خشونت علیه زنان، بخشی از ساختار نظام سرمایه داری
یکشنبه ۵ آذر ۱۴۰۲
خشونت علیه زنان بخشی از ساختارهای اجتماعی، روبنایی و فرهنگی جوامع سرمایه داری در سراسر جهان است و مرزهای ملیت، نژاد و مذهب را پشت سر گذاشته است. این پدیده در هنگامه بحران سرمایه داری و گسترش بیکاری، فقر و جنگ و آوارگی و دیگر مصائب اجتماعی اولین قربانیان خود را از زنان می گیرد. هر اندازه فقر و بیکاری دامنه گیرتر میشود، به همان اندازه زنان کارگر همچون دیگر اقشار فقیر و کم در آمد جامعه در معرض انواع محرومیتها، ستمها و خشونتها قرار میگیرند. زنان در جوامع توسعه نیافته با کمترین امکانات بزرگ میشوند، از تحصیل محروم میگردند، از همان اوان کودکی برای کم کردن بار فشار اقتصادی خانواده روانه خانه همسر شده و آنان را از دنیای کودکانه محروم می کنند. این کودک همسران با انواع خشونتهای فیزیکی و کلامی و سرکوب و فرودستی روبرو میشوند ویا توسط نزدیکترین مردان خانواده تحت عنوان دفاع از ناموس به قتل میرسند. در دوره همه گیری کرونا در حالیکه پرستاران به قیمت جان خود از بیمارها مراقبت میکردند، با اینحال از اولین قربانیان موج اخراج سازیهای دولتها و شرکتهای سرمایه داری بودند. در مناطق و کانون های بحرانی جهان، در آوارگی، در درگیری های نظامی و در جنگ، که این روزها شاهد وحشیانه ترین نوع آن توسط دولت فاشیستی اسرائیل علیه مردم فلسطین در غزه هستیم، زنان نه تنها در بین کشته شده ها بخش بزرگی را تشکیل میدهند، بلکه بیش از همه در معرض فشارهای روحی و روانی و اذیت و آزاد قرا میگیرند. زنان نه تنها در حکومتهای سرمایه داری مذهبی و استبداد زده ای مانند ایران و افغانستان عربستان سعودی و … قربانیان نظام آپارتاید جنسیتی میشوند، بلکه در کشورهای پیشرفته سرمایه داری هم زیر فشار جریان های دست راستی دستاوردهای صد ساله زنان مانند حق سقط جنین را از آنان پس میگیرند و نقش زنان بعنوان زن خانه دار را برجسته میکنند و در این راستا، ارزشهای مذهبی را دوباره تبلیغ و احیا میکنند.
علیرغم تبلیغات دولت های سرمایه داری در مورد بهبود موقعیت زنان و توانمند سازی آنان، که در واقع منظورشان همان گماردن تعداد بیشتری از زنان در راس شرکتهای تجاری بعنوان مدیر عامل و یا در مناصب دولتی است، گزارش های آماری از رشد خشونت و تشدید ستم و استثمار زنان همزمان با رشد فقر و آوارگی در سطح جهان حکایت می کنند. طبق آمار خود سازمان ملل، در جهان از هر سه زن یک زن از خشونت به دست شریک زندگی خود رنج میبرد؛ قبل از همه گیری بحران کرونا، ٢٤٣ میلیون و دختر قربانی خشونت جنسی و فیزیکی بوده اند، و بعد از همه گیری این تعداد به ٧٣٦ میلیون میرسد. در سال ٢٠٢٠، از هر ١٠ قربانی قاچاق انسان در جهان، شش نفر آنها زنان و دختران بودند و ٩١ درصد قربانیان استثمار جنسی در میان آنان زنان بوده اند. در سطح جهان، هر روز تقریبا ۱۳۷ زن توسط اعضای خانواده خود کشته می شوند. ۳۸ درصد از تمام قتل های زنان توسط شریک زندگی انجام می شود. این آمارها هر چند تکان دهنده، ولی همه واقعیات را بیان نمی کنند و فقط گوشه هایی از ابعاد خشونت علیه زنان را منعکس می کنند. با توجه به وضعیت کنونی جهان، که صحنه جنگ، نا آرامی، بحرانهای اقتصادی و محیط زیستی و رشد روزافزون فقر و نابرابری و آوارگی است، باید شاهد رشد روز افزون آمار خشونت علیه زنان و لایه های فقیر و کم درآمد جامعه باشیم.
در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی سرمایه، در کنار فقر و بیکاری و محرومیتهای اجتماعی برای فرودستان جامعه، این رژیم بیش از چهار دهه است که زنان را بطور سیستماتیک و بر پایه قوانین متحجر اسلامی و ضد زن و سیاستهای تبعیص آمیز و سرکوبگرانه اش مورد انواع خشونتها و ستمها قرار میدهد و خود و نیروهای سرکوبگرش نقش اول را در تولید خشونت و اعمال اذیت و آزار علیه زنان دارند. جمهوری اسلامی با تحمیل این قوانین و سیاستهای مرتجع و ضد زن، با تبلیغ و ترویج افکار و آموزه های مذهبی قرون وسطایی و زن ستیز و ضد انسانی، و در کنار آن تحمیل فقر و بیکاری و انواع محرومیتهای اقصادی، اجتماعی و فرهنگی زمینه را برای خیلی از مشکلات و معضلات اجتماعی از جمله محرومیت دختران از رفتن به مدرسه و وارد شدن به بازار کار، شوهر دادن کودک دختران و قتلهای ناموسی فراهم کرده است. رژیم جمهوری اسلامی با ساختار سیاسی و ایدئولوژیکی که دارد و با نهادینه کردن خشونت علیه زنان عامل اصلی وقوع قتل های ناموسی مانند یکی از اشکال فجیع خشونت علیه زنان در جامعه است. این ساختارها و سیاستها و افکار و آموزه ها و محیطهای ناسالم فراهم شده توسط این نظام است که بر تفکر و رفتار افراد تاثیر گذاشته و این فجایع را به بار می آورند.
زنان کارگر و زحمتکش به عنوان نیمی از طبقه کارگر، از قربانیان اصلی خشونت جنسی، بحرانها، جنگها، آوارگیها و دیگر مشکلات و معضلات اجتماعی هستند و باید نقش اصلی و فعال هم در مبارزه برای پایان دادن به این پدیده ها که ریشه در نظام استثمارگر سرمایه داری دارد، داشته باشند. این روزها در سطح جهان زنان نقش برجسته ای در جنبش توده ای علیه جنایات جنگی دولت اسرائیل در غزه دارند. زنان همچنین در هدایت اعتراضات کارگری که توسط اتحادیه ها و تشکل های کارگری در اروپا و آمریکا و دیگر نقاط جهان علیه بی حقوقی کارگران و علیه دولتهای بورژوا انجام میگیرد نقش برجسته ای دارند. در ایران زنان که جمهوری اسلامی را مسبب اصلی همه بدبختیها و محرومیتها و بی حقوقیهای خود میدانند، با نقش پیشتاز خود در جنبش انقلابی ژینا و با شعار زن، زندگی، آزادی، قوانین و سیاستهای زن ستیز جمهوری اسلامی را قاطعانه به چالش کشیدند. زنان در جریان این خیزش انقلابی شعار استراتژیک و سرکوبگرانه رژیم اسلامی ” یا روسری یا توسری” را با فریاد رسا و کوبنده “نه روسری، نه توسری، آزادی، برابری” و “مرگ بر دیکتاتور” پاسخ دادند. زنان مبارز با شجاعتی کم نظیر با اقدامات نمادینی مانند دورافکندن روسری ها بر کف خیابان و سوزاندن آنها و رقص و پایکوبی به دور شعله های آتش زیباترین صحنه ها علیه رژیم آپارتاید جنسیتی را آفریدند و پایه های ایدئولوژیک حکومت اسلامی را در هم کوبیدند. این واقعیات و تجربیات نشان میدهد که جنبش زنان برای رهایی از خشونت و عواملی که باعث این خشونت میشوند راهی جز مبارزه فعال و سازمان یافته در همبستگی با دیگر جنبشهای پیشرو جامعه از جمله جنبش کارگری و دیگر جنبش های پیشرو اجتماعی علیه سرمایه داری ندارد.
سخن روز: شبکه تلویزیون حزب کمونیست ایران و کومه له