جنبش کارگری و دوراهی سرنوشت!
چهارشنبه ۲۷ فروردین ۱۴۰۴
م.مهرزاد

اکنون چند دهه است که در کنار مبارزه سیاسی برای سرنگونی رژیم، جدال بین آلترناتیوها ی چپ انقلابی و راست نیز در جریان است. این نه بدان معنا که قبل از آن این جدال وجود نداشته است چرا که می دانیم همیشه در میدان مبارزه طبقاتی جدال بین آلترناتیو های راست و چپ وجود داشته و دارد اما جدال آلترناتیوها در دو دهه اخیر حادتر، فشرده تر و تاثیر گذار تر در جنبش های جاری جامعه بوده است. در اینجا و در معرفی بلوک چپ به طور مشخص احزاب و سازمان های چپ انقلابی، تشکل های کارگری و دانشجوی و غیره در ایران مد نظر هستند و طبیعتا چپ رفرمیست، رویزیونیست وغیر انقلابی مد نظر نیست و آنها در گرایش راست طبقه بندی می شوند.
گاه اینجا و آنجا گرایش چپ دست بالا داشته و گاه گرایش راست و البته شاخص اصلی این جدال در مجموع این است که هیچیک به طور عمومی و کلی هژمونی و دست بالا ندارند و خلاء سیاسی وجه مشخصه این دوران بوده و هست. اگر بخواهیم مختصات دقیقتری از موقعیت هر یک ارائه بدهیم لازم است به این موارد توجه داشته باشیم. گرایش چپ در بخش های متشکل جنبش کارگری و دانشجویی دست بالا دارد و در تشکل هایی مثل معلمان و بازنشستگان تاثیر گذار هستند اما نمی توان گفت که هژمونی کامل دارند. یک مولفه مهم در این رابطه این است که بخش های متشکل جامعه و مشخصا جنبش کارگری و مردمی به دلیل وجود استبداد درصد بسیار کوچکی از جامعه را تشکیل می دهند.
در مقابل بخش وسیعی از جنبش کارگری و مردمی قرار دارند که متشکل و سازماندهی شده نیستند و ده ها میلیون نفر را تشکیل می دهند ولی عموما چه به طور روزمره و موردی و چه در پریودهای برآمد جنبش اعتراضی خیابانی به گسترده ترین شکلی به میدان مبارزه سیاسی می آیند و نقش ایفا می کنند. حدود دو هزار اعتصاب سالانه کارگری و جنبش های سال های 96 – 97 – 98 و 1401 تبلور این بخش گسترده از جامعه هستند. هر چند که اعتصابات کارگری و اعتراضات گسترده خیابانی نیز به درجات کمتری و مقطعی از سازماندهی های حداقلی برخوردار بودند اما به هر شکل نمی توان آنها را در بخش متشکل و سازماندهی شده پایدار و همه جانبه طبقه بندی کرد و بیشتر وجه مشخصه آنها خودبخودی بودن است.
در این بخش از جامعه گرایش راست بیشتر دست بالاتر دارد و شناخته شده تر است. بلوک چپ در بین ده ها میلیون کارگر و مردم شناخته شده و دارای اعتبار و هژمونی نیست. بلوک راست – متشکل از سلطنت طلبان و لیبرال ها – بیشتر تاثیر گذار و شناخته شده هستند. به واسطه شرایط استبدادی و شرایط خاص ایران عموم مردم اخبار و حوادث را از طریق رسانه های غیر حکومتی دنبال می کنند که عموما دست راستی و پر بیننده هستند. آنها بر افکار عمومی تاثیر قابل توجهی دارند و توده های میلیونی فاقد تشکل و فضای آزاد جامعه و البته به شدت ناراضی تقریبا تنها کانال ارتباطی آنها با مسائل سیاسی جامعه از طریق این رسانه است و به این اعتبار طبیعی است که گرایش راست کم و بیش بر افکار عمومی تاثیر داشته و شناخته شده تر باشد. آنها هر چند در بخش های متشکل جنبش ها یا نفوذی ندارند یا کمتر تاثیر گذار هستند اما تلاش دارند تا از طریق امکانات رسانه ای رهبر و چهره های با نفوذ ایجاد کنند. رضا پهلوی، حامد اسماعیلیون ، مسیح علینژاد و … از این جمله هستند.
حتی در کردستان که جامعه ی متحزب تری است و گرایش سوسیالیستی موقعیتی بهتر دارد، نمی توان گفت که گرایش چپ یا راست دست بالا دارند و هر کدام با احزاب و مشخصات خود بخشی از جامعه را تحت تاثیر قرار می دهند. گرایش چپ – کومله حزب کمونیست – با تکیه بر جنبش کارگری و آلترناتیو شورایی و گرایش راست با تکیه بر ناسیونالیسم، وجود ستم ملی و رسانه های دست راستی هر کدام حدی از نفوذ و تاثیر گذاری برخوردارند که نمی توان هژمونی قطعی هر یک را در شرایط فعلی دید. نفوذ طولانی گرایش سوسیالیستی به واسطه حضور وتاثیر گذاری کومله حزب کمونیست نقطه قوت جنبش در کردستان است و کمتر صنعتی بودن این منطقه و استبداد، کارگران را پراکنده و در موقعیتی سختتر برای متشکل شدن قرار داده است.
اما مجموع این مختصات گرایش چپ و راست جنبش کارگری و جامعه به ما چه می گویند؟ چه وظایفی پیش پای ما قرار می دهند؟ و چه چشم اندازی را ایجاد می کنند؟
اولین نکته اینکه نباید گرایش راست را دست کم گرفت. اینکه گرایش چپ در بخش متشکل جنبش کارگری دست بالا دارد دال بر این نیست که بتواند هژمونی خود را بر تمام جنبش کارگری و مردمی نیز تحقق ببخشد، چرا که به طریق اولی گفتیم که بخش های متشکل جنبش کارگری بخش بسیار کوچکی از کل طبقه و جامعه است و بخش های غیر متشکل بیشتر تحت تاثیر گرایش راست هستند و لذا پیش از هر چیز باید این واقعیت را که اپوزیسیون راست هم قدرتمند است و از امکانات و توانایی های قابل توجهی برخوردار است غافل نشویم. به طور مثال در تجمعات سال نو در حافظیه شیراز، مزار فردوسی و خیام شاهد بودیم جمعیت شعارهایی به نفع سلطنت طلبان و خانواده پهلوی سر دادند. پس از افول سلطنت طلبان در جریان جنبش 1401 تلاش بسیاری شده تا از رضا پهلوی یک چهره میانه، جمهوری خواه و سلطنت طلب بسازند تا بتواند همچنان در عرصه سیاسی عرض اندام کند و از دور خارج نشود و این شیفت تا حدودی تحقق پذیرفته و همچنان در میدان سیاست خود را حفظ کرده است و در کنار لیبرال جمهوری خواهان که وزنه قویتری در اپوزیسیون هستند نقش خود را حفظ کرده است. به هر شکل اپوزیسیون راست در کلیت آن که لیبرال ها در آن دست بالا دارند حریف اصلی جنبش کارگری هستند و جنبش کارگری و مردمی را نمی توان بدون تاثیر از اوضاع سیاسی ایران با تمام ابعاد آن در نظر گرفت. هر چند در هیچ اعتصاب و تجمع کارگری ما شاهد حمایت از رضا پهلوی و لیبرال ها نبودیم اما سال 57 هم با وجود اعتصابات مستقل و فراگیر کارگری فضای سیاسی جامعه در مجموع از آنها برای به قدرت رسیدن آخوندها، سکوی پرشی ایجاد کرد. به عبارتی دیگر فضای سیاسی جامعه و جنبش کارگری با تمام ویژگی های هر کدام، در یک رابطه دیالکتیکی بر هم تاثیر می گذارند و از هم تاثیر می پذیرند و نمی توان الزاما این نتیجه گیری را انجام داد که چون بخش متشکل جنبش کارگری چپ است، جنبش کارگری در سطح عمومی و جنبش مردمی نیز به طور طبیعی چپ خواهند شد. پس ابتدا به ساکن ضروری است این واقعیت را بپذیریم که اپوزیسیون راست – چه لیبرال و چه سلطنت طلب – هنوز خطرناک و قادر به توهم پراکنی است.
دومین نکته اینکه هر چند سازماندهی و متشکل شدن همواره استراتژی مهمی در جنبش کارگری و مردمی است اما در جدال آلترناتیوها نمی توان صرفا به انتظار متشکل شدن اکثریت طبقه و مردم نشست تا احتمال پیروزی ما در تقابل با اپوزیسیون راست تامین گردد. متشکل شدن گسترده کارگران و مردم با وجود استبداد با موانع بسیاری روبرو است اما جدال اپوزیسیون ها در انتظار متشکل شدن باقی نمی ماند و آشکارا در میدان سیاست ایران هر روزه در جریان است و لذا تنها زمانی امکان هزمونی در جنبش ها تامین می گردد که اپوزیسیون راست یا چپ قادر شده باشند در دوره استبداد و قبل از بحران های نهایی سرنگونی رژیم، با ابتکارات و تاکتیک ها ی مناسب، برتری خود را بر دیگری میسر کرده باشند. هر درجه از خطا و کم کاری می تواند برتری یکی بر دیگری را تامین کند.
آنچه اکنون در تقابل با اپوزیسیون راست احتمال موفقیت و کسب اعتبار در نزد جنبش کارگری و مردمی دارد، حکومت شورایی است. هر چند که در طیف سوسیالیست ها و فعالین کارگری قرائت های متفاوت و یا برداشت های گوناگونی از حکومت شورایی وجود دارد اما قبول کلیت آن به مثابه یک حکومت کارگری عموما مورد توافق است و این نتیجه سال ها مبارزه سیاسی برای رسیدن به این نقطه مشترک است. از سال 96 به بعد حکومت شورایی در سطح وسیعتری مطرح گردید اما طرح و تبلیغ آن منجر به این نشده است که تبدیل به یک آلترناتیو مطرح و قوی در نزد توده ها و حتی جنبش کارگری باشد. این واقعیتی است که رضا پهلوی و دیگر گرایشات راست شناخته شده تر هستند. اکنون ما در موقعیتی قرار داریم که درک ضرورت تبلیغ و ترویج همه جانبه حکومت شورایی مسئله ای حیاتی و تعیین کننده است. این واقعیتی است که تا کنون تا بدین حد اجماع بر سر آلترناتیو چپ انقلابی در جنبش کارگری و کمونیستی وجود نداشته است اما این همه ماجرا نیست و برای غلبه بر اپوزیسیون راست کفایت نمی کند. اینکه جریانات سوسیالیستی و کارگری تا چه حد انرژی و برنامه های عملی خود را برای توده ای کردن این آلترناتیو قرار داده اند مسئله مهمتری است. ممکن است گرایشاتی در جنبش کارگری بر این باور باشند که اکنون که زمان ایجاد شوراهای کارگری و سراسری فرا نرسیده، تبلیغ آن نیز مسئله ای ثانویه است. اما چه ما تحت عنوان یک سندیکا فعالیت کنیم یا کمیته ای کارگری باشیم، چه تشکیلاتی حزبی یا محفلی باشیم، چه تشکیلات معلمان یا بازنشستگان باشیم؛ و هر یک بنا به موقعیت و شرایط خاص خود فعالیت هایی خاص و مجزا و روزمره داشته باشیم، زره ای از این مسئله مهم و تعیین کننده که ضروری است به طور سیستماتیک مبلغ آلترناتیو حکومت شورایی باشیم نمی کاهد. تبلیغ و ترویج آلترناتیو شورایی به این معنا نیست که هم اکنون می توان و باید شوراهای سراسری درست کرد بلکه به معنای تلاش برای فراهم نمودن عامل ذهنی مقبولیت سیاسی آلترناتیو سوسیالیستی است. همانطور که هر آلترناتیوی نوع خاصی از حکومت را پس از حکومت موجود ترسیم و تبلیغ می کند، آلترناتیو شورایی نیز بدون ارتباط با مسئله اجرایی آن در شرایط کنونی باید تبلیغ و ترویج شود تا کارگران و مردم بتوانند اراده خود را در شکل گیری شوراها ببینند و لزومی بر این نیست که حتما مارکسیست باشند و به همین اعتبار است که آلترناتیو شورایی می تواند فراگیر گردد و توده ای شود. یک کارگر مذهبی غیر مارکسیست هم می تواند عضوی از شورای محل کار خود باشد و به این اعتبار کارگران و مردم بر ضرورت کسب قدرت توسط خود باید واقف گردند.
به هر شکل ثقل ماجرای آلترناتیو چپ در اینجا نهفته است که اگر تمام تشکل های کارگری و توده ای پشت این آلترناتیو قرار نگیرند و احزاب و سازمان های مارکسیستی نیز نتوانند به حد لازم و قابل توجهی به تبلیغ این آلترناتیو بپردازند، احتمال شکل گیری و موفقیت این آلترناتیو بسیار ناچیز خواهد شد. بخصوص تشکل های جنبش کارگری می توانند این آلترناتیو را در میان کارگران، بازنشستگان، معلمان، پرستاران و غیره رواج دهند و اثبات کنند که چرا و چگونه ممکن است کارگران و مردم با اعمال اراده خود حکومتی ایجاد کنند که برتر از هر پارلمان، پادشاه، لیبرال و … باشد. آلترناتیو شورایی خودبخود و با این حد از حمایت پراکنده و موردی امکان موفقیت نخواهد داشت. آلترناتیو شورایی باید در شعارهای جریانات و تشکل ها و تجمعات وجود داشته باشد. آلترناتیو شورایی در قطعنامه ها و بیانیه ها، به زبان ساده یا با بحث های اثباتی، در خلال اعتصابات و اعتراضات و یا در محافل و جمع های کوچک و بزرگ کارگری و … به شکل سیستماتیک و خستگی ناپذیری ضروری است مطرح شود تا توان رقابت با رسانه های قدرتمند دست راستی را بیابد.
اکنون ما همگی چه در قالب احزاب و جریانات سوسیالیست و بخصوص به مثابه تشکل های موجود در جنبش کارگری در مقابل یک دوراهی تاریخی سرنوشت ساز قرار داریم. یا به ضرورت فعالیت همه جانبه برای شکل دادن به آلترناتیو شورایی واقف خواهیم شد و آستین بالا خواهیم زد و برای آن فعالیت همه جانبه ای خواهیم کرد و یا در همین سطح فعالیت کنونی اینجا و آنجا گاه از حکومت شورایی سخن خواهیم گفت که در چنین شرایطی آلترناتیو راست قدرتمند تر خواهد شد و هژمونی خواهد یافت. تحولات تاریخی به انتظار نخواهند نشست تا ما در فرصت هایی دیگر و در روزهای پس از سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی آلترناتیو خود را ایجاد کنیم بلکه اکنون وقت آن است که حکومت شورایی را به کارگران و مردم بشناسانیم و اعتماد آنها به آلترناتیو شورایی و برای برپایی چنین حکومتی را ایجاد کنیم.
م مهرزاد
فروردین 1404
آپریل 2025