جدال آلترناتیوها بر سر آیندهی قدرت سیاسی در ایران
سه شنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۱

جامعهی ایران در جوش و خروش است و دامنهی اعتراض و نارضایتیهای اجتماعی و سیاسی علیه اوضاع فلاکتبار اقتصادی و دامنهی استبداد و اختناق سیاسی هردم وسیع تر وعمیقتر میشود. این تحولات میرود آیندهی قدرت سیاسی را در سطح کلان تغییر دهد. در مسیر پرتحولی که جامعهی ایران بهسوی شرایط انقلابی گام برمیدارد، جدال و منازعه میان نیروهای سیاسیِ چپ و راست نیز بالا میگیرد و آرایش و صفبندیِ این نیروها را دستخوش تغییر میکند. در چند سال اخیر بخش مهمی از جریانات سلطنتطلب، لیبرال، جمهوریخواه، مذهبی و ناسیونالیستی در مقیاس سراسری و محلی ائتلافهای رنگارنگ و متعددی تشکیل دادهاند تا خود را بهمثابه بدیلِ جمهوری اسلامی عرضه کنند. رکن اصلی استراتژیِ این نیروها این است که «نقشهراه گذار از جمهوری اسلامی» را با تجمع و متحدکردن احزاب بورژوایی و با همکاری رسانههای دستراستی و در همسویی با قدرتهای امپریالیستی طراحی کنند.
در همین راستا، جریانات سلطنتطلب در تلاشاند تا با حمایت قدرتهای امپریالیستیِ غربی و دولتهای ارتجاعی منطقه، سهمی در آیندهی قدرت سیاسی داشته باشند. سخنرانی رضا پهلوی و پخش زندهی آن از تلویزیونهای دستراستی ایران اینترنشنال، منوتو و بیبیسی و پوشش دادن آن در دیگر رسانهها، از دو لحاظ قابل تحلیل و توضیح است. هم بهعنوان کارت فشار علیه جمهوری اسلامی و هم بهعنوان آلترناتیوسازیِ تدریجی برای هر تحول سیاسی در ایران. یکم اینکه، در پی حملهی نظامی روسیه به اوکراین، مذاکرات دولتهای غربی و جمهوری اسلامی بر سر «احیای برجام» که در آستانهی توافق نهایی قرار گرفته بود، عملاً با وقفه و موانع روبهرو شده است. جمهوری اسلامی در تلاش است تا از شکاف و تنشهای بیناامپریالیستیِ موجود در سطح جهانی به سود خود بهره بگیرد و در روند مذاکره با قدرتهای غربی امتیاز بیشتری کسب کند. در مقابل، در شرایطی که رژیم با موج عظیمی از نارضایتیهای اجتماعی و سیاسی مواجه است، قدرتهای غربی نیز پاشنه آشیل این رژیم را دریافتهاند و عملاً از کارت عناصر ارتجاعیِ سلطنتطلب و اپوزسیون راست برای فشار بر رژیم اسلامی استفاده میکنند تا از زیادهخواهیهایش در مذاکرات احیای برجام عقبنشینی کند. درواقع، هماهنگی و بهخط کردن رسانههای دستراستی و واپسگرا برای پوشش دادن مواضع و تبلیغات سلطنتطلبها از همین واقعیت نشأت میگیرد. قدرتهای امپریالیستی غرب میخواهند با زهرچشم گرفتن از جمهوری اسلامی، به سران این رژیم نشان دهند که اگر به خواست و منافع آنها در منطقه گردن ننهد و برای بهسرانجام رساندن توافقات حاصل شده در مذاکرات احیای برجام همراهی نکند، از هیچ تلاشی برای حمایت و پیشتیبانیِ مالی و سیاسی از نیروهای سلطنتطلب و دستراستی دریغ نمیکنند.
مضاف براین، قدرتهای امپریالیستی بر این واقعیت واقفند که سیر تحولات سیاسی و اجتماعی در ژرفنای جامعهی ایران چنان پرشتاب و گسترده است و گرایش عمومی این اعتراضات و جنبشهای اجتماعی چنان رادیکال و انقلابی است که رژیم اسلامی را از همه لحاظ بهسوی فروپاشی و سقوط سوق داده است. از اینرو، قدرتهای غربی نیز از وقوع هرگونه تحول انقلابی و تغییر از پایین از سوی تودههای کارگر و تهیدست و حضور نیروهای چپ و سوسیالیستی هراس و وحشت دارند. قدرتهای امپریالیستی برای بهشکست کشاندن هر گونه تغییر بنیادین و انقلابی که با منافع امپریالیستی آنها همسو نباشد، تمامقد مقابله میکنند. به همین دلیل، تلاش میکنند گامبهگام عناصر دستنشانده و ارتجاعیِ خود را به روی صحنه بیاورند و از طریق حمایتهای مالی هنگفت و غولهای رسانهایِ وابسته به دولتهای غربی، آنها را از بالای سر مردم بهعنوان بدیل بر آیندهی سیاسی ایران تحمیل کنند تا در صورت هر تغییر و تحول کلان سیاسی، روند اوضاع از دستشان خارج نشود.
