جمعه ۳ فروردین ۱۴۰۳ | 22 - 03 - 2024

Communist party of iran

دیپلماسی سرگردان “مرکز همکاری احزاب کردستان ایران”


هلمت احمدیان

 اخیرا دو نفر از سران احزاب کردستانی، آقایان عبدالله مهتدی و خالد عزیزی در مصاحبه های تلویزیونی (لینک در پایین) بر بستر “دوره گذار” از ضرورت فعال کردن “دیپلماسی”، سرنوشت مذاکره با رژیم جمهوری اسلامی، ضرورت وحدت درونی نیروهای این مرکز و نیروی مسلح مشترک و … سخن گفته اند که روی همرفته نشان از ناخشنودیشان از روند مذاکرات با رژیم و امید بستن چند باره به نیروهای امپریالیستی دارد. از آنجا که وجهه اصلی سیاست این نیروها برای “حل مسئله ملی” نگاه و تکیه بر قدرت ها از بالا و سهم خواهی در این فرایند است، نوسان آنها بین مراکز قدرت، یعنی رژیم ایران از یک طرف و قدرت های امپریالیستی از طرف دیگر، امری است که سردرگمی استراتژیک این نیروها را بخوبی نشان می دهد و چرخش ها و اولویت های سیاسی آنها را به سادگی مانند “پاندول ساعت” از یک سو به سوی دیگر می برد.

به اختصار پارامترهایی که این چرخش ها را برای این نیروها ضروری می سازد اشاراتی می کنیم.


جایگاه دیپلماسی

ماهیت و رویکرد طبقاتی نیروهای ناسیونالیست مهمترین عنصر تعیین کننده رویکرد آنها و به ویژه در اتخاذ سیاست هاست. دیپلماسی مشخصا در مصاحبه های اخیر این آقایان معنای مشخص و کنکرتی دارد و آنهم امید بستن دوباره به آمریکا و دیگر قدرت های امپریالیستی به منظور سهیم شدن در قدرت بر بستر دخالت های این قدرت ها برای “گذر” از جمهوری اسلامی است. الگوی این نیروها کردستان عراق است بدون اینکه به این واقعیت توجه کنند که عملی کردن این الگو قابل کپی کردن برای ایران نیست. این مرکز با وجود اینکه خود را “کردستانی” تعریف کرده، کوشیده با نیروهای پان ایرانیست و ناسیونالیست در بخش های دیگر ایران هم خود را هماهنگ نشان دهد برای اینکه مقبولیت خود را برای ایفای این نقش و به عنوان گزینه ای برای “ایران فدرال” فردا بیشتر نشان دهد. اما همه این محاسبات با آنکه بارها از طرف این نیروها تجربه شده غلط از آب در آمده چرا که از این موضوع کلیدی غافل بوده اند که “رژیم چنجی” در دستور کار آمریکا و متحدینش نیست و اگر از طرف بعضی از مقامات آمریکایی در این رابطه به بازی گرفته می شوند، تنها به منظور بهره برداری از آنها به عنوان اهرم فشاری به رژیم ایران برای “رام شدن” است. بازی با کارت “دیپلماسی” از این جهت در مصاحبه های اخیر آقایان مهندی و عزیزی دوباره پررنگ شده است چون دخیل بستن شان در یکی دو سه سال اخیر به مذاکره (دیپلماسی) با رژیم جمهوری اسلامی به جایی نرسید.


مذاکره با رژیم

خالد عزیزی مشخص و صریح و مهتدی پاکتی در مصاحبه های اخیرشان از سه دور مذاکره نیروهای مرکز همکاری در اربیل و نروژ (با میانجیگری نورف) صحبت می کنند و اعتراف می کنند که این دیدارها به نتیجه ای نرسیده است. سنت مذاکره با رژیم در سال 58 و هنگامی که “جنبش مقاومت کردستان” عقب نشینی های چشمگیری را بر نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی تحمیل کرده بود، توجیه نیروهای ناسیونالیست کرد برای استفاده از این “کارت” است که هر وقت و به هر شکلی “مجارند” دور از چشم مردم آن را برای به دست آوردن “امتیازاتی” بکار برند و این سیاست تنها به دور اخیر برنمی گردد. حزب دمکرات دو دبیر اول خود یعنی قاسلمو و شرفکندی را در دام مذاکره رژیم از دست داد ولی از این دو نمونه تلخ درس نگرفت، چون استراتژی این حزب بر این پایه استوار است. آنچه دور اخیر مذاکرات پنهانی نیروهای “مرکز همکاری احزاب کردستان ایران” را از دور قبل متفاوت می سازد این است که این بار نه اقدام فقط یک نیرو، بلکه شرکت هر چهار نیروی این مرکز در این بازی بود و این نشان از وحدت استراتژیک این نیروها در بازی با سرنوشت مردم کردستان در راستای بند و بست با رژیم جنایتکاری دارد که در همان دوره مقرهایشان را موشک باران می کرد.


آقای عزیزی که با جمله مشهورش “که اگر قرار است کردها اعدام شوند، بگذار به دست کردها اعدام شوند” به یاد آورده می شود، توجیهش برای مذاکرات با رژیم این است که آنها خواهان “حل مسالمت آمیز” مسئله کرد هستند. این نوع توجیهات، کشیدن پرده ساتری بر این واقعیت است که رژیم جمهوری اسلامی مسالمتی را برسمیت نمی شناسد و پایه های حاکمیت را در بیش از چهار دهه بر کشتار، قتل عام و اعدام بنیان نهاده است و این تنها حربه حفظ آن بوده است. این آقایان با این اقدامات نمی خواهند این واقعیت را به رسمیت بشناسند که اگر رژیم مجبور به “مسالمتی” هم بشود، نه از طریق مذاکرات پشت پرده، بلکه در اثر رشد و فشار جنبش های اجتماعی در ایران و کردستان است و این نوع مذاکرات پشت پرده در تقابل با این روند و تنها توهم فراکنی و ایستادن در برابر پیشروی جنبش های اجتماعی برای سرنگونی رژیم است. بهررو سه دور مذاکره پنهانی این آقایان که از سر سرخورده شدنشان از گزینه “رژیم چنج” آمریکا در دستور قرار گرفته بود، به اعتراف خودشان این بار هم به نتیجه نرسید و “پاندول ساعات” آنها دوباره به دور قدیمی یعنی فعال کردن دیپلماسی و تجدید آرایش جدید برای خوش خدمتی به آمریکا چرخیده است و این تجدید آرایش نیازمند تغییرات زیر در آرایش این نیروهاست.


ملزومات چرخش اخیر

 
1. تفوق بر پراکندگی نیروهای مرکز همکاری: هر دو شاخه حزب دمکرات و هر دو شاخه زحمتکشان سخن از بهم پیوستن مجدد دارند که بخودی خود برای آنان امر مثبتی است، زیرا که اهداف مشترکی دارند. اما وقتی “نقشه راه” این مرکز، نه منافع توده های مردم، بلکه حاکمیت حزبی و از بالای سر مردم و چشم دوختن به “عطوفت” جمهوری اسلامی و یا آمریکاست در می یابیم که این بهم پیوستگی دوباره هم، پرده ای دیگر از نمایش اتحاد برای بالا است و نه پاسخ به خواست شریف وحدت طلبانه توده های مردم، چرا که هر دو شاخه دمکرات و زحمتکشان که بصورت احزاب جداگانه فعالیت می کردند و می کنند، نه برای انشعاب از هم و نه برای بهم پیوستن دوباره شان اختلافات سیاسی آنچنانی نداشته و ندارند و از این روی مبالغه نیست که تلاش آنها برای این تجدید آرایش را، بیشتر در همان راستای سیاست های دیپلماتیک و طبقاتی اشان دید.


2. نیروی پیشمرگ واحد: در مصاحبه های اخیر مهتدی و عزیزی همچنین سخن از ضرورت بهم پیوستن نیروی پیشمرگ احزاب این مرکز می شود. اکنون که راه حل “مسالمت آمیز” مسئله کرد در پروسه مذاکرات با رژیم ایران جواب نداد و نگاه دوباره به گزینه قدیمی “رژیم چنج” با فعال کردن دیپلماسی است، یکی از ملزومات این امر نمایش “نیروی نظامی مشترک” است. در این رابطه هم این مرکز فراموش کرده است که نیروی پیشمرگ متحد اگر در شرایطی مشخص و در راستای تقویت مبارزه توده ها امر مثبتی باشد، در راستای سیاست کنونی آمریکا کاربردی اساسی ندارد. چند سال پیش حزب دمکرات در پاسخ به این نیاز تحت عنوان “راسان” واحدهایی از نیروهای پیشمرگ را به داخل ایران فرستاد که نه تنها هیچ هماهنگی ای با جنبش های اجتماعی و مدنی در کردستان نداشت، بلکه به ضرر آن هم بود مضافا ضربات سختی هم از این رهگذر خورد. اینک “نیروی پیشمرگ واحد “هم به نظر می رسد همان حالت نمایشی را برای دیپلماسی آنها دارد. جایگاه”نیروی پیشمرگ” برای قدرت های امپریالیستی سوءاستفاده از این نوع نیروها بسان نیرویی کنترایی برای فشار و به تمکین کشاندن جمهوری اسلامی است و نه سرنگونی آن. این مرکز در این رابطه هم این حقیقت روشن را در نظر نمی گیرد که سالهاست مجاهدین به عنوان یک نیروی کنترا با نمایش “ارتش آزادیبخش” در عراق و اینک در آلبانی همین هدف را تعقیب کرده و با این حال هم در بورس نیست. نیروی میلیشای توده ای و نیروی پیشمرگ در راستای هماهنگی با جنبش های اجتماعی معنا و کاربرد دارد و آنجه که اکنون این آقایان از آن سخن می گوبند در این راستا نیست، مگر اینکه در هنگام سرنگونی رژیم، حاکمیت احزاب را در برابر حاکمیت شورایی در کردستان قرار دهد.


سخن آخر

جهت گیریهای اخیر “مرکر همکاری احزاب کردستان ایران” در این دوره هم تلاش عبثی است چون بارها و بارها ما از سران آمریکا این را شنیده ایم و در عمل هم آشکار است که “رژیم چنجی” در ایران در دستور روز آنها نیست و سیاست اصلی آمریکا در قبال ایران فشار برای وارد کردن رژیم جمهوری اسلامی به “نرمش قهرمانانه” و رام شدن است. این سیاست به دنبال شکست سیاست های جنگی آمریکا در عراق و افغانستان پررنگ تر از گذشته عمل می کند و این بار هم استراتژی “مرکز همکاری” مجبور به رها کردن “پاندول ساعت” خود خواهد شد. رژیم جمهوری اسلامی در بحرانی همه جانبه به سر می برد و برای بقایش تنها به حربه سرکوبش که کاربرد گذشته را ندارد متکی است. جنبش ها و اعتراضات توده ای و کارگری سیمای اصلی سیاست روز ایران است و این امری است که برای نیروهای “مرکز همکاری” تکیه گاه نیست و اگر به آن هم اقرار داشته باشند، تنها به منظور بهره برداری برای سازش با بالا و حاکمیت حزبی بجای حاکمیت کارگری، توده ای و شورایی است.

***

لینک مصاحبه های آقایان مهتدی و عزیزی

https://www.rudaw.net/sorani/onair/tv/episodes/episode/rojhalat-01012022/01012022054959.

اشتراک در شبکه های اجتماعی: