رفع ستم ملی در کردستان و ضرورت تقویت آلترناتیو سوسیالیستی
شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
ناصر زمانی
مارکسیسم در مانیفست کمونیست بر این اصل پایه ای تاکید کرده که تاریخ جوامع، تاریخ مبارزات طبقاتی است و به بیانی دیگر طبقه بورژوا و طبقه کارگر در کشمکش های مبارزاتی خود دو تاریخ، دو افق و دو استراتژی را رقم زده اند، به این معنا که تاریخ چیزی جز محصول مبارزه طبقاتی بین طبقه استثمارگر و استثمارشونده نیست. جامعه کردستان و مناطق کُردنشین به مانند سایر نقاط جهان و مشخصن در ایران در دل کشمکش های مبارزاتِ طبقاتی دارای طبقه سرمایه دار و طبقه کارگر است. ستم طبقاتی و ستم ملی در مناطق کُردنشین چه در دوران سلطنت پادشاهی و یا حداقل از سال های بعد از قیام ۵۷ و به قدرت رسیدن حاکمیت سرمایه داری اسلامی ایران مقولات تازه ای نیست. با توجه به تضادهای اجتماعی، اقتصادی و تعمیق هر روزه شکاف های طبقاتی توسط حاکمیت سرمایه داری رژیم اسلامی شرایط اسفباری را بر مردم کردستان تحمیل کرده و علاوه بر ستم طبقاتی، ستم ملی، با سرکوب سیستماتیک و تاریخی بر مردم این مناطق شرایط اسفبار سیاسی و اقتصادی را بر جمعیت میلیونی کارگران و اقشار فرودست جامعه کارگری تحمیل کرده است. به عبارت دیگر ملیتاریزه کردن و موج سرکوب های وحشیانه، زندانی کردن و اعدام ها از سوی هر دو رژیم سلطنت پادشاهی پهلوی و رژیم جمهوری اسلامی ایران تاریخ خونینی را به ثبت رسانده است.
جامعه کردستان در مقایسه با دیگر مناطق ایران تاریخن تحزب یافته تر است. بر همین اساس احزاب و گروهبندی های سیاسی منافع طبقاتی خود را نمایندگی می کنند. دور از انتظار نیست که با وجود ستم ملی و طبقاتی این تحزب یافتگی در میان جامعه از پایه های اجتماعی خود برخوردار باشند، به این معنا که این تحزب یافتگی در قامت احزاب و سازمان های مختلف در ایجاد بلوک بندی های سیاسی واقعیت انکارناپذیر است. بر همین اساس در آمیختگی ستم طبقاتی همراه با ستم ملی نشان میدهد بدیل و یا آلترناتیو سیاسی و اقتصادی از طرف احزاب و سازمان های موجود در کردستان بر اساس استراتژی و برنامه برگرفته از خواست طبقاتی خود در آینده بعد از سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی، به عنوان بدیل سیاسی برای بدست گرفتن قدرت سیاسی پیش پای مردم کردستان قرار خواهند داد. به این معنا که تاریخ تقابل گرایشهای سیاسی واجتماعی و به تبع آن تاریخ کشمکش های مبارزاتی، عروج و افول احزاب سیاسی در کردستان حول تقابل ناسیونالیسم و سوسیالیسم بعنوان دو افق و آرمان، در گرایش های اصلی موجود در جامعه کردستان واقعیت عینی دارد. اگرچه ستم ملی در کردستان و مناطق کُردنشین یکی از دلایل اصلی وجود احزاب بورژوا ناسیونالیست در کردستان است، اما ماهیتن از نظر سیاسی مشکلات مردم کردستان را تنها و تنها بر محور خواستگاه ستم ملی قلمداد می کنند نه از خواستگاه مناسبات نظام سرمایه داری، و همین امر راه حل های که برای رفع ستم ملی ارائه میدهند نه تنها در راستای رفع این ستم نیست بلکه تلاش دارند با شعار و دست واژهایی ازجمله فدرالیسم و پارلمانتاریسم و محدود کردن خواست مردم کردستان برای رهایی از ستم ملی، صرفن به آموزش زبان مادری و پوشیدن لباس و غیره این ستم را به مانند استخوانِ لایه زخم بر مردم کردستان تحمیل کنند. در واقع فدرالیسم پاسخی برای پایان دادن به ستم ملی نیست . تصوری که توسط احزاب بورژوا ناسیونالیست و مدافعین فدرالیسم القاء می شود، دال بر اینکه فدرالیسم موجب گسترش آزادی ها و کاهش تبعیض در جامعه می شود. باید گفت این یک تصور کاذب است. فدرالیسم نه تنها موجب گسترش آزادی ها و کاهش تبعیض نمی گردد، بلکه ماهیتن موجبات شکل گیری و بازتولید ستم طبقاتی و مناسبات سرمایه داری در جامعه را ادامه خواهد داد. بر همین اساس ارائه آلترناتیو و یا بدیل سیاسی بعد از سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی یکی از کلیدی ترین مباحثی است که نقش احزاب و جریانات چپ و کمونیست، جنبش کارگری و دیگر جنبش های اجتماعی پیشرو همگام در جواب دادن به این نیاز تاریخی را به یکی از مقوله های حائز اهمیت در به خط کردن و تقویت جنبش کمونیستی و کارگری در کردستان و مناطق کُردنشین تبدیل کرده است. از این زاویه به باور من آن احزاب و جریاناتی که میتوانند به هر درجه ای از یک خط سیاسی روشن، و انقلابی گری را با اتکاء به مبارزات طبقاتی متکی کنند و نیاز جامعه را با اتکاء به منافع مبارزات طبقاتی کارگران و اقشار فرودست جامعه دنبال کنند به همان انداز می توانند در پایان دادن به ستم طبقاتی و الزامن ستم ملی نقش تاریخی خود را ایفا خواهند کرد.
اگرچه احزاب بورژوا ناسیونالیست سالها تلاش کرده اند منکر وجود طبقه کارگر در کردستان و مناطق کُردنشین باشند و خواست مردم را صرفن در ستم ملی محدود می کنند، اما واقعیت اینست که از نظر ما کمونیست ها هم ستم طبقاتی و هم ستم ملی ریشه در تاریخ مادی جامعه دارد و پاسخی که به آنها داده میشود نیز متکی به سنت ها و گرایشات اجتماعی است که با رویکردهای مختلف افق خود را در مقابل جامعه قرار میدهند. از اینرو وجود احزاب سیاسی ابزار گرایشات ،افق های اجتماعی و طبقاتی برای سازمانیابی و به میدان آوردن نیروی طبقه خود و حاکم کردن آن بر کل جامعه است. بر همین اساس میتوان گفت ناسیونالیسم، لیبرالیسم و رفرمیسم از جمله افق های موجود تاریخی بورژوایی در جوامع سرمایه داری است، همانگونه که سوسیالیسم نیز یک افق و گرایش اجتماعی موجود کارگری در این جوامع است. بدون شک خواست بورژوازی کُرد شریک شدن در قدرت است و منافع آنها در پایه ای ترین پارامترهای اساسی خود با منافع سرمایه داری در ایران گره خورده است. به این معنا که سرمایه دار کُرد نیز از بازار کار ارزان و اشباع از توده های وسیع کارگران بیکاری که آماده است برای نجات از گرسنگی به هر قیمت و تحت هر شرایطی تن بکار بدهد، بهره می برد. به بیانی دقیق تر احزاب بورژوا ناسیونالیست حافظ مناسبات سرمایه داری و حاکمیت ارزش در مناسبات تولید و باز تولید اجتماعی را یک ضرورت در سپهر برنامه های اقتصادی خود میدانند. در واقع پدیده کولبری و سوختبری که حتا به عنوان یک شغل متعارف در جهان امروزی قابل تعریف نیست، در شهرهای مرزی کردستان و مناطق کُردنشین تنها یکی از بارزترین پدیده بردگی است که ارزش سود سرشار از تمام دست رنج کولبران را به جیب طبقه بورژوازی کُرد سرازیر می کند. اگر بر این باور باشیم که تاریخ مبارزات مردم کردستان به دلیل تحزب یافتگی، تقابل افق های اجتماعی و طبقاتی از کانال احزاب، سازمان ها و تشکلات سیاسی موجود در جامعه است، پس تلاش برای روشن شدن هرچه بیشتر صف بندی های سیاسی در کردستان کمک میکند تا تمایز بین ناسیونالیسم و سوسیالیسم در فضای سیاسی ایران در کمک به گفتمان سازی و روشن شدن واقعیت ها در بعد از سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی، انتخاب سیاسی را برای میلیونها مردم کردستان در یک فضای سیاسی آگاهانه تر انتخاب واقعی تری را پیش پای مردم کارگر و مزدبگیر جامعه قرار دهد. به بیانی دیگر صف بندی های سیاسی و اجتماعی در منطق مبارزاتی مردم مناطق کُردنشین در استراتژی، برنامه و افق سیاسی احزاب و تشکلات فعال موجود در جامعه در این چهار چوب تعیین میشوند.
اگر بر این باور باشیم که تکامل آگاهی طبقاتی برای طبقه کارگر روندی است که از طریق یک مسیر تاریخی طولانی و پیچیده اتفاق میافتد که کارگران به درک ضرورت سازمانیابی خود پی می برند. این ضرورت اتفاقی و لحظه ای نیستند، بلکه ریشه در واقعیات بنیادی دوران معاصر دارند. اینها نتایج جانبی و اجتناب ناپذیر این واقعیت هستند که چشم انداز هژمونی اقتصادی و سیاسی طبقه کارگر در بدست گرفتن قدرت سیاسی در سطح ماکرو روز به روز و به بیشتر خود را نشان داده و جامعه ایران در حال تغییر و تحولاتی است که این سوال را پیش پای ما قرار میدهد آیا صرفن رفع ستم ملی بهبودی شرایط زندگی مردم در کردستان و مناطق کردنشین را به ارمغان خواهد آورد؟ از طرف دیگر چقدر میتوانیم پرچـم مبارزاتی طبقه کارگر و مزدبگیران جامعه را در مبارزات طبقاتی، بـه پرچـم تـوده های وسـیع کارگران و اقشار فرودست جامعه برای پایان دادن به هر نوع ستمی تبدیـل کنیم؟
با آگاهی بر این امر که جامعه کردستان بر بستر وجود ستمگری ملی و وجود گرایش ناسیونالیستی در جامعه، احزاب ناسیونالیستی به حیات و فعالیت خود ادامه می دهند. اعمال ستمگری ملی بر مردم کردستان و تداوم سیاست های شووینیستی و سرکوبگرانه جمهوری اسلامی کماکان زمینه ی ظرفیت هایی را برای حضور بلوک راست احزاب و سازمان های ناسیونالیستی در صحنه ی سیاسی کردستان حفظ کرده است. اما یک واقعیت را نیز باید برای مردم کردستان پُرواضح بدون اما و اگر روشن کرد که رفع ستم ملی به معنی بهبودی در شرایط زندگی توده وسیعی از مردم کردستان نیست. رفع ستم ملی به معنی از میان رفتن استثمار انسان به دست انسان نیست، به معنی رفع ستم بر زنان، آزادی بیان و تشکل و اعتصاب برای کاهش ساعات کار میلیون ها کارگر یا بیمه بیکاری برای کارگران بیکار جامعه کردستان نیست. با آگاهی بر این امر که بورژوازی کُرد چه در داخل کردستان چه در سطح تحزب یافتگی و ساختار احزاب و سازمان ها به عنوان اپوزیسیون سیاسی، بنا به ماهیت طبقاتی در چشم انداز به دست گرفتن قدرت سیاسی، نه تنها نمیتواند در قبال خواست کارگران و توده های فرودست و ستمدیده جامعه جوابگو باشد بلکه احزاب بورژوا- ناسیونالیست بر متن همین ماهیت طبقاتی در برابر تحقق خواست و مطالبات نیروی محرکه واقعی جنبش کمونیستی و کارگری و تحقق خواسته های طبقه کارگر کردستان خواهند ایستاد. از طرف دیگر این احزاب با اتکا به استراتژی و ماهیت طبقاتی شان برای تقسیم قدرت از بالا بر سر مردم تلاش خود را خواهند کرد که از دخالت مستقیم مردم از لایه های پایین جامعه در تعین سرنوشت خود، در به دست گرفتن قدرت سیاسی در کردستان ممانعت خواهند کرد، بارزترین نمونه تجربه سال ها حکومت اقلیم کردستان عراق، مهر تاییدی بر این واقعیت انکار ناپذیر است.
نباید فراموش کرد کمونیست ها تجارب قابل اتکایی را در طول تاریخ جنبش کمونیستی در کردستان به ثبت رسانده اند. تشکیل بنکه های مردمی محلات و نقش موثر کادرهای خوشنام و صاحب اتوریته کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران در میان توده های وسیع مردم زحمتکش، کماکان زبان زده خاص و عام است. بارزترین و قابل اتکاء ترین نمونه در سازمانیابی و متشکل کردن نیروهای مردمی در سرنوشت خود، در راستای دفاع از منافع کارگران و اقشار فرودست جامعه در بدست گرفتن قدرت سیاسی و دخیل نمودن این هژمونی در دل جامعه، تجربه تاریخی در سال های اول بعد از قیام ۱۳۵۷ در کردستان و پروسه شکل گیری بنکه ها، تشکیل جمعیت «دفاع از آزادی و انقلاب» در کردستان یکی از نقاط عطف تاریخی است که با تمام کمبودهایش میتوان به عنوان یکی از ارزنده ترین تجربیات در فرادی سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی به کار گرفته شود. از اینرو جنبش کمونیستی و کارگری لازم است در پشتیبانی از مردم انقلابی کردستان و توده های وسیع کارگری در یک دوره گذار در بعد از سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی در افشای استراتژی احزاب بورژوا- ناسیونالیست در کردستان، و با درس گرفتن از تجربه ارزنده و انقلابی تشکیل شوراها و بنکه های محلات شهر سنندج، ابزاری قابل اتکاء در دخالت مستقیم آنها در اداره جامعه را تامین نمایند. نباید فراموش کرد که ارتباط و همبستگی متحدانه مردم شهر سنندج و دیگر شهرهای اطراف قدرت مردمی را در همکاری و همیاری در اداره ی جامعه در آن شرایط سخت، در اداره محلات، رسیدگی به امورات روزانه مردم نقش قابل توجهی داشتند. انگیزه ی متشکل شدن و خود سازمانیابی در دل جامعه را صد چندان کرده بود. در اداره جامعه این بنکه ها از پشتیبانی کامل مردم و خانواده ها در محلات برخوردار بودند و شرایطی فراهم شده بود که عملن مردم در سازمانیابی اداره و امور محلات، امنیت همه فعل و انفعالات که ربط مستقیم به سرنوشت و امنیت و شرایط زندگی آنها داشت دخیل بودند تا جاییکه تعلقات سیاسی، زبانی، ملی، مذهبی یا غیر مذهبی کسی مورد تفتیش قرار نمیگرفت. میدانیم سازمانیابی و مدیریت بنکه ها در سطح شهر سنندج، تحت رهبری شورای بنکه ها توسط فعالین کمونیست، پیشرو و رادیکال و خوشنامی پیش برده می شد که از اتوریته و قدرت سازماندهی برخوردار بودند، کما اینکه در آواخر فروردین ۱۳۵۹ سازماندهی مردمی از طریق بنکه ها از طریق کومه له، شرکت و فعالیت دختران و زنان، پیر و جوان در سطحی گسترده یکی از نقطه عطف های تاریخی جنبش کمونیستی در کردستان است. با اتکاء به نیروهای مردمی و تودهای زحمتکش و فرودست جامعه و همچنین مبارزین کمونیست و خوشنامی که از اتوریته مردمی در امر سازماندهی برخوردار بودند و همچنین کسانی که بعدها در کومه له از خوشنام ترین انسان های مبارز در دل تودهای زحمتکش مطرح شدند تجارب ارزنده ای را بدست داده که از آنها باید درس گرفت. در همین بنکه ها قدرت نیروهای مردمی در مبارزه با جریانات ارتجاعی و مذهبی امثال مکتبی های همچون احمد مفتی زاده ها نقش کلیدی و موثری داشت. سازمانیابی مردمی در شوراها و بنکه ها توانسته بود در برابر اقدامات، تاکتیک ها و سیاست های اتخاذ شده حزب دمکرات کردستان ایران به عنوان یک حزب نماینده بورژوا ناسیونالیستی سنتی راست در کردستان، از جمله لبیک گفتن به خمینی و دفاع این حزب از تعرض فئودال ها به دهقانان و مردم زحمتکش روستاها، دفاع این حزب از مرتجعین مذهبی و شیوخ محلی، تلاش زیاد این حزب در جهت سازش با دولت بازرگان بدون حضور خود مردم و از بالای سر جامعه در تقابل این حزب با خواست جنبش انقلابی و رادیکال مردم کردستان، تمایل و اعلام آمادگی برای همکاری با ارتش و هدایت آن برای ورود به شهر سنندج، قد علم کند و آن اقدامات حزب دمکرات، توسط کمونیست ها و فعالین رادیکال در آن دوره تاریخی و بطور مشخص کومه له مورد افشا قرار گیرد.
امروز ما با احزاب و سازمان های بورژوا ناسیونالیست به مراتب بیشتری از گذشته در کردستان روبرو هستیم. به خوبی پُر واضح است که عملکرد و استراتژی احزاب ناسیونالیست و مذهبی نه تنها با خواست مردم زحمتکش و توده های فرودست جامعه همخوانی ندارد بلکه اتخاذ بدیل سیاسی با شعار فدرالیسم و پارلمانتاریسم توسط این احزب، خود به یکی از موانع اصلی در پیش برد امر مبارزاتی در تقابل استراتژی بلوک سوسیالیستی و بلوک راست ناسیونالیستی در کردستان است. کما اینکه بارها کومه له بر ساختار حاکمیت شورایی در کردستان تاکید نموده است و با توجه به تجارب اشاره شده در همین نوشته امر سازمانیابی توده های محروم و فرودست جامعه در پراتیک انقلابی مردم کردستان نه تنها یک امر مبارزاتی برگرفته از سنت های مبارزاتی و جنبش انقلابی در دل جامعه است، بلکه کومه له به عنوان یک جریان کمونیستی نقش ارزنده ای در این تاریخ پُرافتخار را به ثبت رسانده است. بر همین مبنا نه تنها در بر راه انداختن یک جنبش شورایی توسط توده های مردم برای دخالت مستقیم در سرنوشت سیاسی خود در راستای ایجاد نهادهای اعمال حاکمیت توسط شوراها، تمام نیرو و پتانسیل مبارزاتی خود را به کار می اندازند، همچنان ما نیز بر این باوریم، حضور و مشارکت احزاب سیاسی در حاکمیت سیاسی در کردستان نه تنها با نسخه های از قبل تعیین شده در توافق با احزاب سیاسی در کرستان بدون حضور آنها مهر باطل می خورد، بلکه حضور و مشارکت احزاب سیاسی در حاکمیت سیاسی تنها و تنها از طریق مکانیسم حاکمیت شورایی رسمیت و تحقق پیدا خواهد کرد. از طرف دیگر اگر بر این باوریم که اکثریت جامعه ی کردستان مردم کارگر و زحمتکش هستند، در این صورت پاسخ به مطالبات و منافع طبقاتی آنان، پاسخ به وحدت طلبی آنان و حتی فراتر از جامعه کردستان و در بعد سراسری پاسخ به وظایفی که در مقابل جنبش کارگری، فعالین سوسیالیست جنبش های رادیکال اجتماعی، احزاب و سازمان هایی که خود را با سوخت و ساز طبقه ی کارگر معرفی می کنند، تنها میتواند در بستر فراهم ساختن ملزومات حرکت برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و تحقق بدیل سوسیالیستی باشد واین امر تنها می تواند در بستر تلاش و کوشش جهت ایجاد یک بلوک سوسیالیستی قدرتمند در جامعه صورت گیرد.
اگر بپذیریم امروز جامعه کردستان به مراتب بیش از گذشته طبقاتی شده و طبقه کارگر کردستان و مناطق کُردنشین به خاطر منافع مشترک طبقاتی با کارگران ایران و همچنین به دلیل حلقه های ارتباطی خود که پیشروان و فعالین کارگری در آن نقش اساسی داشته اند، نشان دادند که مبارزات طبقه کارگر و رهبری این طبقه برای بدست گرفتن قدرت سیاسی تنها راه مبارزاتی برای پایان دادن به هر نوع ستمی است. باید گفت کارگران محیط کار در کردستان و فعالین کارگری بارها اعلام کرده اند که کارگران کردستان منافعی جدا از منافع عمومی طبقه کارگرو مردم تحت ستم ایران ندارند. راهپیمایی روز جهانی کارگر در شهرهای کردستان و مشخصن در شهر سنندج با توجه به موج سرکوب ها، تاریخن بهای خود را داده است و خود این واقعیت مهر تائیدی است بر این واقعیت انکار ناپذیر، که تنها آلترناتیو موجود در کردستان مبارزه طبقاتی کارگران در تقابل با نظام سرمایه داری و در جهت ضرورت سیاسی تقویت آلترناتیو سوسیالیستی تنها راه حل برای پایان دادن به ستم ملی است. همکاری احزاب چپ و کمونیست یکی از مولفه های مهم این پاسخ به شرایط متحول جامعه است و از این زاویه ضرورت تقویت شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست در کردستان در همگام شدن با جنبش کارگری و دیگر جنبش های اجتماعی پیشرو و گره زدن آن به مبارزات طبقه کارگر در سطح سراسری یکی از کلیدی ترین و موثرتری اقداماتی است که میتواند به شکل گیری و تقویت آلترناتیو سوسیالیستی و فراهم نمودن زمینه های بدست گرفتن قدرت سیاسی از لایه های پایین جامعه توسط توده های وسیع مردمی و مشخصن طبقه کارگر در پروسه سرنگونی انقلابی رژیم سرمایه داری ایران را فراهم آورد.
اول اردیبهشت ۱۴۰۳