روایتی از وضعیت کارگران زن فروشگاههای زنجیرهای
سه شنبه ۱ اسفند ۱۴۰۲
جهان امروز
زندگی نداریم
شکیبا از صبح بالای چهارپایه، مشغول نظافت و چیدن اجناس جدید است. هیچ قفسهای حتی برای یک ربع نباید خالی بماند. هیچ قفسهای حتی بعد از رفتن مشتری نباید بهم ریخته و نامرتب جلوه کند. تنوع اجناس باید رعایت شود و آنها که موردنظر مدیر فروشگاه است، باید در جای چشمگیری جاسازی شوند. تخطی از این اصول یعنی گرفتن تذکر در نخستین مرحله و بعد هم کم شدن حقوق و شاید هم اخراج در آخرین اشتباه.
از چهارپایه که پایین میآید، دستانش را ستون کمری که صاف نمیشود، میکند. ساعت ۸ صبح کجا و ۱۲ و ربع ظهر کجا؟ تازه بعد از این نوبت انبارگردانی است و در آخر هم باید به مدیر فروشگاه برای حسابرسی کمک کند.
او ۶ سال است که کارگر یکی از هایپرمارکتها است و سابقهاش نسبت به کارگران دیگر فروشگاه بیشتر؛ «خودتان میبینیدکه هیچکدام از بچهها ننشستهاند. همه صبح تا شب سرپاییم؛ یعنی ۸ تا ۹ساعت سرپا و در حال کارکردن هستیم. تمام کارهای مردانه را باید انجام دهیم. مشکلی هم نداریم، اما واقعا نباید از زنها توقع داشته باشند که بار سنگین بلند کنند یا چرخهای پر از جنس را از این طرف به آن طرف بکشانند. ۸۰درصد فروشگاهها همین است؛ چون اگر یک مرد کارگر بیاورند بایددوبرابر ما به او حقوق بدهند که برایشان نمیصرفد، اما ما با دستمزد کمتر همه این کارها را انجام میدهیم. خدا خدا میکنیم که کارگرهای مردی که میآیند، بمانند و نروند.»
شکیبا دیپلمه است. دانشگاه نرفته و بعید است که بخواهد برود. اما اینکه بتواند ۲۰ یا ۳۰سال در سوپرمارکتها دوام بیاورد را هم نمیتواند تصور کند؛ «سخت است. زندگی نداریم. هر هفته نوبت کاریمان عوض میشود. اگر این هفته ۸ تا ۵بعدازظهر نوبتمان است، هفته دیگر ۵ تا ۱۱، ۱۲ شب باید بمانیم. بهترش این است که بگویم تا هر وقت مشتری بیاید باید بمانیم. بعضیهایمان بیمه هستیم اما کف وزارت کار را میگیریم. حقوقمان بین ۲.۵ تا ۳.۵میلیون بیشتر نیست. مگر مدیر فروشگاه شویم که ۴میلیون حقوق به ما بدهند، مزایا نداریم، مرخصی نداریم و عید و تعطیلات هم نداریم. همه فکر میکنند کارگر یعنی آن که در معدن یا کارخانه بزرگ کار میکند؛ درحالیکه ما هم کارگرهای زحمتکشی هستیم که هیچ وقت کسی نخواسته صدای ما را بشنود. وزارت کار هیچ کاری با کارفرمایی که اضافه کار به من نمیدهد و بیشتر از موظفی از من کار میکشد، ندارد. اصلا هیچ قانونی نیست که وظایف کارگرهای فروشگاهها و سوپرمارکتهای بزرگ را تعریف کند. ما در شهرها جلوی چشم همه در حقمان ظلم میشود و کسی نمیبیند؛ وای به حال بقیه کارگرهای زن.» نزدیک نیمهشب است، آخرین مشتری رفته و ۲کارگر زن و مرد مشغول تی کشیدن و ۲نفر دیگر مشغول جمع کردن میز تخفیف هستند. بعضی مواد پروتئینی مانند گوشت فروش نرفتهاند و فردا باید علی آقا و یکی دیگر از خانمها پاسخگو باشند.