جنگ در غزه: اهداف و انگیزه ها! فلسطین تنها نیست!
شنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۲
هلمت احمدیان
جنگی که از روز شنبه هفتم اکتبر 2023 با حمله حماس به اسرائیل شروع شد، زخم دهها ساله بحران فلسطین و اسرائیل را زنده کرد. شعله ور شدن دوباره این جنگ اگر چه ریشه در تاریخ طولانی سیاستهای اشغالگرانه و نژادپرستانه دولت اسرائیل، و بحران هایی که قبل از این جنگ دولت نتانیاهو در اسرائیل و حماس در اداره غزه با آن روبرو بودند دارد، اما در این دوره باید درسطح اهداف و منافع قدرت های امپریالیستی و کشورهای منطقه ای هم مورد توجه قرار گیرد و هم فرصت ها و هم موانع آنها را دید.
توحش و کشتار روزانه طرفین از یکدیگر اگر در روزهای اول جنگ دو طرفه بود، در روزهای اخیر بیشتر به حمله و تعرضات اسرائیل به نوار غزه رویکرد داشته و چهره یک ژنوساید و نسل کشی تمام عیار بخود گرفته است. در مقابل این سناریوی ضد بشری نیروهای سیاسی بنا برموقعیت و منافع سیاسی و طبقاتی، به موضع گیری علیه این جنگ و محکومیت هر دو طرف درگیر و یا جانبداری از یکی از طرفین درگیر کشانده است. نیروهای راست و ناسیونالیست پروغرب، آگاهانه و مزورانه به بهانه جنایتگری حماس و معرفی آن به عنوان “نماینده مردم فلسطین”، به حامیان حکومت ارتجاعی و فاشیست اسرائیل تبدیل شدهاند و ریاکاری و رسوایی دمکراسی های غربی در دفاع بی قید و شرط از جنایات جنگی دولت اسرائیل را به نمایش گذاشته اند و از طرف دیگر نیروهایی با عمده کردن نقش و کارکرد حماس و نیروهای جهادی و مشخصا جمهوری اسلامی در ایران، عملا چشم بر ستمگری و جنایات اسرائیل، تاریخ مبارزات حق طلبانه مردم فلسطین و ماهیت ارتجاعی این جنگ می بندند.
انگیزه و اهداف کشورهای سرمایههای متروپل و نیز حکومت های اسرائیل، ایران، عربستان، آمریکا، ترکیه و… نیز همانند جنگهای پیشین سرمایه، در شعله ور شدن جنگ اخیر در غزه، ضد مردمیاست. این جنگ هم بسان دیگر جنگها با آماج فرمانروایی اقتصادی و سیاسی و تقسیم مناطق، سلطهگری، اشغال و دست به دست شدن سرزمین های اشغال شده بوسیله سرمایه و ارتش هایش، برنامهریزی شده و پیش میرود. شعلهور شدن جنگ در خاورمیانه از سوی سرمایه، ضرورت سیاستهای اقتصادی و سیاسی و روند همیشگی سیاست سرمایه با چهرهی دیگر است.
این جنگ ارتجاعی که تا کنون به کشتار هزاران انسان بی دفاع و آوارگی صدها هزار تن از تودههای مردم و ویرانگری های دهشتناک همراه بوده است، در عین حال به “برکتی” برای لاپوشانی و فرعی کردن بحرانهای ربایندگان نان و سفره و جان مردم محروم در این کشورها تبدیل شده است. قدرتهای امپریالیستی اگر زمانی برای تجدید تقسیم کره خاکی، خود وارد عمل میشدند، سالهاست با بهره بری از این جنگ ها و بجان هم انداختن دو نیروی متخاصم، جنگ هایشان را نیابتی پیش میبرند و این بار اسرائیل و حماس دلیل اصلی شعله ور شدن جنگ اخیر است، در عین حال به بخشی از این جنگها تبدیل شده اند. از این روی اهداف این جنگ را جدا از ویژگی های خاص خود، باید در مقیاسی جهانی و منطقهای نیز دید. امری که برای آنها هم فرصت است و هم با چالش هایی روبرو است.
اشغال سرزمینهای فلسطینی توسط حکومت نژاد پرست اسرائیل و جنایاتی که این رژیم بر مردم فلسطین در بیش از هفتاد سال گذشته انجام داده در عین حالیکه به شکلگیری گروهبندیهای سیاسی مانند الفتح، جبههی آزادیبخش و … مجال داده بود. اینک، در نبود آلترناتیو مردمی در فلسطین، فساد شبه دولت محمود عباس و شرکا در کرانه غربی زمینهساز دیگر این یورش توسط حماس بود. پشتوانه قطر به سان پایگاه اخوانی و حماس اخوانی و ایران و دولت اردوغان به سان پایگاه مهم استراتژیک اخوان به ویژه پس از رانده شدن اخوان مصر از قدرت، اهداف روسیه برای انحراف افکار عمومی از جنگ و جنایت در اکراین و گشودن جبههای برای درگیرسازی رقیب آمریکایی و ناتو در خاورمیانه، حضور چین همانند اژدهای خانمانسوز بر اقتصاد خاورمیانه، جلوگیری از افزایش صادرات بیشتر نفت عربستان و جلوگیری از پروژهی صلح و «پیمان ابراهیم» و… از جمله زمینههای مادی و اهداف دیگر این بحرانزایی بوده و هستند.
اشاراتی به گذشته و حال حماس
حماس یا جماعت اخوان المسلمین فلسطینی در سال های ۱۹۶۸ تا ۱۹۷۰ اردوگاه های آموزشی “الشیوخ” را در اردن و زیر پوشش جنبش فتح و با حفظ استقلال کامل اداره امور داخلی خویش را برای این مهیا سازی ایجاد کردند. این زمانی بود که در سپتامبر سال۱۹۷۰ ارتش اردن به فرمان ملک حسین (شاه اردن) به اردوگاه های فلسطینی یورش برد. این تهاجم، با کشتار هزاران نفر از آوارگان و رزمندگان دمکرات فلسطینی، فاجعه «سپتامبر سیاه» را به بار آورد. حماس در آن زمان از جمله پشتیبانان سرسخت پادشاه اردن بود و با ارتش اردن در کشتار و آوارگی هزاران فلسطینی همراهی میکرد. سازمانهای اطلاعاتی و فرماندهان نظامی اسرائیل از رشد اخوان المسلمین و حماس پشتبانی می کردند. ایالات متحده آمریکا و اسرائیل با کمک به اردن، اخوان المسلمین را به جنگی داخلی در سال های ۷۰ در سوریه فرامیخواندند. حکومت اردن به پشتوانه امپریالیسم آمریکا و دیگر دست نشاندگان، برای اخوان المسلمین به هدف گسترش رویکرد ارتجاعی، در اردن و لبنان اردوگاههایی آموزش نظامی بر پا کرد. این راهکاری بود تا حکومت سوریه و نیز جنبش فلسطین را که به اردوگاه بلوک شرق پشت داشتند ناپایدار سازند.
در عین حال جمهوری اسلامی ایران هم برای حضور خویش و پاسدارانش به پایگاه های لبنان و سوریه نیاز داشت. پرورش گروه های تروریستی و ایجاد تشکلهایی با الگوی حزبالله و گسیل به دیگر کشورها، به یاری دره بقاء و جنوب لبنان و همراهی سوریه شدنی بود. سرمایهداران آمریکایی و نیز اروپایی جان یک یا چند شهروند خویش در برابر سود، همانند حکومت اسلامی ایران و نیابتیها، برای بازدارندگی جنبش کارگری و سوسیالیستی کمترین هزینهای میدانستند که پرداخت میکردند.
از این روی، حماس و جهاد اسلامی نماینده غزه و مردم فلسطین نیستند. همانگونه که حزب الله و حکومت اسلامی در ایران نماینده مردم لبنان و ایران نیستند. حماس به نمایندگی و با رای مردم غزه به کیبوتسها و شهرها در اسرائیل حمله نکرد. این حمله از سر استیصال بود. ماموریت آنها همانند داعش و سپاه، بریدن سر و کشتار و قتل عام و ترور و گروگان گیری زنان کودکان و کارگران مهاجر و سالمندان بود. گروههای نیابتی و نیز ارتجاعی مانند حماس این اعمال و این ماموریتها را به نمایندگی از مردم وظیفه نگرفته بودند. حماس که رابطه نزدیکی به جمهوری اسلامی و قطر دارد و از حمایت های مالی و تسلیخاتی آنها برخوردار است، اما وابسته به هیچ کدام از این رژیم ها نیست. حمله حماس به اسرائیل نه از سر دستور گیری از جمهوری اسلامی، بلکه ریشه در بن بست در ادره جامعه، بن بست اخوان مسلمین در مصر در تونس و … بن بست خود حماس به عنوان شاخه ای از اسلام سیاسی است.
انگیزها و اهداف! چالش ها!
با چنین پیشزمینهها و ضرورتهای گردش مناسبات و منافع سرمایهداری جهانی و بقاء حاکمیتهای سرمایه، بار دیگر جنگی خانمانسوز و ضد بشری درخاورمیانه رقم خورده است. حماس و جهاد اسلامی در اردوگاههای حزب الله لبنان و در پایگاههای آموزشی سپاه قدس در ایران، سوریه، عراق… آموزش میبینند تا با «تروریسم مقدس»، بحران بیافرینند. خودکشی حماس در شرایطی که دولت جنایتکار حاکم بر اسرائیل دچار بحران مشروعیت بود، تظاهرات صدها هزار نفره در خیابانهای اسرائیل جاری و خشم عمومی سرریز شده بود، ارتش ذخیره صدها هزار نفره از همراهی با دولت ناتانیاهو سرپیچی کرده بودند و… حکومت اسلامی ایران در لبه فروپاشی درحالیکه هرآینه خشم و خروش جاری به انفجار میرفت، در سالروز جنبش انقلابی در ایران، بحران سازی در منطقه را با حمایت از حماس و جهاد اسلامی به پیش برد. این حمله خودکشی حماس و جهاد اسلامی بود، تا قربانی این منافع و پلانهای سیاسی اقتصادی سرمایه جهانی شوند.
جمهوری اسلامی اگر چه توان وارد شدن مستقیم در این جنگ ارتجاعی را ندارد، اما در پی مجالی بود که از فوران خیزش داخلی مجالی برای بازدارندگی بیابد، از ریزش نیروهای خود در داخل و متحدینش در منطقه جلوگیری کند، روسیه در پی این بود که جبههی جدیدی گشوده شود تا تنفسی بیابد، حکومت سوریه مجالی دیگر بیابد، نوعثمانیسم فاشیستی در ترکیه این فرصت را هدیهای آسمانی شمرد تا زیرساختها و شریانهای اقتصادی، اجتماعی، زیست، بیمارستانها، مدارس، دسترنج زحمتشکان، سیلوهای گندم و… را در شمال و شرق سوریه به خاکتسر نشاند.
اما علیرغم همه “برکات” این جنگ، که برای قدرت های امپریالیستی و حکومت های ارتجاعی منطقه برشمرده شد، در عین حال گسترش این جنگ مخاطرات و نگرانی هایی هم برای آنها بهمراه دارد. جمهوری اسلامی به شدت از بزرگ شدن این جنگ هراس دارد، دولت های منطقه هم از منطقه ای شدن جنگ نگران هستند. آمریکا از این زاویه که این جنگ تمرکز ناتو بر جنگ اوکراین را کم می کند بزرگ شدن این جنگ را در راستای منافع خود نمی داند و….
صدای سوم
اگر قدرت های امپریالیستی و مجیزگویان و مدیای مزدورشان در این جنگ در صف مدافعین دولت اشغالگر اسرائیل قرار گرفته اند، امروز جنایات جنگی علیه مردم فلسطین و حمام خونی که در غزه به راه افتاده، افکار عمومی بشریت آزادیخواه و برابری طلب در سراسر جهان را علیه دولت اشغالگر و نژادپرست اسرائیل برانگیخته است و شاهد گسترش اعتراضات و تظاهرات های گسترده و شکوهمند ضد جنگ در غالب کشورهای جهان هستیم و این روند جدیدی است که برخلاف جو سازی ای که مدیای بورژایی در روزهای اول بعد از حمله جنایتکارانه حماس بوجود آورده بود، می رود که صدای سوم را به چالشی جدی برای طرفین این جنگ ارتجاعی تبدیل کند. این روند نشانگر این واقعیت است که فلسطین تنها نیست.
در برابر این اشغالگری، توحش و جنگ نیابتی سرمایه جهانی در غزه، مبارزه عادلانه مردم فلسطین جدا از حماس و دولت فاسد خودگردان، حقی مشروع است. همانطور که از سال 1948 به بعد برای احقاق آن مبارزه کرده اند. آنها حق دارند از زندگی و تعیین سرنوشت خویش دفاع انقلابی کنند. در این نبرد کارگران و مردم ستمدیده فلسطین راهی جز اتحاد و همبستگی با کارگران و نیروهای آزادیخواه و جریان های انقلابی در اسرائیل و جلب حمایت و همبستگی نیروهای ترقی خواه در منطقه و نیز در سطح جهان برای بهبود توازن قوا در مبارزه بر علیه رژیم نژادپرست اسرائیل و طرد جریانات مرتجع مذهبی پیش روی ندارند.
با حمایت و تقویت نیروی همبستگی انترناسیونالیستی و جهانی با مردم ستمدیده فلسطین توازن قوا را می توان به نفع مبارزه حق طلبانه و آزادیبخش این ملت ستمدیده تغییر داد. نباید گذاشت که آرزوها و امیدهای یک ملت برای رهائی از چنگ یک رژیم نژادپرست و اشغالگر زیر آوار این جنگهای ارتجاعی و ویرانگر و تروریستی مدفون گردد.