دروغپردازیهای جناح راست (نسخه كامل)
شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۰
پویا محمدی
در رابطه با اظهارات اخیر حسن رحمانپناه
نوشتۀ زیر در شش قسمت و در خلال روزهای ۱۶ تا ۲۶ آبان ۱۴۰۰ انتشار یافته است. به منظور گردآوری و انتشار آن در یک نسخه، در اینجا متن آن به صورت کامل منتشر میشود.
انکار و کتمان، تحریف و دروغپردازی، تنهارویکرد جناح راست و انحلالطلب در تشکیلات کومهله و حزب کمونیست ایران در قبال اختلافات و بحران جاری در این حزب و به تبع آن سرنوشت و اعتبار سیاسی و اجتماعی این حزب و تشکیلات بوده است. از تبعات عملی چنین رویکردی نیز به طور آشکار اعمال فشار و حذف علیه جناح مخالف بوده است. از آنجا که هر چه بیشتر به راست چرخیده و به کمونیسم پشت کردهاند، به این گونه روش و رفتار و فرهنگ راستروانه و غیرکمونیستی نیز توسل جستهاند. در این باره و نیز در نقد و افشای سیاسی این جناح، تاکنون به طور مستند و مستدل دهها مقاله و نوشته و مصاحبه و اطلاعیه رسمی از سوی جناح چپ صورت گرفته است.
هفتۀ گذشته، حسن رحمانپناه عضو کمیتۀ مرکزی جناح راست در تشکیلات کومهله، در تلویزیون جناحی خود و در قالب مصاحبهای به زبان کردی با برنامۀ «کومهله و ههلسوراوان»(کومهله و فعالین) تحت عنوان «تحولات منطقه، ایران و کردستان، بخش دوم و پایانی»، پس از آن که موضوع حملات اخیر رژیم اسلامی به مناطق مرزی کردستان عراق را مورد بحث قرار داد، به اوضاع درون تشکیلاتی پرداخت.
وی در طول صحبتهای خود و در رابطه با مواردی که قصد داشت در این زمینه به آنها بپردازد، نکات و موضوعاتی را مطرح کرد که همگی آنها به طور آشکار دور از راستی و واقعیت و چیزی جز یک مشت دروغ که تحویل بینندگان تلویزیون داد، نبود. وی در طول صحبتهای خود با کلامی تحقیرآمیز نسبت به جناح مخالف خود، سعی داشت موضوع را چنان پیش پا افتاده و به قول خود «حاشیه»ای نشان دهد که بلکه به اینگونه نیز بتواند سرپوشی بگذارد بر آن همه تخلف و اعمال غیردمکراتیکی که خود و دیگر رهبری جناح راست مرتکب شده و اینچنین تشکیلات کومهله و حزب را دچار بحران کردهاند.
او ابتدا در مورد برگزاری کنفرانسی که ماه گذشته جناح راست در خارج کشور برگزار کردهاند، چنین گفت:
«من خودم در آن کنفرانس شرکت داشتم، کنفرانسی بود معمولی، کنفرانسی بود که از طرف کمیتۀ خارج کشور حزب کمونیست ایران که از نظر خودشان مدت کار و فعالیتشان به عنوان یک کمیته تمام شده بود و اکثریت اعضای این تشکیلات هم درخواست برگزاری کنفرانس را میکردند کاری بسیار قانونی و اساسنامهای انجام دادند، این کمیته خود را در معرض قضاوت قرار داد، گزارش کار خود را ارائه کرد، در عین حال هم فرصت ایجاد کرد برای ارزیابی از آن، به نظر من گزارش سیاسی جامعی آورده بودند و نمایندگان اکثریت مطلق این تشکیلات در این کنفرانس شرکت کردند. هم اساسنامهای بود هم قانونی بود، …. نکته مهمی در کنفرانس بود که من آن را به عنوان موفقیت کنفرانس میدانم … همه با صراحت و بدون ترس از اینکه ایزمی به آنها چسبانده شود، حرف میزدند. از موافق، از مخالف، حتی فراتر از کار کنفرانس هم ارزیابی از حزب کمونیست ایران میکردند، ارزیابی از کار کومهله میکردند، هیچ کس به هیچ کسی نگفت ناسیونالیست، هیچ کس به هیچ کسی نگفت سر به جریان دیگری هستی، هیچ کسی، کس دیگر را متهم نکرد، و این به باور من نکته قوت اصلی این کنفرانس بود. هر کس حرف خود را میزد، این خوب بود … کاکا از آن همه ایزم دست بردار که به دیگران میچسابنند، اجازه دهید بنیآدمها در میان این حزب بر اساس پراتیک قضاوت بشوند، بر اساس اینکه یکی مغز دیگری را میکاود و در هفتهای سه چهار عدد به نام مقاله اما براستی چیز بی سر و ته در یکی دو سایت معین انتشار میدهند در نقد به قول خودشان کومهلۀ امروزی یا کومهلۀ کنونی آن ادبیاتی که وقت خود “حکمتی” علیه ما به کار میبردند، اینها را به کناری بگذارید… هیچ کسی محذوری نداشت از اینکه در صحبتهایش خود را به اصطلاح بفشرد برای اینکه نتواند صحبت کند… بعد هم تعدای زیاد از اعضای این تشکیلات خود را در معرض قضاوت قرار دادند… تعدادی رفیق دیگر هم رأی نیاوردند خیلی هم معمولی آن را پذیرفتند نه کسی آمد محفل درست کند نه کسی آمد جناحی برایش بتراشد نه کسی آمد علیه آن دیگری توطئه بوده درخواست بشود که حتماً باید به ما رأی بدهید، خیلی طبیعی پذیرفته شد و باید که چنین باشد، این سنت ما بوده است، این روشی بوده که در کنگرهها و کنفرانسهای ما در پیش گرفته شده، این مدت چیزهای دیگری انجام شد به خصوص از کنگرۀ ۱۶ و ۱۷ به بعد که بیگانه بود با گذشته و تاریخ ما …»(تأکید از من است.)
حسن رحمانپناه در حالی کنفرانس مزبور را «معمولی» معرفی میکند که (جدای از صفوف تشکیلات) به یمن اطلاعرسانیهای جناح چپ به جامعه، فضای بیرون از تشکیلات هم مطلع بود که این کنفرانس، معمولی نیست. این کنفرانس نه تنها معمولی نبود، بلکه کاملاً غیرمعمولی و غیرعادی و نیز کاملاً نامشروع بود. کنفرانسی بود که به این لحاظ تاکنون در تاریخ تشکیلاتی کومهله و حزب کمونیست ایران سابقه نداشته است!
رحمانپناه در حالی از معمولی، اساسنامهای و قانونی بودن این کنفرانس دم میزند که نیمی از اعضای تشکیلات خارج کشور حزب یعنی جناح چپ از جمله در اعتراض به اینکه سهمی برای شرکت آنان در کنفرانس در نظر گرفته نشده است و نیز با آییننامۀ تحمیلی برگزاری کنفرانس مخالف بوده و آن را مغایر اصول و پرنسیپهای کومهله و حزب کمونیست میدانستند، در این کنفرانس شرکت نکرده، آن را نامشروع دانسته و کنفرانس را بایکوت کردند. این موضوع به طور علنی نیز به اطلاع جامعه رسید. بنابراین در چنین شرایط بحران درون تشکیلاتی، قضاوت منصفانه و نیز اطلاعرسانی راستگویانه در مورد چنین کنفرانسی، نمیتواند آن را معمولی، اساسنامهای و قانونی، خوب و مثبت و موفق به حساب آورد، مگر اینکه قضاوت و تبیینی بر مبنای منافع حقیر جناحی، آن را چنین به حساب آورد، یعنی همان کاری که حسن رحمانپناه و صاحبان گزارش این کنفرانس انجام دادهاند.
ایشان در حالی اینچنین به تمجید و تعریف از کنفرانس میپردازد که مثل این است فراموش کردهاند که کنفرانسشان جناحی بوده و به اصطلاح غیر از «خودی»ها، کس دیگری در آن شرکت نداشته است، پس انتظاری غیر از چنین تمجید و تعریفی از یک کنفرانس جناحی از سوی رهبری آن نمیتواند در میان باشد. حسن رحمانپناه و دیگر رهبری جناح راست در آن کنفرانسِ یک دست و یک بنیِ خود، البته که بایستی آسوده باشند و به قول خودشان «بدون ترس و واهمه» هر چه که خواستهاند گفتهاند، و برای یکدیگر کف زدهاند و کنفرانس را با خوبی و خوشی به پایان بردهاند! اینان در ظاهر از عادی بودن وجود اختلاف نظر و لزوم بحث و مناظره و دیالوگ دم میزنند، اما در عمل و از آنجایی که توان استدلال و دفاع از نظرات و مواضعشان را منطبق با برنامه و استراتژی کومهله و حزب کمونیست ندارند، همیشه تلاش کردهاند که جناح مقابل خود را به هر طریقی از خود دور و یا حذف کرده تا اینکه بتوانند فضای آسودهای برای پیشبرد مواضع راستروانۀ خود فراهم آورند.
وی به بینندگان تلویزیون میگوید که «نمایندگان اکثریت مطلق این تشکیلات در این کنفرانس شرکت کردند»!
کدام نمایندگان و کدام اکثریت مطلق؟! از جمله با تخلفات آشکار و زیر پانهادن قرارهای مصوب حزبی و حتی زیر پا نهادن قول و وعدههای خود، علاوه بر عضوگیری جناحی، کسانی را نیز به عنوان عضو و نماینده به حساب آوردهاند که فاقد اعتبار برای شرکت در پروسۀ انتخابات نمایندگان و شرکت در کنفرانس بودهاند، به اینگونه از حضور اکثریت مطلق آنان دم میزنند!
حسن رحمانپناه از همان اوائل صحبت خود، و در قالب تعریف و تمجید از کنفرانس و آسودگیهای خود و جناحش، بدون اینکه اسمی از جناح مخالف خود بیاورد، به «شیطان»سازی و جوسازی علیه آنان میپردازد، به عبارت دیگر آنها را «اغتشاشگر و مخل نظم و آسایش عمومی» قلمداد میکند وقتی که میگوید: «همه با صراحت و بدون ترس از اینکه ایزمی به آنها چسبانده شود، حرف میزدند»، «هیچ کس به هیچ کسی نگفت ناسیونالیست، هیچ کس به هیچ کسی نگفت سر به جریان دیگری هستی، هیچ کسی، کس دیگر را متهم نکرد»، «هر کس حرف خود را میزد»، «کاکا از آن همه ایزم دست بردار که به دیگران میچسابنند»، «…هیچ کسی محذوری نداشت از اینکه در صحبتهایش خود را به اصطلاح بفشرد برای اینکه نتواند صحبت کند»، … .
برخلاف ادعای حسن رحمانپناه، این مخالفین جناح او (که اینک در کنفرانس نبودهاند) نیستند که برای ایشان و دیگر همجناحیهایشان فضای ترس و بیم و فشار ایجاد کرده که اینان مجبور باشند در محذورات قرار گرفته، خود را بفشارند و نتوانند صحبتها و نظرات خود را بیان بدارند، بلکه کاملاً برعکس این حسن رحمانپناه و دیگر همجناحیهایشان هستند که چنین عمل غیردمکراتیک و غیراخلاقیای را همواره علیه طرف مقابل به کار گرفته و میگیرند. فراتر از آن، حتی چنین عمل ناپسندی را به نسبت خود و بیان صریح و کامل مواضع و سیاستهای راستروانۀ خود نیز به کار میگیرند. جدای از تمامی مدارک و موارد مستند سانسور و اخراج و فشار و تصفیه علیه جناح چپ، جناح راست آن طور که بارها به طور مستند و مستدل نشان داده شده است، نظرات و مواضع خود را لاپوشانی میکند، خود را میفشرند و هر بار به صورت قطرهچکانی گوشهای از مواضع منحرف و راستروانۀ خود را بیان میدارند و بدون اینکه در کنفرانس و یا کنگرهای با حضور همۀ تشکیلات (هر دو جناح) بتوانند به طور قانونی مواضع خود را به تصویب برسانند؛ به طور عملی و جناحی مشغول پیشبرد آن هستند.
اتفاقاً تمام تلاش و درخواست جناح چپ از جناح راست و در این میان از حسن رحمانپناه این بوده است که مطابق موازین و سنت و فرهنگ تاکنونی کومهله، بیایند و نظرات امروزی خود را صراحتاً با تشکیلات و با جامعه در میان بگذارند. مثلاً همین حسن رحمانپناه وقتی که فقط در چند جمله و بسیار مبهم ادعا میکند که تحقق سوسیالیسم در یک کشور و سازماندهی اقتصاد سوسیالیستی در ایران امکانپذیر نیست، یا وقتی که از طرف کمیتۀ مرکزی جناحش به طور رسمی و فقط در چند جمله اعلام میکند که وجود اختلاف در استراتژی مانعی برای عدم شرکت کومهله در مرکز همکاری احزاب کردستانی(احزاب بورژواناسیونالیست) نیست- نظرات و مواضعی که کاملاً در تضاد و مغایرت با سیاست و اهداف کومهله و حزب کمونیست هستند- چه کسی او را فشرده و در محذورات قرار داده که اینچنین با زبانی الکن و مقصور مواضع خود و جناحش را بیان دارد؟ چرا تا به حال حاضر نشده مثلاً جلسهای برای توضیح اینگونه نظرات خود- حتی برای جناح آسودۀ خود- برگزار کند؟! جناح راست اگر روز اول با صراحت نظرات و جهتگیریهای سیاسی خود را به طور مدون و شفاف مطرح میکرد، میدانست که نمیتواند نیرویی حول این نظرات و مواضع گرد آورد. این بود که بسیار حساب شده، با فشردگی و به تدریج مواضع و پروژههای خود را پیش بردهاند.
یا اینکه مگر این جمال بزرگپور نیست که در پلنوم مشترک هر دو جناح و در کنار دست حسن رحمانپناه اعلام میدارد که «مجبور بوده خودسانسوری کند چراکه از سوی رفقای جناح خودش تحت فشار است که چیزی نگوید!!؟» و بسیاری موارد دیگر که همگی دال بر رد آن ادعای کذب حسن رحمانپناه است که در نقل قول فوق از ایشان آمده است.
جدای از اینها در کنفرانس مورد بحث که حسن رحمانپناه گزارش سیاسیاش را «جامع» توصیف میکند، مطابق همین گزارش به اصطلاح جامع، مجدداً احزاب و نیروهای چپ و کمونیستی در ایران و از جمله حزب کمونیست همگی مورد تحقیر و سرزنش و بیاعتباری و نفی قرار گرفته و تحت عنوان فریبکارانه و نخنمای «ارزیابی از حزب کمونیست ایران»، هر چه بیشتر زمینههای انحلال و گسست از این حزب را فراهم کردهاند. به واقع باید گفت که گزارش مزبور در قبال رویدادها و مسائل و نیز در قبال احزاب چپ و کمونیست، به لحاظ انحرافروی و انحلالطلبی جامع بوده است نه به لحاظ تحلیل سیاسی و انقلابی و طبقاتی!
حسن رحمانپناه آن طور که در نقل قول ایشان آمده است، در ادامۀ تخریبگریاش علیه جناح چپ باز هم با تحقیر و غیظ به رفقایی که مطالب و نوشتههایی انتقادی در نقد مواضع و نظرات آنان به نگارش درآورده و برای اطلاع جامعه آنها را نیز برای انتشار به چند سایت مشخص و معتبر ارسال میدارند، مطالب و مقالات آنان را «بی سر و ته» و منتشر شده در «یکی دو سایت معین» نام مینهد. روشن است وقتی که کسی در هیئت یک دستگاه رهبری، نظرات مخالفین و انتقادهای مکتوب آنان علیه خود را «چیز بی سر و ته» میداند، خودِ آن مخالفین را هم «بی سر و ته و بیارزش» و به عبارت دیگر «خس و خاشاک» و یا «دشمن و عوامل بیگانه» معرفی میکند!
یکی از آن «سایتهای معینی» که به زعم جناب رحمانپناه چنین «چیزهای بی سر و ته»ی را انتشار میدهد، سایت «آزادی بیان» است. او در حالی چنین بیحرمتیای هم به رفقای جناح چپ و هم به سایت مزبور مینماید، که فراموش کرده که خودش، مطالب و نوشتههایش که پیرامون برخی مسائل و رویدادها مینویسد را برای انتشار به همین سایت میفرستد!! قاعدتاً سایتی که مطالب «بی سر و ته»ی را انتشار دهد، شخص نباید مطالب «با سر و ته و باارزش» خود را برای آن فرستاده و از مسئول آن سایت هم بسیار ممنون باشد که مطلبش را انتشار دهد!!
جدای از این، حسن رحمانپناه در حالی تلویحاً رفقا را به حزب کمونیست کارگری- و به زعم او و جناحش بیگانگان و دشمنان کومهله- نسبت میدهد و مطالب آنها را حاوی ادبیات «حکمتی!» میداند و از آنها میخواهد که این ادبیات را به کنار بگذارند؛ که فراموش کردهاند چند جمله قبلتر در تعریف و تمجید کنفرانس میگوید «هیچ کس به هیچ کسی نگفت سر به جریان دیگری هستی»، در حالی که خودش به طور آشکار در اینجا و به این روش نیز رفقا را به حزب کمونیست کارگری نسبت میدهد و آنهم با آن رفتار و کلام تحقیرآمیزش که احزاب کمونیست کارگری را «حکمتی» نام مینهد.
حتی در این باره هم او به دروغ متوسل میشود. رفقای جناح چپ به درست از کمیتۀ مرکزیای که در حال حاضر در هیئت جناح راست و انحلالطلب، رهبری کومهله یعنی تشکیلات کردستان حزب کمونیست را در چنبرۀ خود گرفته است به عنوان «کمیتۀ مرکزی کنونی و یا کمیتۀ مرکزی امروزی کومهله» نام میبرند، نه کل کومهله که به زعم رحمانپناه کومهلۀ کنونی و یا کومهلۀ امروزی باشد! چرا که حساب کومهله را بایستی با حساب رهبری امروزیاش جدا کرد.
حسن رحمانپناه و ابراهیم علیزاده و دیگر رهبری جناح راست، امر را بر خود مشتبه دیده و هر گونه انتقاد به آنان و مواضع انحرافیشان را مترادفِ نه تنها انتقاد به کومهله بلکه دشمنی و مخالفت با کومهله میدانند و این رویکرد متعصبانه و عشیرتی و پدرسالارانه و نیز بسیار خطرناک را به فرهنگی خصوصاً در میان نسل جوان و کمتجربه اعضا و پیشمرگان در تشکیلات کردستان تبدیل کردهاند.
حسن رحمانپناه در تعریف از کنفرانسش و در نفرتپراکنی و دشمنتراشیهایش علیه جناح چپ میگوید: «… این سنت ما بوده است، این روشی بوده که در کنگرهها و کنفرانسهای ما در پیش گرفته شده، در این مدت چیزهای دیگری انجام شد به خصوص از کنگرۀ ۱۶ و ۱۷ به بعد که بیگانه بود با گذشته و تاریخ ما.»
او برای اثبات ادعای خود، حداقل میبایست یک مورد از آن به زعم خود «چیزهایی که بیگانه بوده با گذشته و تاریخ ما» را برای بینندگان خود بازگو میکرد. نه تنها نمیتواند به طور واقعی حتی یک نمونه را هم بازگو کند، بلکه در اینجا نیز به واقع این خود ایشان و دیگر رهبری جناح راست است که در کنگرۀ ۱۶ و ۱۷ و نیز بعد از آن به اعمال و کرداری علیه جناح چپ متوسل شدهاند که نه تنها بیگانه با گذشته و تاریخ کومهله، نه تنها مغایر با هر گونه عرف و رفتار سالم و متمدانه، بلکه جرم محسوب میشوند. به عنوان یک نمونه، تخریب و ترور شخصیت، نشر اکاذیب، شانتاژ و کمپین تبلیغات سوء و نیز نفرتپراکنی علیه رفقای جناح چپ مبنی بر اینکه «اینها ضدکومهلهاند و علیه دبیراول آن میخواهند کودتا کنند و … » به منظور حذف نمایندگان آنان در کنگرههای مزبور، مهندسی کردن انتخابات که به اقرار ناظر کل انتخابات در صحن کنگره بر آن صحه گذاشته میشود، تحت تأثیر قرار گرفتن پیشمرگ جوان و بیتجربه از آن همه نفرتپراکنی برای انجام سوء قصد به جان یکی از کادرهای جناح چپ و سپس پشیمان شدنش از انجام این جنایت و اقرار به آن، و دهها نمونۀ دیگر مثلاً سانسور برنامههای تلویزیونی جناح چپ و اخراج آنان از تلویزیون؛ آیا اینها و صاحبان این اعمال با تاریخ و سنت کومهله بیگانه هستند یا جناح چپ که حافظ و مدافع پرنسیپها و اصول و سیاستهای شناخته شدۀ کومهله بودهاند!؟
حسن رحمانپناه که در یک برنامۀ تلویزیونی و در انظار عموم دارد در لفافۀ تمجید از یک کنفرانس جناحی یک چنین «شیطان»سازی و تصویری منفی و مخل از جناح چپ به خوردِ جامعه میدهد، روشن است که در داخل تشکیلات با چه رویۀ به غایت بیگانهتری با کومهله به جناح چپ برخورد میکند! در ضمن آیا نتیجه و یا ترجمۀ عملی همین حرفهای حسن رحمانپناه، در جهت جذب و تأمین فضایی آرام برای بحث و جدل سیاسی قرار دارد یا ایجاد خصومت و تشدید تنش و ترغیب برای حذف و دوری از طرف مقابل؟!
در این به اصطلاح مصاحبه، سؤالات مجری و پاسخهای داده شده به آن، هر دو یکی است یعنی هر دوی اینها در اصل در چهارچوب همان رفتاری است که حسن رحمانپناه در این برنامه به نمایش میگذارد و کاملاً روشن است که سؤالات را هم خود رحمانپناه مطرح کرده و به مجری برنامه سپرده که با او مطرح نماید تا وی بتواند در جواب به سؤالات جهتدار، پاسخهای جهتدار خود را بهتر ارائه نماید.
مجری میپرسد:
«در این کنفرانس جمعی از اعضای کمیتۀ مرکزی حزب شرکت نکردند و تحت تأثیر اینها هم شماری از اعضا در کنفرانس شرکت نکردند. موضع شما به عنوان تشکیلات بر سر این چیست و دلیل این عدم شرکت چه بود؟»
در قبال این سؤال بایستی از حسن رحمانپناه پرسید که مگر شرکت یا عدم شرکت در یک کنفرانس حزبی، به حضور و شرکت جمعی از اعضای کمیتۀ مرکزی گره خورده است؟ آیا شرکت اعضای جناح راست در کنفرانس اخیر جناحی خود، تحت تأثیر شرکت جمعی از اعضای کمیته مرکزیشان بوده است که اعضا هم به دنبالشان روان شده و در کنفرانس شرکت کرده باشند؟ پس قضیه چیزی دیگری است، عدم شرکت در آن کنفرانس و پروسۀ انتخابات کاندیداتوری آن که با هیچ یک از معیارهای درون حزبی خوانایی نداشت، بایکوتی بود که از سوی نیمی از این تشکیلات یعنی کل جناح چپ صورت گرفت با رهبری و بدنهاش. جدای از این، در زمینۀ اختلافات و کشمکشها، حسن رحمانپناه نمایندۀ کل تشکیلات کومهله و حزب کمونیست نیست که بخواهد در این برنامه «موضع تشکیلات» را بیان کند، او میتواند نمایندۀ یک جناح از تشکیلات باشد نه کل تشکیلات.
وی سپس در جواب خود به این سؤال میگوید:
«به نظر من کار بدی کردند، حق این بود که به کنفرانس بیایند، در آنجا میبودند، حتماً صحبت و بحث زیادتری هم میشد و حتماً صحبت و بحثها هم غنیتر میشدند و این خوب بود، همان طور که در کنفرانس قبلی هم شرکت داشتند. این در واقع مربوط میشود به آن اختلاف و کشمکشهایی که در ۴، ۵، ۶ سال گذشته در میان ما هست، به این هم برمیگردد که این رفقا میپنداشتند که به این شکل مثلاً کنفرانس نباید برگزار شود بلکه باید جناحی باشد، باید بر طبق جناحها سهم داشته باشند و هیچ چیزی اینچنین در اساسنامۀ ما پیشبینی نشده است، نه برای کنفرانس، نه برای کنگرۀ حزب نه برای کنگرۀ کومهله، و این آییننامهای هم که برای کنفرانس طرح شده بود مغایرتی با هیچ آییننامۀ تاکنونی کنفرانسها نداشته است… بنابراین نیامدن آنها در واقع به آن اختلافاتی برمیگردد که در عرض این چند سال به باور من بر سر این حزب تحمیل کردهاند. آنها اگر میدانستند در این کنفرانس اکثریت هستند چون آنها همۀ تلاششان بر سر این است که در اقلیت بودن را تحمل نمیکنند، در صورتی که ما گفتهایم در کنفرانسی، در کنگرهای، در نشستی اگر ما اقلیت باشیم، خیلی طبیعی است که مانند اقلیت کار میکنیم اما این رفقای ما متأسفانه چیزی که سنت تشکیلات ما بوده را قبول نمیکنند…» (تأکید از من است.)
جدای از هر توضیح دیگری، در همین یکی دو جملۀ اول پاسخ فوق نیز میتوان عمق تناقض و دروغهایی که حسن رحمانپناه به آن متوسل شده است را به روشنی دید. او در حالی در قبال عدم شرکت جناح مقابل خود در کنفرانس میگوید «کار بدی کردند، حق این بود که به کنفرانس بیایند، در آنجا میبودند، حتماً صحبت و بحث زیادتری هم میشد و حتماً صحبت و بحثها هم غنیتر میشدند و این خوب بود»، که خیلی زود فراموش میکند که چند لحظه قبلتر از آن و در پاسخ به سؤال اول در قالب تعریف و تمجید از کنفرانس و تخریب جناح مخالف خود، به زعم خود به برشمردن جوانب بد حضور احتمالی جناح مخالف در کنفرانس میپردازد و وجود جوانب خوب و مثبت و موفق کنفرانس جناحی خود را کاملاً به عدم حضور جناح مخالف مربوط میداند و آن جوانب به اصطلاح خوب را نتیجۀ عدم حضور این جناح در کنفرانس میداند. رحمانپناه چند لحظه قبل از آن گفته بود «همه با صراحت و بدون ترس از اینکه ایزمی به آنها چسبانده شود، حرف میزدند. از موافق، از مخالف، هیچ کس به هیچ کسی نگفت ناسیونالیست، هیچ کس به هیچ کسی نگفت سر به جریان دیگری هستی، هیچ کسی، کس دیگر را متهم نکرد، و این به باور من نکته قوت اصلی این کنفرانس بود. هر کس حرف خود را میزد، این خوب بود … بر اساس اینکه یکی مغز دیگری را میکاود… هیچ کسی محذوری نداشت از اینکه در صحبتهایش خود را به اصطلاح بفشرد برای اینکه نتواند صحبت کند… نه کسی آمد محفل درست کند نه کسی آمد جناحی برایش بتراشد، نه کسی آمد علیه آن دیگری توطئه بوده درخواست بشود که حتماً باید به ما رأی بدهید… .»
بینندۀ تلویزیون حق دارد از رحمانپناه بپرسد حال که «از نظر شما یک چنین کسان بد و نابابی در این حزب هستند و چه بهتر که در کنفرانس حضور نداشته که مزاحمت و فضای بدی را به آن تحمیل کنند که دیگران نتوانند به آسودگی و راحتی حرف خود را بزنند و این خود نیز یک کار خوب محسوب میشود، چگونه است که برای عدم حضور آنان در کنفرانس ناراحت هستید و عدم حضور آنان را کار بد به حساب میآورید و میگویید حق این بود که به کنفرانس بیایند و صحبت و بحثها را هم غنیتر میکردند و این خوب بود، بالأخره حضور اینان مباحثات را غنیتر میکرد و خوب بود یا که مباحثات را در محذورات و فشار و ترس قرار میداد و بد بود، کدامیک»!!؟
پس همین یک مورد تناقض آشکار در صحبتهای رحمانپناه نیز تمام توضیحات ناروا و دور از راستگویی او را در مورد جناح مخالف خود برملا میکند. چرا که هیچ کس برای مزاحمین، توطئهگران، محفلبازان، مغزکاوندگان و مفتشین، دلش تنگ نمیشود و عدم حضور آنان در جلسه و یا مهمانی خود را کاری بد به حساب نمیآورد، بلکه باید بسیار خوشحال هم باشد که سر و کلهای از آنان پیدا نشود!
حسن رحمانپناه در حالی به جناح مخالف خود میگوید «حق بود که به کنفرانس میآمدند و صحبت میکردند، همان طور که در کنفرانس قبلی شرکت کردند»، که خود ایشان و دیگر رهبری جناح راست به طور کامل حق شرکت در کنفرانس و حق صحبت کردن در آنجا را برای جناح مقابل خود، نقض کرده و این حق مسلم آنان را زیر پا نهادهاند. ایشان از کدام حق حرف میزند هنگامی که در آییننامۀ برگزاری این کنفرانس نه تنها هیچگونه حقی برای شرکت آنان در کنفرانس به رسمیت شناخته نشده است، بلکه کاملاً نادیده و حذف شده به حساب آمدهاند و انگار که اصلاً وجود خارجی ندارند. کدام کنفرانس قبلی؟! کنفرانس قبلیای که طی آن با انجام یک کودتا علیه کاندیداهای جناح چپ، همگی آنها را در کنفرانس و در پروسۀ شرکت برای انتخاب کمیتۀ خارج کشور، حذف کرده و کمیتۀ یک بنی و یک جناحی خود را تشکیل داده، هر چه بیشتر تشکیلات را به انشعاب سوق داده و طی این مدت به وسیلۀ کمیتۀ یک دست و یک جناحی خود آن همه اعمال ضددمکراتیک و انحلالطلبانه را به انجام رساندهاند! اتفاقاً همین تجربۀ کنفرانس قبلی و آیین نامۀ مربوطهاش و جدای از همۀ اینها خلف وعده و نیز زیرپا نهادن قول و قرارهای رهبری جناح راست توسط خودشان، ثابت کرد که برگزاری چنین کنفرانس و مجامع حزبی که در آن تنها یک جناح مصدر امور را به دست گرفته و رهبری را به صورت جناحی شکل بدهد، تا چه میزان در تضاد با سانترالیسم دمکراتیک و در تضاد با منافع و مصالح سیاسی و تشکیلاتی کومهله و حزب کمونیست و نهادینه کردن بوروکراسی و سرکوب درون حزبی، در این حزب و تشکیلات است.
همچنانکه بارها به طور مستند نشان داده شده است، سیاست جناح راست در قبال جناح چپ «انکار در خارج و حذف در داخل» بوده است. بر این مبنا بر خلاف هر گونه معیار و اساسنامهای هیچگونه حق و هیچگونه سهمی را برای جناح مخالف به رسمیت نمیشناسند. طبق یک برنامۀ هماهنگ و بر خلاف تمامی موازین و مصوبات موجود، به جذب کسانی که نه تنها فاقد اعتبار برای کاندید شدن و شرکت در کنفرانس و کنگرههای حزبی بوده بلکه مطابق اساسنامه، عضو حزب نیز محسوب نمیشوند، پرداخته و سپس به طور جعلی و موهوم موضوع اکثریت و اقلیت را علم کردهاند. حتی اگر فرضاً و به طور مثال این را از حسن رحمانپناه بپذیریم که جناح متبوع ایشان در اکثریت و جناح مقابل در اقلیت قرار دارند، مطابق همان اساسنامهای که او به ناروا به آن استناد میکند، خود او و جناحش ناقض اساسنامه، ناقض حق اقلیت و نیز در مغایرت کامل با سنت و فرهنگ تشکیلات ما عمل کردهاند.
اساسنامۀ حزب کمونیست ایران میگوید:
اصل پایهای سازمانی حزب کمونیست ایران سانترالیسم دمکراتیک است و بر این اساس حزب موازین زیر را مبنای مناسبات تشکیلاتی خود قرار میدهد:
• تبعیت فرد از قرارها و مصوبات حزب، اقلیت از اکثریت.
همان طور که دیده میشود تبعیت از قرارها و مصوبات حزب است که میتواند معنای درست تبعیت اقلیت از اکثریت را نمایان سازد. این نه تبعیتی کورکورانه بلکه تبعیتی آگاهانه و مقبول برخاسته از قرارها و مصوبات حزب است. جناح راست نه تنها هیچ تبعیتی از قرارها و مصوبات حزب در این دوره نداشتهاند، بلکه بر خلاف آنها عمل کردهاند و نیز در تلاش بوده که از راههای غیرقانونی به جذب نیرو پرداخته و سپس ادعای اکثریت بنمایند.
• تبعیت ارگانهای پایینتر از بالاتر و تبعیت تمام حزب از کمیتۀ مرکزی.
کمیتۀ کنونی خارج کشور و نیز کمیتۀ مرکزی کنونی کومهله که به قبضۀ جناح راست درآمدهاند، به عنوان ارگانهای پایینتر، هیچ تبعیتی از کمیتۀ مرکزی حزب به عنوان ارگان بالاتر نکرده و فراتر از آن به سلب اعتبار از حزب کمونیست و کمیتۀ مرکزی آن پرداختهاند.
• انتخابی بودن کلیۀ ارگانهای رهبری از پایین تا بالا. همۀ ارگانهای رهبری برای دورههای معین انتخاب میشوند.
با به قبضه درآوردن کمیتۀ کنونی خارج کشور و کمیتۀ مرکزی کنونی کومهله، آیا کسی هست که بتواند ادعا کند این دو ارگان رهبری محصول انتخاب و انتخابی بودن از سوی کل اعضای تشکیلات بودهاند؟ آیا این دو ارگان رهبری از سوی کل اعضای حزب انتخاب شدهاند یا از سوی تنها یک جناح از حزب؟ آیا این ارگانهای رهبری اراده و انتخاب هر دو جناح را نمایندگی میکنند یا صرفاً یکی از آنها؟!
• محفوظ بودن حق اقلیت هر سازمان حزبی برای آنکه همۀ اعضای آن سازمان را از نظر و اختلافات خود با اکثریت مطلع نماید.
آیا جناح راست که به زعم حسن رحمانپناه در اکثریت هستند، این حق را برای جناح اقلیت محفوظ داشتهاند که بتوانند مثلاً به کنفرانس اخیر راه پیدا کنند و نظرات و اختلافات خود را با اکثریت مطرح نمایند و نمایندهای هم در کمیتۀ رهبری این بخش از تشکیلات داشته باشند؟!
….
• بالاترین ارگان هر تشکیلات محلی، کمیتۀ آن تشکیلات است. کمیته مسئول هدایت تشکیلات تابع خود بر اساس سیاستها و مصوبات حزبی است.
اگر تشکیلات خارج کشور را تشکیلات محلی یا منطقهای حزب به حساب آوریم، آیا کمیتۀ کنونی خارج کشور میتواند ادعا کند که مسئول هدایت این بخش از تشکیلات بر اساس سیاستها و مصوبات حزب است؟ این کمیته در واقع مسئول هدایت یک جناح از تشکیلات است با عدم پیروی کامل از مصوبات حزب، و جناح دیگرِ تشکیلات هم یعنی جناح چپ، هیچ رسمیت و تبعیتی از این کمیته را قبول ندارند.
….
• کنفرانس منطقهای حداقل هر دو سال یکبار با شرکت نمایندگان منتخب تشکیلاتهای محلی، اعضا و علیالبدلهای کمیتۀ منطقه و به دعوت کمیتۀ منطقه برگزار میشود.
اگر تشکیلات خارج کشور را تشکیلات محلی یا منطقهای حزب به حساب آوریم، آیا کنفرانس اخیر این تشکیلات، به معنای واقعی با شرکت نمایندگان منتخب تشکیلاتهای محلی برگزار شد یا شرکت نمایندگان منتخب یک جناح از تشکیلاتهای محلی؟!
….
اساسنامۀ حزب کمونیست ایران میگوید:
شرکتکنندگان در کنگره عبارتند از: نمایندگان منتخب هر یک از تشکیلاتهای حزب به انتخاب اعضای آن تشکیلات، … ضوابط و نسبت انتخاب نمایندگان برای کنگره قبل از هر کنگره به وسیلۀ کمیتۀ مرکزی تعیین و اعلام میشود.
هنگامی که سال گذشته کمیتۀ مرکزی حزب آییننامهای را که در آن شرایط واقعی برای انتخاب واقعی نمایندگان کل اعضای حزب (نه فقط یک جناح معین) و ضوابط و نسبت واقعی این نمایندگان برای شرکت در کنگرۀ پیشارو یعنی کنگرۀ ۱۳ حزب کمونیست را تدوین و آن را برای اجرا به صفوف حزب و ارگانهای ذیربط ابلاغ نمود، حسن رحمانپناه و ابراهیم علیزاده و دیگر رهبری جناح راست با به راه انداختن کمپین و جمعآوری امضا به مخالفت با چنین آییننامهای برخاستند و موجبات تعویق کنگرۀ حزب را فراهم آوردند. در آییننامۀ مزبور مطابق اساسنامۀ حزب و در راستای محفوظ داشتن حق اقلیت و جلوگیری از پایمال شدن آن و تأمین ضوابط و نسبت و در واقع سهمیۀ واقعی برای شرکت هر دو جناح در کنگره، مقرر شده بود که اعضای حزب به اختیار خود در یکی از دو حوزۀ ۱ یا ۲ به عنوان حوزههای مربوط به دو جناحِ موجود، نام نویسی کرده و بر اساس سهمیۀ تعیین شده برای کل تشکیلات، نمایندگان خود را برای شرکت در کنگره انتخاب کنند. رهبری جناح راست که میدانست با یک چنین تعیین ضوابط و نسبت از سوی کمیتۀ مرکزی، دیگر نمیتوانند به اجرای نقشۀ خود برای حذف جناح چپ از کنگره بپردازند، به مخالفت با آن و ایجاد کارشکنیهای بسیار در راستای پیشبرد این آییننامه و برگزاری چنین کنگرهای پرداختند. جناح راست حتی این درجه از تعامل که در همین سیستم و دنیای امروزی بورژوازی نیز جاری است را برنتافته و کماکان بر سیاست ضددمکراتیک حذف و انکار خود علیه جناح چپ پافشاری میکنند.
اساسنامۀ حزب کمونیست ایران میگوید:
کمیتۀ مرکزی در فاصلۀ دو کنگره بالاترین ارگان حزب است و کلیۀ وجوه فعالیت حزب را رهبری میکند.
وقتی که کمیتۀ مرکزی حزب بنابه وظیفه میخواهد کلیۀ وجوه فعالیت حزب -نه یک جناح و دستۀ معین- را رهبری کند و در این میان و از جمله با تعیین آییننامهای که فوقاً به آن اشاره شد، کنگرۀ حزب را هم برگزار کند؛ رهبری جناح راست با حمایتها و تشجیع طیف لیبرال ناسیونالیست خارج از این تشکیلات و نیز رایزنی و برگزاری جلسه مشترک با شماری از آنان، به مصاف کمیتۀ مرکزی و کمیتۀ اجرایی حزب رفته و در واقع مشغول تضعیف و تشدید بحران در حزب کمونیست هستند.
اساسنامۀ حزب کمونیست ایران میگوید:
هر یک از اعضای حزب کمونیست ایران حق دارد که در بحث و اظهارنظر پیرامون مواضع و سیاستهای حزب از طریق جلسات و نشریات حزبی شرکت کند، در جلسات تشکیلاتی از مسئولین و ارگانهای حزبی انتقاد نماید، نظرات، پیشنهادها و انتقادات خود را مستقیماً با کلیۀ ارگانهای بالاتر و منجمله با کمیتۀ مرکزی و کنگره در میان بگذارد… .
حسن رحمانپناه و دیگر رهبری جناح راست این حقوق مسلم و اولیۀ اعضای حزب را هم به کرات و به طور فاحش و سیستماتیک پایمال نمودهاند. به عنوان مثال هنگامی که برای اولین بار اعضا و کادرهایی از تشکیلات بحث و اظهارنظرات خود را پیرامون مواضع و سیاستهای راستروانۀ ابراهیم علیزاده و حسن رحمانپناه و جمال بزرگپور در صفحاتی از نشریۀ حزبی یعنی نشریۀ «جهان امروز» انعکاس دادند، نامبردگان به جای اینکه در همان نشریه به نقد و یا رد نظرات رفقا بپردازند، به طور هیستریکی به میدان آمده و توسط برخی از اعضای خود کمپین اعتراض و گرداندن طومارِ جمعآوری امضا در سطح تشکیلات (کردستان و خارج کشور) به راه انداختند و در طومارها به خاطر درج نظرات رفقا در نشریۀ حزب اعتراض کردند و اعلام کردند که از این به بعد نشریۀ جهان امروز را به عنوان نشریۀ حزب به رسمیت نمیشناسند و خواهان برخورد به سردبیر آن (رفیق هلمت احمدیان) شدند. به منظور پرهیز از طولانیتر شدن مطلب و به عنوان سند، از درج این طومارها و امضاهای آن به عنوان ضمیمه خودداری میکنم. در صورت انتشار این اسناد و قباحت نقضِ نه تنها اساسنامۀ حزب کمونیست و سنتهای کومهله، بلکه نقض حق آزادی بیان در آنها، جامعۀ بیرون از این تشکیلات بایستی فقط به حال و روز عملکرد و پراتیک ضددمکراتیک کمیتۀ کنونی خارج کشور و کمیتۀ مرکزی کنونی که کومهله را در چنبرۀ غیرکمونیستی خود گرفتهاند، تأسف بخورد!
البته که همان موقع در نامهای درون تشکیلاتی این عمل جناح راست را محکوم کرده و توضیح داده بودم که این عمل آنان از جنس همان اعمالی در جامعه است که در قالب نعرۀ «توقیف باید گردد، اعدام و زندانی باید گردد» روزانه شاهد آنیم!
نمونۀ دیگری از زیرپا نهادن اساسنامه و حقوق اعضا، اینکه خودِ حسن رحمانپناه و جمال بزرگپور به عنوان مسئولین دبیرخانۀ تشکیلات کردستان با نظارت و توافق ابراهیم علیزاده، نظرات مکتوب و نامههای رفقای جناح چپ در خارج کشور را که حاوی اظهار نظر پیرامون مواضع و سیاستهای کومهله و حزب کمونیست بوده را سانسور کرده و از انتشار این نظرات و نامهها در میان اعضای تشکیلات کردستان جلوگیری کردهاند. اسناد و شکایات علیه این سانسورگریها هم به وفور موجود است.
نمونۀ دیگری از زیرپا نهادن اساسنامه و حقوق اعضا اینکه خودِ حسن رحمانپناه، رفیق پیشمرگی را نه تنها به خاطر اختلاف نظر سیاسی، بلکه به خاطر اینکه فقط گفته بود «در این حزب اختلاف وجود دارد» را به دبیرخانه احضار و حکم اخراج از تشکیلات را به او ابلاغ میکند. با هماهنگی ابراهیم علیزاده دبیرخانه تشکیلات کردستان را به محلی برای تفتیش عقاید، بازجویی، اعمال فشار و برخورد به رفقای جناح چپ تبدیل کردهاند.
وقتی که مثلاً دو تن از اعضا و کادرهای حزب در کردستان و خارج کشور طی نامههایی جداگانه به کمیته مرکزی حزب و کمیتۀ مرکزی کنونی کومهله و کمیتۀ خارج کشور به انتقاد و بازگویی پارهای از اعمال ضددمکراتیک و تخلفات و بیپرنسیپیهایی که کمیتۀ مرکزی کنونی کومهله مرتکب شدهاند پرداختهاند، این جناح خاطی و متعرض، حکم اخراج هر دوی این رفقا را صادر میکند!
اساسنامۀ حزب کمونیست ایران میگوید:
هر یک از اعضای حزب کمونیست ایران حق دارد که در انتخابات گوناگون تشکیلات خود شرکت کرده، انتخاب کند و انتخاب شود، در تصمیمگیریهای حوزۀ خود شرکت کند و در اتخاذ این تصمیمات دارای رأی باشد.
اما آیا کنفرانس اخیر خارج کشور جناح راست و آییننامۀ برگزاری آن که رحمانپناه به تعریف و تمجید از آن میپردازد، حق شرکت در انتخابات مربوط به این کنفرانس را برای اعضای جناح چپ محفوظ داشته و خود را به رعایت آن ملزم دانسته است؟! وقتی که بر خلاف اساسنامه، چنین کنفرانس جناحیای را برگزار میکنند، حوزههای کشوری هم هر چه بیشتر به شکل جناحی در خواهد آمد، چرا که جناح راست در راستای سیاست حذف، عملاً به نقض حق شرکت اعضای جناح چپ در تصمیمگیریها نیز مبادرت میکند.
اساسنامۀ حزب کمونیست ایران میگوید:
کمیتۀ رهبری کنندۀ تشکیلات کومهله، کمیتۀ مرکزی نامیده میشود. کمیتۀ مرکزی کومهله به مثابه یک کمیتۀ منطقهای حزب از کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست تبعیت میکند. در عین حال کمیتۀ مرکزی کومهله مجری مصوبات کنگرۀ کومهله است.
آیا کسی در این تشکیلات (از هر دو جناح) هست که بتواند حداقل ادعا کند که کمیتۀ مرکزی کنونی کومهله از کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست تبعیت میکند؟ در واقع کمیتۀ مرکزی کنونی کومهله نه تنها هیچ تبعیتی از کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست نمیکند، بلکه این تشکیلات منطقهای حزب را به طور کامل از چارت سیاسی و سازمانی حزب نیز خارج کردهاند و نیز در تشکیلات خارج کشور و هم در تشکیلات کردستان ضمن تحقیر و سلب اعتبار نسبت به حزب مشغول فراهم نمودن زمینههای گسست از حزب کمونیست ایران هستند.
حسن رحمانپناه خود را به نادانی زده و ادعا میکند که برای شرکت در کنفرانس و یا کنگره، موضوع سهم به نسبت وزنِ جناحی در اساسنامۀ ما پیشبینی نشده است.
بایستی به ایشان گفت که اساسنامۀ ما برای یک حزب تدوین و تعیین شده است نه برای یک جناح! این اساسنامه یکپارچگی و وحدت یکدست حزب را مفروض داشته و بر این اساس به تعیین موازین و ضوابط مربوطه پرداخته است نه بر اساس قطببندی و جناحبندی و گروهبندیهای احتمالی. اساسنامۀ حزب برای شرایط متعارف در حزب تدوین و تعیین شده است نه برای شرایط بحرانی. موازین و ضوابط اساسنامه آنچنان استوار و همهجانبهاند که به روشنی جوابگوی شرایط بحرانی و جناحبندی در حزب نیز بوده و هر زمان حکمیت و التزام به رعایت آن مؤثر و راهگشاست.
هنگامی که در اساسنامۀ حزب این همه بر اصل «حقوق اعضا»، «مشارکت»، «انتخاب و انتخاب شدن» و «لزوم محفوظ بودن حقوق اقلیت» تأکید و تصریح شده است، اگر کسی ریگی به کفش نداشته باشد و حقوق اعضا و انسجام حزب برایش مهم و ضروری باشد، در شرایط بحرانی و جناحبندی در حزب بایستی با بسط و تعمیم اصول و موازین جاری در اساسنامه، انسجام و نیز تأمین همهجانبه حقوق اعضا را تضمین نماید، نه اینکه برای تأمین مقاصد حذفگرایانۀ خود، با گفتن اینکه «سهمیه جناحی در اساسنامه پیشبینی نشده است»، این سند پایهای و تعیین کنندۀ حزب را به چنین سطح نازل و ناکارایی تقلیل دهد.
هنگامی که در اساسنامۀ حزب به وضوح تصریح و مقرر شده است که کمیتۀ مرکزی، ضوابط و نسبت انتخاب نمایندگان را برای کنگره تعیین و اعلام میکند، اگر کسی چشم و گوش خود را بر واقعیات جاری در این حزب نبسته باشد، بدیهی است که تعیین سهمیه به تناسب وزن هم جزو آن ضوابط و نسبتی است که کمیتۀ مرکزی در صورت لزوم (جناحبندی) بایستی برای انتخاب نمایندگان در کنگره در نظر بگیرد.
تنها با چنین رویکردی است که اصل سانترالیسم دمکراتیک نیز در تمامی وجوه خود رعایت شده و اثرات مثبت آن تجلی مییابد. پیروی اقلیت از اکثریت بایستی بر اساس تضمین حقوق و تأمین مشارکتهای همهجانبه باشد نه بر اساس حذف و پایمال نمودن حقوق. این است که جناح راست در راستای مواضع و نظرات مغایر با سیاست و اسناد و مصوبات کومهله و حزب، درک و خوانشی کاملاً متفاوت از اساسنامه و اصل سانترالیسم دمکراتیک دارند و این خود یکی از اختلافات این جناح با جناح چپ و خط رسمی و کمونیستی این حزب و تشکیلات محسوب میشود.
همچنانکه بارها کمیتۀ اجرایی و کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست به عنوان رهبری جناح چپ اعلام داشتهاند، «حضور هر دو جناح در همه ارگانهای رهبری حزب از کمیتۀ مرکزی حزب گرفته تا کمیتۀ مرکزی کومهله، کمیتۀ تشکیلات خارج و کمیتههای کشوری و کمیتۀ تلویزیون و … به تناسب وزنی که در تشکیلات دارند تنها راه واقعبیانه و مسئولانه برای برون رفت از این دوره بحرانی است. در شرایطی که بحران اعتماد وجود دارد، در شرایطی که عوارض منفی سیاسی و اجتماعی و تشکیلاتی انشعاب بر کسی پوشیده نیست، از این مسیر می توان گامی مهم در جهت عبور از بحران برداشت. اگر حزب قرار است به مانند یک ارگانیسم زنده عمل کند باید برخورد نظرات متفاوت در سطوح مختلف ارگانهای تصمیمگیری در آن تأمین و تضمین شود. اگر از حزب به عنوان یک ارگانیسم زنده صحبت میشود، یعنی اینکه حفظ دمکراسی درون حزبی و رفتار دمکراتیک به نظرات مختلف در آن تأمین گردد. قدرت کمیتۀ مرکزی باید برخاسته از ارادۀ کل حزب باشد نه فقط بخشی از اعضا و یا یک جناح معین. زمانی که در یک کمیتۀ تشکیلاتی و حزبی ارادۀ حدود نیمی از اعضا غایب است، خواسته یا ناخواسته مناسبات رهبری با اعضا به یک مناسبات بوروکراتیک تنزل پیدا می کند و تشکیلات انسجام خود را از دست می دهد. پس باید سیاست حذف را کنار گذاشت.»
حسن رحمانپناه میگوید آییننامۀ کنفرانسشان با آییننامههای قبلی که بر مبنای آن همۀ رفقا در کنفرانس شرکت میکردند، فرق چندانی نداشته است. میگوید رفقای مقابل از اینکه میدانند در اقلیت هستند به کنفرانس نیامدهاند، او مسئله را به ترس از رأی نیاوردن، تنزل میدهد. او به اینگونه نیز تلاش میکند حقایق درون تشکیلات را انکار کند. رهبری حزب بارها پاسخ چنین مغلطههایی را داده است که چکیدۀ آن فوقاً مورد اشاره قرار گرفته است.
بیش از ۲۰ سال قبل و در جریان جناحبندی مربوط به سازمان زحمتکشان، تشکیلات کومهله و حزب نه بر اساس رویکرد حذفگرایانۀ امروزی حسن رحمانپناه و ابراهیم علیزاده، بلکه بر اساس موازین و پرنسیپهای شناخته شدۀ خود عمل کرده و حضور جناح مهتدی-ایلخانیزاده را در تمامی سطوح رهبری تشکیلات به نسبت سهم و وزن واقعی آنان در تشکیلات حتی به درجاتی بیشتر از آن را هم برایشان به رسمیت شناخت. رحمانپناه و دیگر رهبری جناح راست این واقعیات را به خوبی به یاد دارند.
در مقابل این همه انکار از سوی رهبری جناح راست در قبال سرنوشت و اعتبار سیاسی و اجتماعی کومهله و حزب کمونیست، بایستی در اینجا و به نقل از «برتولت برشت» گفت:
«آنکه حقیقت را نمیداند نادان است، ولی آنکه حقیقت را میداند و انکار میکند، تبهکار است.»
حسن رحمانپناه در ادامۀ اظهارات خود در رابطه عدم شرکت نیمی از اعضای تشکیلات در کنفرانس اخیر جناح راست در خارج کشور که او در صحبتهای خود سعی داشت آنها را جمعی معدود که تحت تأثیر کمیتۀ مرکزی حزب در آن کنفرانس شرکت نکرده قلمداد کند، میگوید:
«آنها اگر میدانستند در این کنفرانس اکثریت هستند چون آنها همۀ تلاششان بر سر این است که در اقلیت بودن را تحمل نمیکنند، در صورتی که ما گفتهایم در کنفرانسی، در کنگرهای، در نشستی اگر ما اقلیت باشیم، خیلی طبیعی است که مانند اقلیت کار میکنیم، اما این رفقای ما متأسفانه چیزی که سنت تشکیلات ما بوده را قبول نمیکنند، حتی من یادم هست در زمان خود، تعدادی از آنها انتقادشان از جریان کاک عبدالله مهتدی این بود که کاک عبدالله به اقلیت بودن خود رضایت نمیدهد، امروز خودشان دارند عین همین را تکرار میکنند، پای خود را عیناً در همان جای پا گذاشتهاند. بنابراین به این لحاظ مسبب نیامدن آنها اعضای خارج کشور نبودند، مسبب، خودِ کمیتۀ اجرایی بود که نظرشان این است در هر بخشی، در هر گوشهای بدون سهیم شدن در کمیتهها به قول خودشان به آن اندازهای که وزن دارند و با آن اختلافاتی هم که تراشیدهاند در این تشکیلات از جمله ما چپیم شما راستید ما کمونیستیم شما ناسیونالیستید باید به رسمیتش بشناسی، نمیدانم چه کسی حاضر است چنین خودکشیای بکند، مثل این است که خودت طناب را به گردن بیاندازی و به او بگویی بیا به دور گردن خودت بیانداز و صندلی را هم از زیر پایت بردار. منی که همۀ عمرم در راه انسانیت، برابری در راه سوسیالیسم و کمونیسم مبارزه کردهام بیایم به خودم بگویم ناسیونالیستم والله کسی هم که فکر میکنم در این راه هیچ قدمی برنداشته به او بگویم کمونیست آخر در کجای دنیا چنین چیزی بوده است؟»(تأکیدات از من است)
اگر از همین دو سه سطر آخر نقل قول شروع کنیم، بایستی گفت این دیگر نه تنها به انحراف بردن بحث، بلکه به ابتذال کشیدن آن است و این نیز در اینجا و به سهم خود به خوبی گواهی است بر اینکه حسن رحمانپناه و دیگر رهبری جناح راست طی سالهای اخیر چگونه و با چه حربه و چه میزان از تحریف در قبال وضعیت درون تشکیلاتی و به تبع آن جناح مقابل خود، برخورد کردهاند. با چنین رویکردی، که تحریک احساسات و تعصب و از بین بردن فضای بحث و دیالوگ موارد بارزی از عوارض و نتایج مخرب آن میباشد، جناح مقابل و نظرات انتقادی علیه خود را به مثابه یک «دژخیم» معرفی کردهاند که بایستی به هر طریقی به حذف و پاکسازی و اخراج و تصفیۀ آنها برخاست.
کافی است یادآوری کرد یکی از دلایلی که حزب دمکرات کردستان به جنگ مسلحانه علیه کومهله متوسل شد، این بود که کومهله با انتقاد و آگاهگری علیه سیاستها و مواضع حزب دمکرات، این حزب را حزب بورژوازی و غیرانقلابی در کردستان میدانست. حزب دمکرات از چنین چیزی عصبانی بود و میگفت بعد از چند دهه مبارزه الآن ما شدهایم غیرانقلابی و شما که امروز سروکلهتان پیدا شده، شدهاید انقلابی؟! با این حال کومهله هیچگاه به حزب دمکرات نگفته بود که بایستی این غیرانقلابی و بورژوازی بودن را در مورد خود به رسمیت بشناسد. این حزب واکنش متمدانه و انتقاد سیاسی علیه آگاهگریهای کومهله را به مانند خودکشی سیاسی برای خود میدانست چرا که نه توان و حقانیت آن را داشت و نه اینکه موفقیتی در آن برای خود میدید. این بود که وارد جنگ شد و یکی از شروطی که حزب دمکرات برای پایان دادن به این جنگ، از کومهله مطالبه میکرد این بود که دست از این تبلیغات بردارد و حزب دمکرات را حزبی انقلابی معرفی کند!
آیا رویکرد مذکور از حسن رحمانپناه، از جنس همان رویکرد حزب دمکرات نیست؟!
جناح راست، از همان روز اول که نظرات و مواضع راستروانه و ناسیونالیستی خود و نیز اختلاف سیاسی در تشکیلات را کتمان و انکار کردند به این دلیل بوده است که در اینجا حسن رحمانپناه به نمایندگی از جناحش به روشنترین وجه آن را بیان میکند. اینها اگر با صراحت و به طور مدون و رسمی نظرات و مواضع خود را بیان میکردند در حکم خودکشی سیاسی و به عبارت بهتر رسوایی سیاسی برای آنها بود، چرا که اینان در واقع و در خفا و یا به طور خزنده و حساب شده، جا در پای سازمان زحمتکشان و فراکسیون موسوم به فعالیت با نام کومهله، گذاشته بودند و سپس در توازن قوای بهتری این بار و در فاز اول به طور رسمی از فراکسیون و عناصر بریده از سازمان زحمتکشان دعوت کردند که به صفوف آنان بپیوندند.
بیدلیل نیست که جمال بزرگپور قبلاً اعلام میکرد که نظراتش از جمله انحلال حزب کمونیست را روی تاقچه گذاشته است و در این دوره هم اعلام میکند که از سوی رفقای هم جناحیاش تحت فشار بوده است که خودسانسوری کند و فعلاً چیزی نگوید! و امروز در توازن قوای دیگری پروژۀ انحلال حزب و خروج به زعم خودشان کومهله از حزب کمونیست را به طور آشکار در جریان گذاشتهاند.
بر خلاف گرد و خاک به پا کردنهای حسن رحمانپناه، کسی در این تشکیلات، کس دیگری را تحت فشار قرار نداده است که گویا بایستی ناسیونالیست بودن و راست بودن خود را به رسمیت بشناسد و به آن اعتراف کند. هر چه که بوده تلاش برای به رسمیت شناسی بحران موجود، اختلاف سیاسی موجود و قطببندی و جناحبندی موجود بوده است، امری که حسن رحمانپناها آگاهانه آن را انکار و کتمان میکنند. وقتی هم میخواهند در این باره حرفی بزنند، آن طور میگویند که در بالا آمده است: «چطور میتوانیم به خودمان بگوییم راست و ناسیونالیست و به بقیه هم چپ و کمونیست، کجای دنیا چنین بوده؟! »
بگذریم از اینکه تاریخاً موضوع «چپ» و «راست» در جنبش کارگری و کمونیستی جهانی، ایران و کردستان نیز همواره وجود داشته است، اما جناح راستی که ما با آن روبرو هستیم، بکارگیری عبارت «راست» و انتساب آنان به راست و یا ناسیونالیست بودن را به مثابه فحش علیه خود و فراتر از آن آنگونه که رحمانپناه میگوید به مثابه «انداختن طناب دار به دور گردن آنان» به حساب آورده و این موضوعِ کاملاً سیاسی و عینی را به چنین سطح نازل و غیرسیاسی و منحرفانهای تنزل میدهند، چراکه از مبارزۀ سیاسی و ایدوئولوژیکِ درون حزبی واهمه داشته و از آنجا که در پی چنین مبارزهای و ناظر بر دفاع از سیاست و مواضع کمونیستی و انقلابی کومهله و حزب کمونیست، به «راست» منتسب میشوند، از آن متنفرند و آن را آنگونه که خود بارها گفتهاند میراث و فرهنگ کمونیست کارگری در این حزب میدانند.
به عنوان مثال از رفیق حسن باید پرسید:
اینکه خود شما بارها تاریخ کومهله را تحریف کردهاید، به نیابت از جناحتان اعلام میکنید که اختلاف در استراتژی مانعی برای پیوستن کومهله به مرکز همکاری احزاب ناسیونالیست کردستان نیست، یا وقتی که میگویید آیا طبقۀ کارگر با ۲۲ میلیون جمعیت میتواند قدرت سیاسی را در جامعه به دست بگیرد، آیا این مواضع و جهتگیریهایتان چپ و کمونیستی است یا راست و ناسیونالیستی؟! آیا مطابق برنامه و استراتژی سوسیالیستی کومهله است یا در تضاد و بیگانگی با آن؟! بایستی گفت که این چیزی جز پای در جای پای عبدالله مهتدی و سازمان زحمتکشان گذاشتن نیست.
وقتی ابراهیم علیزاده به نیابت از جناحش اعلام میکند که حاضر است با احزاب بورژواناسیونالیست کردستان برای ادارۀ جامعه در دورۀ گذار بعد از جمهوری اسلامی به توافق برسد، این موضع و جهتگیری، چپ و کمونیستی است یا راست و ناسیونالیستی؟! آیا مطابق برنامه حاکمیت شورایی کومهله و برنامه و استراتژی حزب کمونیست ایران است یا در تضاد و بیگانگی با آن؟! این چیزی جز تکرار همان سیاست سازمان زحمتکشان و عبدالله مهتدی در نهاد بورژوازی موسوم به شورای مدیریت گذار نیست، چیزی جز لبیک به حزب دمکرات و همگرایی با اپوزیسیون بورژوایی برای تصاحب جامعه کردستان و برقراری حاکمیت احزاب در آن نیست.
وقتی جمال بزرگپور با حمایت ابراهیم علیزاده، خواهان خروج از حزب کمونیست و ادامۀ فعالیت به زعم خودشان با نام کومهله هستند، یا وقتی در پلاتفرم جناح راست اعلام میشود که کومهله جریانی کردستانی است و تحقق سوسیالیسم نمیتواند هدف فوری و بلاواسطۀ ما باشد، حزب کمونیست زنجیری است بر دست و پای کومهله و منشأ بحران برای کومهله، بایستی برخی مصوبات و اسناد خصوصاً مصوبات کنگرۀ ۶ را به کناری نهاد، و در همین راستا ابراهیم علیزاده اعلام میدارد بایستی وارد ائتلاف بزرگی با نیروهای سکولار و مترقی بشویم (و با توجه به اینکه حزب دمکرات و سازمان زحمتکشان هم خود را سکولار و مترقی و چپ به حساب میآورند) و سازمان زحمتکشان را کومهله نام مینهد؛ آیا این سیاستها و پروژهها، چپ و کمونیستی هستند یا راست و ناسیونالیستی؟! این چیزی جز پای در جای پای عبدالله مهتدی و سازمان زحمتکشان و پیروی از خط و سیاست او نیست.
وقتی که رهبری کنونی کومهله، ایجاد قطب چپ و کمونیستی در کردستان را رفتن به دنبال نخودسیاه و کنفرانس اخیر ایشان در خارج کشور، همگیِ احزاب و نیروهای چپ و کمونیستی ایران و از جمله حزب کمونیست را بیربط به جامعه و بیخاصیت و اثر به حساب میآورند، آیا این سیاست و موضع، چپ و کمونیستی است یا راست و ناسیونالیستی؟! این چیزی جز همگرایی با جبهۀ راست و ناسیونالیستی در کردستان، پای در جای پای عبدالله مهتدی و سازمان زحمتکشان و نیز تکرار دیر هنگام و منسوخ اراجیف قلمزنان اصلاحطلب حکومتی در دوران خاتمی نیست.
وقتی که حسن رحمانپناه و دیگر رهبری جناحش علاوه بر دیگر کردار و اعمالشان، به حذف و اخراج و سانسور و تصفیه علیه مخالفین خود نیز مشغولند، آیا این اعمال و پراتیک، چپ و کمونیستی است یا راست و مختص فرهنگ بورژوازی و احزاب ناسیونالیست؟ این چیزی به جز گذاشتن پای در جای پای عبدالله مهتدی و سازمان زحمتکشان و قاسملو و مصطفی هجری و حزب دمکرات و لاهورشیخجنگی و اتحادیۀ میهنی و…. در سوءاستفاده از موقعیت و نیز برخورد به رفقای همحزبی و مخالفین سیاسی در حزب نیست.
پس حسن رحمانپناه و دیگر رفقایش نباید از اینکه در نقد و آگاهگریهای جاری به راست و ناسیونالیست و ….منتسب میشوند، برافروخته شوند و یا مظلومنمایی کنند، بلکه بایستی در همان سطح بیایند و نشان دهند که این مواضع و پراتیکشان منطبق با برنامه، مصوبات، استراتژی و فرهنگ و سنت چپ و کمونیستی کومهله و حزب کمونیست بوده است.
بنابراین آن طور که پیداست این خود حسن رحمانپناه و دیگر رهبری جناح راست و ناسیونالیستی است که پای در جا پای عبدالله مهتدی و امثالهم گذاشتهاند نه جناح مقابل ایشان و کمیتۀ اجرایی حزب. حتی در مورد موضوع اقلیت و اکثریت نیز (اگر فرضاً این را از حسن رحمانپناه بپذیریم که جناح متبوعش در اکثریت این تشکیلات قرار دارد) باز این خود ایشان و جناحشان هستند که در مغایرت و تضاد با فرهنگ و روش کومهله در برخورد به اقلیت، رفتار میکنند.
۲۱ سال قبل جناح راست و ناسیونالیستی در کومهله به رهبری مهتدی-ایلخانیزاده در اقلیت تشکیلاتی قرار داشتند. وزن آنها در تشکیلات ۱۷ درصد برآورد شد. در جریان کنگرۀ ۹ کومهله که در تابستان سال ۲۰۰۰ برگزار شد و طی آن جناح اقلیت در پی انجام انشعاب از تشکیلات بود، تلاشهای بسیاری از سوی رهبری کومهله و حزب کمونیست ایران یعنی جناح اکثریت (جناح علیزاده-مازوجی) در راستای جلوگیری از انشعاب صورت گرفت. جناح اکثریت، حاضر بود که متناسب با وزن واقعی جناح اقلیت حتی مقداری هم بیشتر آنها را در تمامی ارگانهای رهبری تشکیلات و موقعیتهای حزبی سهیم و شریک نماید و کمیتههای مرکزی به صورت مشترک انتخاب شده و در کنار هم به انجام وظیفه بپردازند.
همین یکی دو جملۀ حسن رحمانپناه هم وقتی که در خصوص به زعم خودش اقلیت امروزی در تشکیلات میگوید «انتقادشان از جریان کاک عبدالله مهتدی این بود که کاک عبدالله به اقلیت بودن خود رضایت نمیدهد، امروز خودشان دارند عین همین را تکرار میکنند… نظرشان این است در هر بخشی، در هر گوشهای بدون سهیم شدن در کمیتهها به قول خودشان به آن اندازهای که وزن دارند… »؛ کاملاً متناقض و برملا کننده علیه خودش است.
بله! این کمیتۀ اجرایی حزب و به زعم رحمانپناه اقلیت هستند که مانند ۲۰ سال قبل بر همان روش و فرهنگی که اسلوب کومهله بوده یعنی رعایت اساسنامه و سهیم کردن و شریک کردن اقلیت متناسب با وزن آن در تمامی ارگانهای رهبری و ادارۀ تشکیلات پای میفشارند و این حسن رحمانپناه و جناح راستش است که نه تنها هیچگونه سهمی در این باره برای اقلیت به رسمیت نمیشناسند، بلکه آنها را هم انکار و کتمان و حذف میکنند.
حسن رحمانپناه خوب میداند که رهبری کومهله و حزب کمونیست خیلی هم با سعۀ صدر و متناسب با وزن جناح راست مهتدی (جناح اقلیت) حضور آنها را در تمامی ارگانهای رهبری و اداری تشکیلات به رسمیت شناخت و به آن پایبند بود، اما عبدالله مهتدی سهم و تناسبی درخواست میکرد به اندازۀ سهم و تناسب جناح اکثریت نه کمتر نه بیشتر. ولی آیا جناب رحمانپناه و علیزاده و دیگران مگر امروزه یک ذره سهم و تناسبی را برای حضور جناح مخالف خود در ارگانهای رهبری تشکیلات به رسمیت شناختهاند که آنها هم مانند مهتدی این را نپذیرفته و درخواست سهم برابر داشته باشند؟! پس در اینجا نیز رحمانپناه به تحریف و دروغپردازی در خصوص تاریخ و اسلوب کومهله و وضعیت واقعی این تشکیلات میپردازد و این همانا ایشان هستند که پای در جای پای مهتدی گذاشتهاند. ضمناً اینان از آن روی که جناح مخالف خود را حذف و به انشعاب سوق میدهند، کاملاً مانند مهتدی انشعابطلبند.
بیش از ۲۰ سال است که علیزاده و رحمانپناه و سایر اعضا و کادرهای این تشکیلات (مستقل از جناحبندی امروز) از جمله از طریق رسانههای حزبی به جامعه گفتهاند که برخوردمان در قبال جناح اقلیت مهتدی-ایلخانیزاده، دمکراتیک و منطبق بر اساسنامه بوده است، حق اقلیت و سهم آنها را مطابق اساسنامه به رسمیت شناخته بودیم. اما امروز علیزاده و رحمانپناه در برخورد به جناح به زعم خودشان اقلیت در تشکیلات، میگویند «سهم بی سهم، چنین چیزی در اساسنامه وجود ندارد»! اسم چنین رفتار و عملکردی را چه میتوان نهاد؟!
به جای پرداختن به اظهارات علیزاده و رحمانپناه در سالهای قبل در خصوص برخورد دمکراتیک و به رسمیت شناختن حق اقلیت و سهم برای جناح مهتدی-ایلخانیزاده مطابق اساسنامه، بهتر است به پارهای از اسناد دیگر از جمله کنگره و نوشتار رسمیای که آن موقع در نشریۀ رسمی کومهله و رادیوهای حزب انتشار یافت استناد کرد.
در گزارش مربوط به برگزاری کنگرۀ ۹ کومهله مندرج در نشریه پیشرو( به زبان کردی) شماره ۱۱۳-۱۱۴ سپتامبر۲۰۰۰ که بخشی از آن را ابراهیم علیزاده نوشته است، آمده است:
«کنگره مباحث سیاسی و تشکیلاتی ماههای اخیر در صفوف حزب را مورد بررسی و ارزیابی قرار داد و راههای مبارزۀ سیاسی و اصولی درون تشکیلاتی را مجدداً نمایان ساخت. کنگره تأکید کرد که هیچگونه محدودیتی تشکیلاتی برای انتشار نظرات و مواضع مختلف چه در درون و چه در بیرون تشکیلات وجود ندارد و اقدامات و طرح لازم تشکیلاتی برای ضمانت کردن حق اقلیت سازمانی در همۀ زمینهها مورد تصویب قرار داد. قرار و قطعنامههای مصوب در این باره به زودی برای اطلاع عموم انتشار خواهد یافت. کنگرۀ ۹ کومهله موضع و عملکرد شماری از نمایندگان که در جلسات کنگره شرکت نکردند را ناروا دانست. با وجود اینکه کمیتۀ مرکزی کومهله برای رفع این مشکلات کار کنگره را برای مدت یک هفته به تعویق انداخت، کنگره هم چند بار و هر بار برای مدت چند روز جلسات خود را برای همین منظور متوقف کرد و هیئتی را برای ارتباط و گفتگو با این رفقا تعیین کرد. همچنین طی روزهای کنگره، شمار زیادی از فعالین حزبی، مبارزین چپ و سوسیالیست در کردستان تلاش کردند که اینان را از موضع انشعابگرانهشان عقب بنشانند. متأسفانه همۀ این تلاشها در نتیجۀ پافشاری آنان بر سر درخواستهای غیراصولی و غیرمنطقی خود ناکام ماند.»
در مطلبی تحت عنوان «چرا انشعابیون به لحاظ سیاسی و تشکیلاتی و اخلاقی حق این را ندارند که نام کومهله را بر خود بگذارند»، مندرج در همین شمارۀ نشریه پیشرو آمده است:
«در واقع اینها که مدتی قبل، آن هنگام که از بردن کومهله به آن سمت و جهتی که در نظر داشتند، ناامید شدند، تصمیم گرفتند که از کومهله جدا شوند. آخرین تلاش و پافشاری آنان بر سر خواست و شروط نامشروعشان از جمله اداره کردن تشکیلات به شیوۀ ۵۰ به ۵۰، برای ماندن در تشکیلات نبود. آنها به هیچ شیوهای نمیخواستند با ما در تشکیلات بمانند. پافشاری آنان برای حضور در رهبری کومهله به شیوۀ ۵۰ به ۵۰، تنها به این منظور بود که بتوانند بعداً به عنوان بخشی از رهبری کومهله جدا شوند و به لحاظ قانونی و تشکیلاتی بتوانند نام کومهله را با خود ببرند و ادعا کنند که کومهله هستند.»
در مطلب دیگری مندرج در نشریۀ پیشرو و تحت عنوان «دربارۀ عملکرد نامسئولانۀ رهبران انشعاب از کومهله» آمده است:
«این جمع در شرایطی که مطابق آییننامۀ انتخابات نمایندگان که از سوی هر دو کمیتۀ مرکزی حزب و کومهله تصویب شده بود، انتخابات نمایندگان کنگره در تشکیلات علنی کردستان و تشکیلاتهای خارج برگزار شده بود و نمایندگان بخشهای مختلف تشکیلات در مکان برگزاری کنگره گرد آمده بودند، با مطرح کردن برخی انتقاد بیمحتوا از پروسۀ انتخابات نمایندگان کنگره و به منظور کارشکنی و ایجاد مانع و مشکل بر سر راه برگزاری کنگره، چند پیششرطی را برای شرکت در کنگره گذاشته بودند که با هیچ یک از اصول و موازین جاری و جاافتادۀ تشکیلاتی و اساسنامهای منطبق نبود و با سنتهای شناخته شدۀ تاکنونی تشکیلات کومهله تماماً بیگانه بود. این جمع در نامهای که مورخ ۶ مرداد برای کمیتۀ مرکزی کومهله فرستاده بودند، در حالی که خودشان در تمام پروسۀ انتخابات نمایندگان کنگره شرکت کرده بودند و در حالی که اکثریت اعضای تشکیلات کردستان و تشکیلات خارج کشور خواستار برگزاری کنگره بودند و ۳ سال هم از وقت قانونی آن گذشته بود، خواهان این بودند که کنگرۀ ۹ کومهله به مدت ۶ ماه به تعویق بیافتد. همچنین خواهان این بودند که در مدت ۶ ماه و تا هنگام برگزار کنگره، کنگرۀ مرکزی کومهله منحل شده و تشکیلات توسط جمعی متشکل از هر دو طرف با تعداد برابر و همچنین کسانی بیطرف اداره شود. کمیتۀ مرکزی کومهله در پاسخ به نامۀ این گروه، به آنها یادآوری کرد که کمیتۀ مرکزی حزب و کومهله طی مدت ماههای گذشته، نهایت تلاش خود را به کار گرفته تا در اوضاع و احوال حساس کنونی، نگذارند مشکلات و کشمکشهای تشکیلاتی باعث تضعیف و ایجاد ناهماهنگی در صفوف جریان ما شود و همین احساس مسئولیت بود که موجب شد بعد از کنگرۀ ۷ حزب چند مسئولیت مهم تشکیلاتی به این گروه سپرده شود. قصد کمیتۀ مرکزی این بوده و هست که کوچکترین مانعی بر سر راه انتشار نظرات و مواضع آنها در هر عرصهای وجود نداشته باشد و جدای از این برگزاری کنگرۀ ۹ کومهله فرصت دیگری هم به آنها میداد تا از این تریبون هم تمامی مباحث سیاسی و تشکیلاتی خود را بیان کنند. در گزارش سیاسی کمیتۀ مرکزی کومهله به کنگره ۹ به روشنی صحبت از به رسمیت شناسی حق اقلیت در کومهله شده است و راه برای تشکیل ارگان بررسی تشکیلاتی که از سوی کنگره تعیین شود و به کنگره پاسخگو باشد، باز شده است. همچنین پیشنهاد شمار دیگری از رفقا در رابطه با تشکیل شورایی سازمانی از سوی کنگره که صاحب حقوق و قدرت معین برای توافق و حفظ اتحاد درونی ما و نظارت بر سر اجرای درست مصوبات کنگره به خصوص در رابطه با حق اقلیت باشد، با استقبال روبرو شد. … اصرار شما بر سر خواستهایی اینچنین، به معنای آماده نبودن شما برای توافق و رفع اصولی مسائل و مشکلات کنونی است. بابت آییننامۀ برگزاری انتخابات برای کنگره که ادعای ناصحیح بودن و عدم اجرای آن به شیوۀ سالم نمودهاند، میدانید که یکم؛ این انتخابات به شیوهای بوده که هیچ رفیقی از کومهله در بخش علنی تشکیلات نمیتواند مدعی باشد که در این کنگره نمایندگی نمیشود و کوچکترین نارضایتیای بر سر شیوۀ پیشبرد پروسۀ انتخابات و یا بر سر آییننامه، روی نداده است. در خارج کشور نیز تنها در دو حوزه از شیوۀ پیشبرد انتخابات شکایت وجود داشت که در یک مورد از آنها انتخابات مجدداً از اول انجام شده و در مورد دیگر رفیق ناظر شیوۀ درست برگزاری انتخابات را تأیید کرده است. کمیتۀ مرکزی در پایان و بعد از این پاسخ دادن، هیئتی را به منظور بحث و گفتگو با این جمع تعیین کرد. به این شیوه بود که چند نشست میان نمایندگان کمیتۀ مرکزی و نمایندگان آنها و رفقایی دیگر صورت گرفت. در این نشستها، این جمع کماکان بر سر خواستهای خود که در نامهشان مطرح کرده بودند پافشاری کردند. در مقابل، از طرف ما طرح و آلترناتیو گوناگون بیان شد. ابتدا نمایندگان کمیتۀ مرکزی گفتند که، اگر اختلاف شما بر سر جایگاه کومهله در حزب کمونیست ایران است، ما میتوانیم فرصت ۸ ماه تا یک سال را به منظور بحث و تبادل نظر بر سر مسائل مورد اختلاف مشخص کنیم و سرانجام نتیجۀ این مباحث را به همهپرسی تشکیلاتی واگذار کنیم تا در پروسهای دمکراتیک بر سر این مسئل تصمیم گرفته شود. طرح دیگری این بود که کنگرۀ ۹ کومهله کار خود را به روال معمول شروع کند، شورا یا کمیسیونی در کنگره انتخاب شود و در مقابل کنگره پاسخگو باشد. این مرکز بر سر کار کمیتۀ مرکزی نظارت داشته باشد و برای رفع مشکلات بتواند حکم نماید و از این طریق تلاش کند تا فضایی سالم و رفیقانه برای روشن کردن اختلافات سیاسی ایجاد نماید. کمیتۀ مرکزی آماده بود بر سر میزان وظایف و قدرت این مرکز، با اقلیت به توافق برسد، اما این پیشنهاد هم با مخالفت آنان روبرو شد. آنها خواهان این بودند که از همان ابتدا به شیوۀ برابر و مانند هم در کمیتۀ مرکزی عضویت داشته باشند و بعد حق دخالت و حکم کردن به چنین شورایی سپرده شود. طرح دیگر نمایندگان کمیتۀ مرکزی این بود که لیستی مشترک برای کمیتۀ مرکزی به کنگره پیشنهاد شود که در آن لیست، اینان بر اساس تعداد آن نمایندگانی از کنگره که با آنها هستند وجود داشته باشد و کمیتۀ مرکزیها از محتوای این توافق در کنگره پشتیباتی بنمایند. … »
هدف از آوردن این فاکتها این است که هر چه بیشتر نشان داده شود در شرایط جناحبندی امروز در تشکیلات این حسن رحمانپناه و ابراهیم علیزاده و دیگر همفکرانشان هستند که اساسنامۀ حزب و سنت و فرهنگ و سیاستهای شناخته شدۀ کومهله را رعایت نمیکنند و در تضاد و تخالف با آن قرار گرفتهاند، نشان داده شود که این ادعای ایشان وقتی که میگویند سهم جناحها در اساسنامۀ حزب در نظر گرفته نشده است، چقدر بیاساس و پوچ و عوافریبانه و مشمئزکننده است. پس این همه رفتار دمکراتیک در قبال اقلیت جناح راست مهتدی-ایلخانیزاده و به رسمیت شناسی سهم و وزن آنها در رهبری و ادارۀ تشکیلات در بیش از ۲۰ سال قبل ناشی از چه چیز و مطابق چه اسنادی بوده است غیر از اساسنامه و التزام به رعایت پرنسیپها و فرهنگ و سنت کومهله و حزب کمونیست ایران؟!
پس هر زمان اسناد و شواهد و تاریخ زنده و مکتوب این تشکیلات، روسیاه میکند هر آنکه در او غش باشد!
حسن رحمانپناه در ادامۀ صحبتهای خود، به موضوع راهاندازی تلویزیون کومهله و حزب کمونیست ایران توسط جناح چپ میپردازد.
یکی از امورات معمول به هنگام «مصاحبه» این است که قبل از انجام آن، بین مصاحبه کننده (مجری برنامه) با مصاحبه شوند (مهمان یا شرکت کننده در برنامه) هماهنگیهایی از جمله در زمینۀ موضوع برنامه و نیز سؤالاتی که میتواند مطرح باشند صورت بگیرد. اما هنگامی که مصاحبه شونده، مجری برنامه را که طبعاً دارای شخصیتی مستقل نزد بینندگان است به زائدۀ رفتار و نیات خود تبدیل میکند، نزد بیننده غیرقابل قبول است. چنین کاری به شخصیت رسانهای مجری و گویندۀ برنامه لطمه وارد میسازد. کاری که حسن رحمانپناه در قبال مجری برنامه انجام میدهد.
همانطور که در پیشتر نیز مورد اشاره قرار گرفته است، سؤالات و جوابهای ارائه شده در این برنامۀ هر دو یکی است و هر دوی اینها در اصل در چهارچوب همان رفتار تحقیرآمیز و تحریفگرایانهای است که حسن رحمانپناه در این برنامه به نمایش میگذارد. برای پرداختن به موضوع راهاندازی تلویزیون، سؤال مربوطه از سوی مجری برنامه، چنین مطرح میشود:
«سؤالی که زیاد از ما میشود، میتوانم بگویم که زیاد تبدیل به مشغله شده است این است که مدتی است کسانی تلویزیونی را راهاندازی کردهاند با نام کومهله و حزب کمونیست ایران مشغول پخش برنامه هستند جریان این تلویزیون چیست و ما تاکنون در این باره چه کردهایم؟»
مجری برنامه خود عضو تشکیلات است و سالها به عنوان مجری برنامه فعالیت داشته و از تمامی کشمکشها جناحی و از جمله راهاندازی تلویزیون مذکور از سوی جناح چپ، کاملاً مطلع و دارای شناخت است. وقتی که با چنین سؤالی آنهم در مصاحبهای در خصوص این کشمکشها، این چنین مورد تظاهر به بیخبری قرار میگیرد، ببننده نمیتواند چنین چیزی را از او قبول کند. (سؤال مزبور به مانند این است که در شهری زلزلهای به وقوع پیوسته و خسارات و تلفات زیادی هم بر جای گذاشته باشد، مجری تلویزیون دولتی در این شهر، مصاحبهای با مسئول امدادرسانی شهر انجام میدهد و از او میپرسد که کسانی میگویند شماری از شهروندان کشته شدهاند و خانههایی هم خراب شده است، جریان از چه قرار است و شما چه اقداماتی انجام دادهاید؟!)
رحمانپناه در پاسخ به آن سؤالی که خود مطرح کرده، با لحنی تحقیرآمیز و با خنده میگوید:
«این تلویزیون هم در چهارچوب همان اختلافاتی که پیش آمده، میگنجد. این تلویزیون با همان نام- با همان نام تلویزیون کومهله و حزب کمونیست- همان رفقا هستند، همان طرف دیگر هستند که آن را اعلام کردهاند و با آن نام کار میکنند. اما من دوست دارم چند چیز را به یاد آنان و نیز به یاد بینندگان هم بیاورم. مثلاً در زمان خود و تاکنون هم ما با آن طرفی که در سال ۲۰۰۰ از کومهله جدا شدند و نام خود را کومهلۀ زحمتکشان کردستان ایران گذاشتند، فقط به صرفِ نامشان ما حاضر نشدهایم تا الآن با آنها رابطۀ سیاسی هم داشته باشیم، آن روابطی هم که اگر درست شدهاند، بخشی از آن به خاطر وضعیت اقلیم کردستان و کار و مشکلاتی که در اینجا هست، مسائل امنیتی، خطرهایی که بر سر همه هست و خود آن رفقا خیلی پافشاری میکردند بر این که آن استفادهای نامشروع است که از نام کومهله شده است به همین دلیل هم ما و آنها هیچ طرفمان حاضر نشدیم که آن مشروعیت را، گفتهایم نام شما باید با محتوایتان یکی باشد. آن نام وجود دارد، و آنها آن کاری که کردهاند -جنبهای- که به این لحاظ خودشان از دیگران انتقاد داشتند الآن عین همان را انجام میدهند که دیگران کردهاند. مضافاً آنها بعضی چیزها کردهاند که اینها حتی، آنها بهتر رعایت کردهاند مثلاً وقتی که تلویزیون دایر کردند، قبل از ما هم، یا در همان اوان، که تلویزیون دایر کردند نامش را تلویزیون کومهله نگذاشتند، نامش را گذاشتند روژههلات. حتی طرف دیگر که از آنها جدا شدند تلویزیون خود را روژههلات نام نگذاشتند، نامش را آسوی روژههلات گذاشتند، نام دیگری بر آن گذاشتند. نشریاتشان، نام نشریهشان را پیشرو نگذاشتند، نامش را گذاشتند آسوی روژههلات، آن دیگری نام دیگری بر آن گذاشت. یعنی حتی از لحاظ شیوۀ کار هم که انتقاد از دیگران داشتند خودشان آنها را رعایت نکردند. بنابراین، این تلویزیونی که با آن نام دارند کار میکنند با سنتهای کار و اختلافات ما منطبق نیست.» (تأکیدات از من است)
اینکه حسن رحمانپناه ادعا میکند که تا الآن با سازمان زحمتکشان رابطۀ سیاسی برقرار نکردهاند، یکی دیگر از آن دروغهایی است که به وفور تحویل بینندۀ برنامههای تلویزیون میدهد. جناح راست به رهبری علیزاده-بزرگپور خیلی وقت است که رابطۀ سیاسی با سازمان زحمتکشان برقرار کرده، اما به طور مخفیانه و به دور از چشم اعضا تشکیلات و جامعه، یعنی در چهارچوب همان سیاست قطرهچکانی و خودسانسوریهایی که بایستی در پیشبرد پروژههای خود آن را رعایت کنند و این چیزی نیست جز یک دیپلماسی مخفی که با روش و پراتیک تاکنونی کومهله مغایرت دارد.
آیا حسن رحمانپناه میتواند بگوید که پس آن همه ملاقات و نشستهایی که طی سه چهار سال اخیر خصوصاً با عمر ایلخانیزاده و رضا کعبی و سپس با عبدالله مهتدی هم انجام شده و کماکان ادامه دارد، برای چه بوده است؟ آیا ابراهیم علیزاده میتواند بگوید در این دیدار و نشستها، از جمله به موضوع (به زعم صاحبان نشست) «اتحاد کومهلهها» پرداخته نشده است؟
از ابراهیم علیزاده بایستی پرسید در این روابط سیاسی و نشستها که حسن رحمانپناه آن را انکار میکند، آیا هیچ رایزنی و مشاورت و اطلاعرسانیای میان شما و رهبران سازمان زحمتکشان بر سر بحران و جناحبندی موجود در تشکیلات و فراتر از آن نشست مشترک با برخی از رهبری اتحادیۀ میهنی کردستان عراق صورت نگرفته است؟! البته که همۀ اینان در این باره، حمایتهای خود را به استحضار ابراهیم علیزاده رساندهاند! طبیعی است که اینان از علیزاده و جناحش حمایت کنند، نه از جناح مقابل او در تشکیلات. اینان همچون حزب دمکرات میخواهند اگر پرچم سرخی در منطقه وجود دارد، سرخی آن چنان از بین برده شده باشد که به استقرار پرچم آنها (پرچم سه رنگ کردستان) در کنار خود رضایت بدهد. زبان کومهلهای اگر در منطقه وجود دارد، مانند زبان علیزاده و رحمانپناه و بزرگپور در قبال ناسیونالیسم و بورژوازی، «نرم» و در قبال احزاب و جریانات کمونیستی «زبر» بوده و علاوه بر آن، تاریخ کومهله و کمونیسم در کردستان را هم تحریف کند.
ابراهیم علیزاده اساساً از طرق ناروا و ناسالم و از جمله با پشتگرمی و حمایتهای اینان و سوءاستفاده از موقعیت و نیز تصفیۀ اعضای جناح چپ در تشکیلات کردستان است که توانسته با مصادرۀ اموال و امکانات این تشکیلات، تشکیلات کردستان را به قبضۀ جناح خود درآورد! دیروز مهتدی-ایلخانیزاده، نتوانستند با پروژۀ توطئهگرایانهای که برای تصرف و به قبضه درآوردن تشکیلات کردستان حزب کمونیست در دست اجرا بود، این تشکیلات را با نام و تاریخ آن مصادره کنند؛ اما امروز جناح راست به رهبری علیزاده-بزرگپور با پروژههایی از همان دست و در شکل و شمایل دیگری، تشکیلات کردستان را مصادره و به قبضۀ خود درآوردهاند.
حسن رحمانپناه در آن قسمت از صحبتهای خود نیز مجدداً متتاقض ظاهر میشود. خودش میگوید که بخشی از آن روابط به خاطر کار و مسائلی است که در اقلیم کردستان وجود دارد، پس آیا میتواند برای بیننده توضیح دهد که بخش دیگر آن روابط برای چیست؟! شاید ابراهیم علیزاده آن نشستها و روابط سیاسی موجود را هم از حسن رحمانپناه پنهان داشته است که وی اینچنین از برگزاری آنها بیخبر است!؟
امروز که رهبری هر دو جناح سازمان زحمتکشان (مهتدی و ایلخانیزاده) به طور رسمی اعلام کردهاند که به زودی در قالب یک حزب، متحد خواهند شد، این در جای خود یک نوع «رودستی»ای هم محسوب میشود که عبدالله مهتدی به ابراهیم علیزاده نشان داد، چرا که علیزاده طی سالهای اخیر نیات و حساب ویژهای در نزدیکی و ارتباط سیاسی با جناح ایلخانیزاده تعقیب میکرد! از سوی دیگر حال که هر دو جناح سازمان زحمتکشان قرار است که روبه اتحاد بروند، ارتباط سیاسی و نزدیکی جناح علیزاده-بزرگپور با آنان نیز وارد فاز دیگری خواهد شد. به هر میزان جناح مزبور، تلاش خود را برای گسست از حزب کمونیست ایران و تحمیل فشار و حذف علیه جناح چپ تشکیلات، تداوم و ارتقا دهد، روابط سیاسی و همگرایی با سازمان زحمتکشان هم گرمتر و بیشتر خواهد بود. رهبری سازمان زحمتکشان، امروزه در هیئت جناح راستِ علیزاده-بزرگپور، «صحت نظرات» و نیز «موفقیت پروژههای خود» را که در طی ۲۰ سال گذشته علیه حزب کمونیست ایران و کومهله به کار انداختهاند، میبینند. حمایتها و نیز تداوم روابط سیاسیشان با جناح مزبور در واقع در خدمت تضعیف و نیز برچیدن حزب کمونیست ایران و کومهلۀ کمونیست از منطقه است.
با این حال عبدالله مهتدی به عنوان زعیم این خط، در نقش یک پدرسالار نیز هر وقت که لازم ببیند ابراهیم علیزاده را مورد عتاب قرار میدهد و همین یک سال قبل بود که دیدیم چگونه به طور مکتوب و رسمی از ابراهیم علیزاده خواست که از او عذرخواهی کند. او تلویحاً و خطاب به علیزاده چنین ابراز داشت که مواضع و خطی که ما در ۲۰ سال قبل میگفتیم، امروز شما تازه به آن رسیدهاید و باز میگویید وسوسۀ اصلاحطلبی حکومتی باعث شد که ما انشعاب کنیم؟! جناح راست انتظار داشت که ابراهیم علیزاده هم جوابی به او بدهد، اما وی از موضع ضعف، آگاهانه از این کار پرهیز کرد.
هنگامی که ابراهیم علیزاده طی فراخوانی رسمی تلویحاً از فراکسیون موسوم به فعالیت به نام کومهله و نیز عناصر بریده از سازمان زحمتکشان خواست که به جناح او بیپوندند، رهبری فراکسیون هم تلویحاً اعلام کردند به همین سادگی نیست، بایستی از ما معذرتخواهی کنید، چطور است که دیروز ما را از تشکیلات «اخراج» کردید، امروز میگویید برگردید؟! این بود که علیزاده و دیگر رهبری جناح راست با یک تنزل آشکار و تحریف ظالمانۀ رویدادها و تاریخ کومهله، به طور رسمی به ابراز ندامت پرداخته و اعلام کردند تصمیم کومهله و حزب کمونیست در قبال فراکسیون اشتباه بوده است! بنابراین دور از انتظار نیست روزی هم به عبدالله مهتدی بگویند «اشتباه کردیم»!
ابراهیم علیزاده ۵ ماه قبل، در تریبون رسمی مراسم «۳۱ خرداد، روز پیشمرگ کومهله» که آن را از تلویزیون جناحیشان هم انتشار دادند، تلویحاً جناح چپ و کمونیستی در این تشکیلات را «مخل امنیت حکومت اقلیم کردستان و مخل امنیت کومهله» قلمداد کرد. مگر وی نبود که تلویحاً اعلام کرد «ما به حکومت اقلیم کردستان باج میدهیم، آنهایی که باج نمیدهند، از تشکیلات بروند بیرون»؟ او این اظهارات خود را به بهانۀ «حفظ امنیت برای ادامه کاری کومهله در کردستان عراق و لزوم حفظ منافع حکومت کردستان عراق» و در واقع برای توجیه سکوت بیسابقهای بود که آنها در قبال کشتار مردم معترض و تظاهرکننده از سوی نیروهای سرکوبگر حکومت کردستان عراق، به کومهله تحمیل کرده بودند.
جدای از نارفقاتی زمختی که در این اظهارات و در قبال رفقای جناح چپ مستقر در تشکیلات کردستان وجود داشت، اما از سوی دیگر فقط مدت زمان کمی لازم بود که تزویر، سادهلوحی و پوچی این اظهارات نیز برای همگان روشن شود، هنگامی که با هماهنگی و همکاری مستقیم همین حکومت کردستان عراق، رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی حملات اخیر خود را به احزاب اپوزیسیون مستقر در کردستان عراق آغاز و نیز پروژۀ به اصطلاح خلع سلاح و از بین بردن احزاب را اعلام نمود. اما ابراهیم علیزاده از فرط تلاش برای حذف جناح چپ، این را فراموش کرده بود که چه باج بدهد و باج ندهد، نباید به این «باجبگیران اقلیم» دلخوش کند! آیا او امروز میتواند یک بار دیگر حرف ۵ ماه قبل خود را تکرار کند؟!
طنز تلخ اینکه، ۲۰ سال قبل هم عبدالله مهتدی به خیال خود برای ضربه زدن و حذف ابراهیم علیزاده و صلاح مازوجی، چند اطلاعیه و نوشتهای از حزب کمونیست کارگری در محکومیت و افشای خود و جریان سیاسیاش را نزد جلال طالبانی برده بود و گفته بود که علیزاده و مازوجی کمونیست کارگریاند و آنها دارند از ایشان دفاع میکنند!! اما امروز ابراهیم علیزاده پای در جای پای مهتدی نهاده و علاوه بر چنین دیدارهایی با باجبگیران اقلیم، از طریق تلویزیون جناحی خود و نیز مصاحبههایی هم که با عناصر راست و فرصتطلب انجام میدهد، صلاح مازوجی و جناح تحت رهبری او را به کمونیست کارگری نسبت میدهد.
رحمانپناه در حالی ظاهراً از موضوع «نام» برای به اصطلاح عدم رابطۀ سیاسی با سازمان زحمتکشان دم میزند، که خود او در همین صحبتهای خود، بر خلاف قطعنامۀ مصوب کنگرۀ کومهله در خصوص عدم بکارگیری نام کومهله برای این جریان، آنان را با نام «کومهلۀ زحمتکشان کردستان» نام میبرد. حتماً که ایشان به یاد دارد که چند سال قبل، اولین کسی در این تشکیلات که نام کومهله را برای سازمان زحمتکشان ارزانی داشت، ابراهیم علیزاده بود و همین هم در اصل به خاطر تداوم روابط سیاسی و نزدیکی بیشتر با این جریانِ بدنام بود. حال رحمانپناه خود را به نادانی زده و میگوید روابط سیاسی با آنها نداریم؛ آنها را «کومهله» نام میبرد و همزمان میگوید فقط به صرفِ نامشان ما حاضر نشدهایم تا الآن با آنها رابطۀ سیاسی هم داشته باشیم!!
در خصوص بکار گیری نام کومهله هم- در اینجا برای تلویزیون- و یا به طور عام برای فعالیت و مبارزه، این خود ایشان هستند که دارند عیناً همان کاری را که رهبری سازمان زحمتکشان انجام دادهاند، تکرار میکنند، یعنی با نام کومهله مشغول اعمال و پیشبرد سیاست و مواضع و برنامههایی هستند که کاملاً در تضاد با کومهله و سیاستهای انقلابی و کمونیستی آن قرار دارد. اینها میتوانند به زعم خودشان هر نوع کومهلهای باشند، به غیر کومهله به مثابه سازمان کردستان حزب کمونیست ایران.
بنابراین در بحران اختلافات و جناحبندی سیاسی موجود در تشکیلات، این جناح چپ و کمونیستی به رهبری صلاح مازوجی است که صلاحیت احراز و ابقای نام و خط سیاسی کومهله و حزب کمونیست ایران را دارد. جدای از هر فاکت دیگری، جناح مزبور کاملاً محق است هنگامی که از تلویزیونی که با نام کومهله و حزب کمونیست فعالیت کرده و خود از بنیانگذاران و گردانندگان اصلی آن بودهاند و در نتیجۀ مصادرۀ این تلویزیون از سوی جناح راست و ناسیونالیستی با توقیف برنامه و اخراج و سانسور روبرو میشوند؛ این بار به منظور تداوم راستین صدا و سیمای این جریان، خودشان رأساً اقدام به راهاندازی تلویزیون کومهله و حزب کمونیست نموده و در واقع این رسانه و نام حقیقی آن را از چنگ اسارتبار راستروی و سانسور و بیگانی با کمونیسم برهانند.
چگونه تلویزیون کومهله و چگونه رهبری کومهلهای میتواند باشد که پس از ۵۰ سال مبارزه علیه سانسور و برای تحقق آزادی بیان، به اِعمال خشن و سیستماتیک سانسور و حذف علیه کادرها و اعضای خود بپردازد؟! چگونه تلویزیون کومهله و حزب کمونیست و چگونه رهبریای میتواند باشد که به جای بیان واقعی تاریخ و رویدادهای این جریان که با جانبازی هزاران کمونیست به ثبت رسیده است، به تحریف و وارونهنمایی و دروغپردازی حول تاریخ کومهله و حزب کمونیست مشغول باشد و به بلندگویی برای ترویج پوپولیسم و همگرایی با اپوزیسیون بورژوایی در کردستان تبدیل شده باشد!
بنابراین کاملاً روشن است که این خود تلویزیون تحت سیطرۀ جناح راست است که با سنتهای کار کومهله و حزب کمونیست ایران منطبق نیست. جناح چپ خود را صاحب این حزب و تشکیلات و اسناد و مصوبات و برنامه و استراتژی کمونیستی و کارگری آن میداند. اگر قرار است در این حزب و تشکیلات کسی نام دیگری برای خود برگزیند، این همانا جناح راست به رهبری ابراهیم علیزاده است، چرا که اینانند که از این اسناد و مصوبات پشیمان و نیز تا هم اکنون هم با پراتیک خود لطمات بسیاری به نام و اعتبار و انسجام صفوف کومهله و حزب کمونیست وارد کردهاند.
حسن رحمانپناه در اشاره به سازمان زحمتکشان میگوید که اینها، بهتر از آنهایی که اخیراٌ تلویزیون کومهله راهاندازی کردهاند(جناح مقابل) عمل کرده و چیزهایی را رعایت کردهاند. در این باره هم بایستی گفت که این جناح راست است که چنین عمل کردهاند چراکه سازمان زحمتکشان بارها به صراحت اعلام کرده است که از کمونیسم و سوسیالیسم و حکومت کارگری و شورایی دست شسته و اینک به قول خودشان سوسیال دمکراتند و در پی برقراری پارلمان و فدرالیسم در جامعۀ کردستان هستند. اما جناح راست این صراحت را ندارد.
جدای از این، حال که هر دو جناح سازمان زحمتکشان و نیز هر دو جناح حزب دمکرات اعلام کردهاند در آستانۀ اتحاد و ایجاد یک حزب دمکرات و یک سازمان زحمتکشان هستند، در مقایسه با چنین کاری هم، اینها از حسن رحمانپناه و دیگر رهبری جناح راست، بهتر عمل کرده و چیزهایی را برای یکدیگر رعایت کردهاند. مگر نه این است که لازمۀ انجام چنین اتحاد و ایجاد انسجامی، به رسمیت شناسی حق حضور، سهم و شراکت هر یک از جناحهای سازمان زحمتکشان و حزب دمکرات برای یکدیگر در امورات مربوط به رهبری و ادارۀ تشکیلاتی است که قرار است به طور مشترک و واحد آن را رهبری و نمایندگی کنند؟! ولی آیا حسن رحمانپناه و ابراهیم علیزاده و دیگر همجناحیهایشان حاضرند چنین حق حضور و سهم و شراکتی را برای جناح مقابل خود در تشکیلات به رسمیت بشناسند؟! نه تنها چنین نکردهاند، بلکه آنها را هم انکار و حذف میکنند!
پس ادعای دلسوزی و احساس مسئولیت اینان در قبال سرنوشت کومهله و ادعای اینان در قبال لزوم حفظ انسجام و وحدت عمل در صفوف این تشکیلات، پوچ و بیاساس است. جناح راست، به معنای کلمه، انحلالطلب و انشعابطلبند!
پس از آنکه جناح راست در تشکیلات کومهله و حزب کمونیست ایران، در اقدامی متضاد با تمامی پرنسیپها و روش و سیاست کومهله و حزب کمونیست، به سانسور و توقیف برنامهها و اخراج کادرهای جناح چپ از رسانۀ تلویزیونی تشکیلات که با نام تلویزیون کومهله و حزب کمونیست ایران فعالیت میکند، مبادرت نمود؛ جناح چپ برای رساندن صدا و سیمای راستین کومهله و حزب کمونیست به جامعه و رهانیدن این ارگان رسانهای از قبضۀ سانسور و سیاستهای انحرافی و راستروانۀ جناح راست، فعالیت رسانهای خود را ابتدا از طریق شبکههای اجتماعی تداوم داده و سپس با راهاندازی کانال تلویزیونی مستقل برای خود با نام تلویزیون کومهله و حزب کمونیست ایران، همراه با سه جریان از نیروهای چپ و کمونیستی در ایران یعنی سازمان فداییان (اقلیت)، حزب کمونیست کارگری-حکمتیست و سازمان راه کارگر، به طور مشترک «تلویزیون آلترناتیو شورایی» را ایجاد کردند.
حسن رحمانپناه در ادامۀ صحبتهای خود با تلویزیون جناحیشان (که آن هم مانند قبل با نام کومهله و حزب کمونیست ایران برنامه پخش میکند)، در رابطه با اقدام مزبور از سوی جناح مخالف خود، میگوید:
«… جامعه در این باره قضاوت میکند و قضاوت هم کرده است، تلویزیون کومهله با این نام ثبت شده است، خُب، ممکن است کسی فکر کند که مثلاً راه کار قانونی هم هست برای اینکه جلویش را گرفت، یا تعداد دیگر فکر کنیم که ول کن بگذار خودِ جامعه در موردش قضاوت کند.»
واقعیت این است که تداوم فعالیت تلویزیونی کومهله و حزب کمونیست توسط جناح چپ، همۀ تقلاهای جناح راست در راستای بستن دهان و حذف و انکار علیه این جناح را با شکست مواجه نموده و موجبات برآشفتگی و هیستری هرچه بیشتر آنان را فراهم نموده است.
در این راستا کمیتۀ تلویزیون این جناح اطلاعیهای تهدیدآمیز صادر کرد و اعلام کرد که هر گونه اقدامی را برای جلوگیری از پخش برنامههای این تلویزیون به عمل خواهد آورد و این چیزی نبود غیر از تداوم سلب حق آزادی بیان، تبلیغ و فعالیت سیاسی و نیز توقیف و پلمپ کردن یک رسانه. مسئول تلویزیون جناحیشان که عضو کمیتۀ مرکزیشان نیز هست در تلویزیون ظاهر شد و با اظهاراتی نازل، همان تهدیدات را تکرار کرد. افتضاحی به بار آوردند که برای سرپوش گذاشتن آن مجبور شدند تمام فایلهای این «درافشانی»های رئیس تلویزیون خود را از روی سایت رسمی و شبکههای اجتماعی وابسته به خود حذف کنند.
جناح مزبور که در این عرصه نیز به سرعت دچار شکست شد، این بار از زبان عضو دیگری از کمیتۀ مرکزیشان یعنی حسن رحمانپناه مجبور میشوند، بیایند پشت تلویزیون و بگویند «ول کن بگذار خودِ جامعه در موردشان قضاوت کند»!
اینان در همان ابتدا تصور میکردند که در چهارچوب تشکیلات و به دور از چشم جامعه، با سیاست حذف و انکار، غصب و مصادره، ایجاد سیاهی لشکر و نیز شدت عمل تشکیلاتیای که در قبال جناح چپ اعمال میکنند، میتوانند کومهله و حزب کمونیست را به طور کامل تحت سیطرۀ پروژههای راستروانۀ خود قرار دهند. این بزرگترین و اصلیترین نگرانیای بود که میتوانست وجود داشته باشد.
اما وقتی که جناح چپ در راستای صراحت و شفافسازی و احساس مسئولیت در قبال سرنوشت و اعتبار تشکیلات، جامعه و به عبارت دیگر کارگران و زحمتکشان که صاحبان و حافظان واقعی این حزب و تشکیلات هستند را از بحران و اختلافات سیاسی موجود در آن و نیز راه حل اصولی و مسئولانه در قبال آن مطلع نمود، این نقشۀ جناح راست را با ناکامی روبرو و دست آنان را در این خصوص برای جامعه رو کرد. این اولین شکست آنها در بیرون از تشکیلات بود. جناح راست در مقابل این شکست یعنی اطلاعرسانی مربوطه به جامعه، آن را «اقدامی علیه کومهله» و «بانی ایجاد نگرانی در میان دوستداران و فعالین کومهله» قلمداد کرد و نیز در سطح تشکیلات فشارها و تهدیدات خود را علیه جناح چپ افزایش دادند.
تا قبل از آن، نگرانیای که به سرعت در میان فعالین و هوادارن مرتبط در داخل کشور شکل گرفته بود، این بود که آنها از یک سو در ارتباطات خود با تشکیلات و تا آنجایی که به رهبری جناح راست مربوط بود، در حالی تماماً با انکار و کتمان اختلافات روبرو میشدند، که در عین حال نظارهگر شکاف و تعمیق روزافزون این اختلافات در سطح تشکیلات نیز بودند! کار به جایی رسید که آنان نیز عملاً دچار دو دستگی و جناحبندی شدند. به این اعتبار، این جناح راست بود که نگرانی واقعی و اصلی را در درون و بیرون از تشکیلات به وجود آورد و اوضاع را به بغرنجی و بحران تبدیل نمود.
وقتی که اقدام جناح چپ در اطلاعرسانی به جامعه، به امری واقع و مثبت، تبدیل شده بود، جناح راست بازهم شکستی دیگر را متحمل شد و طی اطلاعیهای رسمی از سوی کمیتۀ مرکزیشان مجبور شدند به نوعی به وجود اختلاف نظر اقرار کنند، اما همزمان جناحبندی را انکار کردند، آن را «مشغلۀ ذهنی» نامیده و بانی «ایجاد نگرانی» دانستند. در واقع نگرانیای که در این بین ایجاد شده بود، ناشی از رفتار غیراصولی و حذفگرایانۀ موجود در این تشکیلات بود، که جامعه از آن مطلع شده بود. جناح حذفگرا آن چنان متناقض رفتار میکرد که نه آن موقع و نه در حال حاضر با هیچ معیاری نتوانسته و نمیتواند نشان دهد که نفس «اطلاعرسانی» به جامعه، چگونه باعث ایجاد نگرانی در جامعه میشود؟!
هنگامی که در طی علنی کردن مباحث، علاوه بر مسائل سیاسی، جامعه از اعمال غیردمکراتیک جناح راست نیز مطلع شد، علاوه بر تماسها و دخالتهای بسیار دلسوزان و فعالین و هواداران حزبی، دهها تن از فعالین چپ و کمونیست در ایران و جریاناتی چون سازمان راه کارگر نیز با ارسال نامۀ سرگشاده به رهبری کومهله و حزب کمونیست، ضمن اشاره به حاد شدن اختلافات و قطببندی درونی و ابراز نگرانی از آن، روش درست مدیریت اختلافات و اتخاذ راه حلهایی برای جلوگیری از انشعاب و ایجاد همکاری و همزیستی لازم را یادآوری کرده و در این میان بر امر به رسمیت شناختن گرایشات درونی، مبارزۀ ایدوئولوژیک علنی و مشارکت گرایشات درون حزب در تمامی امورات حزب تأکید کردند؛ کمیتۀ مرکزی جناح راست اطلاعیهای رسمی در پاسخ به ایشان و از جمله سازمان راه کارگر صادر کردند. اینان اطلاعیۀ خود را چنین آغاز کرده بود:
«پیام شما در ارتباط با اختلافات درونی در حزب کمونیست ایران را که در شبکههای اجتماعی انتشار یافته بود، دریافت کردیم. ما موضع مسئولانۀ شما رفقای عزیز را در این ارتباط ستایش میکنیم. طی این مدت رفقای دیگری نیز از طرق گوناگون کوشیدهاند با دخالت مسئولانه مانع از هم گسیختگی احتمالی گردند، از این طریق ما دست همۀ این عزیزان را نیز به گرمی میفشاریم. واقعیت این است که این تلاشها، در عین حال در خدمت تقویت روند همگرایی و اتحاد کل جنبش چپ و کمونیستی ایران است. کمیتۀ مرکزی کومهله به سهم خود در همین جهت تلاش کرده و خواهد کرد.»
هنوز به اصطلاح مهر این اطلاعیه رهبری جناح راست خشک نشده بود که اینان با بیاحترامی و پشتکردن به آنچه که خود در ابتدای اطلاعیهشان نوشته بودند، به توقیف برنامهها و سپس اخراج گروهی رفقای جناح چپ از رسانۀ تلویزیون پرداخته و این ارگان رسانهای حزب را به مصادره و قبضۀ خود درآوردند! سپس به ادامهکاری این رسانه در کانال مشترک ماهوارهای با شماری از احزاب چپ و کمونیست از جمله راه کارگر نیز پایان دادند!
جناح چپ، این اعمال جناح راست را نیز با ارائۀ مدارک و شواهد لازم به اطلاع جامعه رساند. به این ترتیب و در خصوص بحران جاری، دروغگویی و ناروایی جناح راست برای جامعه و برای همۀ نیروهای چپ و کمونیست در ایران نیز محرز شد.
در متن این اوضاع، جناح راست به هر میزان که سیاست و اقدامات قبلی خود را با شدت بیشتری ادامه میداد، بیشتر با ناکامی و عجز روبرو میشد. تا جایی که همین حسن رحمانپناه در تلویزیون جناحی خود مجبور شد که طی یک اقدام بیسابقه اسامی اعضای کمیتۀ تشکیلات مخفی خود را اعلام و از هواداران و فعالین داخل کشور بخواهد که با این اعضای کمیته در تماس باشند. (او متوجه شده بود که رفقای داخل کشور با رهبری جناح چپ در تماس و ارتباط هستند). اعلام اسامی کمیتۀ تشکیلات مخفی از طریق رسانۀ عمومی، تا بحال در کومهله سابقه نداشته است!
رهبری جناح راست در متن شکستهایش، آن قدر در موضع ضعف و عدم حقانیت قرار گرفته بود که بدون این که حتی بتوانند به مدت یک دقیقه و یا در یک صفحه آ چهار! مطابق با اسناد و سیاستهای کمونیستی کومهله به جامعه نشان دهند که جناح مقابلشان با کومهله تفاوت دارند و اعمال و مواضع خودشان (که مورد نقد جناح چپ است) منطبق با کومهله است؛ این بار مجبور بودند در تلویزیون ظاهر شوند و به دیگران بگویند «کومهله ماییم، ما را به رسمیت بشناسید، جناحِ مقابل کومهله نیست!»
در همین راستا با راهاندازی و تداوم فعالیت تلویزیونی کومهله و حزب کمونیست از سوی جناح چپ نیز جناح راست اطلاعیه صادر کردند و گفتند «این تلویزیون جعلی است، کومهله ماییم». سپس با تشکیل و تداوم فعالیت کمیتۀ تشکیلات مخفی در سطح کردستان و شهرهای ایران از سوی جناح چپ، جناح راست دوباره اطلاعیه صادر کردند و گفتند «این کمیته هم جعلی است، کمیتۀ تشکیلات مخفی کومهله ماییم».
البته که با هر گام از استحکام جناح چپ و کمونیستی در کومهله و حزب کمونیست، اطلاعیههای دیگری از این دست نیز از سوی جناح راست- که چیزی جز تکرار اقدامات نخنما و بیاثر سازمان زحمتکشان در قبال کومهله نیست- در راهند!
اینکه حسن رحمانپناه در مورد راهاندازی تلویزیون مورد بحث میگوید «ممکن است کسی فکر کند که مثلاً راه کار قانونی هم هست برای اینکه جلویش را گرفت، یا تعداد دیگر فکر کنیم که ول کن بگذار خودِ جامعه در موردش قضاوت کند»؛ علاوه بر اینکه نشان آشکاری است از شکست تهدیدات رهبری کل جناح راست مبنی بر جلوگیری از این رسانه و وقوف بر این واقعیت که چنین تلاشهای عبثی چیزی جز رسوایی و محکومیت بیشتر علیه آنها به بار نخواهد آورد؛ در عین حال یکی از بروزات چند دستگیها و محافل موجود در همان جناح راست هم -که برای ما همیشه روشن بوده- و طی آن حسن رحمانپناه فقط یکی از سرمحفلهای موجود در این جناح است را بیشتر نمایان میکند. این را دیگر نه جناح چپ، بلکه خود اعضای جناح راست و شرکت کننده در کنفرانس جناحی اخیرشان در خارج کشور که حسن رحمانپناه در بخش اول همین صحبتهایش آن را مورد تعریف و تمجید دروغین خود قرار داد، به طور علنی بیان داشته و به طور مؤکد «از به جان هم افتادن محفل رحمانپناه و محفل الیاسی و دیگر محافل موجود در جناح راست در آینده» خبر دادهاند.
آیا حسن رحمانپناه ممکن است به بینندۀ خود بگوید که «این چه کسی است که فکر کرده با راه کار قانونی جلوی تلویزیون مزبور را بگیرد؟! آیا یک نفر است یا که یک جناح؟! او سپس ژست «آزادمنش» به خود گرفته و خود را جزو کسانی قلمداد میکند که «فکر میکنند ول کنیم بگذاریم آزاد باشند و جامعه در موردشان قضاوت کند»!
اگر صحبت از قضاوت جامعه است، این به راستی نتیجۀ مستقیم همین قضاوت است- که در واقع صورت گرفته- و اینچنین حسن رحمانپناه و جناحش را به عقبنشینی واداشته است. ترس از محکومیت هرچه بیشتر از سوی این قضاوت و داوری جامعه است که آنها را اینچنین مجبور کرده از تلاشهای عبث خود در جهت نقض حق آزادی بیان و جلوگیری از فعالیت یک رسانۀ تلویزیونی پشیمان شوند! چنانچه موضوع تلویزیون مستقل و «ماهواره» در چهارچوب تشکیلات، محصورشدنی میبود، آن را هم مانند اعضا و پیشمرگانِ جناح چپ مورد بازجویی و اخراج و پلمپ قرار میدادند!
جدای از این، بر خلاف کتمان و وارونهنمایی حسن رحمانپناه، آن کسی که «چنین فکر جلوگیری از رسانه» را داشته است، نه یک کس و حتی کسانی، بلکه:
کمیتۀ خارج کشور جناحیشان است که حسن رحمانپناه در طی همین مصاحبۀ خود کلی تعریف و تمجید بیاساس از این کمیته نمود. این کمیته، با مسئولیت عادل الیاسی و محفلش با هماهنگی بزرگ محفلشان جمال بزرگپور و ابراهیم علیزاده و نیز بدنۀ این محفل در خارج کشور هستند که میگویند «آن تلویزیون جعلی است و جلویشان را خواهیم گرفت»؛
کمیتۀ تلویزیون جناحیشان با مسئولیت ناصر طاهری وابسته به محفل بزرگپور-علیزاده است که با آن بیان افتضاح خود در تلویزیون ظاهر شد و گفت «آن تلویزیون جعلی است و جلویشان را خواهیم گرفت»؛
محافل وابسته به اینان در تشکیلات کردستان هستند… .
پس در این باره هم، حسن رحمانپناه حتی نسبت به جناح خودش، واقعیت را نمیگوید و آن همه کس و آن همه جهتگیری جناحی را چنین کوچک و قلیل جلوه میدهد، که این خود شگردی است از جنس همان «کتمان و انکار» که این بار برای جلوگیری آبروریزی بیشترِ جناح متبوعِ خود، مجبور میشود به آن متوسل شود.
حسن رحمانپناه در حالی میخواهد که خود را تطهیر کرده و مبرا از این همه کس بداند، که فراموش میکند که این خود اوست که همانند این کسان یعنی دیگر محافل رهبری در جناحش، (که در کمیتۀ تشکیلات مخفی هم حضور دارند) دو هفته قبل اطلاعیه از سوی کمیته تشکیلات مخفی صادر میکنند و میگویند که «تشکیلات مخفی ماییم، با ما تماس بگیرید، دیگران کذایی و جعلیاند»، و البته قبل از آن نیز در تلویزیون هم چنین گفتههایی را بیان کرده بود! پس فرقی بین سرمحفلهای جناح راست و اطلاعیههای ورشکستهشان نیست. اینها در واقع ائتلافی از محافل راست هستند که علیه جناح چپ در تشکیلات کومهله و حزب کمونیست، «متحد» شدهاند. طنز قضیه این است که در این میان رحمانپناه به عنوان محفلی کوچک، چنین وانمود میکند که در جناح چپ این محافل قرار دارد!
حسن رحمانپناه از موضوع «ثبت تلویزیون به نام کومهله» صحبت میکند، بایستی به ایشان گفت که این ثبت نام به قوت خود باقی است و بایستی با تمام توان از آن دفاع کرد. به همین خاطر است که وقتی شما و جناحتان، با نامِ سانسور و توقیف برنامه و اخراج، و نامِ راستروی و انحراف، نام و آرم و لوگوی درخشان کومهله را لکهدار میکنید، وظیفۀ هر رفیقی است که تلاش کند این نام را از آن بیگانگی و مغایرت دور نگه دارد و خود رأساً نمایندگی و تداوم فعالیت آن را اداره و سرپرستی نماید!
حسن رحمانپناه در ادامۀ صحبتهای خود در مورد فعالیت تلویزیونی جناح چپ با نام تلویزیون کومهله، میگوید:
« اخلاقاً کار بدی کردهاند، چون این تلویزیون هست، تجربۀ این چند سال در انشعابات میان همۀ احزاب این را نشان داده است که نه لوگو کارساز است، نه نام تلویزیون و نام نشریه کارساز است، بلکه حفاظت از آن اصول و پرنسیپهایی است که مردم بر سرش قضاوت میکنند. اگر تو حقانیت داشته باشی و به قول خودت آن جریان کمونیستی باشی و طرف دیگر آن جریان ناسیونالیستی باشد، مطمئن باش خط کومهله، خط کمونیستی است، مردم به دنبال تو میافتد، به دنبال لوگو و به دنبال گویندهات نمیافتد، به دنبال سیاست میافتد، اگر قبول داریم که جامعه، جامعهای سیاسی است، مردم به دنبال سیاست میافتند. بنابراین، آن کار از نظر من اخلاقاً جایز نیست، تشکیلاتاً جایز نیست، پرنسیپاً جایز نیست، به دلیل اینکه آن نام هست و اگر آن رفقا با نام دیگری تلویزیون گذاشتند، مبارکشان باشد، جامعه قضاوت میکند چه قدر بیننده دارند یا ندارند، من در اینجا هیچ نمیگویم که زیاد است یا کم است یا هر چه هست که به نظرم زیاد نیست، هر کسی هم که بینندهشان است، گردنش آزاد باشد، بگذار ببینند و قضاوت کنند که تفاوت فکرشان، نگرششان با آن جریانی که اصیل بوده و تاریخ کومهله با خود آورده، بدانند تفاوتهایمان در چیست، خوب هم هست که این کار را بکنند.»
واقعاً که در دنیای امروز رسانهای، گفتن اینکه «تلویزیون من از تلویزیون تو بیننده زیادتر دارد»، آنهم به مردم و از سوی کسی که ادعای رهبری دارد، زشت نیست؟! مگر قرار است اگر کسی تلویزیون کس دیگری را نگاه کرد، مجازات شود که اینک رحمانپناه فتوا میدهد که «گردنش آزاد باشد، بگذار نگاه کنند و خوب هم هست که این کار را بکنند»؟! او میگوید «من در اینجا هیچ نمیگویم که بینندۀ تو زیاد است یا کم است، هرچه هست»، ولی همزمان دق دل هم کم میکند و میگوید «به نظرم بینندۀ تو زیاد نیست»!
بایستی به حسن رحمانپناه گفت که این خود شما و جناحتان هستید که اخلاقاً کارِ بد کرده و به لحاظ تشکیلات و پرنسیپ نیز کارتان جایز نبوده است، نه جناح مقابل. شما اگر سانسور و توقیف برنامه و حذف و تصفیۀ سیاسی را از جمله در تلویزیونی که با نام و لوگوی کومهله فعالیت میکرد در قبال این رفقا به کار نمیگرفتید؛ اینان هم مجبور نمیشدند برای تداوم فعالیت انقلابی و کمونیستی خود، به طور مستقل عمل کرده و تلویزیون دایر کنند. پس آیا اعمال یادشده مغایر اخلاق و پرنسیپ کمونیستی است یا ایستادن در مقابل آنها و حفاظت از نام و اعتبار کمونیستی کومهله؟!
اگر قضیۀ نام و حقانیت هم مطرح باشد، به مصداق مشت نمونۀ خروار، همین عمل سرکوب درون تشکیلاتی توسط شما و دیگر رهبری جناح راست، به خوبی نشان میدهد که مدتهاست صلاحیت نام و نیز حقانیت مربوطه را هم از دست دادهاید. واقعیت این است که جناح راست مدتهاست با نام اصلی کومهله یعنی سازمان کردستان حزب کمونیست ایران، مشکل پیدا کرده و با این نام در تناقض قرار گرفتهاند. علاوه بر گسست عملی جناح راست از حزب کمونیست ایران، این ابراهیم علیزاده دبیر اول جناح راست در تشکیلات کردستان حزب بود، که در کنگرۀ ۱۷ کومهله، از تغییر نام کومهله و حذف سازمان کردستان حزب کمونیست ایران نیز حمایت کرد. حسن رحمانپناه، بایستی به یاد داشته باشند که در این کنگره، قراری پیشنهادی مبنی بر تغییر نام کومهله از سوی دو تن از اعضای جناح راست و با هماهنگی ابراهیم علیزاده به کنگره ارائه شد. بر اساس این قرار و با این بهانه که «نام» طولانی است، نام «کومه له – سازمان کردستان حزب کمونیست ایران» به «کومهلۀ کمونیستی» تغییر میکرد، تا در فرصتی دیگر بتوانند «کمونیستی» را هم کنار بگذارند. اولین کسی که برای این «تغییر نام» دست بلند کرد و به آن رأی موافق داد، ابراهیم علیزاده بود. انگیزۀ اصلی این قرار آن بود که راه همکاری و قرار گرفتن در زیر چتر یک پلاتفرم سیاسی واحد با دو شاخۀ سازمان زحمتکشان را هموار کند. اما کنگره به این قرار که در واقع از سازمان زحمتکشان به عاریت گرفته شده بود، مخالفت کرد.
از اینها گذشته حسن رحمانپناه بهتر از ما میداند که اکنون در صفوف جناح راست، بیش از نیمی از اعضایشان به رهبری جمال بزرگپور با موجودیت حزب کمونیست ایران و فعالیت تحت این نام مخالف هستند، و روشن است با این رویهای که جناح راست در پیش گرفته است، هرگاه انشعاب رسمیت پیدا کند، طولی نخواهد کشید که جناح راست از فعالیت تحت نام حزب کمونیست ایران دست خواهد کشید و معضل نام حل میشود. واقعیت این است که رهبری جناح راست با مردم دیپلماسی میکند، حقیقت را به مردم نمیگوید، اعتقادی به فعالیت تحت نام حزب کمونیست ایران ندارند، اما از موضعی دیپلماتیک در این مقطع زمانی و در مقابله با جناح چپ، دست کشیدن از نام حزب کمونیست ایران را در راستای منافع محدود جناحی خود نمیدانند.
بنابراین رهبری جناح راست همان طور که سالهاست تکلیف خود را با خط مشی کمونیستی کومهله روشن کردهاند، دیر یا زود تکلیف خود را با این نام نیز روشن خواهند کرد. چرا که «کومهله»ی آنها از جنس حزب کمونیست ایران نیست و خود نیز نمیخواهند که چنین باشد، این را بارها به انحای مختلف بیان کردهاند. حسن رحمانپناه هم با ژست نیمبند خود در دفاع از حزب، کاری از دستش ساخته نیست.
پس حسن رحمانپناه که اینک دیگر به سمت جانشینی ابراهیم علیزاده نیز نائل شده و به پیروی از ایشان به این همه دروغپردازی در خصوص وضعیت عینی و واقعی تشکیلات کومهله و حزب کمونیست ایران میپردازد، چگونه میتواند ادعای نام و حفاظت از آن را داشته باشد؟! وقتی که وی و دیگر رهبری جناح راست، از یک سو در نهایت بیمسئولیتی در قبال صفوف، پیکره و قواره و محتوای کومهله و حزب کمونیست، عمل کرده و درد و آزار و فریادهای این پیکره و صف را انکار و کتمان میکنند و منتظرند تا بر اثر این درد و رنج، پیکرهاش از هم شکافته و بگسلد؛ نمیتوانند از سوی دیگر ادعای دلسوزی برای نامِ آن، داشته باشند. معیار و لحاظِ «اخلاق» و «پرنسیپ» و «تشکیلات»، در اینجا و به اینگونه معنا و مفهوم واقعی خود را پیدا میکند نه آنگونه که حسن رحمانپناه به میان میآورد. جدای از اعمال دیگر، همۀ اینها نیز یکبار دیگر به وضوح نشان میدهد که وی چقدر به اخلاق و پرنسیپ کمونیستی پایبند است!
ایشان و جناحش در طول چند سال اخیر تا به حال نتوانستهاند حتی یک مورد از راستروی و مواضع مغایر با برنامه و استراتژی سوسیالیستی کومهله و برنامۀ حزب کمونیست ایران و نیز حتی یک مورد از نقض اصول و پرنسیپ، عمل غیردمکراتیک و نیز پایمال نمودن اساسنامه توسط جناح مقابل خود یعنی جناح چپ به رهبری صلاح مازوجی را به طور مستند به جامعه و به تشکیلات ارائه دهند.
تا بحال حتی یک نفر از افراد جناح راست نبوده که بتواند و مثلاً یک مورد مصاحبه یا سخنرانی یکی از اعضای رهبری جناح چپ را با استناد به اسناد مصوب و برنامۀ کومهله و حزب کمونیست، مورد نقد قرار دهد و به دیگران نشان دهد که اظهارات او مغایر با این اسناد و سیاستهای شناخته شدۀ این حزب و تشکیلات است.
تا بحال حتی یک نفر از رهبری جناح راست یا بدنۀ این جناح نبوده که بتواند صحت نظرات و مواضع این رهبری را که مورد نقد مستمر جناح چپ قرار دارند، با استناد به مصوبات و برنامه و استراتژی کومهله و حزب کمونیست ایران مورد دفاع قرار دهد.
تا بحال حتی یک نفر از رهبری جناح راست یا بدنۀ این جناح نبوده که بتواند نشان دهد که مثلاً سیاست و موضع ابراهیم علیزاده در دیالوگ با احزاب ناسیونالیست کردستان در مورد ادارۀ جامعۀ در دورۀ گذار بعد از جمهوری اسلامی (مشهور به ترافیک لایت)، یا آن دسته از مواضع حسن رحمانپناه و جمال بزرگپور که همواره مورد نقد جناح چپ بودهاند؛ منطبق با اسناد و مصوبات و برنامه و استراتژی کومهله و حزب کمونیست ایران است.
در مقابل، شمار زیادی از رفقای جناح چپ اعم از رهبری و بدنه، با ارائۀ انبوهی نوشته و مقاله، مصاحبه، سخنرانی و اطلاعیه، به طور روشن و مشخص و با استناد صریح به اسناد و مصوبات و برنامه و استراتژی کومهله و حزب کمونیست، قاطعانه و به طور پیگیر، دهها مورد از تضاد، مغایرت و بیگانی مواضع و اعمال رهبری جناح راست با کومهله و حزب کمونیست ایران را نشان دادهاند.
لذا، این حرف حسن رحمانپناه که در نقل قول فوق از او آمده و نسبت به بینندگان تلویزیون جناح چپ میگوید «بگذار ببینند و قضاوت کنند که تفاوت فکرشان، نگرششان با آن جریانی که اصیل بوده و تاریخ کومهله با خود آورده، بدانند تفاوتهایمان در چیست»، واقعاً مُضحک است.
حسن رحمانپناه در ادامه صحبتهای خود و در واقع بر خلاف کلیگوییهای کذبی که در طول این برنامه علیه جناح چپ ارائه نمود، به زعم خود میخواهد مثلاً به یک نمونۀ «مشخص و مستند» هم اشاره کرده باشد. او در خصوص عدم شرکت جناح چپ در کنفرانس اخیر کمیتۀ خارج کشور جناح راست میگوید:
«مثلاً همین کنفرانسی که در خارج گرفته شده، آنها در آخرین پلنومی که برگزار کردهاند اعلام کردهاند که به کمیتۀ اجرایی اختیارات دادهاند که کمیتهای بگذارد، سابقه نداشته، در میان چپ چنین چیزی سابقه ندارد، چطور کمیته میگذاری؟ کجایش مطابق اساسنامه است؟ تو خودت مدتت به سر رفته، تاریخت به سر رفته، اکثریت این تشکیلات مخالفت است، دولتهای استبدادی و دیکتاتورها این طور میکنند، چطور میتوانی چنین کنی، اگر هم کردی، آخر چطور اسمش را کمیتۀ خارج کشورِ مثلاً حزب کمونیست میگذاری، چطور اسمش را میگذاری کنفرانسِ؟»
خیلی ساده بایستی از خود رحمانپناه پرسید، جناح شما که نیمی از اعضای این تشکیلات یعنی جناح چپ را از شرکت در کنفرانس محروم کرده و سپس کمیتۀ جناحی و یکدستی هم برای آن برگزیدهاید، کجایش اساسنامهای بوده و در کجای تاریخ این تشکیلات چنین چیزی سابقه داشته است؟! یک کنفرانس جناحی، آنهم تحت رهبری جناحی راست و مغایر با سیاستهای رسمی حزب کمونیست، جناحی که در پی گسست از حزب کمونیست ایران هستند را چگونه میتوانی با نام کمیتۀ خارج کشورِ حزب کمونیست قلمداد کنی؟ چنین چیزی البته سابقه داشته، آنهم کنفرانسی جناحی در ۲۱ سال قبل از سوی جناح راست مهتدی-ایلخانیزاده تحت عنوان «کنفرانس بازسازی کومهله»!!
حسن رحمانپناه و دیگر رهبری جناح راست سالهاست که به همگان نشان دادهاند از استناد مشخص و استدلال منطقی علیه جناح چپ ناتوانند. در گزارش آن پلنومی که رحمانپناه به آن اشاره دارد، پس از برشمردن دلایل مستند دال بر نامشروع بودن و عدم مقبولیت اساسنامهای کنفرانس اخیری که توسط جناح راست برگزار شده، آمده است:
«لذا، پلنوم یازدهم کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست ایران ضممن محکوم کردن این اقدام انحلالطلبانه و انشعابگرانۀ کمیتۀ خارج کشور کنونی، چنین کنفرانس و کمیتهای که در آن تعیین میشود را فاقد مشروعیت سیاسی و اساسنامهای میداند و آن را به رسمیت نمیشناسد. پلنوم، کمیتۀ اجراییِ منتخب خود را مؤظف مینماید تا در صورت برگزاری چنین “کنفرانسی”، ترتیبات لازم برای رهبری و هدایت تشکیلات خارج کشور را به عمل آورد.» (تأکید از من است)
چه کسی، به غیر از حسن رحمانپناه و دیگر رهبری جناح راست، میتواند این نقل قول و پاراگراف روشنِ فوق را به معنای «دادنِ اختیار به کمیتۀ اجرایی برای گذاردن و تعیین یک کمیته برای خارج کشور»، به بینندۀ برنامهای که نام آن هم «کومهله و فعالین» است، تحویل دهد؟! جدای از تمامی استدلالات دیگر، همین یک نمونه نیز به خوبی اثبات میکند که جناب رحمانپناه و دیگر به اصطلاح «رهبران» جناح راست در خصوص تقابل با جناح چپ، چقدر نامسئولانه و ناراستگویانه با فعالین داخل کشور رفتار کرده و میکنند. جدای از این، چگونه «رهبری جناحی»ای میتواند باشد که اینچنین حتی سعی در به انحراف بردن اذهان فعالین وابسته به خود و ارائۀ معلومات غلط به آنان داشته باشند؟! او در حالی به چنین مغلطۀ آشکاری متوسل میشود که گویا فراموش کردهاند کمیتۀ اجرایی حزب همۀ این گزارشات و اطلاعیهها را به طور علنی انتشار داده و به سهولت در اختیار همۀ فعالین هم قرار گرفته است!
اما هدف رحمانپناه در این قسمت از صحبتها، ایجاد زمینۀ لازم برای بیان جملات بعدیاش است که با تحقیر از «به سر رفتن مدت و تاریخ» (مانند یک کالا) نسبت به کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست میگوید. آخرین کنگرۀ حزب (کنگرۀ ۱۲) در مرداد ۱۳۹۵ و آخرین کنگرۀ کومهله (کنگرۀ ۱۷) در تیرماه ۱۳۹۶ برگزار شدهاند. روال معمول برگزاری کنگرهها و انتخاب کمیتۀ مرکزی هم دو سال یک بار بوده است. پس در اینجا هم بایستی به ایشان گفت که اگر صحبت از -به بیان شما- «انقضای تاریخ» است، تاریخ خودتان و بقیۀ اعضای کمیتۀ مرکزی کنونی کومهله هم منقضی شده است و مضاف بر آن به انحراف و تجدیدنظرطلبی هم مبتلا شدهاید!
انقضای تاریخ مهم نیست، کیفیت و مقاومت کالا در مقابل سست شدن و رنگ باختن مهم است!
رحمانپناه از «اکثریت» حرف میزند. این «اکثریت بودن» هم مانند دیگر مواردش در این مصاحبه، کاذب و ناروا است. او «دولتهای استبدادی و دیکتاتورها» را به رهبری جناح چپ گوشزد میکند در حالی که خود و دیگر رهبری جناح راست، پروندۀ قطوری از سرکوب درون تشکیلاتی علیه جناح چپ در زیربغل دارند و شاکیان این پرونده همه زندهاند. اینان در حالی «دولتهای استبدادی و دیکتاتورها» را به رهبری جناح چپ گوشزد میکنند، که خود در برخورد به این جناح، نقش کاریکاتوری از دیکتاتوری و تقلید از حاکمان «باجبگیر!» حکومت اقلیم را به نمایش گذاشتهاند. پس رهبری جناح راست در این تشکیلات، در واقع باید پاسخگو باشند نه مدعی!
رحمانپناه در ادامۀ صحبتهای خود به موضوع تأخیر در کنگرۀ حزب میپردازد و علاوه بر اینکه دوباره «تاریخ انقضا» را به میان میکشد، رهبری جناح چپ را مقصرِ ایجاد تأخیر در کنگره میداند، نه پافشاری و اصرار رهبری جناح راست بر عدم به رسمیت شناسی قطببندی موجود در تشکیلات و به تبع آن حذف جناح مقابل. اگر به زعم رحمانپناه رهبری جناح چپ برای ایجاد تأخیر در برگزاری کنگرۀ حزب مقصر است، پس مقصرِ ایجاد تأخیر در کنگرۀ کومهله کیست؟ً! رحمانپناه که ادعا میکند «اکثریت» است، و عملاً در تشکیلات کردستان تصفیۀ سیاسی لازم را هم انجام داده و همۀ امکانات را هم به قبضه درآوردهاند، چرا کنگرۀ کومهله را برگزار نمیکنند؟!
او این را هم به گردن رهبری حزب میاندازد و سپس در ادامۀ صحبتهایش میگوید:
«… در ماههای آینده، هم کنگرۀ کومهله برگزار میکنیم و بعد از آن یا قبل از آن -به هر حال- در آن فواصل، کنگرۀ حزب کمونیست هم….». در جای دیگری از صحبتهایش میگوید:
«… ما کنگرۀ کومهله را میگیریم و بعد از آن هم اعضای این حزب که برآنند که کنگرۀ حزب هم گرفته شود، کنگرۀ حزب را هم برگزار میکنیم.»
به یقین که برگزاری این کنگرهها هم بسان برگزاری کنفرانس اخیرشان به صورت جناحی خواهد بود. جناح راست با برگزاری چنین کنگرههایی که رحمانپناه به نمایندگی از علیزاده وعده میدهد، پروسۀ انشعاب خود را از کومهله و حزب کمونیست ایران به سرانجام میرسانند. برگزاری کنفرانس جناحیشان، شروع انشعاب آنها و نیز سنجشی بود که به آن مبادرت کردند. اینها در واقع با چنین کنفرانس و کنگرههایی که به طور اساسی خلاف اساسنامه و پرنسیپهای شناخته شدۀ کومهله و حزب کمونیست برگزار میشوند، عملاً خود را از حیطۀ این حزب و تشکیلات بیرون میبرند.
جناح راست که به هیچ عنوان حاضر نیستند واقعیت جاری و جناحبندی موجود در تشکیلات را به رسمیت شناخته و مطابق آن و با حضور هر دو جناح، کنگره را برگزار کنند، بایستی مطمئن باشند که در چنین شرایطی جناح چپ نیز به مانند قضیۀ تلویزیون، این بار دست به کار رهانیدن نام و اعتبار کنگرۀ کومهله و حزب کمونیست از اسارت راستروی و حذفگرایی شده و با برپایی مستقل این کنگرهها اجازه نخواهند داد که پرنسیپها و پرچم سرخ و کمونیستی این جریان توسط اینان بیش از این پایمال شود.
رحمانپناه در صحبتهای خود، تلاش میکند جناح مقابل را انشعابطلب قلمداد کند. در این باره و در قسمتهایی از گفتههایش میگوید:
«… آنها خیلی با افتخار به خصوص چند نفریشان که از گردانندگان این تلویزیونی است که دایر کردهاند، هستند کم و زیاد، که تلاش میکنند برای مسئلۀ انشعاب، بارها اینها را تکرار کردهاند که انشعاب شده است. خُب به آن رسمیت بدهید، اگر انشعاب شده، چه کسی جلوی آن را گرفته، چرا به آن رسمیت نمیدهید؟» «مگر آنها نمیگویند انشعاب شده؟ خب، ما مانند طرفی که انشعاب شده با احترام به آن رفقا هم، آن همه اتهامی که آنها به ما میزنند ما به آنها نمیزنیم، اما ما کار خودمان را بکنیم.» «حالا امروزه این رفقا هم خیلی خوش دارند اعلام کردهاند انشعاب شده است با کبکبه و دبدبه میگویند، خانهشان آباد، بگذار هر کسی به دنبال کار خودش بیافتد.» «با آن رفقا امیدواریم به نتیجه خوبی هم برسیم در اختلافاتمان به نتیجه هم که نرسیدیم، دو دوست هستیم در کنار هم، بگذار کار کنیم، بگذار آن جامعه خیلی خیلی وسیع است، گسترده و پهنآور است، آن جامعه هم فردا میتواند قضاوت کند بر سر کار و اعمال هر کس و هر طرفی.»
به این میگویند یک شیادی! شب و روز مشغول حذف جناح مقابل خود هستند و بعد به انشعابطلبی نیز متهمشان میکنند! یادآوری به حسن رحمانپناه اینکه «دولتهای دیکتاتور و مستبد» هم مخالفین و ناراضیان سیاسی خود را سرکوب میکنند و بعد هم به جداییطلب و مزدور بیگانه و … متهمشان میکنند!
تا وقتی که با جناح چپ در «یک تشکیلات» هستند، هیچگونه احترام و حقی برایش به رسمیت نمیشناسند، اما در مقابل، با احترام فراوان به او بخشش میکنند و حق انشعاب را برایش به رسمیت میشناسند!
تا وقتی که با جناح چپ در «یک تشکیلات» هستند، حاضر نیستند برای رسیدن به هیچ نتیجهای، هیچگونه نشست و مشاورتی با آنها داشته باشند، حاضر نیستند هیچگونه نشست و دوستی و همکاریای با او داشته باشند. با حزب دمکرات و سازمان زحمتکشان همکاری و مشورت میکنند، اما با جناح چپ به هیچ وجه. وقتی که به اصطلاح از شر او خلاص شدند، بعد به فکر دوستی و همکاری و کار کردن با او در جامعه میافتند!
تا وقتی که با جناح چپ در «یک تشکیلات» هستند، چشم دیدنش را ندارند و «از خدا» میخواهند که هر چه زودتر انشعاب کنند و انواع اتهام به آنها وارد میکنند، اما همزمان به آنها قول میدهند که بعد از انشعاب اتهامی به آنها نمیزنند، و سرِ خود را پایین انداخته و به کار خود مشغول میشوند!
وقتی رهبری جناح چپ، راستگویانه میگوید در این حزب و تشکیلات جناحبندی وجود دارد و این تشکیلات عملاً به دو بخش تقسیم شده است و با این حال برای جلوگیری از هر گونه انشعاب میباید راه کار مناسب و اساسنامهای برای ادارۀ مشترک تشکیلات اتخاذ کرد، جناح راست بازهم آن را انکار میکند و میگوید «حال شما که میگویید جناحبندی و جدایی وجود دارد، خُب بفرمایید جدا شوید و به آن رسمیت بدهید»!!
همین یک نکته کافی است که به وضوح ثابت کند این جناح راست است که تشکیلات را به این وضع رسانده و اینک به شدت در پی تحمیل انشعاب به آن است. اما رحمانپناه و دیگران بایستی خوب بدانند که انشعابی به آن معنا برای جناح چپ در کار نیست. این، خود آنها هستند که مدتهاست پروسۀ انشعابشان را شروع کرده و به زودی با برگزاری کنگرۀ جناحیای که وعده دادهاند، آن را به سرانجام میرسانند.
بنابراین جناح چپ و کمونیستی، در این حزب و تشکیلات خود باقی خواهند ماند و کنفرانس و کنگرۀ خود را هم برگزار خواهند کرد و نیازی به حاتمبخشیهای شیادانه هم ندارند. آن کسی که اولین کنفرانس و اولین کنگرۀ جناحی را برگزار کرده و میکند، انشعاب را هم به نام خود ثبت کرده است. این قضاوت، در جامعه و نیز در تاریخ مبارزات کومهله به ثبت خواهد رسید.
حسن رحمانپناه گویا هنوز خبردار نشدهاند که اطلاعیۀ رسمی برگزاری کنفرانس اخیرشان، به طور رسمی انشعاب را به نام آنها، اعلام و به ثبت رسانده است. لذا، جناح راست انشعاب خود را رسماً اعلام کرده، اما رحمانپناه از آن خبر ندارد که اینگونه به جناح چپ میگوید «چرا به انشعاب خود رسمیت نمیدهید»!
رحمانپناه سپس تحت لوای مشغول شدن به فعالیتهای مبارزاتی در داخل، از رفقای داخل میخواهد که این بحثها را حاشیهای کنند. او میگوید:
«من براستی هیچ علاقهای به خود این بحثها ندارم که انجام شود، اما متأسفانه آنها روزانه گفتم از آن کانالی که دایر کردهاند مدام مشغول بازگو کردن این بحثها هستند. درخواست من از رفقای خودمان در داخل این است که این بحثها را هر چه زیادتر حاشیهای کنند.» «کومهله در جای خودش است، رهبری کومهله هم تازهاش خواهیم کرد، برنامهاش، سیاستش، استراتژیاش، هر چیزیش را که لازم باشد، تازهتر و به روزش میکنیم، اما ما بر راه سرخ کومهله و آرمانهای کمونیستی کومهله و حزب کمونیست، هستیم. به این لحاظ من درخواستم از رفقای ما این است که این مسائل را هرچه زیادتر حاشیهای کنند.» « لذا من این برایم مهم است برای خانوادۀ جانباختگانمان، برای فعالین کومهله برای رفقای ما در داخل کردستان در خارج کردستان این قدر خود را با این بحثها مشغول نکنند، آن قدر وقت برایش بگذارند که ارزش دارد، نه که بزرگش کنند، نه مشغله شان باشد، مشغول کار خودشان باشند، مشغول فعالیت خودشان باشند، دنیایی مسائل در برابر ما قرار گرفته، مسئلۀ زن است، مسئلۀ جوانان است، مسئلۀ اعتیاد است، مسئلۀ بی نان و آبی است، مسئلۀ فقر است، کاکا مردم دارند از گرسنگی میمیرند…». (تأکیدات از من است)
بله! آخرین مرحلۀ انکار و کتمان و حذف، حاشیهای کردن و فراموش کردن آن است. این یعنی ختم غائله! غائلۀ دیگر، کنگرۀ آتیِ آنها و سرانجام ِ انشعابشان است که بایستی این را هم با تمام توان، انکار و کتمان و حاشیهای کنند، تا بلکه بتوانند «بیتفاوتی» را نسبت به آن ایجاد کنند. اینچنین است معنای کاذب احساس مسئولیت جناح راست و ناسیونالیستی در قبال این حزب و تشکیلات و دخالت در سرنوشت و امورات سیاسی و مبارزاتی آن!
صدالبته که بایستی تحت لوای «امروزی بودن»، کومهله و برنامه و سیاست و استراتژی و هر فرهنگ و سنت کمونیستی و انقلابی آن را هر چه بیشتر به انحراف و انحطاط ببرند. اینان در همین دورۀ اخیر چند ساله، این «امروزی بودن» و «فرهنگ امروزی» و «نام امروزی» خود را به روشنترین وجه به همگان نشان دادهاند!
به اینان باید گفت که چگونه میتوان ادعای پرداختن به مسائل مبارزاتی در جامعه، ادعای مبارزه برای نان و آب را نمود، اما در عین حال نسبت به حزب و تشکیلات به عنوان مهمترین ابزار این مبارزه، به چشم حاشیه و کمارزش نگاه کرد و دلسوزان و مبارزین را نیز به این لاقیدی و بیکفایتی فراخواند؟!
اما، خانوادۀ جانباختگان، فعالین و همۀ دلسوزان و دوستداران کومهله و حزب کمونیست ایران و تودههای آگاه و انقلابی مردم کردستان، تشکیلات کومهله را ارزش و پارۀ تن خود میدانند و هیچگاه سرنوشت و رویدادهای این جریان و این تشکیلات برایشان امری حاشیهای و کماهمیت نبوده است. بنابراین بر خلاف انکار و کتمان و موعظههای مربوطه، این بار نیز با صمیمت و نزدیکی و دلمشغولی فراوان به رویدادهای این حزب و تشکیلات مینگرند و از هر گونه رفتار و کردار نامسئولانه در قبال آن، نگران و متأثرند.
۲۶ آبان ۱۴۰۰
۱۷ نوامبر ۲۰۲۱
اشتراک در شبکه های اجتماعی:
تگ ها :
پويا محمدى