پنجشنبه ۲۰ دی ۱۴۰۳ | 09 - 01 - 2025

Communist party of iran

خودکشی کارگری، ‌کارساز نیست‌!


سعيد نويدى

 کارگران عزیز و رفقای زحمتکش! 

این روزها رسانه‌ها و کارشناسان ریز و درشت در باره خودکشی کارگران، زیاد خبر می‌دهند و می‌گویند.  خبررسانی البته لازم است و سکوت در برابر این وضعیت غمبار، درست نیست. باید که  این زخم عمیق اجتماعی را نشان داد و نباید آنرا پنهان ساخت و روی آن را پوشانید. اما تفسیر و دادن تصویر نیمه شفاف و نارسا هم درست نیست. بیشتر این افراد رسانه‌ای که در همه جا حاضر و به عنوان کارشناس و جامعه شناس  و روانشناس  آورده می‌شوند،‌ به علت اصلی این فاجعه نمی‌پردازند. این یک وظیفه‌ی طبقاتی و آگاه‌گری اجتماعی و انسانی است که از موضع  کارگری به این فاجعه اجتماعی بپردازیم. 

اول- برای این کار پیش از هر چیز لازم به تاکید است که شمار خودکشی‌ها فراتر از این‌هاست و به ۱۲ تن ختم نمی‌شود. البته حتا مرگ یک انسان به خصوص به صورت خودکشی و آنهم خودسوزی،‌ برای همیشه  در جامعه و در دل خانواده وخویشان و دوستانِ قربانی، مثل ‌زخمی دلخراش باقی می‌‌ماند.

 دوم آنکه در مناسبات مرد سالار سرمایه‌داری در رسانه‌ها از خودکشی زنان کارگر و زحمتکش کمترین  اشاره‌ای می‌شود. سوم آنکه به ریشه‌ی اصلی خودکشی‌ها پرداخته نمی‌شود. چهارم آنکه بیشتر به فرعیات می‌پردازند تا اینکه به اصل و ریشه‌‌‌‌ی خودکشی‌ها. در اینجاست که اگر به ریشه‌ها پرداخته نشود، خواهی نخواهی،‌ علت اصلی خودکشی‌ها پنهان می‌ماند. اگر ریشه‌‌ی درد مشترک کارگران را پیدا نکنیم و آنرا نشان ندهیم،‌ درمان آن هم به اشتباه و غلط تجویز می‌شود و در بهترین حالت به دادن قرص مسکن و آرام بخش بسنده می‌شود و زخم درون، ریشه می‌دواند و درمان هم نمی‌شود. مهمتر آنکه به تاثیرات و پی‌آمدهای اقدام کارگرانی که دست به خودکشی می‌زنند توجه اساسی نمی‌شود یا به صورت ناچیز و اشتباهی به آن پرداخته می‌شود. در حالیکه تحقیق در باره‌ی پدیده‌‌ی خودکشی در میان کارگران یک وظیفه مهم و مسئولانه‌ی هر انسانی است که به کرامت انسانی باور دارد.


ریشه اصلی خودکش‌ها

در اینجا به طور مشخص در باره‌ی خودکشی کارگران می‌گوییم. نخست باید گفت که ما با یک واقعیت تلخ اجتماعی روبرو هستیم و آن هم افزایش خودکشی‌ها‌ست. دوم آنکه این پدیده در بین کارگران به صورت یک واکنش درآمده و موضوعی طبقاتی است. روابط اقتصادی سرمایه‌داری، ریشه اصلی هر بیماری اجتماعی، از جمله خودکشی کارگران است. مناسباتی که ماهیت آن برده‌دارانه است، ‌یعنی سرمایه‌داران دولتی و خصوصی به صورت استبدادی، ‌کارگران را بدتر از برده به کار و بیگاری وامی‌دارند و از آنها بهره‌کشی می‌کنند، بدون اینکه معاش روزانه و سرپناه آنها را تامین کنند. این یک مناسبات ضدانسانی‌تر از برده‌داری است، زیرا که دستکم در هزاران سال پیش، در دوره برده‌داری، برده هرچه که بود غمِ نان و آب و مسکن نداشت. برده‌های دوران ‌سرمایه‌داری، در حال حاضر در زیر حاکمیت عده‌ای انگشت شمار که خود را نماینده‌گانی فرستاده شده از‌آن بالا بالاها می‌شمارند، از خودشان بیگانه و غریبه هستند. به یک دلیل ساده،‌ چونکه کارگران دسترنج خود و آنچه را که خود تولید می‌کنند از آنان گرفته و به سود سرمایه‌داران واریز می‌شود. کارگران، این برده‌گان دوره سرمایه‌داری، با ابزار کار مانند کارخانه و زمین و ماشین هم و کالایی که تولید می‌کنند، بیگانه و غریبه‌اند. کارگران باید از این غریبگی با خود و از درون خود بودن، بیرون بیایند. شرط لازم این خودرهایی آن است که به نیروی   خودمان آگاهی یابیم. به کمک خرد جمعی و شوراگرایی و آگاهی طبقاتی و شناخت از خود و نیروی خود، ‌این خودشناسی جمعی و طبقاتی، امکان پذیر است. این آشتی با خود و شناخت ازخود، به یک نیروی شکست ناپذیر تاریخی تبدیل می‌شود. این نیرو اگر خود را پیدا کند، زمین و زمان را می‌تواند مهار کند و به دست ‌آورد. در این غریبگی با خود و نشناختن نیروی خود است که سرمایه‌داران به کمک دولت‌ و دیگر ابزار حکومتی  کارگران را بدون امید به فردا در اسارت نگه‌ می‌دارند. 

کارفرمایان، بدون بستن قرارداد کار، ‌کارگران را به زنجیرمی‌کشانند تا کارگران به ارزش افزایی بپردازند،  یعنی سرمایه تولید کنند. در این رابطه است که سرمایه دار، مثل سلطان و امیر، با بهره‌کشی از جان و توان کارگر، دارایی پارو می‌کند، و کارگران را همانند ابزار ذخیره، اضافی، فرسوده و یا به درد نخور هر وقت که میلش کشید به دور می‌افکند و یا دوباره به کار وامی‌دارد. در چنین مناسباتی است که عوامل سرمایه‌داری دست به دست هم می‌دهند و جامعه را به تباهی و نابودی و خودفراموشی می‌کشانند.


عوامل مهم خودکشی‌ها:

در مناسبات بهره‌کشی از انسان و طبیعت، از جمله عوامل مهمی که در خودکشی‌ها نقش دارند می‌توان به صورت زیر نام برد:

شدت استثمار و کشیدن شیره‌ی جان کارگربه شدیدترین شیوه‌ی ممکنه، نپرداختن دستمزدهای بخور و نمیر، ایجاد ناامنی و بی فردایی با نبستن قرارداد کار و یا قرارداد موقتی، بی‌پشتوانگی کارگر از قوانین کار، بیکاری، فقر و فلاکت و تنگدستی و به خواری و به حقارت کشانیدن،‌ نابرابری‌های اجتماعی در تمامی عرصه‌های زندگی،‌ درماندگی در تامین هزینه زندگی،‌ هزینه مدرسه، هزینه زناشویی، بدهکاری، خرید نان و لباس و دارو، زورگویی، تهدید،‌ اخراج،‌ فساد و ناامنی و تباهی همه‌جا گیر در جامعه،‌ حاکمیت رذالت و تباهی اصول و معیارهای انسانی و…  این‌ها به عنوان عوامل بسیاری از خودکشی‌ها هستند. این عوامل که خود آنها ریشه در رابطه‌ی اسارت آور بین سرمایه‌دار و کارگر دارند، با دهها دست مریی و نامریی، پیدا و پنهان، کارگران را به ناامیدی، به فرورفتن در درون خود می‌کشانند. در چنین شرایطی است که بعضی‌ها برای تسکین درد، به افیون به عنوان آرامبخش‌ترین و در ضمن زمینگیرسازترین آرام بخش فلج کننده و یا خودکشی پناه می‌برند. تمامی این موردها همگی ریشه در همان مناسبات ضدانسانی بین سرمایه‌ و کار دارند. این سرمایه‌داران و حکومت‌‌ها و قوانین‌‌شان هستند که برخی کارگران را به خودکشی وامی‌دارند. بنابراین این سرمایه‌داران و دولت‌ها و سردمداران این مناسبات هستند که به فاجعه‌ی انسانی خودکشی، یعنی نسل کشی دامن می‌زنند.

خبر خودکشی‌ها در ایلام و ممسنی،‌ بویراحمد،‌عسلویه، خوزستان، ‌سیستان و بلوچستان، گیلان و… هولناک و غمبارند.  با نگاهی به گوشه‌ای از گزارش می‌بینیم که یک کارگر قراردادی شرکت آب و فاضلاب استان گیلان که از سوی پیمانکار تعلیق شده بود، روی خودش بنزین ریخت و خودسوزی کرد و در نخستین روزهای خردادماه  هم یک کارگر آبفای کهگیلویه و بویراحمد در اعتراض پرداخت نشدن دستمزد در تنگدستی، خودسوزی کرد. در همین روزها بود که یک کارگر فصلی در شرکت دخانیات گلستان، پس از توبیخ و تهدید و تحقیر و معرفی به کمیته انضباطی، خود را به آتش کشید.

در روزهای نخست اردیبهشت، دو کارگر بیست و بیست دو ساله‌ی همکار نانوا در روستای خومه‌زار  نورآباد ممسنی، با مصرف قرص برنج خودکشی کردند. ویدئوی بدرود این دو کار کمی پیش از خودکشی تکان دهنده بود.خبر رسید که دو کارگر اخراجی پتروشیمی فارابی ماهشهر پس از سه سال کار و تولید در نتیجه ستم کارفرمایان و تهدید به اخراج، اقدام به خودسوزی کردند که با تلاش همکاران کارگر خود به بیمارستان منتقل شدند. در همان روزهای خرداد بود که دو کارگر دیگر در یاسوج و قزوین با خودسوزی و حلق آویز کردن، خود را کشتند. کارگر یاسوجی پدر سه فرزند بود و از بازپرداخت بدهی ۱۰میلیون تومانی  ناتوان شده بود که آتش به جان خود نهاد. 


خودسازی طبقاتی لازم است

با بررسی سن، علت و صورت ظاهری برخی خودکشی‌ها در دو ماه گذشته، می‌بینیم خودکشی‌ها فریاد‌هایی طبقاتی هستند از درون طبقه‌کارگر با دردهای مشترک. در نگاه اول، این فریادها، بیانگر اعتراض و ناامیدی‌ هستند. اما در سراسر این غمنامه، یک فریاد و فراخوان به گوش می‌رسد. فریادی از درون  جامعه که بیش و پیش از همه کل طبقه و زن و مرد را به کمک می‌طلبد که این درد مشترک طبقاتی را تا کی باید تحمل کرد. شاید روانشناسان و کارشناسان،‌ اینطوری تفسیر کنند که خودکشی‌ها گویا از روی انفعال و خودخواهی و ناامیدی بوده که کارگر با خودکشی،‌خود را از دست مشکلات خلاص کرده است! این یک برداشت نادرست است. در نگاه اول ممکن است نتیجه اینگونه تفسیر شود اما این تنها یک برداشت رسانه‌ای است. درست است که بگیر و ببند و سرکوب و زندان و شکنجه ‌و نبود اتحاد سراسری و اعتراض سراسری و یکپارچه و نبود همبستگی طبقاتی در برابر این درد مشترک برده‌گی می‌توانند عوامل کمک دهنده به تصمیم کارگرانی باشد که خودکشی را به هر دلیل برگزیدند. اما خودکشی اعتراضی، نباید و نمی‌تواند چاره‌ و پاسخ و یا فراخوان دهنده برای خیزش و اتحاد سراسری و حتا یک انقلاب کارگری باشد. خودکشی شاید سرزنش به ماها باشد که چرا همبستگی و اتحاد و آگاهی و سازمانیابی طبقاتی کارگری را دست کم می گیریم. طبقه کارگر در ایران باید همانند یک خانوار با جمعیتی بیش از۶۰ میلیون  نفری عمل کند و درد مشترک را با اتحاد و واکنش مشترک پاسخ دهد، یار و غمخوار همدیگر باشد و ‌با ایجاد صندوق‌های همیاری، با ایجاد نهادهای کارگری شورایی به آنچنان همبستگی طبقاتی بپردازد که هیچ کارگری به خودکشی و حذف خود  فکر نکند، ‌بلکه به گرفتن حق خود از حلقوم زالوها اندیشه کند و آماده شود. این یک واکنش سازنده و پویا است که باید و می‌تواند به یاری و آگاهی طبقاتی همه‌گیر شود.

دوشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۱

منبع: برگرفته از کانال تلگرامی هفت تپه- کانال مستقل کارگران

اشتراک در شبکه های اجتماعی:

تگ ها :

خودكشى