حمایت از نسل کشی در غزه زیر پوشش تبلیغات دروغین مقابله با “یهودی ستیزی”
یکشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
بیش از هفت ماه است که نسل کشی دولت نژاد پرست اسرائیل علیه ملت فلسطین در نوا غزه با توجیه مقابله با تروریسم سازمان ارتجاعی حماس ادامه دارد. تصاویری که در هفت ماه گذشته در مدیاها انتشار مییابند، شباهت عجیبی با کشتار نازیها در “گتوی ورشو” دارد. در “گتوی ورشو” که بزرگترین گتو در اروپا تحت اشغال نازیها در طول جنگ جهانی دوم بود، حدود سیصد هزار نفر یعنی کمتر از یک هفتم ساکنان غزه زندگی میکردند. در تابستان ۱۹۴۲ عملیات گسترده از این گتو آغاز شد و تنها در دو ماه تابستان ۱۹۴۳ حداقل دویست و پنجاه هزار نفر از ساکنان آن به اردوگاه ” تربلینکا” انتقال داده شدند که در آنجا به قتل رسیدند. کافی است به آمارها نظری بیفکنیم تا شباهت ها آشکار شوند. میدانیم که در جریان حمله وحشیانه دولت اشغالگر به نوار غزه بیش از چهل هزار نفر از اهالی غزه کشته شده اند، بیش از هفتاد هزار نفر زخمی شده اند، بیش از سی هزار نفر مفقود شده یا در زیر آوارها مدفون گشته اند.
بیست و دو بیمارستان از سی و شش بیمارستان موجود در غزه از بین رفته، دوازده دانشگاه مخروبه شده و بخش بسیار بزرگی از زیرساخت ها ی غزه یعنی بزرگترین زندان رو باز جهان نابود شده است. دولت اشغالگر در جریان عملیات خود در این هفت ماه گذشته آنچه را که باقی گذاشته است، زمین سوخته ای بیش نیست که بیش از دو میلیون فلسطینی در این سرزمین سوخته هر روزه باید از نقطه ای به نقطه ی دیگر نقل مکان کنند. ابعاد نسل کشی و کشتاری که دولت اشغالگر انجام داده، فریاد بسیاری از سازمانها امداد را با آسمان برده است.” سازمان بین المللی دفاع از کودکان” اعلام کرد که بطور متوسط روزانه صد و هشتاد کودک کشته میشوند و این رقم تنها در همان یک ماه اول عملیات نظامی دولت اسرائیل بیشتر از مجموع کودکان کشته شده از سال ۱۹۶۷ تا کنون در ساحل غربی و نوار غزه بوده است. دبیرکل سازمان ملل میگوید که ” غزه به گورستان کودکان تبدیل شده است”.
همزمان در کنار پاک سازی و نسل کشی در غزه، ساحل غربی نیز به گونه ای دیگر میدان تاخت و تاز آبادی نشین های یهودی با پشتیبانی کامل ارتش اسرائیل گردیده است. سازمان غیر دولتی “مرکز اطلاعات حقوق بشر اسرائیل ” در گزارش خود نوشت که مناطقی در ساحل غربی دیگر وجود خارجی ندارند و ساکنان آن توسط آبادی نشین های رادیکال فراری داده شده اند”. این سازمان بارها و بارها “از مجمع جهانی خواسته است که بدون درنگ وارد عمل شده و جلوی این عملیات را که با پشتیبانی دولت اسرائیل صورت گرفته و سبب کوچ فلسطینیان میشود، بگیرند”. روزهای متوالی است که ارتش اشغالگر بطور مدام بخشهایی از شهر “رفح” را که اکنون بیش از یک میلیون و چهارصد هزار نفر آواره گان فلسطینی از سایر مناطق غزه در آن بسر میبرند ، هدف بمبارانهای خود قرار داده است. بنیامین نتانیاهو و فرماندهان ارتش آشکارا گفته اند که این بمبارانها زمینه یک تهاجم گسترده به این شهر است. بعد فاجعه آن چنان وحشتناک است که مدافعین تمام قد اسرائیل ظاهرا از بنیامین نتانیاهو میخواهند که از حمله زمینی به رفح چشم بپوشد. و البته همزمان بدون آنکه به اصطلاح ” ارزش” های لیبرال- دمکراسی شان آسیب ببینند، ارسال اسلحه به اسرائیل را ادامه میدهند.
از اینرو بدون تردید بخشی از جنایات دولت اشغالگر را باید به پای آن کشورهای امپریالیستی و بویژه آمریکا و آلمان گذاشت که مهمترین پشتیبانان سیاسی و نظامی این دولت هستند. زمانیکه بمب های دو تُنی ساخت آمریکا بر سر مردم غزه فرود میایند در اینصورت صادر کنندگان این بمبها نمیتوانند دستان خون آلود خود را در اشک تمساح هایی که برای گرسنگان غزه میریزند، پنهان نمایند. بدون تردید جهان با نمونه های متفاوتی از نسل کشی روبرو بوده است. در اغلب موارد ابعاد این نسل کشی ها سالها بعدتر از زمان وقوع آن آشکار گردیدند. ابعاد کوچ دادن و نسل کشی ارامنه در دهه دوم قرن گذشته سالها بعدتر آشکار شد. ابعاد واقعی قتل عام یهودیان در اردوگاه های مرگ نازیها فقط بعد از شکست ارتش نازی و نجات یافتن آخرین بازمانده های این نسل کشی ماشینیزه شده آشکار گردید. اکنون به یمن وجود ارتباطات جهانی و ارسال تصاویر همزمان در لحظه وقوع این جنایات، ابعاد گسترده و هولناک پاک سازی قومی فلسطینیان حساسیت گسترده ای را بوجود آورده است.
آن نسلی که اواخر دهه شصت و دهه هفتاد قرن گذشته را به یاد میآورند و یا آنانیکه تاریخ جنبشهای آن سالها را دنبال کرده اند، میدانند که مبارزه علیه تهاجم نظامی امپریالیسم آمریکا به ویتنام چه جنبش عظیمی را در کشورهای سرمایه داری غرب در دفاع از مبارزات آزادیبخش مردم ویتنام بوجود آورد. میدانیم که در مرکز آن جنبش اعتراضی و انقلابی دانشجویان قرار گرفته بودند و دانشگاهها یکی از میدان های اصلی این مبارزه بود. اکنون هم دانشجویان در اغلب کشورهای جهان در حال آفریدن یک جنبش عظیم دفاع از مردم فلسطین و اعتراض علیه نسل کشی دولت اسرائیل هستند. و در این میان بویژه دانشجویان در آمریکا ، کشوری که نزدیکترین متحد دولت اشغالگر است، اهمیت دو چندان دارد. چادرها و کمپ هایی که فقط دانشجویان در بیش از صد و بیست دانشگاه در آمریکا برپا کرده اند قبل از همه به تصویر کشیدن سمبلیک کمپ هایی است که میلیونها فلسطینی از زمان حمله دولت اسرائیل به نوار غزه در آنها بسر میبرند . در مقابل این جنبش همبستگی، دولتها و مدیای رسمی به راه افتاده که گویا این جنبش به اصطلاح” یهودی ستیز” است . و این در حالی است که همه میدانند که بخشی از یهودیان نیز در این جنبش شرکت دارند.
همان یهودیانی که در هر فرصتی صدای اعتراض خود را علیه پاک سازی قومی بلند کرده و خود از سازماندهنگان این جنبش اعتراضی هستند. کنگره فلسطین که قرار بود در تاریخ بیست سوم فروردین در شهر برلین برگزار شود و از جانب دولت آلمان ممنوع گردید، توسط انجمن” صدای یهود برای صلح در فلسطین” سازمان داده شده بود. آنانیکه قرنها در اروپا و آمریکا سیاست ” یهودی ستیزی ” را به پیش برده و مجریان هولناک ترین جنایت در اردوگاههای نازی بودند اکنون تمام قد در کنار قاتلان امروز قرار گرفته وبا پرچم ژنده به اصطلاح مبارزه با ” یهودی ستیزی” به میدان آمده اند. با وجود همه این سرکوبگریها، مطالبات این جنبش دفاع از آزادی فلسطین بسیار فراتر از خواست آتش بس و یا ارسال محموله های غذائی و دارویی به غزه است. آنها در عین حال از جمله خواهان قطع کلیه همکاریهای اقتصادی این دانشگاهها با کمپانیهائی اسرائیلی و قطع روابط علمی با دانشگاههای اسرائیل هستند.
آنچه که در دانشگاههای مختلف در بسیاری از کشورهای غرب رخ میدهد، نمود آشکار به میدان آمدن یک جنبش نوین جوانان است که میخواهند خود را از زیر تسلط گفتمان و مناسبات حاکم از جانب دولتها و مؤسسات وابسته به آنها رها کند. آنان به گونه ای دارند خود را از نظم دوره جنگ سرد و پسا دوره جنگ سرد رها ساخته و به سوی گشودن افق های جدید در برابر بربریت حاکم کنونی میروند. در واقع جنایات اسرائیل و پشتیبانی بیدریغ دول امپریالیستی از این جنایت زمینه باز شدن این تضاد را فراهم کرده است. پرسش این است دانشجویان و دختران و پسران جوانی که نقش برجسته ای در خیزش انقلابی زن، زندگی، آزادی در سراسر ایران داشتند و از رزمندگان شجاع کف خیابان بودند، چرا در قبال این نسل کشی و این جنایت بی سابقه در همسایگی خود این چنین بی تفاوت مانده اند. برای یک لحظه هم نباید فراموش کرد که دفاع رژیم جمهوری اسلامی نه از مردم فلسطین و رهائی آنان بلکه دفاع از یک جریان به غایت ارتجاعی است که به همان اندازه جمهوری اسلامی ضد زن، ضد آزادی و ضد انسان است.
جنایات جمهوری اسلامی از یکسو و تبلیغاتش در مورد فلسطین نباید زمینه بی تفاوتی جنبش های رادیکال در جامعه را نسبت به سرنوشت یک ملت فراهم سازد. نمیتوان برای آزادی جنگید و چشم خود را به خفه کردن آزادی در همسایگی خود بست. به آنانیکه برای به اصطلاح ” تنها دمکراسی موجود ” در خاورمیانه تبلیغات کَرکننده به راه انداخته اند، آنانیکه جنبش جاری را ریاکارانه جنبش دفاع از حماس مینامند باید گفت که دمکراسی اسرائیل همین جنایات هولناک است که هر دقیقه در مقابل چشمان همه ما قرار میگیرد. این جنبش دفاع از حق زندگی و دفاع از موجودیت انسان فلسطینی است که هیچ ربطی به حماس ندارد. حق با آنهائی است که بر دیوارهای تعدادی از دانشگاهها در کانادا باندرولهایی را چسبانده بودند که بر روی آنها نوشته شده بود که ” فلسطین احتیاج به انقلاب دارد، حماس راه حل نیست”. میتوان و باید هم با جمهوری اسلامی جنگید وهم از مبارزه محقانه مردم فلسطین دفاع کرد و این خود بستر مهمی برای تعمیق افق انقلاب در ایران است.
سخن روز تلویزیون حزب کمونیست ایران و کومەله
https://alternative-shorai.tv (https://alternative-shorai.tv/)
https://cpiran.org
https://komala.co
https://t.me/peshrawcpiran
www.facebook.com/Peshrawcpiran
www.instagram.com/Peshrawcpirn
https://t.me/KomalaCpiranTv