شنبه ۴ فروردین ۱۴۰۳ | 23 - 03 - 2024

Communist party of iran

جمهوری اسلامی و معضل “سازش قهرمانانه”


دور هشتم مذاکرات هسته‌ای در وین، پایتخت اتریش بعد از یک ساعت دچار وقفه شد و بخش عمده مذاکرات به پشت پرده انتقال یافت و به کندی پیش می رود. هیئت های مذاکره کننده فرانسه، بریتانیا، آلمان، روسیه، چین و ایالات متحده آمریکا به رغم چند روز کار فشرده هنوز نتوانسته اند سنگی را که هیئت چهل نفره جمهوری اسلامی در دور هفتم مذاکرات به چاه انداخته از چاه بیرون بیاورند. این گفته میخائیل اولیانوف، مذاکره ‌کننده روسی “که مذاکره ‌کنندگان ایرانی در ابتدای دور هفتم اشتباهاتی مرتکب شدند که نقطه امیدبخشی باقی نگذاشتند” مصداق همین واقعیت است. اکنون همه هیئت های مذاکره کننده بویژه اروپایی ها در تلاش هستند که چگونه همان متن پیش نویس توافقات دور ششم مذاکرت وین در دوران دولت روحانی را با اندک اصلاحاتی بزک کرده و به هیئت رژیم اسلامی بقبولانند.


اگر اصرار نمایندگان جمهوری اسلامی بر اینکه لقمه را از پشت سر به دهان ببرند و با آمریکایی‌ها وارد مذاکره مستقیم نشوند، روند مذاکره‌ را طولانی‌ کرده است، اما از موهبات یکدست شدن قوای سه گانه در آخرین نمایش انتخاباتی رژیم اسلامی در ایران این بوده که اینبار کادر رهبری سپاه پاسداران و خامنه ای بطور مستقیم سکان هدایت تیم مذاکره کنندگان رژیم در وین را در دست دارند. در حالی که رئیسی سرگرم سفرهای استانی و دادن وعده های توخانی به مردم عاصی از فقر و فلاکت و بی آبی است، این خامنه ای و کادر رهبری سپاه هستند که باید درد زایمان یک سازش خفت بار را بر خود هموار کرده و آن را در انظار عمومی سازشی قهرمانانه جلوه دهند. دیگر روحانی و ظریف در کار نیستند تا همه کاسه و کوزه ها را در سر آنها بشکنند. اکنون مواضع افراطی گذشته در مورد مذاکرات اتمی مانند پتک بر سر خامنه ای و سپاه نواخته می شوند. این خامنه ای بود که بعد از خروج ترامپ از توافقات برجام گفت: «مذاکرات برجام اشتباه بود. در موضوع مذاکرات بنده اشتباه کردم و به اصرار آقایان اجازه تجربه را دادم که البته از خطوط قرمز معین ‌شده هم عبور کردند». خامنه ای و رهبری سپاه چگونه می توانند به توافقی نازل تر از توافقی تن بدهند که طی چندین سال گذشته بارها معماران آن را به وادادگی و خیانت متهم کرده اند؟ و بازوهای رسانه ای و تبلیغاتی آنها چگونه می توانند این عقب نشینی خفت بار را سازشی از سر اقتدار جلوه دهند؟


قبل از آغاز دور هفتم مذاکرات، جمهوری اسلامی سعی کرد، با ادعای بازپس گیری زورمندانه نفتکش ایرانی از نیروی دریائی آمریکا در دریای عمان، با دمیدن دوباره به شعار مرگ بر آمریکا، با ماجراجویی در عراق، با انجام پی در پی رزمایش نظامی و تشنج آفرینی در نوار مرزها و تظاهر به سازش ناپذیری، زمینه روانی بازگشت به مذاکرات را آماده نماید. اکنون میز مذاکرات وین به میدان نمایش این اقتدار توخالی تبدیل شده است. غافل از اینکه رژیمی که بر دریایی از نفرت و انزجار و اعتراض توده ها حکمرانی می کند چگونه می تواند منشأ اقتدار باشد. هیئت مذاکره کننده رژیم نه تنها خواهان رفع کلیه تحریم ها، بلکه خواهان آن است که قبل از بازگشت خود به تعهدات اتمی رفع تحریم ها را راستی آزمایی کند و طرف های غربی هم تضمین بدهند که در آینده از برجام خارج نمی شوند. این در حالی است که بخشی از تحریم ها و بطور مشخص چهارصد مورد از تحریم های دوران ترامپ زیر عنوان مقابله با تروریسم، نقض حقوق بشر، حمایت از گروه‌ های شبه نظامی ‌در منطقه و برنامه موشکی رژیم جمهوری اسلامی اعمال شده اند.


