“سرنگونی جمهوری اسلامی” با قدرت جنگنده بمب افکن های اسرائیل هیچ ربطی به منافع طبقه کارگر و مردم آزادیخواه ایران ندارد
دوشنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۳
دولت نژادپرست اسرائیل که در غزه با شدت بمباران و موشک بارانهای بی وقفه، ویرانگری، کشتار بیش از ۴۲ هزار فلسطینی، به قحطی کشاندن این سرزمین، نابودی تمامی زیرساخت های بهداشتی، آموزشی و فرهنگی نشان داده است که تأمین “امنیت” اسرائیل را در نابودی ملت فلسطین می بیند، اینک با اعلام مرحله جدید جنگ علیه حزب الله تحت عنوان “جنگ برای بازگرداندن شهروندان آواره شمال اسرائیل” عزم کرده که با کشتار و به خاک و خون کشیدن شهروندان عادی و ویران کردن خانه و کاشانه، حتی بیمارستان و درمانگاهها مردم لبنان را نیز به سرنوشت ساکنان غزه گرفتار کند. طبق گزارشها، تاکنون بیش از ۱۴۰۰ نفر در از شهروندان لبنان و در میان آنها صدها کودک جان خود را از دست داده و هزاران نفر زخمی شده اند.
فقط در شب شنبه، بمبارانهای شدید ارتش اسرائیل در مرکز شهر نبطیه، منجر به کشته شدن تعداد زیادی از غیرنظامیان شد. در ادامه درگیریها، ارتش اسرائیل دستور تخلیه ۲۳ روستای دیگر در جنوب لبنان را صادر کرده است و تاکنون بیش از یک میلیون و دویست هزار نفر، که معادل یک چهارم جمعیت لبنان است، از خانههای خود آواره شدهاند. این انسانها قربانی حملات جنگنده های ارتش اسرائیل به “اهداف نظامی حزب الله” در بیروت هستند. حزب الله نیز در واکنش به این حملات بخشهای شمالی و مرکزی اسرائیل را زیر حملات موشکی و پهبادی قرار داده که در نتیجه آن ۴ سرباز اسرائلی کشته و ده ها سرباز دیگر و همچنین شماری از شهروندان اسرائیل زخمی شده اند.
فاز جدید این بحران جنگی از یکسو ادامه سیاست دولت دست راستی نتانیاهو برای گسترش ابعاد جنگ و تبدیل کردن نسل کشی مردم فلسطین در غزه به مقدمه یک جنگ منطقه ای و از سوی دیگر ادامه جنگ فرسایشی گروه ارتجاعی حزب الله علیه اسرائیل مطابق نقشه راهبردی رژیم جمهوری اسلامی می باشد. دولت اسرائیل که از دستیابی به اهداف اعلام شده خود در غزه مبنی بر نابودی حماس، آزادی گروگان ها و حذف حماس از دخالت در تعیین آینده این سرزمین، ناکام مانده و در داخل کشور نیز با بحران دست به گریبان است، بقای خود در قدرت سیاسی را در گرو اتخاذ تاکتیک تهاجمی و گسترش دامنه جنگ در منطقه می بیند. رژیم جمهوری اسلامی نیز از طریق حزب الله این بازوی سیاسی و نظامی خود در لبنان با ادامه استراتژی جنگ فرسایشی علیه اسرائیل، عملا زمینه را برای پیشبرد سیاست های جنگی دولت دست راستی اسرائیل فراهم آورده است.
اگر حمله موشکی دولت اسرائیل به کنسولگری جمهوری اسلامی در سوریه و کشتن فرماندهان سپاه و ترور اسماعیل هنیه در تهران، کادر رهبری سپاه پاسداران را متقاعد نکرده بود که دوران جنگ فرسایشی و نیابتی علیه اسرائیل به پایان رسیده است، تهاجم پی در پی ارتش اسرائیل به حزب الله، ضربات سنگینی که به آن وارد آورده و ابعاد کشتار و ویرانی این جنگ نباید تردیدی باقی گذاشته باشد که استراتژیک جنگ بازدارانده و فرسایشی رژیم جمهوری اسلامی علیه دولت اسرائیل با شکست روبرو شده است. چون دولت اسرائیل نشان داده است که می خواهد استراتژی جنگ فرسایشی جمهوری اسلامی و حزب الله را با تاکتیک تهاجمی و وارد شدن به جنگ مستقیم و تمام عیار پاسخ بدهد. پافشاری کابینه جنگی اسرائیل بر ادامه جنگ در لبنان نشان از آن دارد، که فاشیست های حاکم در اسرائیل برای این مرحله از جنگ نیز همانند عملیات نسل کشی در غزه موافقت عملی و دوفاکتو- ی دولت امریکا و هم پیمانان اروپایی امریکا در ناتو را هم جلب کرده اند.
کادر رهبری سپاه پاسداران که در تنگنای استراتژیک گرفتار آمده و قادر نیست برای دفاع از موجودیت حزب الله مستقیما وارد عمل شود با آخرین حمله موشکی به اسرائیل خود را بیشتر به مخمصه انداخته است. چون کادر رهبری سپاه پاسداران وارد شدن به جنگ مستقیم با اسرائیل و امریکا و متحدین آنها در ناتو را در راستای استراتژی حفظ و بقای جمهوری اسلامی و منافع اقتصادی خود نمی داند. دست رو دست گذاشتن و گزینه “صبر راهبردی” هم جدای از تشدید بحران و نزاع درون باندهای حکومت اسلامی و ریزش نیرو، در عمل به معنای پذیرش شکست راهبرد جنگ بازدارنده و بی خاصیت شدن نیروهای “محور مقاومت” است، که قرار بود در “سوریه و لبنان بجنگند تا امنیت جمهوری اسلامی در خرمشهر و تهران تضمین گردد”. حزب الله هم که زیر ضربات سنگین ارتش اسرائیل یک لایه از کادر رهبری و فرماندهان و بخشی از توان نظامی خود را از دست داده خواهان گسترش جنگ نیست.
دولت بایدن در آمریکا هم که در آستانه انتخابات ریاست جمهوری قرار دارد، با توجه به تجربه شکست هایی که در لشکرکشی و جنگ در افغانستان و عراق متحمل شده، نگرانی از آینده ایران، جنگ اوکراین و اولویت هایی که در رقابت با چین و روسیه در دستور کار دارد وارد شدن به یک جنگ تمام عیار با جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتی آن در خاورمیانه را در راستای منافع خود نمی داند. اما دولت اسرائیل در پی ناکامی هایش در غزه، از تهاجم به حزب الله و ضرباتی سنگینی که وارد آورده و تنگناهایی که رژیم جمهوری اسلامی با آن روبرو شده، می خواهد به عنوان فرصتی برای تغییر موازنه قوای استراتژیک به نفع خود و به زیان جمهوری اسلامی استفاده کند. موازنه ای که نه تنها در آن حماس جایی در تعیین آینده غزه نداشته باشد، نه تنها برای همیشه به موشک پرانی حزب الله پایان دهد، بلکه رژیم جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتی آن نیز توان ادامه جنگ بازدارنده و پیگیری پاک کردن اسرائیل از نقشه کره زمین را نداشته باشند. از این رو دولت اسرائیل به دنبال یک جنگ تمام عیار با جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتی آن است.
اگر دولت نتانیاهو در این زمینه محتاطانه عمل می کند فقط به این دلیل است که هنوز از قطعیت همکاری کامل دولت آمریکا و متحدین اروپایی امریکا در ناتو در این جنگ اطمینان حاصل نکرده است. اما تجربه یک سال گذشته نشان داده در شرایطی که نقش هژمونیک و رهبری امریکا در جهان و منطقه رو به افول گذاشته، دولت اسرائیل به عنوان متحدی استراتژیک قابل اتکا، توانسته امریکا را به تمکین و دنباله روی از نقشه های خود بکشاند. نظر به این فاکتورها اگر چه احتمال یک جنگ تمام عیار و منطقه ای هنوز ضعیف است، اما خطر وقوع آن جدی است و باید آن را جدی گرفت. چون طرفین این جنگ ارزیابی دقیقی از درجه تحمل یکدیگر ندارند و هرگونه اشتباه محاسبه می تواند شعله های یک جنگ منطقه ای را بر افروزد.
تردیدی نیست که کارگران و مردم ستمدیده فلسطین، لبنان، اسرائیل و ایران که هر کدام به گونه ای از قربانیان اصلی این جنگ افروزی ها هستند، هیچ منافعی در این جنگ ارتجاعی و سرمایه دارنه ندارند. جنگ احتمالی تمام عیار بین دولت فاشیست و نژاد پرست اسرائیل و رژیم فاشیست جمهوری اسلامی ادامه نسل کشی دولت اسرائیل در غزه، جنگ و ویرانی در لبنان و در ادامه جهنمی است که حکومت اسلامی با تکیه بر سیاست هایش در عرصه داخلی و منطقه ای در ایران بپا کرده و از هر دو طرف جنگی ماهیتا ارتجاعی و سرمایه دارانه است و مردم ایران و اسرائیل و منطقه هیچ گونه منافعی در این جنگ ارتجاعی ندارند. همانطور که لشکرکشی آمریکا به افغانستان و عراق و ساقط کردن رژیم های طالبان و صدام و ساقط کردن قذافی در لیبی توسط جنگنده بمب افکن های ناتو غیر از ویرانی، آوارگی، فقر و رشد جریانهای بنیادگرای اسلام سیاسی ارمغانی در پی نداشت، جنگ دولت اسرائیل با جمهوری اسلامی و حمله جنگنده بمب افکن های ارتش اسرائیل نیز نتایج بهتری در پی نخواهد داشت.
خطر این جنگ تا همین لحظه غیر از افزایش قیمت نفت، سقوط بیشتر ارزش ریال در برابر دلار و افزایش قیمت کالاهای اساسی مورد نیاز روزانه مردم و گسترش موج بگیر و ببندها و اعدام ها و تشدید فضای امنیتی نتیجه دیگری در بر نداشته است. با آغاز جنگی تمام عیار و گسترش کشتار و ویرانی و آوارگی، جنبش کارگری، و همه جنبش های پیشرو اجتماعی و جنبش انقلابی ژینا در شرایط دشوارتری برای پیگیری مبارزه و روند تکامل خود در زمینه سازمانیابی و شکل دادن به یک رهبری سراسری قرار می گیرند. جنبش کمونیستی ایران در موقعیت دشوارتری برای شکل دادن به یک آلترناتیو انقلابی و سوسیالیستی قرار خواهد گرفت. از اینرو “سرنگونی جمهوری اسلامی” با قدرت جنگنده بمب افکن های ارتش اسرائیل که سران نیروهای اپوزیسیون راست آن را موعظه می کنند هیچ ربطی به منافع طبقه کارگر و مردم آزادیخواه ایران ندارد. اما در شرایط جنگ احتمالی، طبقه کارگر و نیروهای انقلابی نظاره گر بی عمل نخواهند بود. استراتژی اعلام شده ما برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و کمک به سازمانیابی و آماده کردن طبقه کارگر برای خیز برداشتن جهت تسخیر قدرت سیاسی تغییری نخواهد کرد، فقط شرایط فعالیت و پیشبرد این استراتژی تغییر خواهد کرد.
سخن روز: تلویزیون حزب کمونیست ایران و کومه له
https://alternative-shorai.tv (https://alternative-shorai.tv/)
https://cpiran.org
https://komala.co
https://t.me/peshrawcpiran
www.facebook.com/Peshrawcpiran
www.instagram.com/Peshrawcpirn
https://t.me/KomalaCpiranTv