دوشنبه ۳ دی ۱۴۰۳ | 23 - 12 - 2024

Communist party of iran

در استقبال از روز کومه له! پیش زمینه ها و بستر تاسیس کومه له!  


محمود قهرمانی

                                         

نوشته ای را که ملاحظه می کنید، پیاده شده یک مصاحبه تلویزیونی است که در تاریخ ۱۰-۱۱-۹۹ از برنامه “افق جنبش کارگری در تلویزیون حزب کمونیست ایران” پخش گردیده است.عده ای از دوستداران کومه له درخواست پخش مجدد آن را داشتند، که ممکن نبود، بنابراین آنرا پیاده و اکنون بصورت نوشته در اختیار علاقمندان قراردارد.

از آنجا که هر موضوع گفتاری، که بخواهد به نوشته در آید، الزاما تغییراتی در آن بوجود میاید، بخصوص که شیوه بیان هم مصآحبه باشد، (چراکه سخنرانی هم که یک نوع گفتار است)، تبدیل آن به نوشته ساده تر از مصاحبه میباشد. به هرحال در نوشته حاضر هیچ تغییر مضمونی به نسبت آنچه در مصاحبه گفته شده انجام نگردیده، مگر نکاتی که افزوده یا موضوعی را توضیح داده است. مقدمه و معرفی و احوالپرسی اول برنامه نیز ضرورتی درفرم نوشتاری نداشت.

محمود  قهرمانی

۲۵ژانویه ۲۰۲۴  

***

 سئوال: رفیق محمود بعنوان اولین سؤال میخواستم بپرسم که کومه له از همان ابتدا خودش را یک جریان کمونیستی معرفی کرده، پیش زمینه های سیاسی، اجتماعی و فکری آن چه بود؟

پاسخ : این کاملا درست است و جای هیچ تردیدی نیست. کومه له از همان ابتدا خودش را یک جریان کمونیست معرفی کرد. اما زمینه ها ودلایل آن چه بود؟
جامعه ایران حدود نیمه اول دهه چهل شمسی دچار تحولاتی میشود، تغییراتی در اوضاع اقتصادی وسیاسی ایران بوجود میآید که بخصوص مهمترینش اصلاحات ارضی است. اصلاحات ارضی سبب میشود که موج وسیعی از دهقانان فقیری که بی زمین شده و دستشان از کشاورزی بریده شده، راهی شهرها میشوند و در حاشیه شهر ها سکنا می گزینند ودنبال نان می گردند تا خودشان را سیر و زندگیشان  را تامین کنند، اینها بخصوص به شهرهای بزرگ وارد می شدند. در کردستان بدلیل اینکه زمینه های کار نبود، کاری وجود نداشت، نه صنعتی وجود داشت و نه دولت در فکر ساختن زیر ساخت های یک جامعه مدرن امروزی بود. نه راه می ساختند و  نه راه آهن، نه بیمارستان ونه دانشگاه وجود داشت، بخش وسیعی از این کارگران کردستان هم برای کار به شهر های مرکزی ایران می رفتند و حاشیه نشین می شدند. در این دوران تعداد زیادی از جوانان کرد هم برای تحصیل به دانشگاه های ایران وارد شدند، از جمله دانشگاه های تهران، تبریز، شیراز و دانشگاههای مختلف دیگری درایران. بخشی از این دانشجویان کرد کسانی بودند که به نوعی با جنبش مسلحانه آن دوره با مبارزات پیشمرگانه آشنا بودند، اقوام و آشنایان آنها به جرم فعالیت سیاسی یا به جرم پیشمرگ بودن، زندانی سیاسی بودند.

این دانشجویان ازاین طریق با فعالیت سیاسی آشنا ومرتبط بودند، بخصوص بخشی از آنها حتی با آخرین مبارزات مسلحانه پیشمرگانه آن دوره و فعالیت های ملا آواره، معینی وشریفزاده، آشنا وحتی ممکن است بخشا در آنهم دخیل بوده باشند. با وارد شدن به دانشگاهها، با توجه به جو سیاسی که در آن دوره در دانشگاه ها وجود داشت که یک جو انقلابی و مبارزاتی بود، بخشی از این دانشجویان کرد هم در خوابگاه ها به محافل متنوع دانشجوئی جذب می شدند و یا اینکه خودشان محافلی تشکیل میدادند و به فعالیت سیاسی چه درعرصه دانشجوئی و چه درعرصه های دیگر اجتماعی دست می زدند. مهم تر این که در پلمیک های سیاسی که در جنبش دانشجوئی وجود داشت دخیل و فعالیت می کردند. دو جریان مهم آن دوره که در واقع کمونیسم ایران را نمایندگی می کردند، توده ایها و چریکها بودند. در میان دانشجویان کرد، بخشی به این و بخشی به آن جریان دیگر وارد می شدند. اما در این میان عده ای هم بودند که به خط دیگری به جریان دیگری متصل میشدند که در داخل جنبش دانشجوئی به هر دو جریان اصلی نقد هائی داشتند.

این جریانی شبه مائویئستی (بعدا در موردش صحبت میکنم) بود که به هر دو جریان اصلی نقد داشت. نقد ها از زوایای مختلف میشد که چندان پخته نبود، اتکای علمی  وتئوریک کمی داشتند اما در هر حال در حد خودش رخدادهائی مهم بود که یافت میشد. مثلا وقتی میخواستند نقدی به حزب توده بگذارند، می گفتند این سوسیالیسم اردوگاهی است، همه چیز، همه جنبش های اجتماعی در همه کشورها می بایست در خدمت اردوگاه شوروی قرار بگیرد، بنابراین اینها جزئی از حزب کمونیست شوروی هستند، وکلا  زیر نام رویزیونیسم به آن نقد داشتند. به جریان چریکی هم نقد داشتند که یک جریان جهانی در آن دوره بود، همچنانکه جریان توده ای هم یک جریان جهانی بود.دراواسط دهه ۱۹۶۰ میلادی جنبش های مختلفی از جمله پلنگان سیاه درآمریکا، بادرماین هوف درآلمان، ارتش سرخ درژاپن وایتالیا وجریانهای متعدد و مختلف دیگری در سراسر جهان فعال بودند که همه آنها دست به اسلحه بردند، در ایران هم این جریانات نمایندگان خود را پیدا کردند، سازمان چریکهای فدائی یکی از نمایندگان جنبش مسلحانه بود که در ادامه انقلاب کوبا جنبش مسلحانه ای را درایران سازمان دادند. ناگفته نگذارم که جنبش فلسطین هم دراین دوره در پیدایش و کمک به گرایشات چریکی در ایران سهیم بود، چه از نوع مجاهدین خلق و چه از نوع جریانات مختلف چریکی دیگر، فقط جریان فدائی نبود، جریانات دیگری هم بودند از جمله در لرستان گروه آرمان خلق و گروه دکتراعظمی، در نقاط دیگر گروه ها و محافل دیگری با خط مشی  مسلحانه بوجود آمدند. درهر حال در جنبش دانشجوئی آن دوره گرایش وجریانی داشت بوجود میآمد که به هر دو جریان مشی مسلحانه وتوده ای نقد و فاصله میگذاشت.علیرغم این که نقدهایشان خام بود، بعدها کم کم عمیقتر و در جریان انقلاب  ۵۷ روشن و شفاف گردید و بطورکلی رگه مائوئی را کنار زد. تا امروزهیچ جا ندیدم که آن جریان جدید نسبت به آن فاصله گذاری و نقد با حزب توده و جریان چریکی تردید کرده باشد.

بهر حال مجموعه ای از دانشجویان کرد، وارد جنبش دانشجوئی آن دوره گردیدند بخشی از آنها کسانی بودند که بعدها کومه له را تشکیل دادند، اینان درگروه ها و محافل کمونیستی و جمع های دانشجوئی دخیل بودند و وقتی هم به کردستان بر می گشتند سعی می کردند خودشان محافل وگروه هائی تشکیل دهند و در پیرامون خودشان آمادگی برای مبارزه سیاسی را سازمان دهند.

آخرین نکته، تحلیل و نقدهایئ که جریانات سیاسی در آن زمان برماهیت جامعه ایران می گذاشتند، بخصوص بعد ازاصلاحات ارضی متفاوت و با اختلافات فاحش بود، از جامعه سرمایه داری گفته میشد، تا جامعه نیمه فئودالی نیمه مستعمراتی، منشا تحلیل نیمه فئودالی نیمه مستعمراتی و بحث هائی  دراین زمینه مائوئیستها بودند.


سؤال: میگویند، کومه له قبلا مائوئیست بوده، این جریان در کومه له چطوربود وچه تاثیری درعملکرد کومه له داشت؟


پاسخ: حقیقتش این است که کومه له هیچ وقت خودش را مائوئیست ندانست، در هیچ سند رسمی ودر هیچ کنگره وهیچ کنفرانسی هیچ وقت خودش را مائوئیست ندانسته، اما بحث های مربوط به مائوئیسم، در داخل محافل وگروه هائی که بعد ها با نام کومه له در آمدند، مورد مجادله و تحقیق بود. این مجادله وبحث ها درکنگره ۲خاتمه داده شد ودیگر بحثی از آن پیش نیامد.

اما میخواهم چرائی وارد شدن به این مباحث و جدلها و اینکه از کجا میآمد را  توضیح دهم، دولت چین پس از انقلاب، اقداماتی انجام داده بود که هم به لحاظ سیاسی و هم اقتصادی توانسته بود در جامعه چین موفقیت هائی بطور واقعی بدست آورد، میلیونها مردمی را که بعد از جنگ دچار فلاکت، گرسنگی، شده بودند را سیر کند. تحولات بزرگی در آموزش و پرورش و فرهنگ بوجود آورند، توانسته بودند با برنامه هائی اعتیاد را که مشکل بزرگ میلیونها نفر بود ترک دهند، در مناطق روستائی مجموعه اقدامات مهمی ازجمله ایجاد مزارع مدرن کشاورزی و سد سازی انجام داده، اجرای مجموعه ای از این دست برنامه ها شور وشوق بسیاری در میان کمونیستهای جهان پدیدآورد. از طرفی منتقد حزب کمونیست شوروی بودند وآنرا یک حزب رویزیونیستی تحلیل و ارزیابی میکردند، در عین حال به جنبش های آزادیبخش، به همه جنبشهای چپ، دانشجوئی وکارگری کمک میکردند، این مجموعه عوامل سبب آن شورو شوقی بود که در میان کمونیستها وجوانان جهان وطبعا در ایران هم بوجود آمده بود که طبیعتا کومه له هم از آن بری نبود. این شور و شوق چنان بود که  حتی در اروپا گروههای مائوئیستی بسیاری تشکیل شد تا آنجا که حتی لباس مائوئی می پوشیدند، نا گفته نماند که این گروه ها بعدها کم کم ناپدید شدند و یا عمده آنها به جریانات محیط زیستی پیوستند.

اما آنچه که به ما مربوط میشد،علیرغم خفقان، زندان وشکنجه رفقای ما آثار مائو را با هزاران خطر یافته، دستنویس و پخش میکردند، بطوریکه انگشتان بعضی پینه بسته بود.در میان بحث های مائو دو موضوع به مرکزتوجه و تحقیق بین رفقای ما قرارگرفت، یکی این که خصوصیت جوامع درحال توسعه را نیمه مستعمراتی نیمه فئودالی که هنوزاز چنگ فئودالیسم خلاص نشده اند تحلیل میکرد وموضوع دوم که بیشتر روش کار بود تا یک بحث تحلیلی، همان روش کاری که به آن میگفتند کار توده ای. بهمین دلیل جریانات ونیروهای چپ به امثال ما میگفتند توده ای کار واین هم از شعار مائوآمده بود که میگفت «از توده ها به توده ها» وبرای ما سبک کارمعنی میداد نه تحلیل یا چیز دیگری.

لازم است که همین جا توضیح کوتاهی بدهم:

پیشتر گفتم که جریان سومی در چپ وجنبش دانشجوئی بوجود آمده بود که به هر دو جریان اصلی کمونیسم درایران نقد داشت،نقدآنها به جریان چریکی عبارت از این بودکه: از توده ها دور میشوند، امر انقلاب را که امر توده های مردم است به امرنخبگان وعده ای مسلح و پنهان شده در خانه های تیمی و عملیات های ترور تقلیل میدهند.در نقطه مقابل روش کاری بودکه مائو توصیه میکرد: پیوستن به توده ها، فهمیدن توده ها، زندگی کردن با آنها، در مبارزه شان دخیل شدن و تاثیرگذاشتن. خوب این موضوع برای رفقای ما جاذبه داشت ومن حالاهم فکرمیکنم که کاری درست، مؤثر و انقلابی بود.

ما در اوایل دهه پنجاه شمسی اثرات این را دیدیم و بعدا در کومه له، (در ادامه بیشترتوضیح خواهم داد). نکته وموضوع اصلی این است که کومه له هیچگاه خودش را مائوئیست ندانست و در کنگره دوم با تحلیل اثباتی آنرا رد کرد. بسیار پیش از کنگره دو در اوایل دهه پنجاه در محافل وگروه هایی که رفقای ما تشکیل می دادند، یکی از موضوعات کار این جمع ها، تحقیق و تحلیل از اوضاع اجتماعی محیط کار و زندگی، از صنایع، از گذران زندگی و مبارزات مردم بود. مثلا همان موقع گزارشی از وضع جبهه وسربازان در جنگ کوتاهی که بین ایران وعراق در مناطق مرزی ایلام درگرفته بود.تهیه شد، یا جزوه تحقیقی وسیعی در مورد کشاورزی نوین ومسایل مربوط به شرکت های سهامی زراعی و کشت و صنعت هفت تپه، رفقای ما تهیه و پخش کردند.

این تحقیقات و بحث ها کلا” در چپ ایران به این نتیجه رسید که ایران جامعه ای با نظام سرمایه داری است از جمله کردستان.که در این جامعه دو طبقه اصلی کارگر و سرمایه دار صف آرائی کرده اند، مناسبات سرمایه داری حاکم است، این مناسبات را نمیتوان فقط با تعداد لوله های کارخانه ها سنجید، بلکه بسط کامل مناسبات سرمایه داری در کل جامعه میباشد.

برای درک بهتر ببینیم مثلا در کردستان چه اتفاقی افتاد؟ بعد از اصلاحات ارضی نه تنها در کردستان بلکه در تمام ایران، بسیاری از حرفه ها صنایع کوچک و کارگاه های دستی در رقابت با صنعت بزرگ جمع شده بود ،مثلا کفش دوزی، درهمه شهرها راسته های کفشدوزی وجود داشت، راسته مسگرها، حلبی سازها، لحاف دوزها،صابون پزی ها،دباغ و چرم سازها.با آمدن کارخانه های کفش ملی وبللا کفش دوزیها از بین رفتند، با آمدن پودر تاید و صابون گلنار و انواع تولیدات کارخانه ای کار کارگاهای دستی تعطیل شد، تولیدات پلاستیک جانشین مس وحلبی سازی شد ، بانکهای صآدرات وصنعت ایجاد گردید، تغییرات عمیقی در فرهنگ وزندگی اجتماعی رخ داد و بطورکلی تولید صنعتی و مناسبات کار و سرمایه در همه ابعاد جامعه گسترش و بسط یافت. این تحول مضمون آن چیزی بود که در کنگره دوم اتفاق افتاد و به بحث مائوئیسم خاتمه داد.

اما آنان که کومه له را مائوئیست معرفی میکردند بدون آنکه از سابقه بحث ها، مطالعات ، تحقیقات علمی و کار کومه له نسبت به شناخت از جامعه ایران، آگاه باشند، قضاوتی نادرست ارائه میدادند.


سؤال : شما از کار توده ای صحبت کردید، از نظرشما این چه معنای عملی در کار تشکیلاتی داشت؟

پاسخ : در اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه این روش کار، در همه محافل و گروه هائی که بعد ها به کومه له تبدیل شدند،رایج گردید، چه در کردستان وچه در خارج کردستان. دانشجویان بسیاری دانشگاهها را رها کردند و رفتند جستجوی کار، یا در صنایع بعد از مراجعه به صدها کارخانه و در نقاط مختلف کار میگرفتند، یا در شرکت های حفاری وساختمانی کار پیدا میکردند، در هر حال کار پیدا کردن دوره ای بود که میبایستی طی میشد، بخش بزرگی از رفقای ما به صنایع در تهران و دیگر شهر ها وارد شدند،در کرمان بخشی وارد کار در کوره پزخانه شدند.در کردستان رفقای ما غیر ازکار در مزارع بعنوان کمک به دهقانان فقیر به کار در کوره پزخانه های آذربایجان هم میپرداختند.

این جمع و محافل یا گروه ها در جلسات، در نشست های هفتگی گزارش میدادند بحث ونقد و انتقاد میکردند، تحلیل از محل کار ارائه میکردند، ازچگونگی کار پیدا کردن از خانه گرفتن ومباحث سیاسی مهم آندوره را مطرح میکردند، چنین وضعیتی سبب جنب وجوش وتحرک زیادی در میان رفقا  گردیده بطوریکه تعدادی از محافل تازه ایجاد شده تحت تاثیر قرار گرفته و خیلی از آن افراد بطور کلی در صنایع باقی ماندند، و بعد ها پیش از و در دوره انقلاب مظهر خدمات بزرگی در جنبش کارگری گردیدند. دخالت وتاثیر زیادی دراعتصابات بزرگی درچیت ری، کاشی ایرانا و صنایع دیگری داشتند. قطعا رفقای دیگری هستند که اطلاعات بیشتر، دقیق تر وحافظه بهتری از من دارند که امیدوارم روزی مطرح کنند.

از تاثیرات دیگر شیوه کارتوده ای در کارتشکیلاتی میتوان تاثیرآن درجلسات رانشان داد، جلسات تبدیل شد به جدل های زنده و پرشوری که مربوط به مسائل محل کار، مربوط به چگونگی کار کارگران، اوضآع اقتصادی وسیاسی جامعه و مسائل متنوع دیگری، این بخش از جلسات بسیار رزمنده، راه گشا  آگاهگر و کمک کننده بود، اما بخش دیگراین جلسات، بخش انتقاد وانتقاد از خود چنین نبود.جلسات انتقاد وانتقاد از خود تا مدتها بعد ازاینکه کومه له نیروی مسلح پیشمرگ را تشکیل داد، تا مدتی در دوره جنبش مسلحانه هم برگزار میشد. بعد ها جلسات انتقاد وانتقاد از خود بدرستی مورد تحلیل و نقد قرار گرفت، نمیخواهم وارد جزئیات این تحلیل ها بشوم بلکه کوتاه به چند نکته اشاره میکنم: جلسات انتقاد وانتقاد از خود سازنده نبود،دربعضی ازافرادناامیدی و یآس بوجود میآورد،بعضی را منزوی میکرد، قضاوتهای نادرست جانشین کمک و دلسوزی رفیقانه میشد، جلسات به نوعی روانکاوی توسط افراد غیر متخصص تبدیل میشد.

شیوه کار توده ای در یکی از سرودهای زیبا و خاطره انگیز کومه له که به کردی خوانده شده به خوبی بیان شده است، این سرود از آن دوره ای نشات گرفته که اعضا کومه له در مناطق روستائی موقع درو وخرمن همراه دهقانان زندگی و کول کشی میکردند. این شیوه کار تاثیرات عمیقی در زندگی سیاسی خیلی ازرفقای ما حتی در رفقای اصلی که در کادر رهبری کومه له قرار گرفتند گذاشته بود.


سؤال: آیا رفقای ما در آن زمان، نشریات و مطالب کومه له را پخش می کردند؟ به نظر شما این کار به آنها کمک میکرد؟ چنین چیزی اصلا بود؟

پاسخ : بله معلومه،چند نمونه برجسته بخاطرم میآید: جزوه ای بنام «چراپراکنده ایم وچگونه متشکل شویم» بدون اسم نویسنده که بعد معلوم شد نوشته کاک فؤاد بوده،یا نوشته ای را دستنویس وپخش کردیم که تجربیاتی از جریان ومبارزات مسلحانه شریفزاده وهمراهانش بود،گزارشاتی از صنایع، محافل نزدیک خودمان میآمدکه تکثیر و پخش میشد. من به تکثیرچاپی برخورد نکردم.


سؤال : کومه له در جریان مبارزه وفعالیت هایش همواره متحمل حملات وضربات دشمن بوده وهمزمان کومه له در اشکال مختلف به این ضربات پاسخ های لازم را داده، وسعت ضربه سال ۵۳ تا چه اندازه بود و چه تاثیری در کار تشکیلاتی داشت؟

پاسخ: ضربه سال۵۳ تعدادی از محافل و گروه های مرتبط را گرفت،گروهی در کرمان جمعی در تهران،عده ای هم در شهرهای مختلف مرکزی دستگیر، پس از تحمل شکنجه های وحشیانه اکثرا” در دادگاه های نظامی محاکمه و زندانی شدند، ازجمله چند تن از رفقای بنیانگزار و رهبران بعدی کومه له.

مقاومت بسیار بزرگی هم شد، بهمین دلیل محافل و جمع هائی ضربه نخورده ماندند و دستگیر نشدند، این ضربه به تعدادی از رفقای اصلی هم منتقل نشد، این مجموعه که دستگیر نشدند، کار و فعالیت هاشان را ادامه دادند، تلاش کردند تشکیلات را بسازند و گسترش بدهند و جای خالی آن رفقا را پر کنند.

بطور خلاصه اگر بخواهم تاثیر این ضربه را در یک جمله بگویم: مبارزه در دو جبهه :مقاومت در زندان، ادامه کار سازمانی در بیرون. این جواب کومه له به ضربه ای بود که ما را کمی تضیف کرد و در دوره ای فعالیت هایمان کمتر شد، اما به همت رفقائی که در بیرون مانده بودند و سرنخ هائی که ضربه نخورده و از زندان به رفقای بیرون داده میشود، فعالیتها احیا و همانطورکه گفتم ادامه پیدا میکند. بعدا در جریان انقلاب که همه آزاد شدند، بسیاری از این رفقا دوباره برگشتند به کارسازمانی خودشان و ادامه مبارزه.

سه ساله دوره انقلاب هم تجربه ای خاص بود، محافل و شبکه های مرتبط با کومه له گسترش پیدا میکند. در سال ۶۰ ضربه جدیدی میخوریم، این بار از طرف جمهوری اسلامی. فعالیت وسیعی ازسال۵۷ به بعد شروع شد تا زمانی که کومه له رسما خودش را علنی میکند، هم تشکیلات مخفی شهرها (کردستان و خارج کردستان) را دارد و هم اینکه نیروی مسلح پیشمرگ را بسرعت تشکیل وسازمان میدهد و باشرکت در جنبش مقاومت مسلحانه مردم در برابر تجاوز و حمله جمهوری اسلامی به کردستان، به نیروئی بزرگ و بازوی مسلح جنبش تبدیل میشود.

کومه له فعالیتهای دیگری دردوره پس ازانقلاب درکردستان انجام میدهد،تشکیل اتحادیه های دهقانی، ایجاد بنکه ها(جمعیت ها) وشوراهای محلات و شهرها وروستاها، شرکت درتشکیل سندیکاهای کارگری،ایجاد شورا ها وکانون های معلمان وباز گشائی مدارس، خلع سلاح نیروهای ارتجاعی، عشایروخوانین مسلح وصد ها اقدامات اجتماعی دیگر.

آن روش و روحیه کار توده ای که پیشترگفتم در این دوره هم وجود دارد وتاثیراتش را نشان میدهد، نمونه اش، ایجاد تیم های کمک رسانی به مردم، مثل زمانی که شایعه کمبود نفت وجود داشت رفقای ما در توزیع نفت بین مردم شرکت کردند، کادرهای کومه له خیلی راحت این کارها را میکردند، روزی در سنندج داشتم میرفتم جائی،در راه یکی از رفقا را در کوچه ای دیدم که یک ِالاغ با چهار حلب نفت درجلوفریاد میزد هر کسی نفت نداردبیاید نفت بگیرد. خوب،این کارها ودخیل شدن درمشکلات زندگی مردم، تاثیرات اجتماعی میگذاشت ویک مقبولیت توده ای به کومه له میداد،در همانحال که نیروی مسلح هم تشکیل داده بود بعنوان یک نیروی جدید وجوان که خودش را هم چپ میدانست، رادیکال بود وسیاست های کمونیستی داشت.در کردستان،پیشقدم در تشکیل شوراها شد، از آن دفاع میکرد.

درخارج از کردستان با ایجاد تشکیلات،توجه بیشتری به مسایل کارگری داشت، تعداد زیادی از هواداران کومه له، بخصوص زنان ازکردستان به شهر های مرکزی ازجمله تهران اعزام و درصنایع وشرکتها مشغول کار شدند.در عین حال که گروه ها و جمع هایی بنام هواداران کومه له در این شهر ها تشکیل شده بود.در سالهای۵۸ و۵۹ حکومت هنوز نتوانسته بود کاملا”مستقر وهمه ابزارهاییش را بدست گیرد، هنوزجنبش کارگری مورد حمله جدی قرار نگرفته و شوراهای کارگری با قدرت   بودند وهنوز فرمان حمله بنی صدربا شعار شورا پورا مالیده و سرکوب شوراها شروع نشده بود در بسیاری از صنایع کنترل کارگری برقرار،فضائی آزاد،درهمه جامیشد طنین آزادی وبرابری را حس کرد، دوران پرجنب وجوش دفاترعلنی دانشجوئی وفعالیتهای زنان بود ،در این اوضاع رفقای ما در تشکیلات خارج کردستان دربیشتراین فعالیتها شرکت داشتند. در این دوره آن خط سیاسی منتقد به جریان توده ای وچریکی،بعنوان خط۳خودش رادرچندین سازمان وگروه معرفی کرد، پیکار، رزمندگان  وحدت انقلابی وتعدادی سازمان ومحفل وگروه دیگر.یکی از این گروه ها بنام آرمان، هوادارکومه له بودند. دو گروه دیگردر مشهد و لرستان هم تشکیل گردیده بودکه هوادارکومه له بودند، این گروه ها همگی از طریق تشکیلات خارج کردستان بامرکزیت کومه له در ارتباط بودند، نشریه هم داشتند که مخفیانه بصورت محلی چاپ و پخش میگردید.

امروز میخواهم کمی در مورد گروه آرمان تاکید کنم،این بخشی است که کمتر در موردش صحبت کرده ایم، کلا دراین سالها زحمات و فداکاریهای تشکیلات مخفی چندان مورد نظرقرارنگرفته،گروه ها و جمع هایی که پیش از انقلاب و یا در دوران انقلاب تشکیل  وبعدها،خود را منحل وبه کومه له در تشکیلات شهرها پیوستند.در لرستان وخراسان بصورت مستقل ودرارتباط با کومه له به فعالیتهایشان ادامه دادند.گروه آرمان را تعدادی ازکمونیست های ایران ازسرشناس ترین انترناسیونالیست ها تشکیل دادند،این گروه جمع بزرگی از کمونیست ها را گرد آورده بود،رفقا، بیژن چهرازی، بهمن دوستی، رستم بهمنی، رضا عصمتی، جاسم خراط که همگی از چهره های درخشان جنبش کمونیستی وازقهرمانان زندانهای سیاسی دیکتاتوری پهلوی بودند، بیژن، بهمن و رستم ازچهره های مبارز کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در آلمان بودند که به ایران بازگشتند. تعداد زیادی جمع و محفل مرتبط با این گروه در صنایع وکارگاه های تهران از جمله صنایع فولاد، شیر پاستوریزه، استارلایت و جمع هائی هم در شهرستانها داشتند از جمله در گیلان که با رفیق جانباخته پوران جم در ارتباط بودند.

در جریان سرکوب و قلع و قمع نیروهای چپ در سالهای ۶۰ تا۶۲ توسط جمهوری اسلامی و از جمله به تشکیلات های مادر شهرها،همگی این عزیزان دستگیروپس ازتحمل وحشیانه ترین و طولانی ترین شکنجه ها تیرباران گردیدند،جان به در بردگان این دوره از زندانیان سیاسی جمهوری اسلامی ازهمه این رفقا بعنوان قهرمانان مقاومت یاد میکنند.این عزیزان تاثیر زیادی درکومه له وپرورش جوانان بسیاری که بعدا” در صفوف پیشمرگان کومه له جان باختند،داشتند.بنابراین جا دارد که از این انترناسیونالیست های بزرگ قدردانی و یاد کنیم.


سؤال: رفیق محمود، قطعا سؤال و بحث فراوان است،اما با توجه به کمی وقت به پایان برنامه، اگر نکات دیگری هست، کوتاه بفرمائید.


پاسخ: صحبت فراوان است، اما کوتاه بگویم، نقش تشکیلات مخفی ما چه در کردستان و چه در خارج از کردستان در کومه له مهم بود، ما در خارج ازکردستان چه نفوذ واعتباری داشتیم، چه انسانهای محبوب وبزرگی با ما بودند،مثل رفیق بیژن چهرازی که یک چهره بین المللی در جنبش کمونیستی بود، بیژن، بهمن انسانهای تئوریکی هم بودند، یادی کنیم ازرفقای لرستان، رفقای جان باخته محسن نهاوندی و بهروز معینی چاغروند، که هر دو از مبارزین بسیارمحبوب لرستان وزندانی سیاسی دوره ستم شاهی بودند، با  بیان خاطره ای محبوبیت این رفقا را یادآوری کنم،رفیق بهروزدر حال ماموریت  برای تشکیلات کومه له در یک حادثه رانندگی جان باخت،در مراسم خاکسپاری رفیق بهروز در خرم آباد، هزاران نفردر گورستان جمع شدند ودر یک مراسم مدرن نه سنتی ما دومین اطلاعیه علنی کومه له رابه مناسبت جان باختن او پخش کردیم.

اشتراک در شبکه های اجتماعی: