زندگیِ اسفبارِ مردمِ خوزستان در منطقۀ پُر از ثروت
یکشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۰
شباهنگ راد
جامعۀ ایران بسیار بُغرنجِ است. هر حرکتِ نظام همچون قطع آب و برق و نظایر اینها برابر با پاسُخِ عمومِ مردم نسبت به بانیان آن است. در اینبین سردمداران رژیم جمهوری اسلامی و طبق معمول، علتها را به محیطهای غیرخودی و نیز سازمانداده شده از بیرون توضیح میدهند. همواره اینگونه بُوده است و نظامِ جمهوری اسلامی از همان آغاز، سرِ هر اعتراض و مطالبات اولیه و پایهای را به «ضد انقلابیون» و به «بیگانگان» وصل کرده است. نان را از سرِ سفرۀ مردم میگیرند و آب را به روی آنان قطع میکنند و در مقابل حاضر به شنیدن کوچکترین درخواستها و اعتراضات مردمی نیستند. آنقدر مردم را در این چندین دهه تحت فشار قرار دادهاند، و آنقدر هر حرکت بدیهی و مسالمتآمیز را سرکوب و لتوپار کردهاند که صدای راندهشدگان دولتی و نمایندگان مجلس [همچون محمود احمدینژاد و مجتبی یوسفی] هم در آمده است.
درهرصورت بهدنبال اعتراضات و اعتصاباتِ گُستردۀ کارگران نفت و گاز و پتروشیمی، تودههای دردمند خوزستان هم در اثر بیآبی به خیابانها سرازیر شده و با ارگانهای سرکوبگر نظام درگیر و تنی چند از معترضین جان خود را از دست دادهاند. افسوس منطقۀ خوزستان و دیگر مناطقِ ایران پُر از ثروت و منابعی طبیعی، و نیز پُر از امکانات برای زندگیِ درخُور انسانیست، ولی عدهای اندک دارند در پناهِ ارگانهای سرکوب، اموال عمومی را غارت و زندگی را بهکام میلیونها انسان رنجدیده و دردمند تنگ میکنند. متأسفانه در ایرانِ زیر سلطۀ سردمداران رژیم جمهوری اسلامی، پایهایترین نیازهای زندگی یعنی آب و نان و سرپناه بهیکی از معضلات و مشکلات سازندگان اصلی تبدیل شده است. معلوم استکه مدافعین و بانیان چنین جامعۀ ناهنجاری در برابر خشم و نفرت تودهها قرار خواهند گرفت؛ معلوم استکه خیابانها بهمیدانِ کشاکش تبدیل و جامعه را بر سر دو راهی، یعنی تسلیم در برابر وضع موجود و یا تلاش برای تغییرِ آن قرار خواهد داد. اگرچه دهههاست جدالِ دو سوی جامعه [یعنی بین بالائیها و پائینیها] و آنهم به اشکال متفاوت در جریان و بهمراحلِ تازهتر و رادیکالتری پای گذاشته است که از جمله نمونههای آن، اعتراضاتِ عمومیِ سالهای ۹۶ و ۹۸، اعتراضات و اعتصاباتِ ادامهدار کارگران هفتتپه، نفت و گاز و پتروشیمی و بهموازات آنها اعتراضات تودههای محروم و جوانان خوزستان است.
بیتردید دلیلِ همۀ اینها به ماهیت نظام برمیگردد؛ برای اینکه سردمداران رژیم جمهوری اسلامی را بر سر کار گماردهاند تا با تخریب زیرساختها و با غارت ثروتهای جامعه، گرههای زندگیِ میلیونها انسان ستمدیده را سفتتر کنند. اخراج کارگران از کار و متعاقباً عدمِ پرداخت حقوقهای ناچیزشان، آتش زدن جنگلها، تغییر مسیر آب و خشک کردن رودخانهها، سدسازیهای بیرویه و غیره از زمره مواردیست که حکومتِ جمهوری اسلامی در چهارچوب سیاستهای اقتصادی – سیاسی پیشۀ خود ساخته است. آب برای خوردن نیست؛ کار برای تهیۀ نیازهای اولیۀ زندگی نیست؛ سوخت برای گرم کردن نیست؛ مدارس برای تحصیل نیست؛ دارو و امکاناتِ پزشکی برای درمان نیست؛ برق نیست؛ راهها و جادههای امن برای رفتوآمد و سفر نیست، ولی در عوض پُر از امکانات و پول برای سرکوب و کُشت و کُشتار معترضین است؛ ولی در عوض پول به اندازۀ کافی برای ساختن زندانها و شکنجه و اعدامِ کمونیستها، مبارزین و مخالفین است. پُر واضح استکه چنین مناسبات و نظامهایی، هدف و مقصودشان سازندگی جامعه و پاسُخ به مشکلات و زندگیِ مردم نیست. برای اینکه حکومتِ یکدرصدهایست و کاری به نودونُهدرصدی جامعه ندارد. بیدلیل نیست که جامعه هر روز، شاهدِ اعتراضات مردمی [و آنهم در چهار گوشۀ ایران] بر سر مطالبات ابتدائیست. اینروزها تودههای ستمدیدۀ خوزستان هم بههمراهِ کارگران نفت و گاز و پتروشیمی و هفتتپه، پرچمدارِ بخشی از جنبشهای اعتراضیِ مردم علیۀ سردمداران وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی تبدیل شدهاند. اینبار مردم و جوانانِ خوزستان [همزمان و بههمراهِ دیگر قربانیان نظامِ امپریالیستی] موردِ یورشِ وحشیانۀ حاکمان قرار گرفتهاند و حمله به معیشت و جان آنان بر فضای شهرهای اهواز، ایذه، سوسنگرد، شوشتر، خرمشهر، آبادان، بهبهان، رامشیر، ویس، دارخوین، ماهشهر، گناوه و غیره سایه انداخته است.
ناگفته نماند که بیآبی نه همۀ موضوع، بساکه بخش کوچکی از مشکلات مردم خوزستان است. زیراکه سردمداران رژیم جمهوری اسلامی مطابق با خواستههای قدرتمداران بینالمللی، هشت سال جنگ خونینِ و ناعادلانه را به مردم این منطقه تحمیل کردند؛ بیش از چهل سال مالِ مردمِ این منطقه را [بههمراه دیگر منطقهها] خُوردهاند، و بیش از چهل سال نفت و گاز را غارت کردهاند تا سیاستهای امپریالیستی را پی گیرند. بیشک دردِ مردم و جوانان این منطقه، دردِ میلیونهای تودۀ رنجدیدۀ دیگر مناطق است؛ دردِ کودکانی استکه در اثر فقر والدینشان در خیابانهای ناامنِ منطقۀ خوزستان به نیروی کار تبدیل شدهاند؛ دردِ میلیونها جوانیست که از سرِ بیکاری و فقر به شغلهای کاذب روی آوردهاند. بهراستی زندگیِ همۀ مردمِ مناطقِ مختلف شبیه به هم است و نداری و مشکلات، کمرِ آنانرا خُرد کرده است. طبیعتاً هرنوع اعتراض به اوضاعِ اسفبار و دستساز حاکمان، برابر با گلوله، دستگیری و شکنجه است. پس بسیج گلهوار نظام علیۀ تودههای محرومِ خوزستان، تداومِ همان سیاستیست که سردمداران حکومت تابهحال در برابرِ دیگر اعتراضات و مطالبات تودهای اتخاذ کردهاند؛ سیاستی که از آغاز در دستور کارِ نظام قرار داشت و آشکار شده است که زندگی و زنده بُودن سران حکومت، با سازماندادن دستهجات مسلحِ ارتجاعی و با بهخاکوخون کشاندن معترضین و مخالفین گره خُورده است.
مردم طالبِ نان و آب و تقسیم ثروتهای جامعه به سازندگی اصلی آنند. به خیابانها سرازیر میشوند تا سرمایههای مملکت را در جهت سازندگی جامعه و زندگی بهترِ کودکان سازمان دهند و بر خلافِ «اصلاحطلبان» حکومتی [همچون طبیه سیاوشی] مبنی بر اینکه “سیاستِ کفِ خیابان راهحل نیست”، باید گفت که خیابانها ثمربخشترین راهِ دستیابی به خواستههای لگدمال شدۀ مردم و جوانان محرومِ خوزستان است. آشکار استکه ترس سردمداران رژیم جمهوری اسلامی هم از تجمعات خیابانی و همگانی است. بیدلیل نیست که هر زمان کفِ خیابانها به صحنۀ نبردِ عملی بین مردم با حکومتمداراران و دولتمردان تبدیل میشوند، مدافعین قانون اساسی نظام و دیگر حامیانِ مناسبات امپریالیستی بهمیدان میآیند و میکوشند تا مردم را به خانههایشان هدایت کنند؛ خانههایی که بدون کمترین شبههای، جوابگو و درمانِ دردهای تحمیلیِ سرمایهداران به میلیون کارگر، زحمتکش، زن و مرد و کودک و جوان نیست.
محسوس استکه نظام لحظهای از خیابان غافل نمانده است و متعاقباً دُرست استکه خیابان جوابگوست، امّا خیابانِ بدونِ برنامه و هدایتگرِ کمونیستی، بهمعنای قطعِ مناسبات و حاکمیتِ امپریالیستی نیست. پس صحیح نیست تا بدونِ حضور در خیابانها و میدانهای متفاوتِ طبقاتی – اعتراضی، نسخۀ «سازمان»ی و «حزب»ی، برای مردمِ در خیابانها و در میدانهای اعتراضی پیچید. ازاینرو دعوت مردم به خانهها و تقلیل خواستههای کارگری و تودهای بهمواردِ سخیف و ناعلاجی همچون ارسال بطری آب، و یا طلبِ انجام وظایف فردی – کمونیستی از جنبشهای اعتراضی، چیزی جز به تسلیم واداشتن مردم از وضعیت موجود و بویژه فرار از تعهد و مسئولیتپذیری کمونیستی نیست. خلاصه مشکلِ مردم خوزستان [بمانند دیگر توههای ستمدیده] فقط بیآبی نیست و صدها مشکلِ بهمراتب بالاتر برشانههایشان سنگنی میکند. چند مثالاش این استکه آزادی پوشش نیست؛ بیمارستانها به تعدادِ جمعیتِ جامعه نیست و تاآنجاکه کفاف مراجعه کنندگان را هم نمیدهد؛ کار برای فارغالتحصیلان نیست و در عوض بیش از جمعیتِ جامعه، سلاح و دیگر دم و دستگاههای تفتیش عقاید و کنترل کننده است.
بیگمان همۀ اینها نشان از آن دارد که حکومتمداران بناحقاند و با هیچ صراطی مستقیم نیستند؛ نشان دادهاند که کاربُردِ سلاح یگانه سیاستشانرا شامل میشود و نیز در این چهار دهه نشان دادهاند که با هیچ زبانی بهغیر از زبان زور آشنائی ندارند. متأسفانه بنابه ایرادات و مواردِ چندی، جامعۀ اعتراضی فرصتهای بیشماری را از دست داده و باعث شده است تا حکومت بردوام بماند؛ حکومتی که آمده است منطقۀ پُر از آب و نفت و گاز همچون خوزستان را با بیآبی، بینفتی و بیگازی تبدیل سازد و از قبل آنها سودهای کلانی به جیب بزند.
نتیجه اینکه هیچ راهی بهغیر از سرنگونی نظام نیست؛ هیچ راهی بهغیر از مقابلۀ عملی با ارگانهای حافظ بقای امپریالیستی نیست؛ هیچ راهی بهغیر از حمایتِ عملی و سازماندادن اعتراضات تودههای محروم خوزستان توسط مدافعینِ سازمانیافتۀ کارگری و تودهای و بویژه با برنامۀ کمونیستی نیست. تابهحال دشمنان طبقاتیِ مردم تلاشِ بسیار زیادی کردهاند تا جنبشهای بهحق را پس زنند؛ تلاشِ بسیار زیادی کردهاند تا با سرکوبِ عنان گُسیخته خیابانها را «آرام» کنند؛ امّا خیابانها و دیگر میادینِ طبقاتی – تولیدی علیرغم کاستیهای اعتراضی – مبارزاتی، سرزندهتر و پیگیرتر به مطالبات و درخواستهای سیاسی – اقتصادیشان پای فشردهاند و صاحبان تولیدی و سران حکومت را کلافه کردهاند.
نکته آخر اینکه مردم مطابق با شرایط اعتراضی، شعارها، شیوه و نوع فعالیتی خود را انتخاب و سازمان خواهند داد و بنابراین هرگونه توصیۀ روشهای دلبخواه و آنهم بدونِ حضور در صحنۀ نبرد، برابر با صدمهزدن به جنبشهای اعتراضی است. فراستِ کمونیستی در آن استکه اوضاعِ جامعه و بویژه موقعیت و جایگاهِ خودی را بدُرستی شناخت و از طرح هرگونه شعارهای بیمایه، و نیز از سیاست ریموت کنترلیِ جنبشهای اعتراضی دُوری کرد. چراکه جامعه در انتظارِ و خواستارِ ردپای حامیانِ عملی مردمِ خوزستان، کارگران، زحمتکشان و همۀ قربانیان نظام امپریالیستی در برابر ارگانهای سرکوبگر رژیم جمهوری اسلامی است. ایرادِ بزرگی که دهههاست بر فضای جامعۀ ایران سیطره انداخته و رفع آن منوط به حضورِ کمونیستیست. تنها در اینصورت یعنی با وجود و با دخالتگریهای عملی نیروهای متعلق به انقلاب و بخصوص با قطعِ سلطه و مناسبات امپریالیستیست که کارگران، زحمتکشان و نیز تودههای محروم و ستمدیدۀ خوزستان به خواستها و مطالباتشان دست خواهند یافت.
۲۴ جولای ۲۰۲۱
۲ مرداد ۱۴۰۰
اشتراک در شبکه های اجتماعی:
تگ ها :
خوزستان