رهبران انشعاب، حزب سیاسی جدید با فرهنگ سیاسی نازل و نخنما! (۱)
سه شنبه ۵ بهمن ۱۴۰۰
پویا محمدی
اگر بعد از انشعاب سازمان زحمتکشان از کومهله و حزب کمونیست ایران، تا مقطع کوتاهی عبدالله مهتدی ادعا میکرد که مارکسیست است و مارکسیسم را با جغرافیا تعریف نمیکنند، میتوان «کردستانی» فکر کرد و مارکسیسم بود، اما اکنون بیش از ۲۰ سال است که عبدالله مهتدی و سایر رهبران سازمان زحمتکشان به طور صریح و روشن با انبوهی مصاحبه و نوشته اعلام کردهاند که «کمونیست نیستند»، «مارکسیست نیستند»، «سوسیال دمکراتند»، «حزبی غیرایدوئولوژیک هستند»، «از ایدوئولوژی کمونیستی دست برداشتهاند، آن را مترادف تعصب و افراطیگری، توتالیتاریسیم و یادآور شوروی و چین و کشورهای بلوک شرق میدانند»، «به دنبال برقراری پارلمان و فدرالیسم در کردستان هستند»،…. .
بیش از ۳۰ سال است که نظام سرمایهداری با صرف هزینههای هنگفت و نجومی و نیز از طریق نظریهپردازان و ایدوئولوگهای خود، برنامه و ایدوئولوژی مارکسیستی و کمونیستی را شکست خورده و بانی دیکتاتوری قلمداد میکنند. پس از تحولات سیاسی موسوم به فروپاشی دیوار برلین، در سطح جهانی و منطقهای بسیاری از احزاب و سازمانهایی که تا آن موقع با نام کمونیست فعالیت میکردند، این نام را از روی خود برداشته، از کمونیست بودن خود (با هر درک و عملکردی که داشتند) به طور رسمی اظهار پشیمانی کردند و برای توجیه آن اعلام کردند که از این پس به «دمکراسی» (نظم سیاسی مسلط سرمایه) روی آورده و «سوسیال دمکراتند»، هزاران بار نوشتند و گفتند که از این پس «حزبی مدرن و امروزی هستند»، «حزبی غیرایدوئولوژیک هستند، از ایدوئولوژی و رویکردهای ایدوئولوژیک دست کشیدهاند»، «به طور علمی، به دنیای پیرامونِ خود مینگرند»، «اهل دیالوگ و سازش و فرهنگِ دمکراتیکاند»، و … . بسیاری از نظریهپردازان و به اصطلاح رهبران و سیاستمداران چپ نیز وقتی هم که خواستهاند ظاهراً بر ایدههای چپ و سوسیالیستی تأکید نمایند، از به اصطلاح ضرورت آشتی سوسیالسیم با دمکراسی و آشتی آن با علم و فرهنگ امروزی صحبت کردهاند.(گو اینکه: سوسیالیسم به معنای وسیعترین دمکراسی تاریخ بشر نیست، سوسیالیسم و کمونیسم وسیعترین علم شرایط رهایی طبقۀ کارگر و کل بشریت نیست، سوسیالیسم با دمکراسی و علم منافات دارد!)
بیش از 30 سال قبل و طی چندین سال حزب دمکرات کردستان در تبلیغات رسمی خود، کومهله را نماد افرطیگری و «پول پوتی» مینامید!
بیش از ۱۵۰ سال است که سرمایهداری و اعوان و انصار آن، در دشمنی و ضدیت با کمونیسم و حاکمیت طبقۀ کارگر، با عوامفریبیهای سیستماتیک، کمونیستها را به عنوان متعصب و افراطی و دیکتاتور و نیز سوسیالیسم و کمونیسم را در تضاد با دمکراسی و فرهنگ دمکراتیک، به خورد جامعه میدهند… ! به یک معنا سیستم تبلیغات و مهندسی افکار سرمایهداری و جریانات بورژوایی و ارتجاعی، آکنده از این خزعبلات است.
و اینک پس از ۵۰ سال مبارزۀ انقلابی و کمونیستی توأمان کومهله و حزب کمونیست ایران و پس از تقریباً ۴۰ سال در جایگاه دبیر اول کومهله بودن، حال ابراهیم علیزاده دبیر اول جناح راست در کنگرهای که اخیراً طی آن، انشعابشان را از این حزب و تشکیلات به انجام رساندند، با تأخیر بسیار، خود را به انتهای این صف رسانده و در سخنرانی افتتاحیۀ کنگرهشان به نوعی همان عبارتپردازیها و تئوریهای نخنمای آنان را تکرار میکند. او میگوید:
«به علم نیاز داریم»، «اگر ما علم را به معنای علمی بودن آن به کار نگیریم، نمیتوانیم جامعۀ خود را بشناسیم»، «ای کاش الآن میتوانستیم در کنار آن عکسهای مارکس و انگلس که گذاشتهایم عکس انشتین و استیون هاوکینگ را هم بگذاریم»، «بر اساس درک منحرفانهای که در میان ما باب شده است، علم به طور کلی حذف شده است، فکر کردن حذف شده است، عقیده جای آنها را گرفته است»، «جای فکر کردن و جای بررسیِ علمیِ امورات را ایدوئولوژی گرفته است»، «و این، بلا بر سر ما، آورده است»، «برای تغییر دنیا عقل لازم است، و عقل هم چیزی نیست به غیر از علم و دانش و تجربه»، «چیزی که ما باید برایش تلاش کنیم آشتی دادن مارکسیسم و ایدههای مارکس و سوسیالیسم است با معنای علمیاش با معنای امروزیاش»، «چیزی که به آن مبارزۀ ایدوئولوژیک گفته میشود، از نفس (بنیاد)، منحرفانه است و باید از این به بعد از ادبیات ما حذف شود»، «دانش تعصب نمیآورد، اما ایدوئولوژی تعصب میآورد، ایدوئولوژی خشم و تندی میآورد، تندخویی میآورد، و این، حزب سیاسی را داغان میکند»، «باید خود را از آن فرهنگ دور کنیم، باید حزبی امروزی باشیم».
آن طور که طی چند سال اخیر و در جریان نقد صریح و پیگیر علیه جناح راست و ناسیونالیستی در تشکیلات کومهله و حزب کمونیست به طور مستند نشان داده شده است، این جناح و گرایش سیاسی معین، متأثر از روندهای سیاسی و مبارزاتی و گفتمانهای مربوطه از سوی اپوزیسیون بورژوایی و در اینجا بورژواناسیونالیسم در کردستان، در تجدید نظر و مرزبندی با تاریخ سیاسی و مبانی فکری و برنامهای کومهله و حزب کمونیست و دوری هر چه بیشتر از کمونیسم، شکل گرفته است.
اینان وقتی که از برقراری بدیل سوسیالیستی در ایران و قدرتگیری طبقۀ کارگر و به تبع آن از برقراری حاکمیت شورایی در کردستان ناامید و رویگردان شدهاند، آن طور که خود اعلام کردهاند از ضرورت گرویدن به طیف نیروهای سکولار-دمکرات صحبت کرده و در پی ائتلاف با آنان هستند و در این راستا در کردستان نیز آن طور که خود در قالب «تمثیل ترافیک لایت» اعلام کردهاند، در پی دیالوگ و معامله و توافق استراتژیک با احزاب ناسیونالیست مبنی بر چگونگی ادارۀ جامعۀ کردستان در دورۀ گذار بعد از جمهوری اسلامی و لزوم حاکمیت احزاب بر جامعه در این دورۀ گذار که چیزی جز تبعیت و تمکین به سیاستهای نهاد بورژوایی موسوم به «شورای مدیریت گذار» و شاخۀ کردستانی آن به رهبری عبدالله مهتدی نیست، میباشند. (میدانیم که امروزه همۀ نیروهای اپوزیسیون بورژوایی حتی طیفهایی در چهارچوب رژیم اسلامی هم، خود را دمکرات و سکولار معرفی میکنند).
رهبران جناح راست و در رأس آن ابراهیم علیزاده که مورد نقد و افشای جناح چپ قرار داشتهاند، این نقدها و رویکردهای دفاعی جناح چپ از سیاست و برنامه و اهداف و آرمانهای کمونیستی را مترادف فرهنگ افراطیگری و تعصب و برخوردهای ایدوئولوژیک دانستهاند و در این راستا و به منظور حذف آنان و به عبارت دیگر به منظور توجیه انشعاب خود، به کرات و در اشکال مختلف و در نهایت تحریف و دروغپردازی از ضرورت دوری گرفتن و کنار گذاشتن چنین فرهنگی سخن گفتهاند.
این جناح و گرایش معین از آنجایی که تجربۀ عبدالله مهتدی و سازمان زحمتکشان را دیدهاند، شکلگیری و پروسۀ رشدشان بر بنیاد کتمان و انکار و تحریف و دروغپردازی واقع شده است و تا به حال ظرفیتهای فراوانی از چنین رویکردهای درمانده و مستأصلی و به تبع آن اعمال حذفگرایانه و نیز تهدید رسوای نظامی علیه جناح چپ از خود نشان دادهاند. بسیار مزورانه، مواضع و برنامههای عملی خود را به سطح «یک نظرِ صرف» و یا «یک انتقاد به این و یا آن گوشه از برنامه و سیاستهای رسمی» کومهله و حزب کمونیست تقلیل میدادند و سپس در مقابل نقد و افشای جناح چپ علیه آنان فریاد «وادمکراسی» و «ضرورت دوری از فرهنگ تعصب و جلوگیری از اظهار نظر» و «لزوم علمی برخورد کردن و اتخاذ فرهنگ دمکراتیک» سر میدادند و این همواره یکی از اجزای پروژۀ حذف و تصفیه علیه جناح چپ و کمونیستی بوده است، که کلاً با شکست روبرو شد.
این همه ترویجِ به اصطلاح «دوری از افراطیگری و ایدوئولوژی و تعصب»، در اساس برای جاانداختن سیاستهای غیرکمونیستی و فرهنگ سازی لازم برای آن بوده است. چرا که در واقع و آن طور که جامعۀ بیرون از تشکیلات نیز شاهد است، کسانی که در این تشکیلات فراتر از تعصب و افراطیگری و فرهنگ غیردمکراتیک، به حذف و تصفیۀ سیاسی و دادگاهی کردن و سانسور و حتی ایجاد تشنج و تهدید نظامی هم متوسل شده و میشوند، تنها و تنها خودِ رهبران جناح راست هستند و نه هیچ کس دیگری.
دروغ، سرکوب تشکیلاتی و سپس تهدید و زورگویی، به خوبی به همگان نشان داده است که چه جریان و سازمانی متأسفانه با نام کومهله و با همان ظرفیتها و سنخیتِ سازمان زحمتکشان، پای به عرصۀ وجود گذاشته است. به متن نامۀ جمال بزرگپور از دبیرخانۀ جناح راست در کردستان و تهدیدات وی علیه بخشی از کادرهای سرشناس و رهبری جناح چپ حزب کمونیست ایران و کومهله نگاه کنید، به فحشنامه و ادبیات نازل و غیراجتماعی و اتهام زدنهای بی پایه و اساس حسن رحمانپناه جانشین ابراهیم علیزاده نگاه کنید،اینان خودشان به خوبی نشان دادهاند که پدیدهای کاملاً جدا از کومهله و از کمونیسم و فرهنگ و عملکرد کمونیستی هستند.
در واقع یک حزب سیاسی «جدید» با این ادبیات و فرهنگ سیاسی نازل، به صف نیروهای اپوزیسیون جمهوری اسلامی اضافه شده است. حزبی که همسنگران دیروزش را تهدید جانی میکند، حزبی که با تحریف و نیز حمله به تاریخ و سنتهای پیشرو و انقلابی حزب کمونیست ایران و کومهله، جریان کمونیسم کارگری را به «خالی کردن صندوقهای خزانهداری کومهله در هنگام جدایی» متهم میکند، حزبی که معاونِ دبیر اولش -با نظارت و معماری همان دبیر اول- آشکارا فحاشی میکند، بدون اینکه در قبال این سکاندالهای سیاسی خود را ملزم بدانند از تودههای مردم معذرت خواهی کنند. بیدلیل نیست که به سرعت تا این لحظه نیروهای چپ و کمونیستی و فعالین و شخصیتهای مبارز و کمونیست در ایران و کردستان و نیز در کردستان عراق آنها را طرد و مورد اعتراض و محکومیت قرار داده و میدهند و در مقابل، ناسیونالیستها و عناصر ضدکمونیست و مرتجع در کردستان، به استقبال و حمایتشان شتافتهاند. این کنگرۀ انشعاب و حوادث پیرامون آن یک بار دیگر به خوبی نشان داد که هر آینه به راست چرخیدن و انشعابشان از کومهله و حزب کمونیست، چه نگرانیها و مخاطراتی برای جامعه و نیز چه رسواییهایی را برای عاملین آن به بار خواهد آورد.
و از همه دردآورتر اینکه حزبی که همۀ این اعمال و سیاستهای غیرکمونیستی و نیز مصاحبههای مربوطۀ آکنده از دروغ و فریب و فحاشی و اسکاندالهای خود را با کلیپهایی از تصاویر رفقای کمونیستِ جانباختۀ کومهله و حزب کمونیست و سرودهای انقلابی کومهله، در هم آمیخته و به ناحق به عنوان اعتبار برای خود از آنها سوءاستفاده میکند!
چنین سازمان جدیدی با چنین عملکردی، چند سال است که در پوشش کومهله و حزب کمونیست در صدد تصرف سیاسی کامل کومهله بودند، اما تا این لحظه سر از بیرون از آن و بیرون از دیگر نیروهای چپ و کمونیست در ایران و منطقه درآوردهاند! جالب است یادآوری کرد که طی سالهای اخیر، از ابراهیم علیزاده در مصاحبههای رسمیاش و برای جا انداختن و ترویج سیاست و فرهنگ راستگرایانهای که طی چند سال اخیر نمایندگیاش را بر عهده داشته و دارد میشنیدیم که مدام میگفت:
«چپ و راستی وجود ندارد، توهم است، فرهنگِ منحرف است، ما به علم نیاز داریم، به این نیاز داریم که به جامعهشناسی علمی، به تاریخشناسی علمی و به اقتصادشناسی علمی مسلح باشیم. چرا؟ برای اینکه به یک سازمان درخودبسته و دگم تبدیل نشویم، به اسلحۀ پرورش سیاسی و هوشیاری سیاسی، به انساندوستی و به اخلاق نیاز داریم»، «ما اگر بگوییم سوسیالیسم را میخواهیم، سوسیالیسم، برابری، فلان؛ مردم به ما میگویند بیزحمت سرمان را درد نیاورید، ما آن را در شوروی دیدهایم، الآن در چین میبینیم، آن را در کوبا دیدهایم، با آن، چیزِمان نکنید!»، «کادر کومهله افراطی و متعصب، تندرو و ماجراجو نیست، راستگو است، نجیب و مؤدب است، عاشق زندگی و طبیعت است، انساندوست است، سوسیالیسم را مانند علم زمانه یاد میگیرد نه مانند مشتی فرمول که روزی از روزها در جایی شنیده و یا خوانده باشد. کمونیسم افراطیگری نیست»، «ما با احتیاط به خودمان میگوییم مارکسیست، به خاطر اینکه کلاً در تاریخ ۱۵۰ سال اخیر مارکس به عنوان یک نفر جایگاه و موقعیت ویژهای پیدا کرده است نه به خاطر اینکه قرآنی دارد به نام کاپیتال. بگذار مارکسیسم هم نگوییم، بلکه بگوییم علم، بگوییم جامعه شناسی علمی، بگوییم تاریخ شناسی علمی، بگوییم سوسیالیسم علمی»، «باید فرهنگ نوین و امروزی داشته باشیم». و بسیار ندامتگویی و مهملات دیگری از این دست! (که فایل صوتی و تصویری همۀ آنها موجود است و قبلاً به کرات به طور مفصل به نقد هر یک از آنها پرداخته شده است).
او در حالی از انساندوستی، راستگویی و اخلاق دم میزند، که در یک نمونه، جامعۀ سیاسی با چشم خود دید که چه رفتار غیرانسانی و غیراخلاقیای در حق رفقا و همسنگران دیرین خود و از طریق معاونین و مأموران دبیرخانهاش در اردوگاه، به انجام رسانده و میرساند.
یکی دیگر از اجزای پروژۀ حذف و نیز انشعاب رهبری جناح راست، این بوده است که منشاء و نیز همۀ جوانب آن به اصطلاح فرهنگی که موعظۀ دوری و پرهیز از آن را سر داده و میدادند، به کمونیسم کارگری ربط داده و ضمن نفرت و کینهجویی و خصومت علیه کمونیسم کارگری، تاریخ کومهله و حزب کمونیست را مورد نفرت قرار داده و از آن تبری میجویند.
یک فاکت غیرقابل انکار از وجود و تحرک ناسیونالیسم در تشکیلات ما همواره این بوده است که ابتدا کمونیسم کارگری و نیز تاریخ آن در تشکیلات را مورد حمله قرار داده، سپس حملات خود را متوجه حزب کمونیست ایران کرده و سپس در مرحلۀ بعد به خودِ کمونیسم و ایدوئولوژی کمونیستی حملهور شده است. تجربۀ انشعاب سازمان زحمتکشان، انشعاب روند موسوم به فراکسیون و نیز انشعاب اخیر جناح راست، به خوبی نمایانگر این فاکت است.
کاری که سالها قبل عبدالله مهتدی و سپس فراکسیون با کومهله و حزب کمونیست انجام دادند، امروزه گرایش راست و منشعبین سال ۲۰۲۲ یعنی ابراهیم علیزاده و رحمانپناه و بزرگپورها، همان را علیه کومهله و حزب کمونیست و رهبران آن تکرار میکنند. یکی از دلایلی که باعث شد مدتی قبل رهبری جناح راست به طور رسمی و در تضاد با اساسنامه و مصوبات و تصمیم کنگره و پلنومهای کمیته مرکزی و حتی در تضاد با تمامی مواضع شخصی و سیاسی خود (طی دوران تقریباً ۱۳ سال) در مورد فراکسیون موسوم به فعالیت به نام کومهله، خود را مجبور دیدند که اعلام کنند تصمیم اتخاذ شدۀ کومهله و حزب کمونیست در مورد این فراکسیون اشتباه بوده، از آن ابراز پشیمانی کردند و از آنها دعوت کردند به ایشان بپیوندند؛ علاوه بر پیوستن سیاسی و فکری به آنها، این بود که بلکه انشعاب ۱۳ سال قبل فراکسیون را هم مانند اختلافات سیاسی و برنامهای خود انکار و کتمان کنند تا که از این طریق بتوانند سرنوشت کاملاً مشابهی که در انتظار خودشان است مبنی بر انشعاب عملیشان و رسمیت دادن به چنین انشعابی از سوی رهبری حزب کمونیست را هم انکار و کتمان کرده باشند.
اکنون رهبری حزب کمونیست هم با صدور بیانیهای انشعاب جناح راست را به طور رسمی اعلام نموده است. اما جناح راست این را قبول ندارد و میگوید رهبری حزب است که انشعاب کرده است. این ادعای آنان همانقدر فکاهی است که مثلاً سالها قبل رهبری فراکسیون اعلام مینمودند که آنها انشعاب نکردهاند، بلکه رهبری حزب و کومهله است که انشعاب کرده است!
به واقع که تاریخ در مورد جریان راست و ناسیونالیست در کومهله، نه یک بار و دو بار، بلکه مدام تکرار میشود و همیشه نیز به صورت کمدی!
ادامه دارد.
۵ بهمن ۱۴۰۰
۲۵ ژانویه ٢٠٢٢
اشتراک در شبکه های اجتماعی:
تگ ها :
انشعاب