دوشنبه ۳ دی ۱۴۰۳ | 23 - 12 - 2024

Communist party of iran

جمهوری اسلامی و چالش های پیشارویش


نصرت تیمورزاده

سفر بایدن به خاورمیانه  از روز چهارشنبه سیزدهم ژوئیه برابر با بیست و دوم تیرماه تا یکشنبه ادامه داشت. اردوغان رئیس جمهور ترکیه یک روز بعد عازم ایران گشت تا از روز سه شنبه همراه با پوتین رئیس جمهور روسیه مذاکرات سه جانبه را در تهران به پیش ببرند.  بدون تردید هر دو این رویدادها فارغ از ادعاهای طرح شده از جانب طرفین در شرایطی انجام گرفت که دستکم در اوکراین یک جنگ گرم تمام عیار بین کشورهای عضو ناتو و روسیه هر چند با نقش های متفاوت در جریان است. هر دو طرف  از آغاز این جنگ کوشش کرده اند نه تنها افکار عمومی جوامع خود را در خدمت به این یا آن طرف جنگ شکل دهند، بلکه ضرورت جذب متحدین دیگری در مناطق حساس جهان به امر ضروری برای هر دو طرف تبدیل گردیده است. 

تمام کوشش های قدرت های اصلی ناتو در جریان اجلاس هائی نظیر سران جی. بیست  و یا  اجلاس وزرای خارجه آنان جهت ایجاد یک جبهه وسیع علیه روسیه تا بتوانند بنا به ادعای وزیر خارجه آلمان “اقتصاد روسیه را نابود سازند” و یا به گفته وزیر خارج آمریکا “روسیه را از نظر نظامی آنچنان تضعیف کنند که دیگر امکان حمله به هیچ کشور دیگری را نیابد” چندان ثمر بخش نبوده است.  کشورهائی که در اجلاس سازمان ملل حاظر به محکوم کردن تجاوز روسیه به اوکراین نشدند هر چند که از چهل کشور تجاوز نمی کردند ولی با وجود این، آنان اکثریت جمعیت جهان را در بر می گرفتند و این خود نشانگر آن بود که این بخش بزرگ جهان اعلام می کردند که دیگر حاظر نیستند در خدمت منافع کلونیالیست هائی قرار گیرند که چندین قرن آنان را به بردگی کشانده بودند. این بخش از جهان  نه تنها  منافعی در این جنگ نداشت بلکه تبعات هولناک آن دامن میلیاردها  از ساکنین جهان را گرفته بود.

این فقط مردم سریلانکا  نبودند که به خاطر نرسیدن  دارو و کالاهای اساسی به کاخ ریاست جمهوری هجوم برده  و او را فراری دادند و این فقط مردم در ایران نبودند که با شعار مرگ بر گرانی، مرگ بر رئیسی، مرگ برخامنه ای به خیابان ها ریختند  و اگر توازن قوا اجازه می داد، بدون هیچ تأملی سردمداران رژیم را به زیر می کشیدند،  بلکه ارمغان این جنگ بین امپریالیستی افزایش میلیونی گرسنگان جهان و افزایش سودهای میلیاردی برای کمپانی های تسلیحاتی بوذ.

بنابراین چه سفر بایدن به خاورمیانه و چه پوتین و اردوغان به ایران، مهر شرایط  جنگی و هرج  و مرج  جهان را بر پیشانی داشتند. هر دو این سفرها به مناطقی از جهان بودند که خود محل تلاقی بسیاری از تضادها  و کشمکش های موجود در جهان را در خود جای داده است.

اهداف سفر بایدن از روزهای قبل اعلام شده بود. متحد ساختن اکثریت بزرگی از بازیگران این منطه با اسرائیل و به انزوا کشاندن هر چه بیشتر جمهوری اسلامی از یکسو و کسب توافقاتی برای صدور بیشتر نفت برای مقابله با افزایش قیمت نفت در بازار جهانی و از این رهگذر فشار بیشتر  براقتصاد روسیه.  نیاز بایدن به کسب توافقاتی در هر دو زمینه  در عین حال پاسخ به یک استراتژی مهمتر امپریالیسم آمریکا  برای تمرکز نیروهایش در حوزه هند و پاسیفیک علیه رقیب اصلیش چین بود و هم پاسخی برای نیازهای انتخابتی میان دوره ای آمریکا برای کنگره و سنا.

 بدون تردید این سفر به دنبال تلاش هائی است که از اواخر دوره ترامپ و پس از خروج آ مریکا از توافق هسته ای برجام  آغاز شده است. اگر یادمان باشد بایدن در یک از اولین سخنرانی هایش بعد از ورود به کاخ سفید اعلام کرد که “آمریکا دوباره برای رهبری جهان بازگشته است” و بنابراین آمریکا سعی می کند در کلیه زمینه ها به دوره هژمونی خود برگردد. ولی واقعیت موجود در جهان این بازگشت را غیرعملی کرده است. جهان دوقطبی و جهان یک قطبی مدتهاست که دیگر وجود ندارند. اکنون با قطب های متعدد در بعد جهانی و منطقه ای روبرو هستیم.

آمریکا بعد از شکست در افغانستان و خروج بخش بزرگی از نیروهایش از عراق، اعلام کرد که منافعش در خاورمیانه را از طریق متحدینش به پیش خواهد برد. در همین راستاست که بویژه از سال گذشته روابط اسرائیل با دولت های عربی سرعت گرفته است.  بستن پیمان “ابراهیم” (پیغمبری که هم یهودیان و هم  مسلمانان به آن باور دارند) شامل بحرین، امارات متحده عربی، سودان، مصر و اردن با اسرائیل سرآغاز این پروژه بود. بایدن کوشش کرد که در سفر به خاورمیانه مناسبات بین اسرائیل وعربستان را بهبود ببخشد.  جلسه با شورای همکاری خلیج  فارس و حضور نخست وزیر عراق در این اجلاس که عضو شورای همکاری نیست و پیشنهاد پادشاه اردن برای ایجاد یک “ناتو خاورمیانه” خود عنصر دیگری از ایجاد یک ائتلاف گسترده علیه جمهوری اسلامی است. او در لحظه ورود به اسرائیل اعلام کرد که رابطه آمریکا با اسرائیل خلل ناپذیر است. او با گفتن اینکه “لازم نیست یهودی باشی تا صهیونیست باشی”، اعلام کرد که خود را صهیونیست می داند. او با بیان “تعهد بیدریغ آمریکا نسبت به امنیت اسرائیل” اعللام کرد که به این تعهد از جمله اینکه ایران هیچ زمانی نباید  به سلاح هسته ای دست یابد، وفادار است حتی اگر ضرورت اقدام نظامی ایجاب کند”.

 رئبس ستاد مشترک ارتش اسرائیل در بیست وششم تیرماه با اشاره به این که تل‌آویو در حال آماده کردن شرایط  داخلی کشور برای جنگ است از احتمال اقدام نظامی علیه برنامه  اتمی ایران سخن گفت . اوتاکید کرد”ارتش اسرائیل برای حمله به ایران آماده می‌شود” و افزود: “باید برای هر شرایط  و سناریویی آماده شویم”. او خاطرنشان ساخت که گزینه نظامی علیه برنامه اتمی ایران در صدر برنامه‌های امنیت ملی اسرائیل بوده و ارتش بر همین اساس در حال تدارک و آماده‌شدن است. در همین حال یائیر لاپید، نخست‌وزیر اسرائیل  در جلسه کابینه تاکید  کرد که مخالفت خود را با احیای برجام  برای بایدن، رئیس جمهوری آمریکا توضیح داده است. بایدن هم در گفتگو با نخسنت وزیر اسرائیل تأکید کرده بود که  درباره استفاده از قدرت نظامی علیه ایران به مثابه «آخرین گزینه» مخالفتی ندارد.

هر چند که دولت ابران بطوررسمی در مورد تهدیدهای اسرائیل و آمریکا اعلام موضع نکرد، ولی کمال خرازی رئیس شورای راهبردی روابط خارجی که منصوب علی خامنه ای است، به شبکه الجزیره گفت” گفت‌وگوی مستقیم با واشنگتن با توجه به دیوار ضخیم  بی اعتمادی و سیاست‌های آمریکا سخت است. برکسی پوشیده نیست که ما توانایی فنی ساخت بمب هسته‌ای را داریم اما تصمیم به انجام چنین کاری نداریم. فقط در عرض چند روز غنی‌سازی اورانیوم را از ۲۰ درصد به ۶۰ درصد رساندیم و به راحتی می‌توانیم آن را تا ۹۰ درصد برسانیم” . او اضافه کرد “هدف گرفتن امنیت ما از کشورهای همسایه با پاسخ به این کشورها و پاسخ مستقیم به اسرائیل روبرو خواهد شد. رزمایش های گسترده ای با هدف زدن عمق اسرائیل در صورت هدف گرفتن تأسیسات حساسمان برگزار کرده ایم” .

بایدن در عین حال برای خالی نبودن عریضه اعلام کرد که دولت آمریکا همچنان از سیاست ایجاد دو کشور در مورد فلسطین حمایت می کند. همان جمله ای که فلسطینیان سالهای سال است از زبان دولتمردان غرب و بویژه آمریکا می شنوند  و در عین حال شاهدند که هر روزه بخشی از سرزمین هایشان توسط  دولت اشغالگراسرائیل  به یغما می رود. در واقع سفر او به ساحل غربی رود اردن و ملاقاتش با محمود عباس،  قبل از اینکه نشانه ای باشد که گویا آمریکا  تراژدی بیش از هفت دهه فلسطین را فراموش نکرده است، در واقع  گوشه چشمی به عربستان سعودی داشت. هنوز هم ظاهرا دولت عربستان سعودی رابطه با اسرائیل را منوط به ایجاد شناسائی دولت اسرائیل از یک کشورمستقل فلسطینی می کند.  برای بایدن مهم بود که از طریق یک ائتلاف میان اسرائیل و کشورهای عربی گام های سریع جمهوری اسلامی جهت تولید سلاح های هسته ای متوقف شود. نکته مرکزی در این امر موضع عریستان سعودی است که همچون اسرائیل خطر ایران دست یافته به سلاح هسته ای را حس می کند. بنابراین تمام کوشش بایدن این  بود که اختلافات موجود بین اسرائیل وعربستان را تا جائی که ممکن است از سر راه بردارد. 

آمریکا سالهاست که کوشش می کند که از طریق فشارهای منطقه ای و تحریم ها، رژیم جمهوری اسلامی را با سیاست های خود در منطقه همسو کند. در این مورد اما با یک تناقض روبروست که در میان کشورهای منطقه همسوئی موجود نیست. مثلا  قطر رابطه نزدیکی با ایران دارد و دستکم تا کنون دوبار در دوحه پایتخت قطر نمایندگان آمریکا و ایران برسر برجام مذاکره کرده اند. درعین حال تا کنون با میانجیگری دولت عراق نمایندگان ایران وعربستان سه بار در عراق در طول یکسال گذشته با هم دیدار کرده اند.

  با وجود همه این کوشش ها آنچه که روشن است اولویت استراتژی آمریکا منطقه “هند و پاسیفیک” است که با اصلی ترین رقیب خود یعنی چین  روبروست. هر چند که جنگ بین امپریالیستی در اوکراین سبب گشت که آمریکا با استفاده از آن اروپا را کاملا زیر یوغ خود کشیده  و جبهه واحدی علیه روسیه بوجود بیاورد، ولی در دراز مدت جنگ اصلی در حوزه “هند و پاسیفیک” خواهد بود و آنجا  دیگر معلوم نیست تا چه اندازه متحدین کنونی آمریکا در اروپا حاظر باشند  در جبهه واحدی با آمریکا وارد چنین جدال عظیمی گردند. تا همین جا هم  امپریالیست های اروپائی بازندگان اصلی گردن گذاشتن به خواست های آمریکا در ارتباط با  روسیه هستند.

سفر همزمان پوتین واردوغان را نیز در چهارچوب رقابت های جهانی ومنطقه ای باید ارزیابی کرد. هر چند مذاکرات سه جانبه بین روسیه، ترکیه و جمهوری اسلامی ظاهرا در چهارچوب “اجلاس آستانه” برای حل و فصل بحران سوریه انجام می گرفت، ولی همزمان دستکم پاسخی از جانب روسیه و جمهوری اسلامی به سفر بایدن به خاورمیانه بود.

هرچند که مشاور سیاست  خارجی پوتین  بعد از دیدار او با خامنه ای اعلام کرد که “در اکثر موارد نظرات ما منطبق  بر هم و یا  بسیار نزدیک به هم بودند”، ولی شاید قبل از همه مسئولین  دولتی با هم ملاقات می کردند که تحریم های اقتصادی غرب علیه هر دو کشور آنان را در کنار هم قرار داده بود. هر چند که آنها تفاهم نامه هائی در مورد سرمایه گذاری روسیه در مناطق گازی کیش و پارس شمالی و شش حوزه نفتی امضاء کردند،  ولی نباید فراموش کرد که در بازار جهانی انرژی آن دو رقیب یکدیگرند. کافی است به همین چند ماه اخیر نگاه کنیم  که روسیه چگونه بخش اعظم احتیاجات نفتی چین وهند را با فروختن نفت ارزان از چنگ جمهوری اسلامی بدر آورد. و یا در ماه مارس امسال چگونه با پیشنهادات جدید در وین به نوعی مذاکرات مربوط به برجام را به بن بست کشاند. و یا  بدون چراغ سبز روسیه اسرائیل نمی تواند مقر نیروهای سپاه قدس در سوریه را بمباران کند. همین تناقضات در مورد مناسبات ترکیه با روسیه وایران نیز به نوع دیگری موجودند . درست است که هر سه دولت توافق کردند که معاملات تجاری خود با یکدیگر را با واحد پول هر کشور انجام دهند، ولی همزمان نباید که فراموش کرد ترکیه عضو پیمان جنگی ناتوست، ناتوئی که یک پای جنگ در اوکراین است. مضافا اینکه در سوریه سیاست ترکیه از همان ابتدا در تقابل با ایران و روسیه بوده و یا در لیبی روسیه  و ترکیه هرکدام یکطرف از کشمکش ها را پشتیبانی می کنند. توافق نامه شانزده ماده ای امضاء شده بین سه طرف هم آنچنان عمومی نوشته شده است که هم ترکیه با وجود آن سدی در مقابل حملاتش به شمال سوریه نمی بیند وهم خامنه ای اعلام می کند که “بسیار مهم است که استقلال و تمامیت ارضی سوریه به رسمیت شناخته شود وهر گونه حمله نظامی  به شمال سوریه امنیت ترکیه و منطقه را به خطر انداخته و مورد استفاده تروریست ها قرار خواهد گرفت”.  البته میدانیم که بدون چراغ سبز روسیه که حریم هوائی شمال سوریه را تحت کنترل دارد، اردوغان نمی تواند تا سی کیلومتری شمال سوریه پیشروی کند.

فارغ از اینکه سفر بایدن به چه اهدافی رسیده باشد و یا دیدار سه گانه روسیه ترکیه و ایران چه نتایجی به بار بیاورد، آنچه که روشن است جمهوری اسلامی هر لحظه بیشتر در منطقه به انزوا کشیده می شود. نه تنها توسط ائتلاف اسرائیل با کشورهای منطقه،  بلکه حتی جنبش های اعتراضی در عراق و لبنان یکی از آماج حمله شان، حضور نیروهای وابسته به جمهوری اسلامی در این دو کشور است.

در داخل کشور اما رژیم با چالش های متفاوت وهمزمان روبروست که وضعیتش را بسیار شکننده کرده است.  بحران ساختاری اقتصاد ایران در چهار دهه گذشته و بویژه با خروج آمریکا از برجام در سال 2018 و تحریم های تصویب شده عمیق تر گردیده است. ایران قبل از تحریم ها روزانه نزدیک به دو میلیون و ششصد هزار بشکه نفت صادر می کرد . اکنون به چهار صد تا شش صد هزار بشکه رسیده است که معمولا به قسمت ارزان تر از بازار بین المللی در بازار سیاه فروخته می شود. این در آمد بیش از همه صرف دستگاه دولتی، هزینه های زیاد مؤسسات ترویج خرافات، افزایش بودجه سپاه  و خرج بلند پروازی های رژیم در منطقه می شود.

در بودجه امسال دولت رئیسی دو نکته اساسی موجود بود.  حذف ارز ترجیحی (دلار چهارصد تومان) در حالیکه دلار در بانک ها شش تا هفت برابر بیشتر خرید وفروش می شود که برای واردات کالاهای اساسی یعنی داروها و لوازم پزشکی و شش قلم دیگر یعنی گندم، جو، ذرت، روغن خام  و دانه های روغنی اختصاص داشت. این حذف بلافاصله موج عظیم گرانی و تورم را بوجود آورد. تورم موجود بین 55 تا 130 در صد است.

همه این عوامل، شرایط اعتراضات گسترده را فراهم می کند. اعتراضات و اعتصابات مستمر مزد و حقوق بگیران از یکسو واعترضات و شورش های توده ای در شهرها آشکار ترین سیمای متحول جامعه هستند.  رژیم برای مقابله با این شرایط به تنها عنصر که همان سرکوب است پناه برده است. از اول ماه مه امسال موج گسترده ای از دستگیری فعالین کارگری، معلمان، نویسندگان، هنرمندان، دانشجویان، زنان و فعالین محیط زیست آغاز شده است. با وجود این سرکوب شدید، ایجاد رعب و وحشت کار کرد خود را تا حدود زیادی از دست داده است. در همه این اعتراضات، اعتصابات و شورش های شهری تنها  مطالبات صنفی مطرح نمی شوند، آنها علیه خصوصی سازی کارخانجات، علیه پیمانکاران رشته های صنعتی، علیه خصوصی سازی آموزش وپرورش و بویژه شورش های شهری همواره به شعارهای مرگ بر رئیسی، مرگ بر خامنه ای، مرگ بر دیکتاتور جریان می یابند. بنابراین چندان اغراق آمیز نخواهد بود که بگوئیم جامعه با گام های بلند به سوی اعتلاء انقلابی در حرکت است. ولی در عین حال نباید فراموش کنیم که هنوز از دو کمبود اساسی رنج می بریم. عدم وجود یک رهبری سراسری برای همسو کردن اعتصابات واعتراضات کارگری با شورش های توده ای و یک حزب سیاسی قدرتمند طبقه کارگر که بدیل این طبقه را در برابر جامعه قرار داده و شرایط را برای مادیت بخشیدن به این بدیل فراهم سازد. 

اشتراک در شبکه های اجتماعی: