چهارشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۳ | 20 - 11 - 2024

Communist party of iran

جهان به کجا می رود، خطرات و فرصت ها قسمت اول

در سه دهه اخیر بر متن بحران ساختاری نظام سرمایه داری و تشدید رقابت قدرتهای سرمایەداری برای گسترش مناطق نفوذ، مناسبات این قدرتها در سطح جهان و در کانونهای مختلف این بحران به ویژه در خاورمیانه بشدت تغییر کرده و جهان را با مخاطرات روز افزونی روبرو کرده است. بعد از پایان جنگ سرد و فروپاشی بلوک شرق که همراه بود با افول قدرت اقتصادی امریکا در رأس بلوک پیروز و ظهور قدرتهای اقتصادی جدید، امریکا که نمی توانست بیش از این با تکیه به برتری قدرت اقتصادی هژمونی خود را بر جهان حفظ کند، تلاش کرد با اتکا به قدر قدرتی نظامی و گسترش میلیتاریسم، رهبری خود را بر جهان بعد از جنگ سرد تأمین کند. جنگ خلیج، لشکرکشی به افغانستان و عراق، مداخله نظامی در لیبی و سوریه عرصەهای مختلف این قدرت نمایی نظامی بودند.

امریکا در تمام این جنگ ها در دستیابی به اهداف خود شکست خورد. علاوه بر این ناکامی ها، خیزش های تودەای در خاورمیانه در بیش از یک دهه گذشته نیز به نوبه خود نشان دادند که دولت امریکا نمی تواند با تکیه برقدرقدرتی نظامی، حکومت ها و دیکتاتورهای متحد خود در این منطقه را از خطر سرنگونی نجات دهد. با تضعیف نقش رهبری امریکا در خاورمیانه، نظم نوین جهانی جرج بوش، پروژه خاورمیانۀ بزرگ، یکی بعد از دیگری به بایگانی سپرده شدند و پروژه صلح ابراهیم و معاملۀ قرن به حاشیه رفتند. این مجموعه تحولات بیش از پیش افول نقش هژمونیک امریکا در دوره پر تلاطمی که روند اوضاع بسوی تثبیت جهان چند قطبی در حرکت است را به نمایش گذاشت.

در خاورمیانه قدرت های منطقەای مانند ترکیه، عربستان سعودی و کشورهای شورای همکاری‌های خلیج فارس از رقابت هایی که بین آمریکا و متحدین اروپایی آن از یک سو و قدرت هایی مانند چین و روسیه از سوی دیگر در جریان بوده است بهره برده، پیوندهای استراتژیک اقتصادی خود را با چین گسترش داده و پیمان‌های نظامی جدید منعقد کردەاند. رژیم جمهوری اسلامی بر بستر این کشمکش ها در دوره گذار به سوی تثبیت جهان چند قطبی، تلاش کرده با سازماندهی نیروهای “محور مقاومت”، مداخله گری نظامی در کانون های بحران این منطقه و با تکیه بر برنامەهای هستەای و بزرگنمایی در مورد آن سهم خود را در نظم منطقەای آینده تثبیت کرده و از این مسیر بقای خود را تضمین کند.

در این دوره دولت نژاد پرست اسرائیل تنها متحد استراتژیک و قابل اتکای ایالات متحده در منطقه خاورمیانه در ادامه بیش از هفت دهه اشغالگری، با به راه انداختن موج تازەای از نسل کشی مردم فلسطین در غزه ابتکار عمل را در دست گرفته و آمریکا و متحدین اروپایی آن در ناتو به رغم ابراز نگرانی از گسترش این جنگ در خاورمیانه، عملا با سیاستهای نژادپرستانه دولت دست راستی نتانیاهو و نسل کشی آشکار آن علیه مردم غزه شریک و همراه شدند. بورژوازی حاکم در آلمان و دیگر هم پیمانان آمریکا در اروپا با قرار گرفتن در کنار دولت اسرائیل ظرفیت های فاشیستی خود در قرن بیست و یکم را هم نشان دادند. در حالی که جنایات جنگی علیه مردم فلسطین و حمام خونی که در غزه به راه افتاده است افکار عمومی بشریت آزادیخواه و برابری طلب در سراسر جهان را علیه دولت اشغالگر و نژادپرست اسرائیل برانگیخته است، حکومت های ارتجاعی منطقه ریاکارانه سنگ دفاع از مردم فلسطین را به سینه زده و در همانحال هیچ فرصتی را برای عادی سازی مناسبات با دولت اسرائیل و بند و بست با آمریکا در راستای منافع خود و علیه منافع مردم ستمدیده فلسطین از دست ندادەاند.

دولت فاشیست ترکیه در حالی برای مردم فلسطین اشک تمساح می ریزد که در طی همین مدت و در سایه سکوت رسانەها و با چراغ سبز آمریکا در ادامه سیاست اشغالگرانه خود در کردستان سوریه و عراق با سلب امنیت از ساکنان این مناطق بارها زیرساخت های اقتصادی و خدماتی در کردستان سوریه و روستاها و کشتزارهای مردم در کردستان عراق را بمباران کرده و صدها نفر از مردم را کشته، زخمی و آواره کرده است.  رژیم جمهوری اسلامی که به بهانه جنایت جنگی دولت اسرائیل با دروغ پردازی خود را مدافع مردم فلسطین جلوه می دهد، سیاست هایش نه در خدمت منافع مردم فلسطین، بلکه عملاً در خدمت منافع دولت اسرائیل و سازمان حماس بوده است.

طی این سالها حمایت های مالی و تسلیحاتی رژیم اسلامی به سازمان حماس و جهاد اسلامی فرصت را برای دست راستی ترین احزاب در داخل اسرائیل فراهم آورده تا با بزرگ نمایی خطر حماس و جریان های تروریست اسلامی اهرم های قدرت سیاسی و نظامی را در دست بگیرند. آنها با دستاویز قرار دادن مواضع حماس، رژیم جمهوری اسلامی، حزب الله در لبنان و دیگر گروههای تروریست اسلامی کارگران و مردم طرفدار صلح در اسرائیل و فلسطین را سرکوب کردەاند. حاصل سیاستهای ارتجاعی رژیم جمهوری اسلامی در حمایت از جریان های تروریسم اسلامی در منطقه، تبدیل شدن کشورهای حوزه خلیج به زرادخانه سلاح های آمریکایی و غارت  درآمدهای نفتی این کشورها توسط دولت آمریکا و سایر دولتهای غربی بوده است.

در اروپا با گذشت بیش از دو سال و نیم از جنگ اوکراین و صف آرایی ناتو در برابر روسیه بدون آنکه چشم اندازی در مورد پیروزی نظامی بر روسیه وجود داشته باشد، هژمونی امریکا در این قاره هم آشکارا به چالش کشیده شده است. این جنگ امپریالیستی پیامد مستقیم تلاش های ناتو به رهبری امریکا برای گسترش دامنه اعضای خود به کشورهای هم مرز با روسیه که قبلاً به پیمان ورشو تعلق داشتند از یک سو و از سوی دیگر جولان ناسیونالیسم و عظمت طلبی روسی که با مداخله نظامی در گرجستان، اوکراین، قزاقستان، سوریه و جنوب صحرای آفریقا آشکارا سیاست توسعه طلبانه امپریالیستی خود را به نمایش گذاشته بود؛ می باشد.

با جنگ اوکراین آمریکا و هم پیمانان آن در اروپا فرصتی پیدا کردەاند که توجه افکار عمومی در کشورهای خود را از پیامد بحران اقتصادی بر زندگی مردم، ناکامی ها و رسوایی های پی در پی در عرصه داخلی و پیامد شکست های خود در عرصه جهانی را به انحراف بکشانند و تحت عنوان دفاع از آزادی و حفظ تمامیت ارضی اوکراین، با حربه اعمال تحریم های اقتصادی علیه روسیه و ارسال سلاح به دولت فاشیستی اوکراین، از یکدیگر سبقت بگیرند. این در حالی است که دود تحریم اقتصادی اتحادیه اروپا در دنباله روی از سیاست های دولت آمریکا علیه روسیه مستقیما به چشم مردم عادی در روسیه و اروپا و سراسر جهان می رود. اگر مردم اوکراین در میدان این جنگ امپریالیستی کشتار می شوند، خانەهایشان بر سرشان ویران می گردد و آواره می شوند، اگر مردم روسیه در آنطرف مرز با تحمل فقر بیشتر هزینەهای سنگین این جنگ را می پردازند، کارگران و مردم کشورهای اروپایی هم با افزایش سرسام آور قیمت نفت و گاز و غلات و افزایش مالیات ها بخشی از هزینه های این جنگ ارتجاعی را بر دوش می کشند.


در آمریکای لاتین طی همین سالهای اخیر، دولت های حاکم در شش اقتصاد بزرگ این منطقه که همگی از متحدان نزدیک دولت آمریکا بودند، جای خود را به دولت های “چپ” بورژوا رفرمیست دادند. این جابجایی قدرت محصول شکست سیاست های نئولیبرالی و بر متن آن رشد جنبش های تودەای علیه سیاست های ریاضت اقتصادی مورد حمایت صندوق بین المللی پول با هژمونی آمریکا بوده است. این جابجائی قدرت به رغم  حفظ تمام و کمال ماشین دولتی، ارتش، سازمان پلیس و نیروهای امنیتی و دستگاه عریض و طویل بوروکراسی دولتی یکی دیگر از نشانه های زوال هژمونی ایالات متحده آمریکا در جهان بوده است. ادامه دارد …
سخن روز: تلویزیون حزب کمونیست ایران و کومه له
https://alternative-shorai.tv (https://alternative-shorai.tv/)
https://cpiran.org
https://komala.co
https://t.me/peshrawcpiran
www.facebook.com/Peshrawcpiran
www.instagram.com/Peshrawcpirn
https://t.me/KomalaCpiranTv

اشتراک در شبکه های اجتماعی: