چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ | 24 - 04 - 2024

Communist party of iran

در دفاع و نقد تشکل های کارگری!؟


م مهرزاد

مبارزه طبقاتی در ایران بخصوص در سه دهه گذشته استراتژی ایجاد تشکل های کارگری تحت حاکمیت استبداد را در دستور کار قرار داده و با وجود تمام افت و خیزها و موانع این استراتژی همچنان پیگیری می شود. ایجاد تشکل های کارگری مسأله ای نیست که در شرایط استبدادی یکباره قابل تحقق باشد بلکه به مرور و تحت جدال های طبقاتی و به اشکال مختلف تحقق می پذیرد. در طی این سه دهه نه می شود گفت که این استراتژی تحقق پیدا کرده و نه می توان گفت که شکست خورده است. به دلیل شرایط سرکوب و استبداد این استراتژی ویژگی ها و شرایط مختلف و حتی متفاوتی دارد که به اختصار می توان آن ها را چنین بیان کرد:

ا
ول اینکه بر اساس نه تنها توازن قوا در سطح عمومی جامعه و بین پرولتاریا و قدرت سیاسی بلکه بر اساس توازن قوا در هر محیط کار نیز شرایط ایجاد و ادامه کاری تشکل توده ای کارگری متفاوت است. در یک جا کارگران توانستند تشکل های گسترده کارگری خود را پس از مجامع عمومی بسیار ایجاد کنند -مثل سندیکای شرکت واحد و نیشکر هفت تپه- و جای دیگر جمع هایی از فعالین کارگری گرد هم آمدند تشکل هایی ایجاد کردند که صرفا متعلق به یک محیط کار نیست و در سطح عمومی تر فعالیت می کند. برخی کارگران همانند کارگران پیمانی نفت و پتروشیمی موفق شدند نوعی از تشکل را ایجاد کنند که بخش های مختلفی از کارگران این رشته های تولیدی را در شهرهای مختلف تحت پوشش قرار داده و به هم متصل شدند و بر این اعتبار اعتصابات قدرتمندی را نیز انجام دادند. شورای کارگران پیمانی نفت هر چند نام شورا را با خود یدک می کشد و به آن اعتبار می دهد اما به دلیل وجود خفقان و سرکوب که قادر نیستند انتخابات سراسری و آزاد در بین همه این کارگران برپا کنند عملا نوعی کمیته کارگری با اعتبار زیاد در بین کارگران هستند که از پتانسیل تبدیل شدن به شوراهایی گسترده در شرایطی که استبداد تضعیف گردد، برخوردار می باشند. در بین بازنشستگان تشکل های سندیکایی ایجاد شده و با ابتکار خود توانستند تشکل های سراسری ایجاد کنند که مبتنی بر انتخابات های محلی و شهری است و بر مبنای شرایط خاص کارگران و زحمتکشان بازنشسته محور فعالیت آن ها بر برگزاری تجمعات و آکسیون ها استوار است. به جرعت می توان گفت بازنشستگان در ایران یکی از فعالترین و سازماندهی شده ترین بازنشستگان در دنیا هستند. آن ها هر سال و در دهها شهر تعداد زیاد و قابل توجهی تجمعات اعتراضی برگزار می کنند. معلمان نیز که مطالباتشان جدای از مطالبات عمومی طبقه کارگر نیست طی سه دهه گذشته موفق به ایجاد تشکل های شهری و سراسری شدند که دهها اعتصاب و تجمع را در کارنامه خود دارند. در دهه هشتاد که توهم به اصلاح طلبان حکومتی در بخش هایی از بدنه انجمن های صنفی معلمان وجود داشت ساختار تشکیلاتی آن ها نیز تا حدودی بروکراتیک بود و همواره از اتحاد با کارگران پرهیز داشتند. اما به مرور این تشکل های صنفی دستخوش استحاله گردیدند و با گسسست از اصلاح طلبان نه تنها مستقل شدند بلکه هم ساختار دمکراتیک تری در انتخاب نمایندگان خود پیدا کردند و هم روی به اتحاد عمل با کارگران آوردند. انجمن های صنفی معلمان در واقع یک سندیکا و اتحادیه مستقل و قوی است که از حمایت هزاران معلم برخوردار است.

 
کارگران در بخشهای دیگر محیط کار شرایط سازماندهیشان متفاوت است. برخی کمیته های اعتصاب و یا هسته های کارگری در محیط های کار عموما به شکل غیر علنی فعالیت می کنند و در شرایط بحرانی قادر به سازماندهی اعتصاب و اعتراضات کارگری هستند. توازن قوا در محیط کار به آن ها این فرصت را نداده که بتوانند تشکل های توده ای و علنی خود را ایجاد کنند و آنها هر چند از سازماندهی حداقلی برخوردارند اما همین نیز در شرایط استبدادی و بحرانی جامعه ما بسیار ارزشمند است و کارایی خود را دارد. آن ها بالفعل تشکل های کوچک و تا حدودی مخفی محیط کار هستند اما پتانسیل بالقوه این را دارند که در شرایط تغییر توازن قوای طبقاتی به نفع کارگران به سرعت تبدیل به تشکل های توده ای بشوند و یا به ایجاد آن کمک کنند.


بخش های بسیاری از پرولتاریای ایران نیز فاقد سازماندهی هستند و از سازماندهی ضعیفی برخوردارند. این بخش از بدنه کارگری شامل میلیون ها کارگر می شود اما نباید دچار این تصور غلط بشویم که این کارگران از سر ناآگاهی پی به ضرورت ایجاد تشکل های کارگری نبرده اند و ناآگاهی در ارتباط با سازماندهی پاشنه آشیل آنها است. کارگران باتغییر شرایط به سرعت متشکل خواهند شد و آنچه مانع اصلی است استبداد شدید و به عبارتی دیگر توازن قوای طبقاتی است که در محیط های کار به نفع آن ها نیست. پس از انقلاب بهمن با وجود اینکه پرولتاریای ایران چه به لحاظ کمی و چه کیفی از وضعیت کنونی به مراتب عقبتر بود اما با سرنگونی استبداد سلطنتی و ایجاد فضای نسبتا باز پس از انقلاب اقدام به ایجاد صدها شورای کارگری و تعدادی سندیکا کردند که تا سال شصت و فرا رسیدن موج وسیع و سنگین سرکوب ها پایدار بودند. حتی بسیاری از سوسیالیست ها در آن دوره در گرداب مشی پوپولیستی، کمک به ایجاد تشکل های کارگری را وسیعا در دستور کار نداشتند اما با وجود همه اینها کارگران در اکثر کارخانه ها و محیط های کار متشکل شدند و صدها شورای کارگری و مردمی ایجاد شد. اکنون شرایط به مراتب برای کارگران از زاویه ی آگاهی و شرایط زندگی برای متشکل شدن فراهم تر است و آنچه به شدت در این راه مانع ایجاد کرده است دستگاه سرکوب حکومت اسلامی است.


در ارتباط با کار مخفی و علنی نیز واضح است که تشکل های توده ای و گسترده نمی توانند زیر زمینی و مخفی باشند و ایجاد چند تشکل توده ای کارگری و معلمان و بازنشستگان پیشروی این بخش های کارگری و مردمی را نشان می دهد اما به طریق اولی گفته شد که تشکل های کوچکتر به دلیل شرایطی که دارند مخفی کاری بیشتری به آن ها تحمیل می شود و همه اینها نه از سر یک انتخاب بین کار مخفی وعلنی است بلکه بر مبنای واقعیت های متفاوت توازن قوای طبقاتی در بخش های مختلف جامعه است در شرایط استبدادی کارگران و توده ها در جریان سازماندهی به نیروی خود ناچار به تلفیق کارمخفی و علنی هستند. هر جا که قدرت آن ها بیشتر است و متشکلترند و درجه بیشتری از علنی بودن را در دستور کار قرار می دهند و جای پای خود را در جامعه و محیط های کار محکم می کنند که طبیعتا نباید از آن ها عقب نشست و هر جا که توازن قوا به آنها اجازه نمی دهند بیشتر به کارمخفی روی می آورند – مثل بسیاری از کمیته های و هسته های کارگری-


همه این تفاوت ها در نوع سازماندهی و کار علنی و مخفی بین کارگران نه برخواسته از اراده کارگرانی مشخص در این یا آن محیط کارگری است که تحقق می پذیرد بلکه نوعی تحمیل شرایط به آن ها در پروسه مبارزه طبقاتی در یک جامعه به شدت استبدادی است که شکل گرفته است. بسیار ساده انگارانه خواهد بود که یک نسخه واحد برای کارگران بنویسیم و اعلام کنیم که این نوع تشکل یا این درجه از علنیت و مخفی بودن در شرایط کنونی برای شما مفید است. بسیار ذهنی گری است که توده های کارگران را به شکل کلیشه ای و آکادمیک بخواهیم تشویق به صرفا نوعی خاص از سازماندهی در ایران استبدادی بکنیم. سازماندهی تشکل های توده ای تفاوت های زیادی با سازماندهی حزبی و سیاسی دارد . احزاب و سازمان های سیاسی شرایط مشخصی در صف بندی مقابل رژیم دارند آن ها مخفی هستند و با برنامه هایی مشخص برای سرنگونی رژیم فعالیت می کنند و به این اعتبار هم سازماندهی می شوند. اما تشکل های توده ای که بر مطالباتی مشخص صنفی یا دمکراتیک استوار هستند و وجود آنها در میدان مبارزه طبقاتی بسیار با اهمیت است بسته به توازن قوای عمومی و توازن قوای مشخص محیط کار یا فعالیت خود سازماندهی و تلفیق کار علنی و مخفی را بکار می گیرند. در جامعه استبدادی این تشکل ها هستند که قادرند بخش قابل توجهی از توده های را به فعالیت ادامه دار و پیگیر بکشانند و در نتیجه تحلیل مشخصی از شرایط مشخص هر یک از آن ها باید وجود داشته باشد.


دفاع فعالین سوسیالیست از تشکل های کارگری و توده ای در ایران باید بر مبنای سیاست و عملکرد تشکل ها استوار باشد و نه بر مبنای دیکته کردن این نوع یا آن نوع از تشکیلات و سازماندهی. احزاب و سازمان های سیاسی چپ انقلابی در درجه اول باید بتوانند پشتیبانی قوی و مؤثر برای تشکل های کارگری و توده ای باشند عموما نوع سازماندهی و فعالیت آنها را با توجه به شرایط بسیار متفاوت هر یک در جامعه ی استبدادی ایران که ذکر شد را به خود آنها واگذار کنند. سوسیالیست ها باید در تلاش برای اتحاد و تقویت هر چه بیشتر تشکل های کارگری و توده ای اقدام کنند و سعی کنند که هر چه بیشتر ارتباط و همکاری پایداری را بین آن ها بر قرار سازند. سوسیالیست ها همیشه بخشی از امکانات تبلیغی و رسانه ای خود را باید به این نوع تشکل های اختصاص بدهند تا به نوعی دیگر صدای آن ها را هر چه بیشتر به گوش توده ها برسانند.


در واقع سوسیالیست های انقلابی بخشی از طبقه کارگر هستند که بر اساس منافع طبقاتی کارگران فعالیت های خود را سازمان می دهند و موقعیت و شرایط هر یک از تشکل های توده ای را درک می کنند و الگوهای کلیشه ای به آن ها ارائه نمی کنند، بلکه به رویکرد و مواضع آن ها می پردازند. به عبارتی دیگر در جدال بین جناح چپ و راست جنبش کارگری و دیگر تشکل های توده ای نقد یا تقویت مواضع و رویکردهای آن ها است که در مجموع جناح چپ جنبش کارگری را تقویت می کند. فعالین کارگری متشکل در تشکل های توده ای در جدال های نظری و سیاسی و رویکردهای متفاوت جنبش کارگری از سوسیالیست ها تأثیر می گیرند و متمایل به این یا آن آلترناتیو می گردند. تاریخ جنبش کارگری ما در چند دهه گذشته مملو از این موارد است. دفاع یا مقابله با سه جانبه گرایی- امکان ایجاد یا عدم امکان ایجاد تشکل های کارگری در شرایط استبدادی – استقلال مالی و یا دریافت کمک های مالی جریانات امپریالیستی و سرمایه داری – اتحاد عمل های پایدار یا موردی –مبارزه با رفرمیسم – افشاگری در باره تشکل های دست ساز حکومت – و بسیاری دیگر از این نوع موارد است که کمک می کند تا جناح چپ جنبش کارگری هر چه بیشتر تقویت شود.


ما می دانیم که تشکل های مختلف ظرفیت های فعالیت متفاوتی دارند و هر یک دارای ویژگی هایی هستند. یک هسته کارگری فعالیتش هر چند محدود و کوچک اما می تواند در محیط کار و روابط کارگری مفید و سازمانده باشد ولی امکان به راه اندازی اعتصابات را به تنهایی ندارد و درجه ای بیشتر از سازماندهی برای این کار لازم است. یک کمیته اعتصاب نمی تواند جای یک تشکیلات فراگیر توده ای که چند صد و یا حتی بیش از هزار نفر در آن عضو باشند را بگیرد و سطح فعالیتش در به راه اندازی و سازماندهی اعتصاب در شرایط خاصی است. و یا سندیکاها و اتحادیه ها نمی توانند در شرایط انقلابی سکاندار جنبش کارگری و کلیت طبقه کارگر باشند اما می توانند توده های کارگر و زحمتکش را در محیط های کار متحد کنند و در مقابل کارفرما نیروی قابل توجه بیشتری را به میدان بیاورند و توده های کارگر را با مطالبات پایه ای و سازماندهی آشنا کنند. و می دانیم که شوراهای کارگری بمثابه عالی ترین شکل تشکل توده ای طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان می تواند توده های وسیع کارگران را درمیدان مبارزه صنفی و سیاسی بسیج و رهبری کنند اما نمی توانند به جای حزب طبقه کارگر و سازماندهی و فعالیت حزبی بنشینند. همه اینها در جامعه ی استبدادی ایران شرایط و موانع خاص خود را دارند و ما نباید از هیچیک از این ظرفیت های تشکیلاتی کارگران غافل بشویم. واضح است که تحت نام هر یک از تشکل های ذکر شده رفرمیسم و سازشکاری و حتی فساد می تواند شکل بگیرد اما اگر با یک کارد آشپزخانه کسی به قتل برسد ما نمی توانیم فرمان بدهیم که تمام کاردهای آشپزخانه باید جمع شوند تا قتلی صورت نگیرد.


نکته دیگری که ما سوسیالیست ها در ارتباط با تشکل های کارگری و توده‌ای باید مد نظر قرار بدهیم اعتبار و واقعیت وجودی تشکل های کارگری است. این مولفه که تشکل های فوق تا چه درجه تضعیف یا تقویت شده‌اند، آیا هنوز نفوذ سابق خود را دارند یا نه، چقدر بدنه آن‌ها ریزش کرده و خلاصه دستخوش چه تغییرات ساختاری شدند را عموما به قضاوت و ارتباط دیگر تشکل های کارگری با یکدیگر باید واگذار کنیم. مادام که ما در جامعه استبدادی زندگی می‌کنیم شرایط تحمیلی بر تشکل های کارگری نمی‌تواند مبنای قضاوت ما برای حمایت یا عدم حمایت از آن‌ تشکل ها باشد. تا زمانی که دیگر تشکل های کارگری و معتبر حاضر با همکاری با یک تشکل هر چند تضعیف شده هستند باید برای ما اعتبار داشته باشد. به عبارتی دیگر ما می‌دانیم که با اخراج ها سرکوب و دستگیری رهبران عملی کارگران، غیر قانونی بودن تشکل های کارگری، عدم امکان برگزاری مجمع عمومی تشکل ها، عدم امکان برگزاری انتخابات آزاد، بازنشسته کردن اجباری فعالین تشکل ها و … بسیاری از آنها دستخوش افول یا مشکلات متعددی می‌گردند در این ارتباط دو نوع برخورد وجود دارد. اول با نگاه و برخورد منفی واقعیت وجودی آن‌ها را زیر سؤال ببریم ضعف آن‌ها را به رخ بکشیم و در‌ واقع با برخورد از بالا آن‌ها را زیر سؤال ببریم. اما برخورد دوم و مثبت این است که تا زمانی که دیگر تشکل ها با یک جریان تضعیف شده کارگری همکاری می‌کنند و برای آن اعتبار قائل هستند ما نیز چنین برخوردی را در دستور کار قرار بدهیم. مسأله این است که اگر استبداد از بین برود کارگران در محیط کار مجدداً به همین تشکل ها می پیوند و آنها را ظرف فعالیت خود قرار می دهند همانطور که گفته شد ما عموما با سیاست‌ها اطلاعیه ها و رویکردهای جریانات کارگری می‌توانیم برخورد و دیالوگ داشته باشیم اما اینکه در مقام قضاوت به دستچین کردن آن‌ها و کنار گذاشتن برخی یا همه آن‌ها به دلیل شرایط استبدادی اقدام کنیم یعنی اینکه عملاً رودروی تشکل ها و فعالین کارگری قرار گرفته‌ایم و در نهایت جنبش کارگری را به چالش می کشیم.


در تاریخ جنبش کارگری ایران و جهان نمونه های بسیاری از نفوذ بورژوازی بدرون طبقه کارگر تحت هر نوع تشکل و حزبی وجود دارد و مبارزه با آن ها نیز تا زمانی که طبقات وجود دارند ضروری است .حزب بلشویک به رهبری لنین و تحت بزرگترین انقلاب کارگری جهان از درون به فساد کشیده شد. اکثریت احزاب سوسیال دمکرات در انترناسیونال دوم به فساد و شوینیسم کشیده شدند. شوراهای وسیع که میلیون ها کارگر و دهقان و سرباز را در شوروی نمایندگی می کردند تبدیل به نهادهای دولتی بروکراتیک شدند. شوراهای شکل گرفته پس از انقلاب بهمن در ایران تبدیل به شوراهای اسلامی شدند و بسیاری از سندیکاها و اتحادیه ها در جهان رفرمیست و زرد هستند و غیره اما آیا از همه این ها می شود نتیجه گرفت که حزب طبقه کارگر و شوراها و سندیکاها دیگر کارکرد خود را از دست داده اند و نمی توانند ابزارهای تشکیلاتی برای پرولتاریا باشند؟ اگر ما دچار چنین نتیجه گیری بشویم که نفی هر یک از این تشکیلات ها را در جمع بندی داشته باشد و یا صرفا با الگو قرار دادن یکی از آن ها به جای هر نوع دیگری از تشکل های کارگری که در جای خود و موقعیت های مختلف به نفع طبقه کارگر می توانند عمل کنند ، دچار خطا و انحرافی بزرگ شده ایم و نمی توانیم میدان مبارزه طبقاتی را همه جانبه و دقیق بررسی کنیم. در چنین حالتی ما یا تبدیل به روشنفکرانی جدای از روند واقعی مبارزه پرولتاریا تبدیل خواهیم شد که در نهایت حاشیه ای و بی ارتباط با طبقه خواهیم بود و یا همانند گرایش لغو کار مزدی ها به سطح تردیونیست ها تنزل خواهیم یافت.


در این دوره از مبارزه طبقاتی جناح چپ جنبش کارگری و سوسیالیست ها فاقد شوراهای کارگری و حزبی پر نفوذ در طبقه کارگر هستند و به این اعتبار وجود هر تشکل و نهادهای کارگری چه بزرگ و کوچک چه مخفی و علنی چنانچه رویکردی کارگری داشته باشند ارزشمند و مؤثر است همانطور که وجود احزاب و سازمان های چپ انقلابی نیزدر فقدان یک حزب پر نفوذ کارگری مفید و مؤثر هستند. از مجموع تشکل های کوچک و بزرگ کارگری و مردمی و احزاب سوسیالیست کارگری است که روند مبارزه طبقاتی تأثیر می گیرد و بر آنها تأثیر می گذارد. با بهم پیوستن این جویبار های کوچک رودی خروشان ایجاد خواهد شد و موج سنگین گذر زمان به نفع ما سیر خواهد کرد و امکان برپایی جنبشی شورایی به همراه حزب کارگران ممکن خواهد شد تحقق جنبش شورایی و ایجاد حزب بزرگ طبقه کارگران با تکثیر و تقویت جریانات کارگری و سوسیالیستی ممکن خواهد شد. در این میدان مبارزه طبقاتی بر مبنای واقعیت های موجود و در حال تغییر باید حرکت کنیم تا بتونیم به ایجاد شرایط بهتر کمک کنیم.

 دسامبر ۲۰۲۳

اشتراک در شبکه های اجتماعی: