جنبش زنان کدام افق و راه را در پیش می گیرد؟
یکشنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۲
جنبش انقلابی جاری که با نام رمز ژینا و با شعار “زن، زندگی، آزادی”، ” نه روسری، نه توسری، آزادی، برابری”، “مرگ بر دیکتاتور” و با اقدامات نمادینی مانند برانداختن روسری ها بر کف خیابان و سوزاندن آنها به میدان آمد، یکی از پایه های قدرت سیاسی و ایدئولوژیک حکومت اسلامی را در هم کوبید. این خیزش از آنجا که نیرومند ترین پایگاه اسلام سیاسی با قوانین سخت دینی در خاورمیانه و شمال آفریقا را مورد تعرض سیاسی و ایدئولوژیک قرار داد، جنبش رهائی زن را نه تنها در ایران ، بلکه در سطح منطقه وارد فاز نوینی کرد. این خیزش انقلابی با پیشتازی زنان به لحاظ بازتاب جهانی آن و جلب حمایت و همبستگی افکار ترقی خواه و پیشرو در سراسر جهان نیز جایگاه منحصر به فردی در تاریخ جنبش آزادیخواهانه مردم ایران پیدا کرد.
حضور گسترده و پیشتازی زنان یکی از ویژگیهای برجسته جنبش انقلابی جاری در یک سال اخیر بوده و یک بار دیگر تاثیر گذاری و نقش زنان در هرگونه تحول و دگرگونی سیاسی و اجتماعی را بیش از پیش نمایان ساخت. زنان آزاده ایران مدتها است كه بامشاركت فعال خود در صفوف مبارزه طبقه كارگر، در صف مبارزات معلمان و بازنشستگان به عنوان بخشی از این طبقه، در صفوف دانشجویان و دانش آموزان آزادیخواه و برابری طلب، حضور در جنبش های توده ای علیه بحران آب، ایفای نقش مؤثر در اعتراض های خیابانی، مقاومت سرسختانه در زندان ها، در همه جا در خط مقدم مبارزه قرار دارند و نمونه جسارت انقلابی و سرسختی در پیگیری خواستهای بر حق خود هستند.
رژیم جمهوری اسلامی که حضور گسترده و پرشور زنان حق طلب در اعتراضات توده ای و بویژه در جنبش انقلابی جاری را مشاهده کرد، اوج اقدامات ضد انسانی و جنایتکارانه خود را به نمایش گذاشت. نیروی های سرکوبگر رژیم اسلامی با تیراندازی و کور کردن چشم صدها زن مبارز و آزاده، دستگیری و تعرض به آنان در بازداشتگاهها، حملات شیمیایی زنجیره ای به مدارس دخترانه، تهاجم سازمانیافته به زنان بی حجاب در سراسر ایران تلاش کرد زنان مبارز و آزاده را مرعوب نماید. اما حضور گسترده و توده ای زنان نشان داد که زنان ایران مانند دیگر اقشار فرودست جامعه برای احقاق مطالبات انسانی خود پای در راه مبارزه ای سنگر به سنگر گذاشته اند و اقدامات جنایتکارانه رژیم خللی در عزم و اراده آنان وارد نخواهد کرد.
از طرف دیگر جنبش رهایی زنان در بطن این تحولات بیش از گذشته ماهیت سیاست ها و برنامه های بخش های مختلف اپوزیسیون بورژوازی ایران را شناخته، به ماهیت خواسته های خودش آگاه شده و به رغم تلاش های گمراه کننده رسانه های بورژوا امپریالیستی، این جنبش راه پیشروی خود را در اتحاد و همگرایی با دیگر جنبش های رادیکال اجتماعی باز یافته است. تردیدی نیست که در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی ابعاد بی حقوقی زنان چنان گسترده و وسیع است و تحقیر هر روزه زنان و زن ستیزی چنان نهادینه شده است، که حضور آنان در اعتراضات توده ای و هر درجه از عقب راندن این رژیم می تواند زمینه ساز گشایشی در حیات سیاسی و اجتماعی زنان در جامعه باشد. اما برای آنکه جنبش زنان تحقق مطالبات و پیشروی و رهایی خود را تضمین کند و نقش درخور خود را در جنبش آزادیخواهانه مردم ایران ایفا نماید، مهم این است که این جنبش بر متن بحران سیاسی و انقلابی کنونی کدام استراتژی سیاسی را در پیش می گیرد.
اکنون بحران سیاسی و روند اوضاع دو راه حل و افق متضاد را نه تنها در مقابل جنبش زنان بلکه در مقابل کل جامعه قرار داده است. یا افق و راه حل سرمایه دارانه، یعنی به بیراهه بردن اعتراضات کارگران و فرودستان جامعه و محصور کردن آن در چهارچوب افق براندازی نرم و مخملی رژیم جمهوری اسلامی و دست به دست شدن قدرت سیاسی از بالای سر توده ها و بازسازی مناسبات بردگی سرمایه داری و تداوم بی حقوقی و نظام بردگی ناشی از آن، یا راه حل رادیکال و دست به ریشه درد و رنج ها بردن، راه حل انقلاب کارگری و سوسیالیسم و پایان دادن به همه نابرابری های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی.
این واقعیت که بازتاب مرحله کنونی مبارزه طبقاتی در سطح جامعه است، جنبش زنان را نیز همچون جنبش دانشجویی در معرض انتخاب بین دو افق متضاد، بین دو گزینه سیاسی متعلق به دو طبقه اصلی جامعه ایران، بورژوازی یا طبقه کارگر، سرمایه داری یا سوسیالیسم قرار داده است. جنبش زنان اگر چه بسیار ریشه دارتر از جنبش دانشجویی است، اما اگر نخواهد نیروی عظیم اجتماعی اش به نیروی ذخیره لیبرالیسم ایران برای اصلاح جمهوری اسلامی تبدیل شود و خواستهای پایه ای اش قربانی بند و بست این جریانات واقع گردد، راهی جز انتخاب گزینه دوم یعنی استراتژی سوسیالیستی و اتحاد با جنبش کارگری ندارد. جنبش زنان تنها با در پیش گرفتن استراتژی سیاسی سوسیالیستی است که می تواند هر درجه از عقب راندن رژیم اسلامی و ایجاد گشایش در فضای سیاسی جامعه را در خدمت پیشروی خود برای تحقق خواستهای پایه ای اش قرار دهد.
یکی از پایه های استراتژی سوسیالیستی در جنبش زنان که در واقع پیش شرط پیشروی این جنبش نیز می باشد، توده ای شدن هر چه بیشتر و اجتماعی شدن جنبش زنان است. برای تبدیل شدن جنبش زنان به یک جنبش توده ای و اجتماعی باید توده زنان کارگر و زحمتکش را در ابعاد میلیونی به میدان مبارزه آورد. اکنون از کل جمعیت زنان ایران ١٧ در صد به بازار کار رسمی ایران راه یافته اند. یعنی اکثریت زنان ایران که زنان کارگر و زحمتکش هستند وارد بازار کار نشده اند یا در بازار کار غیر رسمی بدون برخورداری از حقوق اولیه به کار اشتغال دارند. بخش وسیعی از این خیل میلیونی زنان ایران اسیر بی اجر و مزد کار خانگی، یا کار در مزارع و شالیزارها هستند. این بخش عظیم زنان اگرچه یک پای اصلی تامین معیشت خانواده ها می باشند، اما از ابتدائی ترین حقوق خود محروم هستند، از استقلال اقتصادی برخوردار نیستند و نمی توانند به لحاظ اقتصادی و تامین معیشت خود برای یک روز هم روی پای خود بایستند. قوانین ارتجاع مذهبی علیه زنان با اتکا به همین عدم استقلال اقتصادی زنان است که ضمانت اجرائی پیدا کرده است. تحقیر هر روزه زنان و فرهنگ ارتجاعی مرد سالارانه و قوانین حافظ آن با اتکا به همین زمینه های مادی است که در جامعه جاری شده اند. بنابراین برای به میدان آوردن زنان کارگر و زحمتکش در ابعاد میلیونی و کار ریشه ای کردن علیه رواج فرهنگ ارتجاعی مذهبی و مرد سالارانه در جامعه علیه زنان، باید سرسختانه بر ضرورت حیاتی استقلال اقتصادی زنان کوبید و بر خواست ها و مطالبات رفاهی زنان تاکید کرد. فعالین سوسیالیست جنبش زنان در ایران باید کار و فعالیت در میان این توده میلیونی زنان کارکن و زحمتکش، بویژه در محلات حاشیه شهرها را محور فعالیت خود قرار دهند. باید این خیل عظیم دستان پینه بسته را مورد خطاب قرار داد و نشان داد که سوسیالیسم نه تنها برای آنها سخن دارد بلکه عملی ترین راه تحقق خواست های آنها را هم نشان می دهد.
برای پیشبرد این کار عظیم باید سنت کار کمونیستی را تقویت کرد. باید آگاهی به ریشه های طبقاتی ستمکشی زنان را رواج داد، باید در محیط های کار در محل زندگی با این خیل عظیم زنان در آمیخت و از نزدیک به آنها نشان داد که بدون در افتادن با نظام طبقاتی سرمایه داری و بدون در افق قرار دادن سوسیالیسم نمی توان مبارزه مؤثری علیه فرهنگ مرد سالارانه و قوانین زن ستیز جمهوری اسلامی را به پیش برد.
باید با آوردن نمونه های بسیار عینی و واقعی به این بخش عظیم از زنان نشان داد، که وجود نابرابری های حقوقی میان زنان و مردان چه در عرصه مناسبات اجتماعی و چه در عرصه مناسبات خانوادگی ریشه در نابرابری های اقتصادی دارد. برای پایان دادن به این نابرابری های حقوقی باید زمینه های اقتصادی و مادی آن را فراهم آورد و برای فراهم آوردن این زمینه های اقتصادی راهی جز تعرض به مناسبات سرمایه داری وجود ندارد. باید در قدم اول سرمایه داران و دولت شان را وادار کرد که هزینه اقتصادی تامین برابری حقوقی زنان با مردان را تامین کنند. باید آنان را وادار کرد که بخشی از همین ارزش اضافی ای که از قبل استثمار طبقه کارگر به جیب می زنند را صرف تامین بیمه بیکاری زنان آماده بکار، و از این راه صرف تضمین استقلال اقتصادی زنان کنند. باید هزینه تامین رفاه زنان و امکانات پرورش استعداد آنها را از حلقوم سرمایه داران بیرون کشید.
بنابراین حتی تامین زمینه های مادی و اقتصادی برابری های حقوقی بین زنان و مردان مستقیما در گرو تعرض به حریم مقدس مالکیت خصوصی سرمایه داری است. و از همین رو لیبرالیسم بورژوائی ایران و تمام احزاب و نیروهای بورژوائی اپوزیسیون که حریم مالکیت خصوصی برایشان مقدس است و حافظ وضع موجود هستند، حتی قادر نیستند همین برابری های حقوقی زنان را که گاها در برنامه ها و پلاتفرم های خود از آن دم می زنند را متحقق کنند. همین واقعیات مادی جامعه سرمایه داری است که جنبش زنان را در مسیر مبارزه برای تحقق خواستهایش و دست بردن به ریشه های بی حقوقی و ستمکشی خود به سوی اتحاد استراتژیک با جنبش کارگری سوق می دهد. جنبشی که بنا به ماهیت خواستهایش راهی جز مبارزه و تعرض به سرمایه داری و سرانجام در هم پیچیدن بساط گندیده و ظالمانه آن ندارد.
سخن روز شبکه تلویزیون حزب کمونیست ایران و کومه له