جهان پرآشوب و بدیل رهائی!
سه شنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۳
نصرت تیمورزاده
اکنون دیگر تردیدی در این نیست که آنچه که سیمای جهان معاصر را به تصویر میکشد، بحرانهای تو در توست که همزمان جریان دارند. تمام خوش باوریهائی که در آغاز هزاره سوم از جانب دولتهای سرمایه داری، ایدئولوگهای بورژوازی و مدیایی بستر اصلی می پراکندند، با فرو ریختن توهم ایجاد شده بر آن خوش باوری ها در سرتاسر جهان رنگ باخته است. آنانیکه با یاری گرفتن از تلاش بلوک شرق و بلعیده شدن اکثریت آنان در نظم سرمایه داری غرب و آنانی که سلطه نظم نئولیبرالی حاکم برجهان سرمایه داری و نظام تک قطبی جهان را به مثابه پایان تاریخ و آغاز به واقعیت پیوستن به اصطلاح رؤیاهای دست نیافتنی جنگ سرد و رشد اقتصادی را در بوق و کُرنا میدمیدند، اکنون آشکارا میبینند که هیچ اثری ازآن خوش باوریها باقی نمانده است. همه حوزه های حیات اجتماعی جهان دستخوش بحران های عمیق و تلاطمات شدید گشته است. اکنون دیگر به سختی میتوان از نظم مسلط بر جهان در پایان جنگ سرد، از نظم تک قطبی با هژمونی امپریالیسم آمریکا سخن گفت. روسیه با پشت سر گذاشتن دوره رِخوت یک بار دیگر سر برآورده و به مثابه دومین قدرت اتمی جهان مجددا وارد کشمکش های منطقه ای گشت. چین با یک رشد بی سابقه به دومین قدرت اقتصادی جهان تبدیل شده ود در همه جای جهان چه آفریقا، چه خاور میانه و حتی در حیات خلوت آمریکا یعنی آمریکای جنوبی حضور قدرتمند خود را اعلام کرد.
بلوک بندیهای جدید نظیر بریکس، گروه شانگهای( بیش از چهل در صد جمعیت جهان)، اتحادیه کشورهای افریقائی، مجمع کشورهای آمریکای جنوبی – مرکوسور به میدان آمده اند و همه اینها نشان میدهند که نظم مبتنی بر جهان تک قطبی فرو ریخته و هنوز نظم جدیدی زائیده نشده است و جهان در واقع در یک دوره انتقالی بسر میبرد که پایان این دوره و تثبیت جهان چند قطبی به هیچوجه به مفهوم این نیست که جهان با بحرانها وکشمکش های جدی روبرو نشود.عروج جریانات راسیستی ومهاجر ستیز در بسیاری از کشورهای اروپائی خود یکی از مشخصه های این دوره است. هر چند که مبلغین بورژوازی کوشش میکنند که با اشاره به جوهر توتالیتر این جریانات راسیستی بحرانی را که سرتاسر جامعه سرمایه داری را فراگرفته است، بحران به اصطلاح دمکراسی بنامند تا از این طریق واقعیت این امر را که نظام سرمایه داری در بحران بوده وعروج جریانات راسیستی تنها یکی از بازتاب های این بحران عموی است را، در پرده نگه دارند.
واقعیت این است که با وجود اینکه بیش از پانزده سال از بحران جهانی ۲۰۰۸/۲۰۰۹ میگذرد، ولی جهان سرمایه داری نتوانسته است خود را از تبعات آن رها سازد. سرشکن کردن بار اصلی این بحران به دوش تحتانی ترین اقشار جامعه نه تنها راه نجاتی نبود بلکه به پرتاب شدن بخشهای بیشتری از مردم به پائین جامعه، کاستن از خدمات عمومی و خصوصی سازی بسیار از بخشهای خدمات عمومی تنها نتیجه اش افزایش شکاف طبقاتی در همه جوامع بود. تبعات این بحران زمانیکه به جهان جنوب رسید با خود فقر میلیونی و کوچ اجباری را سبب گشت. نظم سرمایه داری همزمان با ولعی که برای سودآفزائی دارد، بی مهاباترین تهاجم را به زیست محیط میلیاردها انسان سازمان داد. همه داده های دانشمندان حوزه اقلیمی نشان میدهند که ناشی از خشکسالی، سرازیر شدن سیلابها، بالا رفتن سطح آب دریاها و گرم شدن دمای زمین کشورهای فقیر نه تنها به سختی آسیب دیده اند بلکه ارزیابیها نشان میدهند که دستکم شصد وپنج کشور از این کشورها با کاهش تولید ناخالص ملی معادل نوزده و شش دهم در صد تا سال ۲۰۵۰ روبرو خواهند بود. واقعیت این است که همه روزه اخبار هولناک به اصطلاح بلایای طبیعی از چهار گوشه جهان شنیده میشود. کوههای یخ در قطب جنوب سریعتر از آنچه انتظار میرفت، شروع به آب شدن کرده اند. آتش سوزی های وسیع در آمریکا، روسیه، استرالیا، اروپا، خشکسالی های پیاپی در قاره افریقا تنها برخی از تبعات جنگ سرمایه داری با طبیعت است.
در دو دهه و نیم گذشته تهاجم غرب به خاورمیانه و افغانستان ، سقوط قذافی در لیبی نه تنها تمام ساختارهای این مناطق را در هم کوبید بلکه فرصتی برای عروج جریانات اسلامی فراهم ساخت. افغانستان، عراق ، سوریه، لبنان، لیبی، سومالی، سودان هنوز میدان تاخت و تاز این جریانات به غایت ارتجاعی هستند.
جنگ در اوکراین به مثابه یک جنگ نیابتی که مقدماتش بسیار پیشتر از زمان تهاجم روسیه به اوکرایین آماده شده بود، اکنون به عنوان گرمترین نقطه جنگ نیابتی رُخ مینماید که حتی میتواند به یک جنگ اتمی تبدیل شود. از زمان آغاز جنگ تا آخر ماه اردیبهشت آمریکا به تنهائی هفتاد وچهار میلیارد و کشورهای اروپائی معادل صد و دو میلیارد هزینه این جنگ نیابتی کرده اند. بعد ار ” طرح مارشال” پس از پایان جنگ جهانی دوم این اولین بار است که یک کشور اروپائی جایگاه اول دریافت کننده کمک های خارجی آمریکا را به خود اختصاص داده است. ناتو یک بار دیگر در آخرین نشست خود معادل چهل میلیارد دلار کمک برای سال آینده به اوکراین تصویب کرد.
وضعیت در حوزه آسیا- پاسیفیک دائما حادتر میشود. همه گمانه زنی ها نشان از این دارند که صحنه بعدی جنگ نیابتی در ابعاد بسیار گسترده تر از اوکراین در این منطقه خواهد بود. هر چند که بوق آغاز جنگ تجاری علیه چین را ترامپ در سال ۲۰۱۸ نواخته و بایدن این جنگ را ادامه داد، ولی دستکم اطلاعیه پایانی هفتاد و پنجمین سالگرد ایجاد ناتو در ماه ژوئیه امسال با زبان بسیار خشن تری در مورد چین صحبت میکند . در این بیانیه دولتهای عضو ناتو چین را متهم میکنند که نقش مهمی در شروع جنگ اوکراین داشته واکنون نیز با ارسال تجهیزاتی که میتوانند در خدمت صنایع نظامی قرار گیرند، بخشی از این جنگ است و خواستار شده اند که دولت چین بلافاصله به این همکاریهای مشترک با روسیه را پایان دهد. اما این تنها پیام اجلاس سی و دو کشور عضو پیمان ناتو نبود. بایدن رئیس جمهور آمریکا و اولاف شولتز صدر اعظم آلمان اعلام کردند که در سال ۲۰۲۶ موشک های جدید با برد دور در آلمان مستقر خواهند کرد. این موشکها قابلیت حمل کلاهک های اتمی را دارند. آن دو در مصاحبه مشترکشان اعلام کردند که آنها از رهگذر استقرار این موشکها میخواهند توازن قوا در اروپا را در مقابله با روسیه به نفع ناتو تغییر دهند. این نکته آنچنان غیر واقعی بود که سخنگوی خارجی حزب صدر اعظم آلمان در یک مصاحبه کفت که ” ناتو از نظر موشکهای میان برد دریائی و هوائی که میتوانند به مناطق دور دست روسیه برسند، آشکارا برتر از روسیه است. تنها تفاوت این است که موشک های موجود به اندازه موشک های پشتیبانی طولانی که اکنون اعلام شده اند، سریع و پرتحرک نیستند. با استقرار موشک های جدید خطر یک جنگ ناخواسته افزایش مییابد ” فارغ از خوش باوری سخنگوی خارجی حزب صدر اعظم آلمان- حزب سوسیال دمکرات- اینکه این تصمیم دو جانبه در هفتاد و پنجمین سالگرد پیمان جنگی ناتو بدون دخالت دادن همه اعضاء سی و دوگانه ناتو اتخاذ میشود، خود گویای این امر است که آلمان قرار است به مرکزی ترین میدان رویاروئی با روسیه تبدیل شود. فراموش نکنیم که آلمان در قرن گذشته آغازگر دو جنگ جهانی با قربانی شدن میلیونها انسان بود.
با توجه به تحرکات نیروهای دریائی آلمان درحوزه آسیا – پاسیفیک آشکار است که آلمان حتی فراتر از اروپا در همسوئی با ایالات متحده برای تدارک جنگ آینده در این منطقه از جهان خود را آماده میسازد. دولت آلمان در سال گذشته با اختصاص دادن یک بودجه ویژه صد میلیارد یوروئی جهت توسعه قدرت نظامی خود در پنج سال آینده کوشش خواهد کرد که تا سال ۲۰۲۹ آماده سازیهای لازم را برای وقوع جنگ انجام دهد. و اکنون در تعطیلات تابستانی و بعد از تصمیم مشترک رئیس جمهور آمریکا وصدر اعظم آلمان، اخباری مبنی بر حضور وزیر دفاع آلمان در یک ” بازدید نظامی” از ” هاوائی” منتشر شد. این به اصطلاح ” بازدید نظامی” از مکانی است که فرماندهی هند و پاسیفیک آمریکا در منطقه آسیا و پاسیفیک در صورت وقوع جنگ را بر عهده خواهد داشت. این فرماندهی بیش از پنجاه درصد از کره زمین را زیر نظر داشته و حدود سیصد هزار سرباز را رهبری میکند. وزیر دفاع آلمان بعد از این ” بازدید” عازم کره جنوبی وفیلیپین گشت تا به اصطلاح بازدیدی هم از دو کشور در گیر در کشمکش های حوزه آسیا- پاسیفک انجام دهد. اما اینها همه وقایع نیستند. در روز یکشنبه بیست وهشتم ژوئیه ایالات متحده و ژاپن بر سر ایجاد یک ستاد مشترک نظامی وگسترش بازدارندگی به توافق رسیدند. این باز دارندگی البته شامل سلاحهای اتمی هم میشود. این توافق فقط چند روز قبل از سالگرد بمباران اتمی آمریکا در ” هیروشیما وناکازاکی” رخ داد. در عین حال بعد از حمله روسیه به اوکراین، ایالات متحده فشار قابل توجهی را به فیلیپین وارد کرد تا از دستیابی به تعادل بین واشنگتن و پکن دست برداشته و خود را در کنار امریکا قرار دهد. نتیجه اینکه نیروهای ایالات متحده اجازه استفاده از پایگاههای جدید و ادغام فیلیپین را در سیستم متحدین خویش در شرق آسیا تحقق بخشید. در سی ام ماه ژوئیه نیز وزرای خارجه و دفاع آمریکا با همتایان خود در فیلیپین به رایزنی پرداختند ، با این هدف که در باره استراتژی مشترک خود در این منطقه گفتگو کنند. در جریان این ملاقات دولت فیلیپین یک کمک نظامی نیم میلیاردی دریافت کرد. همزمان باز هم در همین ماه ژوئیه دولتهای ژاپن و فیلیپین برای نخستین بار بعد از اشغال فیلیپین توسط ژاپن در جنگ جهانی دوم یک قرارداد نظامی منعقد کرده و استقرار نیروهای نظامی هریک را در کشور دیگر امضاء کردند.
بدون تردید اوکراین وحوزه آسیا – پاسیفیک تنها مناطقی نیستند که در آنها یا جنگ نیابتی جریان داشته و یا خطر رویاروئیهای نظامی آشکار است. از اکتبر سال گذشته به این سو با شروع جنگ در نوار غزه و در ادامه آن نسل کشی تمام عیار دولت نژادپرست اسرائیل علیه ملت فلسطین بار دیگر افکار عمومی جهان با تصاویری روبر میشود که اوج توحش رژیمی را نشان میدهد که گویا تنها دموکراسی موجود در خاورمیانه است. قرار گرفتن تمام عیار دولتهای امپریالیستی در دفاع از این نسل کشی به آشکارترین شکلی جوهر واقعی این لیبرال دمکراسی جهان سرمایه داری را برای توده های وسیعتری از مردم جهان آشکار ساخت. در روزهای گذشته اما رُخدادهای موجود در این منطقه شتاب بیشتری گرفته اند. در طول هفته گذشته آمریکا تعدادی از مقرهای حشدالشعبی در عراق را بمباران کرد. لبنان واسرائیل بیش از یک هفته است که مناطق مرزی یکدیگر را همه روزه مورد هدف قرار میدهند. کشتن ” فوادشکر” فرمانده نظامی حزب الله در روز سه شنبه، ترور اسماعیل هنیه در روز چهارشنبه در تهران، فرمان خامنه ای به شورای امنیت ملی مبنی بر حمله به اسرائیل، تهدید اسرائیل توسط حسن نصرالله و هم چنین توسط حوثی ها در یمن خطر گسترش یک جنگ منطقه ای را به شدت افزایش داده ومنطقه در نقطه جوش است.
همه این داده ها که شمرده شدند بیان سیمای جهان پر آشوبی است که زندگی وحیات میلیاردها انسان را در گوشه گوشه جهان با خطر روبرو ساخته است. در مقابل این شرایط پر آشوب اما بارزه هائی از به میدان آمدن جنبش های ترقیخواهانه در بسیار از نقاط جهان دیده میشوند. همه آنانی که دل در گرو بنیاد نهادن جهانی خالی از بهره کشی، فقر، گرسنگی، و همه پلیدی های این نظم وارونه دارند باید به میدان بیایند. بدیل واقعی در مقابل این بربریت تنها میتواند سوسیالیسم باشد. باید با تمام نیرو برای تحقق آن جنگید.
سیزدهم مرداد ۱۴۰۳
سوم اوت ۲۰۲۴