خیابان، ساحت سیاستورزیِ رادیکال و کسب هژمونیِ طبقاتی
سه شنبه ۱۴ دی ۱۴۰۰
در سالهای اخیر «خیابان» به بارزترین و باشکوهترین عرصهی رویارویی کارگران، زنان، معلمان، تهیدستان شهری، دانشجویان، بازنشستگان و دیگر آحاد مردم معترض و خشمگین علیه نظام سرمایهداریِ جمهوری اسلامی تبدیل شده است. اگر جریانات بورژوایی، راست و واپسگرا به تغییر از بالا، رژیمچنج، و دخالت قدرتهای امپریالیستی و ارتجاعی امید بستهاند؛ اگر نیروهای بورژواـناسیونالیست از مجرای حضور در دالانهای واشنگتن، لابیگری، معامله و مذاکره پشت درهای بسته و دور از چشم مردم و در انتظار نگهداشتن آنها، میخواهند در آیندهی قدرت سیاسی سهیم شوند، برای نیروهای انقلابی و پیشرو خیابان عرصهی تغییرِ ازپایین و امید به آیندهای بهتر برای اکثریت جامعه است. پرسش این است که خیابان از چه جایگاه و موقعیتی برخوردار است که اینچنین به نقطهی تلاقیِ خیل عظیمی از اعتراضات، اعتصابات و جنگوگریزهای خیابانی در پهنای جامعهی ایران بدل شده است و چرا در این قلمرو عمومی است که میتوان به هژمونی طبقاتی و سوسیالیستی دست یافت.
در نظام سرمایهداری، خیابان همواره سپهر رویارویی طبقاتیِ ستمگران و ستمدیدگان بوده است. درواقع خیابان صرفاً معبر و فضایی فیزیکی نیست که در آن رفتوآمد مردم و وسایل نقلیه جریان داشته باشد، بلکه همزمان از سوی دو قطب حاکمان و محکومان برای ابراز وجود خویش استفاده میشود. از طرفی، خیابان به قلمرو عرضاندام و رژهی نیروهای امنیتی و نظامیِ دولتهای سرمایهداری و استبدادی بدل میشود و آن را میلیتاریزه میکنند تا قدرت سرکوبگری طبقهی حاکم را جهت ترس و ارعاب کارگران و زحمتکشان به نمایش بگذارند.
از طرف دیگر، هرگاه خیابان به ساحت ابراز وجود پیکار طبقهی کارگر، فرودستان و آزادیخواهان تبدیل میشود، فضای بیروح و آلودهی خیابان و دیگر فضاهای عمومیِ شهر بلافاصله دگرگون میشود، به خروش درمیآید، سرزنده میشود و جان تازهای بهخود میگیرد. خروشیدگان در خیابان زنجیری درهمتنیده از صف طبقاتی و همبستگی عمومی خود را تشکیل میدهند و شانهبهشانهی هم چون تنی واحد، خواست و مطالبات خود را یکصدا فریاد میزنند.
سرمایهداران و دولتهای حامیشان انبوه طبقهی کارگر را به اشکال مختلف در محیط بستهی کارخانه وکارگاهها به بندوزنجیرِ قوانین ظالمانه و سرمایهدارانه میکشانند، آنها را چون پیکری بیجان و ازخودبیگانه به زایدهی ماشینآلات در میآورند و شیرهی جانشان را برای کسب سود و انباشت سرمایه میمکند. اما هرگاه کارگران اراده میکنند و ابزار کارشان را زمین میگذارند، زنجیر بردگی را ازهم میگسلند و با اعتصاب و اعتراض و راهپیمایی، صحن کارخانه و محل کارشان و یا خیابانها و میادین شهر را به عرصهی مارش طبقاتی خود تبدیل میکنند؛ گویی خون تازهای در شریانهای حیات اجتماعیِ جامعه به جریان میافتد و شهر زنده و شورانگیز جلوه میکند. کارگران هستی انسانیِ خود را با مقاومت و مبارزه ابراز میکنند؛ نشان میدهند به این سطح از بلوغ و آگاهی رسیدهاند که حقوحقوق و آزادیهایشان دادنی نیست بلکه گرفتنیست و برای کسب آن راهی جز پیکار بیوقفه ندارند. اعتصاب کارگران فولاد اهواز و شرکت نیشکر هفتتپه و راهپیماییشان در خیابانهای شهرهای اهواز و شوش مثالهای برجستهای از این نوع سیاستورزی رادیکال است. کارگران کف خیابانها را به جولانگاه پیکار طبقاتیشان علیه صاحبان سرمایه، اختلاسگران و دولت حامیشان بدل کردند. طنین فریاد «نان کار آزادی ـ ادارهی شورایی» چنان پُرارتعاش بود که پژواک آن بر بیرق سرخ دانشجویان در دانشگاه حک شد و اکنون به گفتمانی زنده و رادیکال برای نوع جدیدی از ادارهی جامعه درآمده است. دانشجویان پیشرو وارد صحن دانشگاه و خیابانها شدند و با شعار «فرزند کارگرانیم، کنارشان میمانیم» و «کارگر، دانشجو، معلم ـ اتحاد اتحاد» همبستگی و همسرنوشتی خود را با کارگران و آموزگارانشان اعلام کردند. اینچنین است که حضور در خیابانْ امید و زندگی را به کارگران و تشنگان آزادی و برابری باز میگرداند.
به همین ترتیب، قوانین، سنن و فرهنگ مردسالارانه، ضدزن و تبعیضآمیز از سوی دولتهای حاکم و نیروهای واپسگرا در جامعه، زنان را در پستوی خانههایشان محصور میکنند و یا آنها را در فضاهای عمومیِ جامعه مورد خشونت، سرکوب و آزار و اذیت قرار میدهند. اما هرآینه خیابان به عرصهی فریاد برابریطلبانه و آزادیخواهانهی زنان بدل میشود، زنان نفسی تازه میگیرند، قدرت پوشالیِ سرکوبگران و ارتجاع حاکم و قوانین زنستیزانه را به چالش میکِشند، تابوهای مذهبی و فرهنگ عقبمانده را درهم میشکنند و پایههای نظام غیرانسانی و استبدادی را به لرزه درمیآورند. شکوهِ «دختران خیابان انقلاب» را به یاد آورید که چگونه دختران و زنان آزاده و عصیانگر به نشانهی اعتراض علیه حجاب اجباری با حرکتی نمادین روسری خود را در خیابان و در ملأ عام از سر برداشتند و آنرا بر سر چوب زدند و هیمنهی مردسالاری و دینیِ قدرت حاکم را فرو ریختند. بیدلیل نیست که وزیر کشور جمهوری اسلامی اعتراف میکند که اگر جمهوری اسلامی بخواهد ضربه ببیند «از ناحیهی زنان است».
و باز معلمان و آموزگاران در اعتراض به شرایط اختناق، فقر و فلاکت بر اکثریت جامعه، و فقدان آزادیهای اجتماعی و سیاسی نمیتوانند خود را در محیط بستهی مدارس و اماکن آموزشی محدود نمایند و آنچه دمودستگاه نظام حاکم تعیین میکند را تدریس کنند. آنطور که زندهیاد فرزاد کمانگر گفت، معلمان آزاداندیش و حقخواه نمیتوانند «بار سنگین مسئولیت معلمبودن و بذر آگاهیپاشیدن را بر دوش داشته باشند و دم برنیاورند؛ نمیتوانند در قحطسال عدل و داد معلم باشند، اما «الف» و «بای» امید و برابری را تدریس نکنند، حتی اگر راه به اوین و مرگ ختم شود؟» اینهاست که خیل عظیم معلمان را در هماهنگی و همصدا با هم به کف خیابان و مراکز شهرها میکِشاند و با تجمعات و اعتراضاتشان، صدای حقطلبی، آموزش رایگان برای فرزندانشان، آزادی معلمان زندانی و بسیاری از مطالبات برحق خود را فریاد میزنند. لذا بیدلیل نیست که عوامل وابسته به رژیم در روزنامهی«مشرق» از این وحشت دارند که معلمان به کف خیابان بروند، فعالیت رادیکال داشته باشند و کمونیست و چپها صدای معلمان باشند.
این جنبش و دیگر حرکتهای پُرجوشوخروش اجتماعی و سیاسی، همچون خیزش سراسری تهیدستان شهری، تجمع و اعتراض بازنشستگان، دادخواهی مادران جانباختگان دیماه ۹۶ و آبانماه ۹۸ و صدها نمونهی دیگر، در گسترهای به پهنای جغرافیای ایران به ساحت خیابان آمدهاند و ابراز وجود طبقاتی و سیاسی خود را به نمایش گذاشتهاند.
آری! تغییر از پایین و در عرصهی خیابان رقم میخورد. خیابان ساحت تودهگیرشدن مشارکت مستقیم کارگران و رنجبران در سرنوشت خود است؛ ممارستِ همبستگی اجتماعی و طبقاتی، تجربهی سیاستورزی رادیکال، به فعل درآوردن توانایی و ظرفیتشان در تغییر جامعه، و مظهر اراده به ضرورت و قابلیت کسب قدرت سیاسی از سوی اکثریت جامعه است. خیابان قلمرو تقاطع وسیعترین خواست و مطالبات کارگران، زنان، معلمان، اقلیتهای اتنیکی و ملی، کودکان کار و اکثریت مردم تنگدست است؛ نقطه تلاقیِ تحرکات اجتماعی و کنشگری جنبشهای پیشرو و رادیکال است؛ جایی که سازماندهی، اتحاد و همبستگی تودهای تجلی مییابد، جوانه میزند و قد میکِشد.
اگر بورژوازی تلاش دارد نقش اکثریت جامعه را به رفتنِ هرچند سال یکبار به پای صندوقهای رأی محدود کند و آنها را نسبت به دخالت در امور جامعه بیاراده و ازخودبیگانه سازد، درعوض، رفتن به خیابان برای مطالبهگری و تغییر آهسته و پیوسته و سرانجام برای خیزش تودهای و انقلاب اجتماعی، به طبقهی کارگر و فرودستان جامعه مجال نقشآفرینی در تغییر و تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی میدهد. اگر بخواهیم گفتمان سوسیالیستی و طبقاتی در گسترهی جامعهی ایران به گفتمانی مسلط و هژمونیک بدل شود، نیروی عینی و مادی آن در کارخانه و کف خیابان نهفته است، تغییر توازن قوای طبقاتی به نفع اکثریت جامعه آنجا میسر است و آنرا باید در قلمرو خیابان و محیط کار و زندگی کارگران و تهیدستان تأمین کرد. لازم است خیابان را زنده و پرشور نگه داشت.
سخن روز شبکه تلویزیون حزب کمونیست ایران و کومه له