خودکشی آمریکا!
جمعه ۲۹ فروردین ۱۴۰۴
وشکا فیشر/ ترجمهی احمد سیف
دوشنبه ۲۵ فروردين ۱۴۰۴ – ۱۴ آپريل ۲۰۲۵
تنها دو ماه و نیم از بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید گذشته، اما جهان در همین مدت کوتاه به شکلی بنیادین تغییر کرده است.
ترامپ با سرعت در حال تضعیف روابط تجاری آمریکا و نظام جهانی تجارت آزاد است؛ نظامی که خود ایالات متحده پس از سال ۱۹۴۵ در شکلگیری آن نقش کلیدی داشت. تلاش او برای «آزادسازی» اقتصاد آمریکا از طریق اعمال تعرفههای فزاینده، تغییری اساسی نسبت به سیاستهای ملایمتر جنگ تجاری در دوران نخست ریاستجمهوریاش محسوب میشود. طبق گزارش آزمایشگاه بودجه دانشگاه ییل، میانگین نرخ تعرفههای آمریکا اکنون به بالاترین سطح خود از سال ۱۹۰۹ رسیده است.
ترامپ همچنین اعتماد به اتحادهای دیرینه آمریکا را زیر سؤال برده، بهویژه ناتو و تضمینهای امنیتیاش. در اواخر فوریه، او ولودیمیر زلنسکی را در دفتر بیضیشکل به شکلی تحقیرآمیز مورد خطاب قرار داد و سپس از دفتر بیرون کرد. از آن زمان، حمایت ایالات متحده از اوکراین عملاً پایان یافته و این موضوع دست ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه را قویتر از هر زمان دیگری کرده است. ترامپ بهوضوح نشان داده که همدلیاش با روسیه، مهاجم، است نه با اوکراین، دموکراسی آسیبدیدهای که برای آزادی و حاکمیت خود میجنگد.
ترامپ همچنین پیشنهاد داده که آمریکا کنترل غزه را به دست بگیرد، جمعیت آن را به کشورهای عربی دیگر تبعید کند و این منطقه را به یک اقامتگاه تفریحی تبدیل نماید. او همچنان درباره الحاق کانادا، گرینلند و کانال پاناما صحبت میکند. گویا برای او کافی نیست که ایالات متحده بخش اعظم نیمکره غربی را تحت کنترل دارد؛ ترامپ میخواهد مالک آن هم باشد.
در حالی که همه انتظار هرجومرج را داشتند، کمتر کسی امپریالیسم آشکار را پیشبینی کرده بود. مفسران و تحلیلگران سالهاست که شعار «اول آمریکا» را بهعنوان احیای جنبش انزواطلبانه پیش از جنگ جهانی دوم تفسیر میکردند، اما به نظر میرسد ترامپ چیز دیگری در سر دارد. او دنیایی را میخواهد که در آن چند ابرقدرت جهانی، در صورت لزوم بهشکل خشونتآمیز، برای منابع، مواد خام و حوزههای نفوذ با یکدیگر رقابت کنند.
در جبهه داخلی، او به ثروتمندترین مرد جهان، ایلان ماسک – که رهبری جنبش فاشیستی فناورانهای در سیلیکونولی را بر عهده دارد – اجازه داده تا دولت آمریکا را به بهانه صرفهجویی، حذف فساد و مقرراتزدایی از درون تهی کند. اخراجهای دستهجمعی و نابودی کامل نهادها پیامدهایی بلندمدت دارد که حتی فکر کردن به آنها نیز دردناک است. نابودی آژانس توسعه بینالمللی آمریکا (USAID) بهتنهایی میتواند منجر به مرگ صدها هزار نفر در آفریقا و سایر مناطق آسیبپذیر شود.
در مواجهه با این ویرانگری بیرحمانه و بیهدف، باید این پرسش اساسی را مطرح کرد: این اقدامات چه سودی برای آمریکا دارد؟ آیا آمریکا را قویتر خواهد کرد؟ اگر تصمیمات این دولت را صرفاً بر اساس منافع خود آمریکا – حفظ قدرت و نفوذ جهانیاش – ارزیابی کنیم، تنها پاسخ ممکن این است: نه. سیاستهای ترامپ، چه در حوزه داخلی و چه خارجی، بهطرز فزایندهای به نظر میرسد که نهتنها به تضعیف آمریکا، بلکه به نابودی آن منجر خواهند شد.
در نهایت، ایالات متحده از دشمنی با اروپا چیزی به دست نمیآورد. با دور کردن متحدان خود، یکی از ارکان اصلی جایگاه ابرقدرتیاش را نابود میکند. برای چندین دهه، «غرب» – چارچوبی بیهمتا از اتحادهای نظامی و روابط تجاری – نقش تقویتکنندهای برای قدرت و نفوذ آمریکا ایفا کرده است. این همان دلیلی است که آمریکا توانست جنگ سرد را پیروز شود و قدرتمندتر از هر کشور دیگری در تاریخ شود. چه کسی از نابودی این میراث بهرهمند میشود؟ تنها روسیه و چین که در سکوت منتظر ماندهاند تا آمریکا خودکشی کند.
تا به همین جا میتوان با قطعیت گفت که بازگشتی به نظم بینالمللی پیشین وجود ندارد. ترامپ اعتماد جهانی به ایالات متحده را دستکم برای یک نسل از بین برده است. تعهدات آمریکا دیگر قابل اتکا نیستند. نهادهای این کشور – از جمله رسانههای بزرگ، دانشگاهها و مؤسسات حقوقی – پیش چشمان ما در حال فروپاشی هستند. ایالات متحده همچنان از موقعیت جغرافیایی منحصربهفردی میان دو اقیانوس برخوردار است، اما جهان خواهد دانست که ترامپیسم به ویژگی دائمی سیاست آمریکا تبدیل شده است.
نابودی «غرب» و فروپاشی رهبری (و دموکراسی) آمریکا، سیاست جهانی در قرن بیستویکم را بهطرز چشمگیری تغییر خواهد داد. نظم جای خود را به هرجومرج خواهد داد و خطر جنگ افزایش خواهد یافت، در حالی که ابرقدرتهای رقیب برای کسب موقعیت به تقابل میپردازند. جامعه آمریکا نیز همچنان دوقطبی، گرفتار احساسات غیرعقلانی و مستعد تئوریهای توطئه باقی خواهد ماند.
در رمان اینجا نمیتواند اتفاق بیفتد نوشته سینکلر لوئیس در سال ۱۹۳۵، ظهور یک دیکتاتور در آمریکا ترسیم شده که بازتابی از رژیمهای فاشیستی و نازی در اروپا بود. اکنون، ۹۰ سال بعد، آن جامعه ی ویران شده لوئیس در حال تحقق است. همچون گوته پس از نبرد والمی در سال ۱۷۹۲، زمانی که ارتش پروس از مقابل نیروهای انقلابی فرانسه عقبنشینی کرد، ما شاهد آغاز عصری جدید در تاریخ جهان هستیم. رنج، سختی و بیعدالتی از اینجا به بعد فقط بیشتر خواهند شد.
اصل مقاله را در این لینک بخوانید.
https://www.socialeurope.eu/american-suicide