رژیم اسلامی با قتل های زیر شکنجه بذر نابودی خود را می کارد
پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۴۰۲
پیمان گلوانی، ۲۴ ساله اهل مهاباد که در تاریخ ۴ تیر از سوی ماموران امنیتی دستگیر و به بازداشتگاه اداره اطلاعات ارومیه منتقل شده بود در اثر شکنجه بازجویان امنیتی در روز ۱۸ تیر جان خود را از دست داد. پیکر زنده یاد پیمان گلوانی در میان خروش خشم و اعتراض مردم مبارز مهاباد به خاک سپرده شد. روز شنبه ۱۷ تیر ۱۴۰۲موسی اسماعیلی اهل روستای پسوه از توابع شهرستان پیرانشهر که در تاریخ ۱۷ اردیبهشت۱۴۰۲ از سوی مزدوران اداره اطلاعات دستگیرشده بود و در بازداشتگاه این نهاد امنیتی بسر می برد، در زیر شکنجه جان خود را از دست داد.همزمان بیدادگاه ضدانقلاب اسلامی توماج صالحی این هنرمند مبارز و مدافع مردمان قعر جامعه را به شش سال وسه ماه حبس محکوم نمود.
کانون نویسندگان ایران در بیانیه ای تحت عنوان “گور آزادیخواهان، گور ازادیخواهی نخواهد شد” که به تاریخ شانزدهم تیرماه انتشار یافت، اعلام کرد: “سرکوبهای حاکمیت همچنان ادامه دارد. پس از قلع و قمع معترضان در خیابان، بازداشتهای گسترده، شکنجه و ارعاب، صدور و اجرای احکام اعدام و حکمفرما کردن آرامشِ گورستانی، حکومت احضار و پرونده سازی، برگزاری دادگاهها پشت درهای بسته و صدور احکام سنگین را سرعت بخشیده است. کانون نویسندگان ایران پیشاپیش اعلام کرد که: “گور آزادیخواهان، گور ازادیخواهی نخواهد شد”.
در گزارشی که دانشجویان دانشگاه علامه با عنوان ” سرهائی که شکسته میشوند و صداهائی که باقی میمانند” نوشته اند ” در طول یک سال گذشته، هیچ روزی در دانشگاه علامه طباطبایی جو آرام حاکم نبوده است. هر چند پیش از این نیز حراست در حیاط دانشگاه با موتور به دنبال دانشجویانی میافتاد که از حجابشان راضی نبود، اما حالا تمام اعمال دانشجویان زیر فشار حراست قرار میگیرد. از شرکت در کلاسها گرفته تا حضور در کتابخانه و سالن غذاخوری”. آنان در ادامه گزارش خود یادآوری کرده اند که “اینجا هیچ چیز آرام نیست و تنها کاری که به نحو احسن انجام میشود، سرکوب است. اما خطاب به آنان چنان که پیش از این نیز گفتهایم تکرار میکنیم : هیچ کس قرار نیست به شما تمکین کند”.
همه این جنایات بیانگر این واقعیت هستند که رژیم جهت ادامه حیاتش راهی جز تکیه بر سرکوب، اعدام و شکنجه ندارد. واقعیت دیگر این است که این ماشین سرکوب دیگر کارائی گذشته را از دست داده است. هم رژیم این را می داند، و هم توده های فرودست جامعه در جریان خیزش های انقلابی، دی ماه ۹۶، آبان ۹۸ و در جریان خیزش انقلابی ژینا نشان دادند که جامعه ایران دیگر جامعه دهه شصت نیست که رژیم بتواند در میان بهت وحیرت همگانی با اعزام هیئت مرگ کشتار زندانیان را راه بیندازد و گورهای بی نام و نشان گروهی برپا کند.این جامعه طی پنج سال گذشته سه خیزش پرشکوه انقلابی و هزاران اعتصاب پرشکوه کارگری و اعتراضات توده ای را تجربه کرده است.این موج خیزش های انقلابی و اعتصابات کارگری و اعتراض های توده ای و رویاروئی شجاعانه زنان و مردان آزادیخواه با تعرض نیروهای سرکوبگر انسجام و روحیه نیروهای سرکوبگر را در هم ریخته است.
سران حکومت اسلامی سرمایه داران از سر درماندگی در این توهم گرفتار آمده اند که گویا بعد از فروکش اعتراض های خیابانی اکنون زمان انتقام گیری از برپاکنندگان خیزش انقلابی فرا رسیده است. این از گورستان تاریخ برآمدگان در این تصور باطل هستند که می توانند با قتل و کشتار سکوت گورستانی حاکم کنند. در زمانی که همه جا، در خیابان، کارخانه، دانشگاه و مدرسه ترس جای خود را به مقاومت و خشم و اعتراض داده، این جنایات اراده کارگران و زحمتکشان و تهیدستان شهری و توده های عاصی از وضعیت موجود برای به زیر کشیدن رژیم اسلامی را متشکل تر می کند.
کارگران و زحمتکشان و زنان و مردان مبارز و آزاده ای که در طول پنج سال اخیر هزاران اعتصاب و اعتراض کارگری و سه خیزش انقلابی را تجربه کرده اند مرعوب این موج قتل و کشتارها نمی شوند. روند پیوند خوردن اعتراضات و اعتصابات کارگران از جمله معلمان و بازنشستگان با جنبش های اعتراضی جاری آغاز شده است. بدون تردید سران رژیم اسلامی شکست سیاست تشدید سرکوب و شکنجه و قتل و اعدام در درون زندانها را در خارج از زندانها مشاهده خواهد کرد. رژیم اسلامی با تداوم موج شکنجه و قتل و اعدام بذر طوفان خشم توده ها، بذر نابودی خود را می کارد.
سخن روز شبکه تلویزیون حزب کمونیست ایران و کومه له