اما جمهوری اسلامی چرا در این مخمصه گرفتار آمده است؟ واقعیت این است که برنامه های هسته ای  و بزرگنمایی در مورد آنها و مداخله گری های نظامی جمهوری اسلامی در کانون های بحران خاورمیانه به منظور کسب موقعیت برتر در تجدید آرایش امپریالیستی منطقه، هم به عنوان ارکان یک استراتژی “تعرض بازدارنده” و هم به عنوان راهی برای برون رفت از بن بست اقتصادی، با شکست روبرو شده اند. جاه طلبی های منطقه ای جمهوری اسلامی به هیچ وجه با بنیه اقتصاد ورشکسته آن خوانائی ندارد. از طرف دیگر مداخله گری آن در عراق و در لبنان با سد اعتراضات توده ای روبرو شده است. کارگزاران دولت رئیسی طی همین مدت بارها از خطر ورشکستگی اقتصادی سخن گفته اند. ابعاد فقر و فلاکت اقتصادی و محرومیت های اجتماعی به مرز غیر قابل تحملی رسیده و بر بستر این شرایط عینی جنبش اعتصابی کارگران و جنبش های اعتراضی همه محدودیت های قانونی و تا حدودی سد سرکوب را پشت سر گذاشته اند. این نه جان سختی هیئت های مذاکره کننده غربی ها، نه تهدیدات و جنگ روانی اسرائیل، بلکه همین بن بست اقتصادی و روند رو به گسترش اعتراضات کارگری و توده ای و شکست سیاست های منطقه است که گلوی جمهوری اسلامی در مذاکرات هسته ای وین را می فشارند.


در چنین شرایطی و با توجه به تنگناهای جمهوری اسلامی اهرم اصلی فشار رژیم در مذاکرات هسته ای، غنی سازی اورانیوم است. جمهوری اسلامی در واکنش به پاره کردن توافقات برجام از جانب ترامپ از محدودیت‌هایی که برجام مقرر کرده بود در نطنز و فردو، فراتر رفته و بارها اعلام کرده است که چند ده کیلوگرم اورانیوم تا ٦٠ درصد غنی شده در اختیار دارد. جدای از این، امضای توافقنامه‌های راهبردی بلند مدت جمهوری اسلامی با چین و با  روسیه  و همسوئی نسبی تیم مذاکره آن با دیپلمات های روسی و چینی  یک اهرم فشار جمهوری علیه امریکا  به شمار می آید. با این وصف نباید از نظر دور داشت که این فاکتور به دلیل همزمانی مذاکرات هسته ای با تشدید بحران بین آمریکا و روسیه در مرز اکراین و تشدید بحران با چین بر سر تایوان مانند یک تیغ دولبه عمل می کند. خیز برداشتن برای دستیابی به سلاح اتمی هم به عنوان یک اهرم بازدارنده، بازی با آتش است.


به رغم فراز و نشیب های این مذاکرات، جمهوری اسلامی برای بقای خود راهی جز سازش در پیش ندارد. رژیم جمهوری اسلامی با این سازش یکی از سلاح های خود را در مقابله با کارگران و مردم حق طلب و آزادیخواه ایران از دست می دهد. رژیم جمهوری اسلامی دیگر نمی تواند به بهانه مقابله با دشمن خارجی عوارض مصیبت بار تحریم های اقتصادی و امنیتی کردن فضای حاکم بر جامعه و زیر پا نهادن ابتدایی ترین حقوق انسانی را به مردم تحمیل نماید. فعالین و پیشروان آگاه جنبش کارگری و دیگر جنبش های اجتماعی که از همان ابتدا ماهیت طبقاتی و سیاست امپریالیسم آمریکا و رژیم جمهوری اسلامی در نزاع بر سر برنامه­های هسته­ای رژیم را ارتجاعی و سرمایه دارانه و در ضدیت آشکار با منافع کارگران و مردم ستمدیده می­دانستند، لازم است بن ­بست رژیم در تداوم این سیاست را محصول مبارزات خود بدانند. در عالم واقع فاکتور هراس از اعتراضات کارگری و توده ای عامل مهمی در به بن ­بست کشاندن سیاست ارتجاعی رژیم است. فعالین جنبش کارگری و دیگر جنبش های اجتماعی با شناخت توازن قوای جدید و بن ­بست­هایی که رژیم به­ دان گرفتار آمده است لازم است خود را برای نبردهای سرنوشت ساز و سیاست گذاری در سطح کلان آماده نمایند.


سخن روز شبکه تلویزیون حزب کمونیست ایران و کومه له

https://alternative-shorai.tv

اشتراک در شبکه های اجتماعی: