم ناپذیری در مقابل رژیم جمهوری اسلامی، در افتادن با ارتجاع محلی و همبستگی با جنبش کارگری و دیگر جنبش های پیشرو اجتماعی در سراسر ایران را برافراشته اند. جنبش انقلابی ژینا به رغم فراز و فرودهایش با نقش آفرینی همین چپ اجتماعی آغاز و جریان دارد. مضمون خواستەها و مطالبات بخش های مختلف این چپ اجتماعی را شعار “نان، کار، آزادی” به هم پیوند زده است.
اگر چه بازتاب سیاسی فعالیت ها و مبارزات و پیوندهای معنوی احزاب و سازمانهای جنبش کمونیستی ایران در تحول آگاهی و شفاف شدن مطالبات بخش های مختلف این جریان چپ اجتماعی غیر قابل انکار است، اما احزاب و سازمان های موجود به رغم پیشرفت هایی که داشتەاند به جز موارد استثنایی هنوز در ابعاد اجتماعی رابطه ارگانیک و سازمانیافتەای با این نیروی چپ اجتماعی و با جنبش طبقه کارگر و دیگر جنبش های پیشرو اجتماعی ندارند. به عبارت دیگر هنوز جنبش کارگری و دیگر جنبش های پیشرو اعتراضی در جامعه در بعد اجتماعی با جنبش کمونیست های متحزب و سازمانیافته در هم تنیده نشده و به هم نرسیدەاند.
یک کمبود اساسی که این نیروی چپ اجتماعی و اعتراضات و خیزش هایی که با تلاش و مداخلەگری این نیرو جریان دارد از آن رنج می برد، این واقعیت است که این حرکت ها هنوز در یک جنبش واحد سیاسی برای سرنگونی انقلابی رژیم جمهوری اسلامی و دگرگونی آگاهانه مناسبات سرمایەداری حاکم تلفیق نشدەاند. این نیروی چپ اجتماعی فاقد سازمانیابی در خور نیاز این دوره و فاقد رهبری سیاسی سراسری است. از اینرو پائینی ها و فرودستان جامعه هنوز یک آلترناتیو نیرومند را در صحنه نمی بینند که برای رهائی خود به آن امید ببندند. در شرایط کنونی تداوم جنبش اعتراضی و اعتصابی کارگران و جنبش انقلابی جاری فرصت مناسبی را برای نیروهای جنبش کمونیستی سازمانیافته و متحزب ایران فراهم آورده است تا با پاسخگویی به نیاز این جنبش ها و یاری رساندن به رفع موانع و معضلاتی که سر راه آن وجود دارد، بتوانند بر این جدایی غلبه کنند و پیش شرط های تأمین یک رهبری سیاسی سراسری با راهبرد سوسیالیستی را فراهم آورند. درک مشترک و همگرایی میان رهبران و فعالین جریان چپ اجتماعی و کمونیست های متحزب در پاسخ دادن به معضلات سر راه جنبش کارگری و جنبش انقلابی جاری، کلید به هم رسیدن و تلاقی این دو بخش از جنبش چپ رادیکال و سوسیالیستی است.
در این میان شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست که شش حزب و سازمان رادیکال و کمونیستی در آن متشکل هستند، با نهادینه کردن همکاری ها و به ویژه تأسیس کانال مشترک تلویزیونی بیست و چهار ساعته با نام “آلترناتیو شورایی” که اکنون بیش از چهار سال از فعالیت آن می گذرد، و شبکه های تلویزیونی مربوط به هر یک از این نیروها با رویکرد پرداختن و پاسخ دادن به مسائل ومعضلات جنبش های اجتماعی از زاویه منافع طبقه کارگر و سوسیالیسم برنامه های خود را از این کانال پخش می کنند و امکان این را فراهم کردەاند که بسیاری از کمونیست های مستقل هم از این طریق صدای خود را به فعالین داخل برسانند؛ گام ارزنده ای در راستای جهت گیری های فوق بوده است.
این نوغ فعالیت های رسانەای و راه اندازی پایگاههای اطلاع رسانی در شبکه های مختلف اجتماعی از جانب نهادهای کارگری و فعالین رادیکال جنبش های اجتماعی در داخل و خارج از ایران زمانی اهمیت خود را برجسته تر نشان می دهد که حجم فعالیت های چندین غول رسانەای امپریالیستی مانند بی بی سی، ایران انترنشنال، صدای آمریکا، من و تو و …و بمباران تبلیغاتی آنها برای رهبر تراشی و به بیراهه بردن این جنبش را از نظر بگذرانیم. نیروهای این چپ اجتماعی و جنبش کمونیستی ایران با امکانات رسانەای محدودی که دارند در برابر این بمباران تبلیغاتی ایستادند و با افشای ماهیت واقعی این تبلیغات و پروژەهای سیاسی اپوزیسیون راست بورژوایی تلاش کردند که افق انقلابی و سوسیالیستی را پیش روی این جنبش انقلابی جاری قرار دهند.
با اینحال جنبش کمونیستی هنوز از ایفای نقش میدانی در امر سازمانیابی و رهبری و سر و سامان دادن به پایه اجتماعی آلترناتیو سوسیالیستی فاصله دارد. اوضاع متحول کنونی از شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست می طلبد که بیش از گذشته در نقش رهبری سیاسی ظاهر شده، توافق بر سر اهداف سیاسی استراتژیک و اشتراک نظر در تحلیل و ارزیابی از اوضاع سیاسی را به استنتاج مبانی تاکتیکی مشترک و سیاست گذاری در این دوره انقلابی ارتقا دهند و برای انسجام بخشیدن به قطب چپ و سوسیالیستی در داخل و خارج به طور نقشەمندترعمل کند.
وظایف و چه باید کردها؟
تبلیغات سیاسی و کلیه فعالیت های حزب کمونیست ایران در این دوره باید در خدمت پیشبرد جهت گیری ها و وظایف زیر قرار گیرد:
از آنجا که تشدید سرکوب از ارکان اساسی استراتژی بقای رژیم جمهوری اسلامی است، منافع مبارزه طبقه کارگر ایجاب می کند که در هم شکستن این سیاست راهبردی و زمینگیر کردن ماشین سرکوب و تضمین پیشروی جنبش انقلابی برای سرنگونی رژیم اسلامی یکی از محورهای استراتژی فعالین سوسیالیست جنبش کارگری باشد. طبقه کارگر ایران فقط با حضور در صحنه سیاسی جامعه با تلفیق مبارزه اقتصادی با خواستەهای سیاسی و با برافراشتن پرچم دفاع آزادی همه زندانیان سیاسی، لغو مجازات اعدام و لغو قانون حجاب اجباری و … و با برپایی اعتصابات سراسری در مراکز و مؤسسات کلیدی تولید و تبدیل شدن به ستون فقرات اعتصابات سیاسی تودەای می تواند این رسالت را به انجام برساند. در این راستا پیوندها و همکاری نهادینه شده فعالین و پیشروان کارگری در مراکز کلیدی تولید ی و خدماتی از اهمیت زیادی برخوردار است.
از آنجا که ایجاد تشکل های تودەای و طبقاتی کارگران یک رکن اصلی پیشروی جنبش کارگری ایران و تلاش در این زمینه یکی از اولویت های فعالین سوسیالیست درون جنبش کارگری است، باید نشان داد که بر بستر فضای انقلابی عمومی در جامعه، تداوم جنبش اعتصابی کارگران و با تکیه بر وجود تشکل ها و کادرهایی که در دل مبارزات طبقه کارگر پرورده شدەاند، ایجاد شوراهای کارگری و دیگر تشکل های تودەای و طبقاتی کارگران ممکن است.
از آنجا که رژیم جمهوری اسلامی در راستای پیشبرد سیاست راهبردی تشدید سرکوب و برای بقای خود به شبکەای از نیروهای اطلاعاتی و امنیتی حزب پادگانی سپاه پاسداران و سازمان بسیج در محلات شهرهای مختلف ایران که امر خبرچینی و به دام انداختن فعالین سیاسی و اجتماعی را پیش می برند متکی است، توجه سوسیالیست های جنبش کارگری به سازمانیابی کارگران در محیط زیست از اهمیت زیادی برخوردار است. فعالیت شبکەهای جاسوسی و امنیتی سپاه و بسیج را می توان با سازماندهی از پایین و با ایجاد و گسترش شبکەهای جوانان انقلابی، نهادهای تودەای و شوراهای محلات خنثی کرد.
طبقه کارگر برای به زیر کشیدن رژیم جمهوری اسلامی و نظام طبقاتی حاکم لازم است همه جنبش های پیشرو اجتماعی مانند جنبش زنان، جنبش دانشجویی، جنبش انقلابی کردستان، جنبش مادران دادخواه و … را با خود همراه و متحد کند. از این رو تحکیم پیوند فعالین و رهبران این جنبش ها یک رکن فعالیت نقشەمند سوسیالیست های جنبش کارگری است.
فعالین کمونیست جنبش کارگری با این هدف که طبقه کارگر بتواند رسالت تاریخی خود را به انجام برساند، لازم است در حزب کمونیستی و انقلابی خود متشکل شوند. حزب کمونیست ایران همچنان به تلاش و مبارزه خود ادامه می دهد تا به ظرف اتحاد کمونیست های جنبش کارگری و همه انسانهای انقلابی و کمونیست تبدیل شود.
جنبش انقلابی زن، زندگی، آزادی فقط یک جنبش سلبی برای سرنگونی جمهوری اسلامی نیست. تودەهای به پاخاسته علیه فقر و فلاکت اقتصادی، علیه نابرابری ها، محرومیت ها و تبعیض هایی پا به میدان اعتراض و مبارزه گذاشتەاند که ریشه در مناسبات سرمایەداری حاکم دارند. به این اعتبار این جنبش نه فقط هدف سرنگونی جمهوری اسلامی را در پیش روی خود قرار داده، بلکه خواستەهای ضد سرمایەداری دارد. مردم به حق به آن همه منابع و امکانات و ثروت های افسانه ای موجود در ایران که در چنگال اقلیتی مفتخور قرار دارد، برای برپایی جامعه ای آزاد، برابر و مرفه چشم دوختەاند. بنابراین گستراندن افق سوسیالیستی، افق حکومت شورایی کارگران و فرودستان را در برابر این جنبش، یکی از محورهای فعالیت فعالین سوسیالیست جنبش کارگری و دیگر جنبش های پیشرو اجتماعی است. حزب کمونیست ایران به سهم خود باید با تداوم فعالیت سیاسی و تبلیغی جهت هر چه تودەای تر کردن شعارهایی از نوع “نان، کار، آزادی، اداره شورایی”، “آزادی، برابری، اداره شورایی” یاری رساند.
باید در راستای گستراندن افق انقلابی و سوسیالیستی پیگیرانه و به طور تعطیل ناپذیر مواضع و استراتژی سیاسی بخش های مختلف اپوزیسیون بورژوایی ایران برای به شکست کشاندن جنبش انقلابی را برای توده کارگران و مردم روشن کرد. باید تناقض آشکار نقشەهای سیاسی راهبردی و برنامەهای اقتصادی آنان که همان سرمایەداری مبتنی بر الگوی بازار آزاد و نئولیبرالیسم با مدیریت غیر اسلامی است، با پلاتفرم های مطالباتی آنها و وعدەهایی که به مردم می دهند را آشکارا نشان داد.
حضور گسترده و پیشتازی زنان یکی از ویژگیهای برجسته جنبش انقلابی جاری بوده و تأثیر گذاری و نقش زنان در هرگونه تحول و دگرگونی سیاسی و اجتماعی را باید بیش از پیش نمایان ساخت. جنبش زنان با پیشینه و موقعیتی که در آن قرار گرفته است تنها با در پیش گرفتن استراتژی سیاسی سوسیالیستی می تواند هر درجه از عقب راندن رژیم اسلامی و ایجاد گشایش در فضای سیاسی جامعه را در خدمت پایان دادن به تبعیض جنسیتی و ستمکشی زنان قرار دهد. یکی از پایەهای استراتژی سوسیالیستی در جنبش زنان، تودەای کردن این جنبش و آوردن زنان کارگر و زحمتکش در ابعاد میلیونی به میدان مبارزه است. فعالین سوسیالیست جنبش زنان باید کار و فعالیت در میان این توده عظیم زنان کارکن و زحمتکش، به ویژه در محلات حاشیه شهرها را محور فعالیت خود قرار دهند و به سازمانیابی آن در شوراها و انجمن ها و نهادهای تودەای یاری رسانند.
در سالهای اخیر بحران های محیط زیست و سیاستهای ضد زیستمحیطی حکومت اسلامی که هستی، امنیت و رفاه انسانها را تهدید میکند، زمینهساز شکلگیری اعتراضات و مبارزات تودهای در مناطق مختلف ایران شده است. شرکت فعالانه در این جنبشها و حرکتهای اعتراضی در دفاع از محیط زیست و تلاش برای بالندگی این مبارزات یک وجه مبارزه کمونیستها برای تأمین رهبری جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر در مبارزه همگانی برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و نظام طبقاتی حاکم است. تنها با حضور فعال در این مبارزات است که میتوان مانع به بیراهه رفتن این مبارزات شد و از تبدیل شدن این اعتراضات به نیروی ذخیره جناحی از بورژوازی علیه جناح دیگر جلوگیری کرد.
یکی دیگر از پیش شرط های پیشروی جنبش انقلابی جاری شکل دادن به رهبری سراسری است. پدیده رهبری از عنصر سازمانیابی جدا نیست. این جنبش به میزان پیشرفت در امر سازمانیابی از رهبری هم برخوردار بوده است. خیزش ها و اعتراضات تودەای و اعتصابات کارگری در سالهای اخیر رهبران خود را هم پرورده کردەاند. به هم مرتبط شدن و به هم پیوستن این رهبران محلی می تواند گامی در راستای شکل گیری رهبری سراسری باشد. حزب کمونیست ایران باید به این روندها کمک کند.
در خارج از کشور بسیاری از پناهندگان و مهاجرینی که خود زیر فشار سیاستهای سرکوبگرانە رژیم جمهوری اسلامی بە خارج کشور پناه بردەاند، امروز در صف اعتراض عمومی علیە رژیم و بە نشانه همبستگی با جنبش انقلابی در ایران بە خیابان می آیند.
ما در همکاری با دیگر نیروهای چپ و کمونیست باید وسیعاٌ تلاش کنیم که همە انسانهای آزادیخواه و مترقی که در اعتراض علیە دیکتاتوری و اختناق در ایران و برای رهایی کارگران، زنان، جوانان، ملیتهای تحت ستم و همە مردم ستمدیدە و جان بە لب رسیدە ایران بە میدان می آیند را در صفوفی قدرتمند علیە جمهوری اسلامی بسیج نماییم. برای جلب این نیروی وسیع بایستی سبک کاری جدید و فراسازمانی که مناسب این شرایط جدید برای جلب همبستگی عمومی باشد در پیش گرفت. در این راستا می توان به تقویت و گسترش شوراهای همبستگی با جنبش انقلابی ایران و یا هر نهاد مبارزاتی دیگری که بتواند کل این پتانسیل اعتراضی علیه جمهوری اسلامی را فعال کند، همت گماشت.
فعالین چپ و رادیکال و سوسیالیست در کردستان لازم است از هم اکنون ابتکار عمل برپایی جنبش تودەای علیه بیکاری و فقر و فلاکت اقتصادی، به میدان آوردن و سازماندهی زنان کارگر و زحمتکش در محلات حاشیه شهرها، گسترش مبارزه برای دفاع از حقوق کودکان، حضور فعال در جنبش دفاع از محیط زیست، یاری رساندن به تداوم و گسترش جنبش معلمان و بازنشستگان و پرستاران را در دست بگیرند. کومەله – سازمان کردستان حزب کمونیست ایران و شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست در کردستان ضروری است که تقویت این روندها را در اولویت کار و وظایف خود قرار دهند. روشنگری در مورد ماهیت سیاست های احزاب ناسیونالیست و تلاش برای بیرون آوردن تودەهای کارگر و زحمتکش و مردم کردستان از زیر نفوذ این سیاست ها یکی دیگر از وظایف تعطیل ناپذیر کومەله و جنبش سوسیالیستی در کردستان است.
اگر چه جریان موسوم به ” چپِ محورِ مقاومتی ایران” که با ادعا و با سابقه ی چپ آشکارا با جنبش های پیشرو و آزادیخواهانه ضدیت کرده و از جناحی از جمهوری اسلامی طرفداری می کنند در جامعه نفوذی ندارند، اما از آنجا که برخی از جریان های اپوزیسیون راست از وجود آنان تغذیه کرده و از آنان به عنوان چماقی برای کوبیدن و حمله به نیروهای چپ و سوسیالیست استفاده می کنند، افشای ماهیت این جریان باید بخشی از وظایف کمونیست ها در این دوره باشد.
حزب کمونیست ایران در راستای پاسخگویی به نیازهای مبارزه سیاسی و طبقاتی در این دوره آماده است همکاری های های فشردەتری را با سازمانها و احزاب متشکل در شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست چه در سطح سراسری و چه در سطح کردستان پیش ببرد.