خود سوزی “محمد بوعزیزی” در تونس و قتل دولتی ژینا در ایران
چهارشنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۱
روز شنبه هفدهم دسامبر ۲۰۱۰ برابر با بیست ششم آذر دوازده سال پیش، محمد بوعزیزی یک جوان بیست وشش ساله تونسی خود را آتش زد. او تنها نان آور خانواده بزرگ هشت نفره بود که تنها مالک یک گاری بود که با آن دستفروشی میکرد. در آن روز یک افسر و یا به روایتی یک مأمور شهرداری گاری و وسائل او را مصادره کرد. او سعی نمود که با پرداخت ده دینارمعادل سه دلار یعنی دستمزد یک روز به عنوان جریمه، گاری ومحصولاتش را نجات دهد. مأمور با او درگیر شده و وی را کتک میزند . محمد بوعزیزی در حالی که تحقیر شده بود به ستاد استانی رفت تا از مسئولین شهرداری محلی شکایت کند، اما به او اجازه ملاقات ندادند. او یک ساعت بعد با ریختن مواد آتشزا بر اندام خویش در شعله های آتش سوخت. مرگ دردناک او جرقه ای بود که خشم و اعتراض عمیق نهفته در زیر خاکستر را به نقطه انفجار رساند. توده های رنجدیده مردم که دیگر کارد به استخوانشان رسیده بود، علیه فقر و فلاکت اقتصادی و اوضاع فاجعه بار حاکم به خیابان آمدند و با یک خیزش عظیم توده ای نه تنها بن علی دیکتاتور را به زیر کشیدند، بلکه پس لرزه های خیزشی که برپا کردند خاورمیانه و شمال افریقا را تحت تأثیر قرار داد. اما فرار سریع بن علی قبل از اینکه ساختار نظام طبقاتی حاکم مورد تعرض سازمانیافته مردم قرار گیرد، و بند و بست فرماندهان ارتش با قدرتهای امپریالیستی برای کنترل قیام مردم فرصت را جهت تعمیق انقلاب محدود ساخت. همین امر را به گونه دیگری در مصر می بینیم که چگونه در غیاب یک افق روشن انقلابی، در غیاب یک سازمان رهبری کننده تمام فداکاریهای مردم بی ثمر میماند.
در تونس جای بن علی را ” حزب نهضت اسلامی” که در جریان به اصطلاح یک انتخابات آزاد اکثریت را به دست آورده بود، گرفت و دولت بورژوایی را بازسازی کرد و حتی به وظایفی که آن انتخابات به عهده آنان گزارده بود یعنی تدوین یک قانون اساسی و انتخابات پارلمان در عرض یک سال عملا اعتنا نکرد. در عین حال در همین فاصله از همه اهرم های قدرت استفاده کردند تا مهر سیاسی – ایدئولوژیک خود را بر کلیه قوانین و ارگانهای دولتی بکوبند. آنان همزمان میلیشای خود را سازمان داده ونام آن را” پاسداران انقلاب” نهادند که همان هدفی را دنبال میکرد که پاسداران در ایران بعد از سرنگونی رژیم ستم شاهی جهت سرکوب انقلاب دنبال کردند. همین ها بودند که به صفوف نیروهای چپ و سکولار هجوم میبردند، همین ها بودند که دفاتر اتحادیه های کارگری را به آتش میکشیدند و همینها بودند که به صفوف زنان معترض در خیابان حمله میکردند. زمانیکه تنها دو سال بعدتر اتحادیه های کارگری فراخوان اعتصاب عمومی دادند و یک میلیون و چهارصدهزار نفر از جمعیت یازده میلیونی تونس خیابانها و میادین را زیر پای خویش داغ کردند و با وجود اینکه اتحادیه های کارگری با شعار “اعتصاب مسالمت آمیز علیه خشونت” در خیابان حضور یافته بودند، ولی ارتش تونس از ترس شورش عمومی همه جا سنگر گرفتند. تظاهرکنندگان شعار میدادند” مردم خواهان یک انقلاب جدید هستند”. هر چند که این شعار پیام روشن مردم به جمله ” غنوشی ” رهبر ” حزب نهضت اسلامی” بود که گفته بود او ” بن علی ” نیست، ولی این “انقلاب جدید” هیچ زمانی فرصت وقوع نیافت .
در مصر این ” اخوان المسلمین ” بودند که با سرنگون شدن مبارک و با موافقت فرماندهان ارتش و بازهم ظاهرا در جریان به اصطلاح یک انتخابات آزاد قدرت را به دست گرفت. فرصت زیادی لازم نبود که مردم ببینند چگونه دولت ” مرسی” ملزومات خصوصی سازی ها و قطع یارانه های سوخت و نان مردم را تدارک دید. وی در عین حال از مردم میخواست که به پای صندوق های رأی رفته و به قانون اساسی دستپخت آنان رأی دهند. یعنی مردمی که مطالبه نان و آزادی را داشته و مبارک را کنار زده بودند، اکنون میبایست پای صندوقهای رأی رفته تا به قانون اساسی نیروئی رأی دهند که بخشی از ضد انقلاب را تشکیل داده و در همین فاصله اندک نشان داده بود که طبقه کارگر را به صلابه خواهد کشید، بندهای اسارت زنان را محکم تر کرده و خیل عظیم جوانان را به اردوی بیکاران سرازیر کرده بود. بدون تردید مردم تونس بعد از سرنگونی ” بن علی” و مردم مصر بعد از سرنگونی ” مبارک ” انتظار یک زندگی بهتری را داشتند و این حق شان بود. ولی نه تنها وضعیت معیشتی آنان بهبود نیافت، نه تنها نرخ بیکاری افزایش پیدا کرد، نه تنها زنان مجدا به اسارت کشیده شدند، بلکه قدرتمندان جدید بسیار سرکوبگرتر عمل کردند. زمانی “سن ژوست” یکی از رهبران” ژاکوبین ها” در انقلاب فرانسه گفته بود: ” انقلابی که در نیمه راه بماند، گور خود را خواهد کند”. سرنوشت انقلاب پنجاه وهفت در ایران و شورش های شمال آفریقا و خاورمیانه بیان گر صحت این گفته است.
اکنون یکبار دیگر بعد از چهل وسه سال با جرقه ای که قتل دولتی ژینا به پتانسیل انفجاری موجود در جامعه زد، یک جنبش انقلابی سرتاسر جامعه را فرا گرفته است. مطالبات این جنبش انقلابی همان مطالباتی هستند که بخشی از آنها به گونه ای در ایران چهل وسه سال پیش و یا تونس ومصر یازده سال پیش در برابر جامعه قرار گرفته بودند.
اما جنبش انقلابی جاری اگر میخواهد پیشروی کند، اگر میخواهد حکومت اسلامی سرمایه داران را به شیوه انقلابی سرنگون کند ، باید از همه اکنون در فکر ملزومات پیروزی انقلاب باشد. باید در فکر مصون ساختن جامعه از توهمات به نیروهائی که در صورت عدم هوشیاری خیزش انقلابی میتوانند به جلو صحنه رانده شده وهمین نظام سرمایه دارانه را بازسازی کنند باشند. باید در فکر ساختن نطفه های قدرت دولت انقلابی آینده، در فکر ایجاد شوراها در محیط های کار و زندگی، در فکر ایجاد یک سازمان رهبری کننده سرتاسری، در فکر غلبه بر ضعف های جنبش کارگری ایران در زمینه سازمانیابی و رهبری سیاسی برای ایفای رسالت تاریخی این طبقه باشیم. و بالاخره در فکر تدارک همه آن ملزوماتی باشیم که اجازه ندهد تمام فداکاریها، تمام رشادتها و تمام جانفشانی های که در طول سه ماه گذشته مردم از خود نشان داده اند، به هدر رود. مهم این است که فراموش نکنیم، “انقلابی که در نیمه راه بماند، گور خود را خواهد کند”.
سخن روز شبکه تلویزیون حزب کمونیست ایران و کومه له