سرگیجه سیاسی!
سه شنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۳
م- مهرزاد
در جریان پیشروی مبارزه طبقاتی و بخصوص با رشد مبارزات کارگری و مردمی صف بندی های سیاسی نیز دستخوش تغییر و تحول گردید. این نه به این معنا که منفعت های طبقاتی جریانات سیاسی تغییر کرده است و نه به معنای این توهم که با گسترش مبارزه طبقاتی جریاناتی از صف بورژوازی و دشمنان مردم به سمت طبقه کارگر رانده شدند بلکه به معنای تاثیرات روند مبارزه طبقاتی بر اتحاد و یا تشتت جریانات است. در متن مبارزه سیاسی ایران و بخصوص در جریان و پس از جنبش انقلابی بزرگ ۱۴۰۱ در مجموع اپوزیسیون راست دچار تشتت و اختلافات و بحران بیشتری شد و در بین احزاب و نیروهای چپ انقلابی اتحاد و همکاری بیشتری بوجود آمد. نمودهای مشخص آن فروپاشی آلترناتیو هشت شخصیت سیاسی متشکل از سلطنت طلبان و جمهوری خواهان بود و در مقابل مطرح شدن بیشتر آلترناتیو شورایی است. توهم نسبت به سلطنت طلبان کاهش یافت و موقعیت آنها در اپوزیسیون راست افول پیدا کرد. هر چند در مجموع اپوزیسیون راست متشکل از سلطنت طلبان و لیبرال ها را نباید دست کم گرفت اما طیف لیبرال ها متشکل از لایه های مختلف جمهوری خواه، سوسیال دمکرات، ملی مذهبی و غیره از این پس حریف مهمتری برای پرولتاریا و سوسیالیست ها در ایران هستند. و در این سمت نیز اتحاد جریانات چپ انقلابی هنوز به شکل کاملا منسجم و زیادی در جامعه مطرح و شناخته شده نیست و تناقضات سیاسی جدی نیز گاه در بین آنها خود را نشان میدهد_ مثل اختلاف بر سر منشور حداقلی و یا دفاع و تعریف از تشکل های کارگری موجود و غیره_ در داخل کشور نیز جریانات کارگری و توده ای نتوانسته اند تشکل و ارتباط سیستماتیکی به مثابه یک آلترناتیو ایجاد کنند و هنوز از پراکندگی رنج می برند و زیر ضربات سیستماتیک رژیم قرار دارند. بسیاری از فعالین کارگری در زندان هستند و فعالیت های آنها با موانع بسیاری روبرو است.
در بخش متشکل جنبش ها _ کارگران ، معلمان، بازنشستگان، دانشجویان و زنان_ عموما گرایش به چپ دست بالا دارد و اپوزیسیون راست ضعیف و حاشیه است اما در میان طیف وسیع و گسترده مردم غیر متشکل که عموما جنبش های خیابانی را شکل می دهند و لایه های مختلف و وسیع و متنوعی دارد اپوزیسیون راست بیشتر شناخته شده است و میلیون ها مردم کمتر جریانات مشخص و احزاب چپ انقلابی را می شناسند. مردم بسیاری از طریق رسانه های پر بیننده شخصیت های دست راستی و حرف های آنها را می شناسند و می شنوند اما اگر شورای همکاری احزاب و نیروهای چپ و کمونیست را نام ببریم برای آنها نامی ناشناخته و بیگانه است چه برسد به هر یک از این نیروها. در کردستان ایران احزاب و جریانات چه در طیف راست و چپ بیشتر شناخته شده هستند اما هیچک به طور کامل و قوی دست بالا ندارند و جدال آلترناتیوها ادامه دارد.
اینها مختصات کنونی جریانات و اپوزیسیون راست و چپ در میدان سیاست ایران است که ما باید به دقت آنها را دنبال کنیم و با واقع بینی و درک این صف بندی ها و شرایط آنها نه تنها تاکتیک و سمت سوی مبارزه نظری سیاسی خود را تعریف کنیم بلکه امکان تغییرات در این صف بندی ها و امکانات و ارتباطات بین آنها را نیز مد نظر داشته باشیم. هر گاه با خوش خیالی یا خود بزرگ بینی و کوچک دیدن دشمن ادامه راه بدهیم قطعا در تند پیچ های تاریخی دچار ضربات جبران ناپذیری خواهیم شد.
این مقدمات برای بحث و بررسی کلیت این صف بندی های و مختصات و مشخصات اپوزیسیون دست راستی و چپ نیست بلکه ضروری بود با آگاهی و اشاره به این واقعیات بشود طیف خاص دیگری را در بین این صف بندی ها مورد موشکافی قرار بدهیم که هر چند عموما از مشخصات اپوزیسیون راست برخوردارند اما دارای ویژگی های خاص خود هستند که آگاهی از آنها برای گرایش سوسیالیستی ضروری است. این طیف شامل احزاب و جریانات چپ لیبرال است. این جریانات احزاب و سازمان هایی هستند که بخشی از طیف لیبرال اپوزیسیون راست هستند که حریف اصلی پرولتاریای ایران است اما یک ویژگی دیگری دارند که بدنه آنها به مثابه گرایشات رفرمیستی در جنبش کارگری و دیگر تشکل های توده ای عمل می کند و دوم اینکه چون لباس چپ برتن دارند و طیف و افرادی که در جنبش های جاری به چپ روی می آورند رو به افزایش است اما تفاوت و مرزهای واقعی بین جریانات مختلفی که به نام چپ فعالیت می کنند را به تمامی و دقیق نمی شناسند. رفرمیسم در جنبش کارگری و توده ای پنهان تر از عرصه فعالیت در میدان سیاسی است. گاه در هم تنیده و گاه همراه با اپورتونیسم و زیگزاگ های گمراه کننده است و به این اعتبار و بر مبنای این دو ویژگی به مثابه تسمه نقاله های اپوزیسیون لیبرال برای نفوذ در این جنبش ها تبدیل شده اند و بر تضادهای آنتاگونیستی سرپوش می گذارند. ما معتقدیم که اپوزیسیون راست در جنبش های موجود و متشکل نفوذ ندارد اما آیا جریانات رفرمیستی و “چپ” نیز در این جنبش ها وجود ندارند؟ و آنها جزئی از اپوزیسیون لیبرال راست به شکلی دیگر نیستند؟ عمده نیروهای اپوزیسیون راست شامل جریانات و شخصیت های مطرح بارها تلاش کردند در جنبش کارگری و توده ای نفوذ کنند اما موفق نشدند و از این زاویه خطر به حاشیه رفتن را بیشتر حس می کنند و شاهد آن خواهند بود. بر اساس این روند آنها چاره ای ندارند تا بیشتر به گرایشات رفرمیست “چپ” روی بیاورند. اپوزیسیون راست در جریان جنبش های چند سال گذشته دچار سردرگمی شده و سرگیجه گرفته است.
از این منظر چپ رفرمیست تلاش دارد تا به عنوان تسمه نقاله هایی بتواند نقش بیشتری بین جنبش های جاری و اپوزیسیون راست ایفا کند و برای تحقق چنین امری نیاز به این دارد که این تسمه نقاله ها را تقویت و محکم کند! به عبارتی دیگر چپ لیبرال با وجود تمام تفاوت ها و حتی تناقضاتی که دارند، با هم شروع به همکاری می کنند. از این زاویه در عمل و در این پروسه دچار یک سرگیجه سیاسی شده اند.
مجموع گرایشات چپ لیبرال هر یک مختصات و تاثیرات رفرمیستی و لیبرالی خود را در جنبش دارند که قابل تعمل و بحث است و به همه آنها و در موارد مشخص باید بپردازیم. در اینجا به همکاری و نقطه مشترک دو جریان انشعابی از حزب کمونیست ایران و راه کارگر گرایش راست خواهیم پرداخت.
جریان انشعابی از یکطرف با جریانات دست راستی کردستان مثل حزب دمکرات و جریان مهتدی، ایلخانی و … اتحاد عمل دارد و بارها اطلاعیه و فراخوان های مشترک دادند و از طرف دیگر با راه کارگر راست نیز اطلاعیه های مشترکی میدهند. در این اطلاعیه های مشترک که از فقر و ستم و اقتصاد ایران فراوان صحبت می شود اما حتی یک مورد از ضرورت حاکمیت شورایی کارگران و مردم نه تنها سخنی به میان نیامده بلکه در اطلاعیه مشترک روز جهانی زن این دو جریان بر حق تشکیل مجلس موسسان تاکید شده است. این آلترناتیو بورژوایی که سال ها است از طرف جریان گرایش راست راه کارگر در مقابل آلترناتیو شورایی تبلیغ و ترویج می شود د رسال گذشته نیز مشترکا از طرف این دو جریان مطرح شد(۱). شیفت جریان انشعابی از همان شعارهای ظاهری حاکمیت شورایی و کارگری حالا به شکل علنی تا حد مجلس موسسان سقوط کرده است. مجلس موسسان به مثابه نهادی بورژوایی در شرایطی مطرح می شود که هر چه بیشتر جنبش ها و جریانات کارگری و توده ای و دانشجویی از حاکمیت شورایی دفاع می کنند. این خانه تکانی ها اتفاقی نیست و هر چند همراه با سرگیجه سیاسی و تناقضات فراوانی همراه است اما از تلاش برای نزدیکی لیبرال چپ ها به یکدیگر حکایت دارد. اگر می شود با هزار و یک توجیه همکاری با جریانات ناسیونالسیت و دست راستی کردستان را فرموله کرد چرا چنین کاری نتوان کرد. چپ لیبرال در یک سرگیجه سیاسی تلاش دارد تا بلوک چپ لیبرال را سازمان دهد تا در رفرمیسم ایران بتواند جای پای محکمتری ایفا کند. رفرمیست ها در ایران که دست پایین در جنبش کارگری دارند نیازمند یک پشتوانه سیاسی قویتری هستند. جریانات سوسیالیستی و جناح چپ کارگری بدون نقد سیاست جریانات رفرمیستی و چپ لیبرال نمی تواند موقعیت خود را تحکیم و جنبش کارگری را کیفیتا تقویت کند. آبشخور سیاسی جریانات و افراد رفرمیست در داخل کشور مستقیما جریانات چپ لیبرال است و به این اعتبار مبارزه با هر یک از آنها جدای از مبارزه با دیگری نیست. نقد اقدامات رفرمیستی در داخل کشور به موازات نقد سیاسی مواضع چپ لیبرال خارج کشوری باید همراه باشد تا تکمیل و موثر گردد. بحث های اثباتی ما در ارتباط با حاکمیت شورایی و صف بندی های طبقاتی نمی تواند بدون نقد آلترناتیوهایی که گرایش لیبرال چپ مطرح می کند همراه نباشد. آیا مجلس موسسان و حکومت انسانی آلترناتیو تحولات جامعه ما است یا حکومت شورایی؟ آیا با طیف سلطنت طلبان، احزاب دست راستی کردستان و دیگر لیبرال جمهوری خواهان می شود صف انقلابی در مقابل رژیم ایجاد کرد یا با احزاب و سازمان های سوسیالیست مدافع حاکمیت شورایی و تشکل های کارگری و مردمی؟ آیا با مبارزه رفرمیستی و سازشکارانه می شود به نتیجه رسید یا با تلفیق مبارزه اقتصادی و سیاسی؟
جریانات حزب توده و حزب چپ اکثریت نیز در بخش های متشکل جنبش کارگری و توده ای نقش رفرمیستی و راست ایفا میکنند که تشابه زیادی با نقش دیگر جریانات چپ لیبرال دارد. از یکسو تلاش دارند تشکل های کارگری مثل بازنشستگان را به یک صنف تبدیل کنند و هر نوع بازنشسته ای را در آن بگنجانند چه کارفرمای بازنشسته باشد و چه کارگر و در جنبش کارگری و معلمان نیز با تمام توان در تلاش برای این هستند تا سمپاتی به آلترناتیو شورایی ایجاد نشود و مبارزه رنگ سیاسی به خود نگیرد. به عبارتی دیگر آنها تلاش می کنند مبارزه و مطالبات فقط علیه جمهوری اسلامی باشد و خصلت ضد سرمایه داری بخود نگیرد. جریانات رفرمیست در جنبش کارگری و دیگر بخش های متشکل در این چند سال باعث چند انشعاب و چند دستگی شده اند و از درون به بخش های متشکل جنبش ها ضربه می زنند.
در دفاع و تبلیغ مجلس موسسان که حالا در بیانیه های مشترک جریان انشعابی و گرایش راست راه کارگر خود را نشان می دهد، جایگاه مشخص طبقاتی وجود دارد که بخصوص با پررنگ تر شدن نقش جمهوری خواهان لیبرال همراهی و هماهنگی دارد. مجلس موسسان و پارلمانتاریسم جایگاه مشخص طبقاتی خود را در متن اوضاع سیاسی کنونی دارد. نزدیکی سیاسی جریان انشعابی و راه کارگر راست هر چند همراه با تشتت نظری و سرگیجه همراه است اما حکایت از این واقعیت دارد که این شیفت سیاسی اتفاقی نیست و بر مبنای یک ضرورت در طیف لیبرال چپ شکل گرفته است و به نوعی چراغ سبز نشان دادن به جریانات لیبرال جمهوری خواه و بیانگر همراهی و همسویی با این طیف در لباس چپ است.
اما به طور مشخص مجلس موسسان یا پارلمانتاریسم چرا یک آلترناتیو راست و بورژوایی است؟ چرا کمونیست ها با این آلترناتیو نمی توانند منافع طبقاتی خود را پیش ببرند؟ و در طول تاریخ چرا کمونیست ها گاه در این و آن پارلمان شرکت داشتند؟ و در نهایت تجربه تاریخی مبارزه طبقاتی در روسیه قبل از انقلاب و در جریان انقلاب اکتبر چه درسهایی برای ما دارد؟ اینجا مختصرا به آنها پرداخته خواهد شد.
هر چند کمونیست ها در دوره های تاریخی و شرایط مشخصی در پارلمان های بورژوایی نیز شرکت کرده اند اما این صرفا برای استفاده از تریبون پارلمان برای رساندن صدایشان به گوش مردم بوده است. پارلمانتاریسم از هر نوع آن نمی تواند ابزار مناسبی برای شیوه اعمال قدرت سیاسی پرولتاریا باشد چرا که مناسبات و روابطی بورژوایی را در خود دارد که در نهایت به نفع بورژوازی عمل میکند. انتخابات پارلمانی مبتنی بر قدرت تبلیغات بورژوایی و با حفظ دستگاه های اعمال قدرت حکومتی عمل می کند و نقطه مقابل انقلاب و شوراها و در هم شکستن ماشین دولتی بورژوازی است. در انتخابات پارلمانی کارگران و مردم مستقیما نمایندگان خود را نمی شناسند و صرفا با چهره ها و وعده هایی روبرو هستند که هر کدام وعده ی شرایط بهتر را می دهند. اما در یک انتخابات شورایی که از دل کارخانه ها و محلات و دیگر محیط های کار و زندگی بیرون میاید کارگران و مردم به طور مستقیم اشخاص انقلابی یا فاسد مبارز یا سازشکار و غیره را می شناسند و سال ها با آنها کار و زندگی کرده اند و به این اعتبار خرد جمعی به معنای وسیع و دقیق کلمه عمل می کند.
ممکن است با این توجیه سیاسی که در جامعه ما مطالبات دمکراتیک بسیاری وجود دارند که باید حل شوند و اقشار و و طبقات غیر کارگری نیز در این مسئله ذی نفع هستند، مجلس موسسان مطرح شود. مثلا مبارزه با حجاب، آزادی های اجتماع، حقوق زنان، رفع ستم ملی و غیره. اما سوال این است که در یک جامعه سرمایه داری و در دوره گلوبالیزه شدن سرمایه داری در جهان چه نیرویی بهتر و کامل می تواند مطالبات دمکراتیک را متحقق کند؟ مارکسیست ها با راه حل سوسیالیستی و در کنار تحقق منافع طبقه کارگر به معنای وسیع کلمه معتقدند که مطالبات دمکراتیک را نیز می توان متحقق کرد. اما تحقق مطالبات دمکراتیک در چارچوب نظام سرمایه داری و با همراهی اقشار و جریانات بالا دستی جامعه نه پایدار است و نه تغییر اساسی در شرایط و مناسبات اقتصادی و اجتماعی ایجاد می کند. انقلاب اجتماعی تنها زمانی می تواند یک انقلاب واقعی باشد که به یک تحول سیاسی اقتصادی منجر گردد و در غیر این صورت در این دوره از حیات سرمایه داری عملا انقلاب نخواهد بود و در حد رفرم باقی می ماند. مجلس موسسان نیز در بهترین حالت به جز چند رفرم اجتماعی قادر نیست کار دیگر انجام دهد چون گرایشات طبقاتی متفاوت و متناقضی در آن وجود دارند.
در انقلاب روسیه پس از سرنگونی دولت تزار- انقلاب فوریه ۱۹۱۷ – که دولت موقت بوجود آمد و بلشویک ها نیز قدرتمند بودند و فضای باز سیاسی تا حدودی شکل گرفت. بورژوازی به همراه خیل عظیم احزاب خرده بورژوا و چپ پیش کنگره ای ایجاد کرد-در واقع مجلس موسسان اولیه- بلشویک ها ضمن حضور در شوراها در این مجلس نیز شرکت کردند اما آلترناتیو حکومتی آنها نبود. و در مدت کوتاهی نیز با قدرتمند تر شدن شوراها از این مجلس بیرون آمدند تروتسکی در این مورد توضیحات روشنی داد که توجه به مختصری از آن به بحث ما کمک میکند. بر خلاف شوراهای سراسری کارگران و سربازان و دهقانان که هر چند بلشویک ها در آنجا هم هنوز اکثریت نداشتند اما به لحاظ ماهیت طبقاتی آن به سرعت دستخوش تغییرات انقلابی و مبارزه طبقاتی قرار داشت و توازن قوا به سرعت به نفع پرولتاریا تغییر می کرد. اما در این پیش مجلس موسسان که نمایندگان احزاب و گرایشات اجتماعی حضور داشتند چنین تغییری ممکن نبود و نمایندگان منافع طبقاتی مشخص و غیر قابل تغییری داشتند. ترکیب این مجلس چنین بود:
“اکثریت به اصطلاح “دمکراتیک” پیش پارلمان مرکب از 306تن بود: ۱۲۰ سوسیال رولوسیونر، مشتمل بر ۲۰ سوسیال رولوسیونر چپ، ۶۰ منشویک با گرایشات گوناگون، ۶۶ بلشویک، پس از اینها نمایندگان تعاونیها و کمیته اجرایی دهقانان و غیرو ذالک قرار داشتند. طبقات دارا ۱۵۶ کرسی را به خود اختصاص داده بودند، و نیمی از اینها به کادتها تعلق داشتند. همراه با نمایندگان کادتها و قزاق ها اعضای کم و بیش محافظه کار کمیته اجرایی کرنسکی، جناح راست به احراز اکثریت در مورد پاره ای مسائل به احراز اکثریت نزدیک شد. بدین ترتیب توزیع کرسی ها در آن مرغدارنی با همه خواستهای مردم، چه در شهر چه در روستا، در تناقض فاحش قرار داشت.” (۲)
ترکیبی را که تروتسکی در پیش پارلمان نشان می دهد بر خلاف شوراهای سراسری کارگران، دهقانان و سربازان غیر قابل تغییر بود و این ویژگی عمومی پارلمان ها است که اولا به واسطه قدرت مدیاها و پول و امکاناتشان شخصیت هایی را به جامعه معرفی می کنند که مردم عموما شناخت دقیقی از آنها ندارند و مهمتر از آن تا انتخابات بعدی این نمایندگان احزاب و جریانات عموما منطبق بر منافع طبقاتی خود و تغییر ناپذیرند اما در یک بافت شورایی و کارگری هم انتخاب افراد بسیار دقیقتر و آگاهانه تر است، هم منتخبین هر زمان بخواهند می توانند نمایندگان خود را تغییر بدهند و هم آنها تاثیر مستقیم و بیشتری از روند جاری انقلابی و مبارزه طبقاتی می گیرند. بلشویک ها بر این واقعیت که ساختار مجلس موسسان و هر پارلمان دیگری بورژوایی است واقف بودند و به همین دلیل آلترناتیو خود را شوراهای کارگران دهقانان و سربازان اعلام کردند. تروتسکی به نمایندگی از بلشویک ها در این پیش پارلمان سخنرانی نهایی را در جریان خروج بلشویک ها از آن خواند که بخشی از آن چنین بود:
خیر، بلشویک ها اعلام می کنند که ما با این حکومت خائن به مردم و با این شورای-منظور همان پیش پارلمان- چشمک زننده به ضد انقلاب هیچ وجه مشترکی نداریم… ما ضمن خروج از شورای موقت، کارگران سربازها و دهقانان سراسر روسیه را به هوشیاری و شجاعت فرا می خوانیم. پتروگراد در خطر است! انقلاب در خطر است! خلق در خطر است! … روی سخن ما با مردم است. تمام قدرت به دست شوراها! به محض پایین آمدن سخنران از سکوی خطابه، شصت هفتاد تن بلشویک حاضر در میان ناسزاهای حاضران تالار را ترک کردند.(۳)
بلشویک ها می دانستند که نحوه انتخاب و ساختار پارلمان و شوراها ماهیتا با هم متفاوت و متناقض است و به همین دلیل به سرعت پیش پارلمان را پس از افشاگری های لازم ترک کردند. آنها ابژکتیو فکر می کردند و مطابق پیش بینی آنها شوراهای کارگران سربازان دهقانان به سرعت دستخوش تغییر و گرایش یافتن به سمت راه حل انقلابی شد و در نهایت انقلاب اکتبر با شعار تمام قدرت به دست شوراها رقم خورد.
در طول تاریخ نیز ما مشاهده می کنیم که انواع پارلمان ها حتی در دمکراتیک ترین کشورها هرگز از مدار مناسبات سرمایه داری خارج نشده اند و این پتانسیل و مناسبات را ندارند تا بتوانند مکانیزم تغییر و تحول طبقاتی را به شیوه انقلابی و پرولتری پیش ببرند. مجلس موسسانی که آلترناتیو راه کارگر راست است در یک سرگیجه سیاسی از طرف منشعبین از حزب کمونیست ایران در دو سند امضا شده است تا هر چه بیشتر بی پرنسیبی و دوری خود از راه حل انقلابی را نشان بدهند. لیبرال چپ ها در متحد شدن با احزاب غیر کارگری نشان داده اند که نمی توانند مدافع راه حل انقلابی و حکومت شورایی باشند و در سراشیب اتحاد های ناهمگون دست به بی پرنسیبی های زیادی می زنند.
در نهایت لازم است بار دیگر بر این مسئله مهم تاکید کرد که راه نفوذ و حضور گرایش لیبرالی اپوزیسیون راست تنها از طریق جریانات چپ لیبرال و رفرمیسم در جنبش های جاری ادامه دارد و بدون مبارزه سیستماتیک و دائم با آنها پیشروی گرایش سوسیالیستی و کارگری ممکن نیست.
تیر ماه ۱۴۰۳
۱- به اطلاعیه “منشور حقوق زنان” که سال گذشته مشترکا توسط این دو جریان منتشر شد مراجعه کنید
۲- تروتسکی تاریخ انقلاب روسیه صفحه ۶۳
۳- همانجا صفحه ۶۵