چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۳ | 13 - 11 - 2024

Communist party of iran

خاورمیانه، گرداب طولانی ترین جنگ!


برگردان: بهروز عارفي

نویسنده   Alain GRESH 

دیوان دادگستری بین المللی بر این باور است که اشغالِ سرزمین های فلسطینی غیرقانونی است؛ سیاستی که می توان آن را آپارتاید نامید؛ به ویژه در زمانی که تهاجم اسرائیل، اهالی غزه، زیر ساخت های آن و از جمله موسسه های آموزشی را به طور منظم نابود می کند.

شهروندان عربِ اسرائیل، که بسیار به حاشیه رانده شده اند، با آگاهی به اینکه هدفِ دشمنانه راست افراطی قرار دارند، خویشتن داری کرده، واکنشی نشان نمی دهند. و آنچه درباره اکثریت یهودیِ جامعه می توان گفت این است که در اثر حمله ۷ اکتبر، دچار ضربه روحی شده و بین حذفِ فلسطینی ها و ترس از آینده ی کشور، نوسان دارند. در چنین وضعیتی، هر روز که می گذرد، مصیبت اهالی غزه رو به وخامت بیشتری می گذارد و کلِ منطقه را به پرتگاه نزدیک تر می کند.

لوموند دیپلماتیکِ ماه سپتامبر ۲۰۲۴، به این موضوع های مهم پرداخته است.

ویرانی سرزمین باریک غزه، رودررویی بین اسرائیل و حزب الله در جنوب لبنان و مخاطره ی یک کشمکش علنی بین تل آویو وتهران: نزدیک به یک سال پس از حمله های ۷ اکتبر، مشرق در آستانه شعله ورشدن است، و ایالات متحده در صدد است از آن پیشگیری کند. با این همه، بر اسرائیل فشار نمی آورد تا مذاکره با حماس، سرانجام به یک آتش بس پایدار بیانجامد.

از چند هفته پیش، جهان با انتظار، مذاکرات برای توقفِ جنگ در غزه را پِی می گیرند. با اظهارات خوش بینانه – «هرگز تا این حد به امضای یک توافق نزدیک نبودیم» – ، ولی با نتیجه ای نومیدکننده – «هفته دیگر دیدار می کنیم». به بهانه ی گفتگوها که ناظران را در انتظاری همراه با تردید گذاشته، ویرانی غزه ی در محاصره شدیدتر شده است؛ همان طور که اقدام های خشونت بار کولون ها* در کرانه باختری بیشتر شده است. بااین وجود، در روزهای پایانی ژوئیه، با تهدید جنگی منطقه ای، احساس وضعیت اضطراری در واشینگتن افزایش یافت: قتل فوآد شُکر، رئیس مهم بخش نظامی حزب الله در بیروت و قتل اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس در تهران به دست اسرائیل، نشانه ای از نقضِ همه خط های قرمز بود. وعده انتقام گیری ایران ، مثل خط و نشان های حسن نصرالله، دبیرکل حزب الله، موجب شد که پرزیدنت جو بایدن، با نگرانی از ورود در ماجرایی کنترل ناپذیر، تلاش کند که درضمن حفاظت از منافع اسرائیل، از بن بست خارج شود.

جهت گیریِ طرحِ سه مرحله ای او چنین است. نخستین مرحله، برقراری آتش بس شش هفته ای است، همراه با عقب نشینی ارتش اسرائیل از همه ناحیه های مسکونیِ غزه، آزادی بخشی از گروگان ها – در درجه اول، سالمندان، زنان و زخمی ها – و تحویل پیکرکسانی که در جریان نبردها کشته شده اند، در برابرِ آزادی چند صد زندانی فلسطینی؛ در مقابل، غیرنظامیان فلسطینی امکان خواهند یافت به خانه های شان بازگردند، از جمله در شمال غزه؛ کمک های بشردوستانه به طور محسوسی افزایش خواهد یافت. در طول این مرحله، اسرائیل و حماس، می بایست درباره سازش ضروری برای تدارک پایانِ نهایی نبردها مذاکره کنند. مرحله دوم، شامل آزادی همه گروگان ها از جمله سربازان خواهد شد، عقب نشینی کامل نیروهای اسرائیل از غزه که می بایست به «توقف دائمیِ دشمنی ها» ختم شود. سرانجام، در طول مرحله سوم، می بایست طرح گسترده ای برای نوسازی سرزمین فلسطینی تدوین شود.

دو عنصر موجبِ کسبِ پشتیبانی حماس از این طرح شده است – توقف قطعیِ جنگ و عقب نشینیِ کاملِ ارتش اسرائیل از غزه – پیش از این که اسرائیل خواست های جدیدی طرح کند، که پیشاپیش مورد پذیرش ایالات متحده واقع شده باشد: یعنی حفظ کنترلش بر کریدور فیلادلفیا، باریکه ای ۱۴ کیلومتری در درازای مرز با مصر و کنترل بر کریدور نِتزاریم که غزه را بین شمال و جنوب تقسیم می کند، جهت «مراقبت» بر بازگشتِ فلسطینیان به خانه های شان. از سوی دیگر، تعهد برای یک آتش بس پایدار، که به حد کافی مبهم است، زیرا اسرائیل هر وقت تصمیم بگیرد، دوباره نبردها را از سر خواهد گرفت.

به این دلیل که بنیامین نتانیاهو می خواهد به جنگ ادامه دهد و نه فقط در غزه ، از میانه های ماه اوت جاری، بر بمباران های لبنان افزوده است. حمله ی هوائی به انباری در شهر نبطیه در شب ۱۶ اوت، در گرماگرم مذاکرات برای آتش بس، ده کشته داد، از جمله اعضای یک خانواده سوریِ شش نفره، که مرگبارترین حمله از آغاز مناقشه بود. او امیدوار است که حزب الله را به سمتِ یک درگیریِ غیرقابل کنترل سوق دهد. بااین وجود، همه نشانه های رسیده از تهران حاکی از این است که «محور مقاومت» خواهان یک کشمکش منطقه ای نیست. برعکس، همان گونه که ناهوم بارنِئا، روزنامه نگار در روزنامه یدیعوت آهارنوت گوشزد می کند، هدفِ نخست وزیر «کشاندن دولت آمریکا در جنگی علیه ایران است، همان گونه که همه تلاش هایش از سال ۲۰۱۰ در این جهت بوده است. این مأموریتِ زندگی اوست که مکانی را برایش در تاریخ تضمین کند – و نیز «پیروزی کامل برای او» (۱)».

در لحظه کنونی، نتانیاهو با قبول مسئولیت یکی از مرگبارترین جنگ های قرن بیست ویکم، جایگاهش در تاریخ را به دست آورده است. در لحظه ای که شمار کشتگان غزه از ۴۰ هزار تجاوز می کند – کسی آن را رد نمی کند ، مگر معتقد باشد که تعدادشان بیشتر است – ، یعنی ۲% کلِ جمعیت غزه؛ روزنامه هآرتس (۲) یک بررسی قیاسی از کشمکش های اخیر منتشر کرده است. جنگ سوریه موجب مرگ ۴۰۰ هزار نفر در سیزده سال (از ۲۰۱۱ تا ۲۰۲۴) شد، یعنی ۲% جمعیت؛ جنگ یوگوسلاوی (۱۹۹۱-۲۰۰۱) در درازای ده سال موجب کشته شدن ۱۰۰ هزار نفر یعنی نیم درصد از جمعیت کشور شد. بنابراین، به موجب گفته مایکل اسپاگات، از دانشگاه لندن، در پاسخ به همین روزنامه ی اسرائیلی، غزه یکی از پنج نمونه ی مرگبارترینِ کشمکش های آغاز این سده است. ولی، «اگر زمان را نیز در نظر گیریم (…)، نمونه غزه می تواند بی سابقه باشد»

هر ماه، به طور میانگین، ۴۰۰۰ نفر کشته می شوند. برای مقایسه، در نخستین سالِ جنگ در اوکراین، شمار کشته شدگان به ۷۷۳۶ نفر در ماه رسید (و اکثریت شان نظامی بودند)، در حالی که درخونین ترین سال جنگ در عراق، در سال ۲۰۱۵، شمار کشته ها ۱۳۷۰ نفر در ماه بود،. البته، در دو مورد یادشده، تعداد کل کشته شدگان بیشتر [از جنگ کنونی غزه ] بود، اما هر دو مناقشه که هنوز پایان نیافته، بسیار بیشتر طول کشیده است.» اضافه کنیم که جنگ بر روی سرزمینی بسیار کوچک، تقریبا ۳۶۰ کیلومتر مربع جریان دارد (در برابر ۶۰۰ هزار کیلومتر مربع اوکراین)، بدون اینکه غیرنظامیان عملاً بتوانند پناهنگاهی بیابند، و این امر نیز بی سابقه است.

میزان نابودی ها نیز نظیری ندارند. چند شخصیت، از جمله جوزف بورِل، نماینده عالی اتحادیه اروپا برای امور خارجه و سیاست امنیتی، در مجلس اروپا در ۲۴ آوریل گذشته، سرنوشت غزه را به شهرهای آلمان زیر بمباران های متفقین در دوران جنگ جهانی دوم تشبیه کردند. اما، ارتش اسرائیل، اگر بتوان این واژه را به کار برد، بهتر عمل کرده است. به نوشته یک سایت اینترنتی که داده های ارتش آمریکا را جمع آوری می کند، [در دوران دومین جنگ جهانی] «۴/۹% ساختمان های شرقِ آلمان و ۵/۱۸% ساختمان های آلمان غربی ویران شده بودند. منبع دیگری رقم ویرانی های آلمان غربی را ۲۰ درصد تخمین زده است. (…) میانگین برای کلِ کشور بین ۱۵ و ۲۰ % نوسان می کرد». بنابر گزارش سازمان ملل متحد، در مورد غزه، فقط پس از شش ماه نبرد، این رقم از ۳۵% تجاوز می کرد (۴). گزارشی که بی بی سی بازتاب داده است، رقم بیشتری، بین ۵۰ و ۶۱ درصد را نشان می دهد. گستردگی بی سابقه ی ویرانی ها، که سازمان ملل «شهرکُشی» نامیده (به ضمیمه با عنوان آینده کُشی»، مراجعه کنید)، تأکید می کند که طرح اسرائیل، با ویران کردن زیرساختارها (جاده ها، مدرسه ها، بیمارستان ها، شبکه برق و غیره)، به معنیِ واقعی کلمه غیرقابل سکونت کردن غزه است؛ و در زمانی که خود تعیین می کند، برانگیختن مهاجرت فلسطینیان، امری که از ۷ اکتبر، هدفِ مرکزی عملیات نظامی علیه سرزمین در محاصره است.

نظیر همه جنگ های استعماری، نیروهای ارتش اسرائیل آمار قابل ملاحظه ای از تلفات جنگجویان حماس، واحدهای نابودشده، فرماندهان کشته شده، منتشر می کند: نَمای رایجی که در الجزایر و ویتنام، نظیرش را دیده ایم، منتهی با این گرایش که هرفرد کشته شده را یک رزمجو فرض کرده و موفقیت های تاکتیکی را نیز پیروزی استراتژیکی تلقی می کند. اگر خوب بنگریم، این آمار تفاوت ظریفی دارد، حتی اگر دستگاه نظامی حماس در مقابله با نیرومندترین ارتش منطقه، برخلاف ادعای اخلاقی بودن این ارتش، ضربه های سهمگین دریافت کرده است.

پیرو گزارش تلویزیون آمریکائی سی اِن اِن، در اول ژوئیه ۲۴، فقط سه گردان از بیست و چهار گردان حماس کاملاً نابود شده است، هشت گردان هنوز قادر است به فعالیت ادامه دهد و سیزده گردان «ضعیف» شده است، اما بازهم امکان ادامه حمله های چریکی را دارند (۶). ظرفیتِ بازسازیِ نیروهای حماس، بر عضوگیریِ جنگجویان جدید متکی است که یک نظامیِ اسرائیلی، تعداشان را هزاران نفر ارزیابی می کند. نیویورک تایمز می نویسد (۷) که به گفته مسئولان بخش های اطلاعاتی اسرائیل، «حماس توانسته شمار بزرگی موشک و سلاح ضد تانگ با استفاده از مهمات منفجرنشده ای که اسرائیل روی غزه پرتاب کرده، بسازد». در چنین شرایطی، ارتش اسرائیل مجبور است در ناحیه هایی که ادعا می کرد به «تصفیه» بپردازد، و «پاکسازی»اش را – دو، سه یا چهار بار – از نو شروع کند.

رابرت آنتونی پِیپ، استاد علوم سیاسی در دانشگاه شیکاگو، در مقاله ای با عنوان معنی دار («حماس در حالِ پیروزی است») (۸) در مجله بانفوذ Foreign Affairs [امور خارجه]، همه بینش اسرائیل را زیر سؤال می برد. اگر تقریباً ده هزار جنگجوی حماس کشته شده اند (خود این سازمان تعداد کشته هایش را ۶۰۰۰ نفر اعلام می کند)، هنوز ۱۵ هزار نفر زنده مانده اند و ظرفیت عضوگیری هم دارد که بر پیوندهای آن سازمان با جماعت فلسطینی متکی است. «قدرت یک گروه رزمنده به عامل های مادی وابسته نیست که تحلیلگران برای سنجش قدرت دولت ها به کار می برند. (…). اساسی ترین منبعِ قدرتِ حماس و دیگر بازیگران غیردولتی که معمولاً ، گروه های «تروریستی» یا «شورشی» نامیده می شوند، بیشتر توانائیِ جلب نسل های جدید رزمجویانی است که حاضرند برای آرمان شان بمیرند. و این کیفیت عضوگیری بر یک عامل متکی است: «گستردگی و شدت پشتیبانی ای که یک گروه از جماعت خود دریافت می کند».

حال آنکه، به رغم شدت و بزرگی تلفات غیرنظامی و ویرانی های غزه، حماس از این توانائی برخوردار است. اکثریت بزرگی از فلسطینیان به پشتیبانی از این سازمان ادامه می دهند، نه به این خاطر که «اسلامی» است، بلکه به این دلیل که نیروئی را نمایندگی می کند که خوابی را که مسئله فلسطین در آن فرورفته بود، در هم شکست و این مسئله، پس از ۷ اکتبر، در مرکز نگرانی های دیپلماتیک قرار گرفت.

گرچه حماس اصل تشکیلِ یک تشکیلات یا حکومت فنی و کناره گیری از مدیریت روزانه غزه را پذیرفته – مسئولیتی که موفقیت چندانی هم در آن کسب نکرده بود (حتی اگر محاصره غزه را هم در نظر گرفت)،- همچنان بر گزینش فلسطینی ها در غزه و مکان های دیگر سنگینی خواهد کرد. وبرای نتانیاهو بسیار دشوار است که این چشم انداز را بپذیرد، که می بایست او را به سمتی سوق دهد که تلاش کند متحد امریکائی اش را در جهنمی خاورمیانه ای درگیر کند. پس از او، توفان!**

اکنون، جنگ غزه طولانی ترین جنگ تاریخ اسرائیل است، طولانی تر از جنگی که دولت جوان را به فاصله کمی پس از اعلام استقلال در ۱۴ مه ۱۹۴۸ با همسایگانش درگیر کرد. سه چهارم قرن بعد از آن، به رغم قدرت نظامی، به رغم پشتیبانی بی قید و شرط ایالات متحده و حمایت زیاد اروپائیان و در وهله نخست فرانسه، در سطح بین المللی، اسرائیل منزوی تر و در زمینه داخلی، متفرق تر از پیش، با آینده ای نامعلوم از این کشمکش بیرون خواهد آمد. هنگامی که توپ ها از شلیک باز خواهند ماند، می بایست همچنان با ۷ میلیون فلسطینی که بر روی سرزمین تاریخی فلسطین زندگی می کنند و همچنان به مقاومت در برابر اشغال خارجی و رژیم آپارتاید ادامه می دهند، رودررویی کند.

بر گرفته از سایت لوموند دیپلوماتیک

اشتراک در شبکه های اجتماعی: