سازش زبونانه “راز بقاء” رژیم جمهوری اسلامی
سه شنبه ۶ تیر ۱۴۰۲
در هفته های اخیر اخبار مربوط به گفتگوهای مقامات رژیم اسلامی با نمایندگان دولت آمریکا و دولتهای اروپائی به رسانه ها راه یافته است. با وجود اینکه در مورد موضوعات طرح شده در این گفتگوها اخبار متفاوتی انتشار می یابد، اما مرکزی ترین عنصر در مذاکرات آنان احیاء مجدد برجام است. رسانه های غربی از جمله وب سایت خبری “اکسپرس” در روز نوزدهم خرداد اعلام کردند که نمایندگان ایران و آمریکا ” بدون سر و صدا ” در عمان مذاکرات غیر مستقیم داشتند. برخی از رسانه ها اعلام کردند که در این گفتگوها سه موضوع اصلی شامل برنامه هسته ای، تعهدات پادمانی و آزادی زندانیان بوده اند. ناصر کنعانی سخنگوی وزارت خارجه رژیم اسلامی بالاخره بیست و دوم خرداد ماه در واکنش به انتشار این اخبار مدعی شد که این مذاکرات در پایتخت عمان ” مخفیانه” نبوده و ” از طریق واسطه ها از جمله تلاشهای صورت گرفته از سوی عمان گفتگو هائی را انجام دادیم”. او در سخنان خود از مسئله آزادی زندانیان، رفع تحریم و آزاد شدن پولهای بلوکه شدن جمهوری اسلامی سخن به میان آورد. او در عین حال یادآور شد که “ما به دنبال همان برجام قبلی هستیم و چیز جدیدی برای مذاکره با طرف مقابل نیست و مذاکراتی که در حال انجام است در چارچوب همان برجام قبلی است”. او همچنین ابراز امیدواری کرد به زودی زندانیان طرفین آزاد شوند. علی باقری معاون سیاسی وزارت خارجه رژیم هم در روز چهارشنبه سی و یکم خردادماه تأیید کرد که با ” انریکه مورا” معاون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در دوحه دیدار جدی و سازنده ای داشته است که در باره “رفع تحریم ها به بحث و تبادل نظر پرداختیم”. هر چند که وی جزئیات بیشتری را از این گفتگوها طرح نکرد ولی در روزهای گذشته وبسایت “اکسیوس” و “نیویورک تایمز” در مورد احتمال دستیابی قریبالوقوع به نوعی توافق موقت و غیررسمی میان ایران و غرب سخن گفته بودند. روزنامه اعتماد هم از توافقی نانوشته میان ایران و اسرائیل سخن گفته بود تا در ازای آزادی عمل دولت اسرائیل برای توسعه شهرکسازیها در اراضی اشغالی، تلآویو در مقابل این توافق کارشکنی نکند.
این گفتگوها در حالی است که مذاکرات اتمی از شهریور ماه سال گذشته و با رد آخرین پیشنهاد ” جوزف برول” مسئول سیاست خارجی اروپا از جانب رژیم اسلامی به بن بست رسید. با عروج خیزش انقلابی ژینا از مهرماه، هم مذاکره کنندگان غربی و هم رژیم اسلامی با چالش های جدیدی روبرو شدند. دولت بایدن در همان زمان اعلام کرد که توافق هسته ای “تمرکز ما نیست”، هر چند که خود را متعهد به استفاده از دیپلماسی برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته ای میدانند. این امر برای نیروهای اپوزیسیون بورژوائی، راست و ناسیونالیست ایران این توهم را بوجود آورد که گویا غرب از فرصت جنبش اعتراضی برای به اصطلاح ” رژیم چنج” استفاده خواهد کرد. برای اینان که همواره در رؤیای تغییر رژیم از بالا بودند فرصتی به دست آمده بود که به یمن رسانه های غربی خود را آلترناتیو حکومتی معرفی کنند. آنان آنچنان در این رؤیای خود غرقه گشته بودند که فراموش کردند و یا نمیخواستند باور کنند که آنان بی مقدار تر از آن هستند که غرب آنان را به مثابه یک بدیل جدی در نظر بگیرند. این نیروها در بهترین حالت مهره هائی برای اعمال فشار کنترل شده غرب بر جمهوری اسلامی جهت همسو کردن این رژیم با سیاستهای منطقه ای غرب بیش نیستند.
در این فاصله اما تغییرات مهمی در منطقه بوجود آمده بود. اکنون دیگر این تنها روسیه نبود که در جریان بحران سوریه به یکی از بازیگران مهم منطقه تبدیل شده بود، بلکه چین به عنوان رقیب اصلی جهان غرب نیز سیاست فعال تری در خاورمیانه در پیش گرفته بود. میانجیگری چین برای عادی سازی مناسبات عربستان سعودی و رژیم جمهوری اسلامی و کاهش تنش بین این دو رقیب منطقه ای، بستن قراردادهای جدید بین چین ، قطر و امارات، ورود مجدد سوریه به اتحادیه عرب، اعلام بیطرفی این حکومت ها در جنگ نیابتی در اوکراین حساسیت دولت های غربی را برانگیخت. اکنون روشن میشود که تمام تبلیغاتی که دولتهای غربی در هفته های اول ماه اردیبهشت بر سر فعال شدن “مکانیسم ماشه” و یا تهدیدهای رژیم برای ارتقاء سطح غنی سازی به راه انداختند چیزی جز امتیازخواهی برای شروع مذاکرات نبوده است. برای غرب تحولاتی که در روند تثبیت جهان چند قطبی بویژه بعد از جنگ نیابتی در اوکراین به وقوع پیوسته و تشدید جدال و کشمکش با چین و تمرکز به حوزه “پاسیفیک”، پرداختن به منازعات خاورمیانه را از اولویت خارج کرده است. برای جمهوری اسلامی هم که اقتصادش در معرض خطر فروپاشی قرار گرفته و از سوی دیگر با آتشفشانی از خشم و اعتراض توده های عاصی از اوضاع موجود روبرو شده، حفظ نظام اسلامی با نوشیدن جام زهر دیگر به “راز بقاء” تبدیل شده است.
با وجود تمام این تبلیغات نباید فراموش کرد که هم جدالها و هم سازشهای آنان و اهدافی که به پیش میبرند ربطی به منافع کارگران و توده های اعماق ندارد. در هردو حالت آنچه که نصیب توده کار و زحمت خواهد شد، باز هم فقر بیشتر و بازهم همان فروش نیروی ارزان کارشان برای دستمزدی است که حتی کفاف تجدید نیروی به غارت رفته شان را نمیکند.
واقعیت این است که دول امپریالیستی غرب و حکومت های ارتجاعی در خاورمیانه در نه ماه گذشته پتانسیل رادیکال و چپ جامعه ایران را به عیان مشاهده کرده و از اینرو حفظ جمهوری اسلامی با همه سرکشیهای تا کنونیش را به مراتب کم خطرتر از سقوط آن توسط یک جنبش رادیکال اجتماعی می دانند. برای جمهوری اسلامی هم کاهش هزینه فشارهای غرب و کاهش هزینه های سرسام آور مداخله گری های نظامی در کانون های بحران منطقه، برای جلوگیری از فروپاشی اقتصادی و تخفیف بحران حکومتی و حفظ انسجام نیروهای سرکوب جهت حفظ نظام اسلامی اهمیت حیاتی پیدا کرده است. اکنون دیگر برای رژیم هم آشکار شده است که جبهه اصلی جنگ در داخل مرزهای ایران است. سران رژیم اگر زمانی می گفتند برای حفظ امنیت در خرمشهر باید در سوریه بجنگند، اکنون به تجربه دریافته اند که برای حفظ امنیت نظام اسلامی باید در خیابان های تهران علیه زنان بی حجاب بجنگند و در صنایع نفت و پتروشیمی با کارگران بجنگند. همه جا کارخانه و خیابان، دانشگاه و مدرسه، سیستان و بلوچستان و کردستان به میدان نبرد تبدیل شده اند.
بر متن تشدید بحران های اقتصادی و اجتماعی و تشدید فقر و فلاکت و بی حقوقی های سیاسی و بر متن تجاربی که کارگران و تهیدستان شهری در جریان اعتصابات و خیزش های انقلابی اندوخته اند، این نیروی اجتماعی گام به گام صفوف خود را فشرده تر وسازمان یافته تر کرده و ملزومات عملی سرنگونی انقلابی رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی را فراهم میسازد.
سخن روز شبکه تلویزیون حزب کمونیست ایران و کومه له