این بدیلسازی و تلاشهای منسوخ و واپسگرا را باید بر بستر وسیعتری از تغییر و تحولات و صفبندیهای سیاسی تجزیه و تحلیل کنیم. از سویی، بحرانها و انسدادهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و بینالمللی رژیم، عمق و دامنهی بیکاری، فقر و فلاکت، گرانی و تورم، بیخانمانی و بیپناهی را تشدید کرده است. برآیند این اوضاع و احوال، خیل عظیمی از کارگران، زنان، جوانان، معلمان، بازنشستگان و دیگر مردم تهیدست را به خشم آورده و موج گسترده و پیوستهای از اعتراض، اعتصاب، شورش و خیزشهای متعدد را در پهنای جامعهی ایران به حرکت درآورده است. روند پیشرویِ گامبهگام این مبارزات و پیکارها، دیوار استبداد و اختناق رژیم جمهوری اسلامی را فرو ریخته، هیمنه و اقتدار سیاسی و ایدئولوژیک این رژیم عمیقاً تَرَک برداشته و منازعه و اختلاف درونی در دستگاه حاکمیت جمهوری اسلامی و شکاف میان قدرت سیاسیِ حاکم و اکثریت کارگران و مردم فرودست جامعه بیشازپیش تعمیق شده است.
از دیگر سو، این تحولات اکنونِ شکلی از «خلاء قدرت» را در ساحت سیاسی ایران بهوجود آورده و بلوکبندیهای سیاسی میان چپ و راست جامعه را تشدید کرده است. در نتیجه، احزاب و جریانهای سیاسیِ فعال در این عرصه را به واکنش و جنبوجوش تازهتری درآورده تا به سهم خود و در راستای منافع طبقاتی و سیاسیشان این «خلاء» را در حال و آیندهی محتملِ هر تغییر و تحولی پُر کنند. در کلیترین سطح تحلیل، آلترناتیو جریانات راست و بورژوایی عمدتاً اتکا به تغییر از بالا، رژیمچنج، و دخالت قدرتهای امپریالیستی و ارتجاعی است. تا از درون چنین وضعیتی بتوانند دستشان به اهرمهای قدرت سیاسی برسد و در نتیجهی هر تغییر و تحولی در آیندهی سیاسی ایران، کنترل خود را بر اهرمهای اصلیِ قدرت نظامی، امنیتی، اقتصادی و سیاسی و دمودستگاه دولتی اعمال کنند و منافع طبقاتی و سیاسیشان را تضمین و تثبیت کنند. شاکلهی اصلی این سیاستها به حاشیه راندن مشارکت و دخالت اکثریت کارگران و ستمدیدگان در سرنوشت و آیندهشان است.
برخلاف استراتژی و سیاستهای جریانات راست و بورژوایی، آلترناتیو و راهحل نیروهای رادیکال و سوسیالیستیْ بر مشارکت مستقیم تودهایِ کارگران و زحمتکشان در کسب قدرت سیاسی و ادارهی کلیهی امور جامعه متکی است. اگر بدیلسازیهای جریانات راست و بورژوایی در همسویی با قدرتهای سرمایهداریِ جهانی و ارتجاعی منطقه، میتواند خطری واقعی در آیندهی تغییر و تحولات سیاسی در ایران باشد، ضرورتهای مبارزاتی از ما میطلبد که ملزومات خنثیسازی و مقابله با آن را مهیا سازیم و آلترناتیو آن را بر متن مبارزات اجتماعی و سیاسیِ کارگران و زحتمکشان و در میان نیروهای چپ و سوسیالیستی شکل دهیم. برای نیروهای انقلابی و کمونیستی که استراتژیِ خود را با اتکا به پیکار طبقاتی و اجتماعیِ طبقهی کارگر و اکثریت مردم ستمکش به پیش میبرند، اهرمهای قدرت و نیروی مادی و عینی آن تلاش برای تشکلیابی، اتحاد و همبستگی، سازماندهی تودهای و تبلیغ و ترویج آگاهی طبقاتی و سوسیالیستی است. تنها مادیت بخشیدن به ابزارها و نیروهای اجتماعی و سیاسی است که منافع کارگران و زحمتکشان را در شرایط انقلابی و متحول سیاسی تضمین میکند و خطر مصادرهی انقلاب و تصرف قدرت سیاسی توسط جریانات بورژوایی و راست را به حداقل میرساند.
پیروزی و پیشرویِ گامبهگام مبارزات کارگران و ستمدیدگان مستلزم اتکا به یک نیروی عینی و اجتماعیِ رادیکال است که از رهگذر انقلاب اجتماعی، ساختار و مناسبات طبقاتی و اجتماعی کلیت نظام سرمایهداری جمهوری اسلامی را به چالش بکِشد، درهم بپیچد و نظام شورایی و نوینی را بنیان نهد. حاکمیت شورایی مساعدترین و در دسترسترین مکانیسمهای تصمیمگیری، اجرایی و نظارتی را فراهم میآورد که با توسل به آن تودههای کارگر و زحمتکش در ابعاد اجتماعی و در همهی سطوح بهطور مستقیم و فراگیر بر سرنوشت خود اعمال اراده میکنند و در ادارهی امور جامعه مشارکت و دخالت مستقیم و مستمر خواهند داشت. آری! آلترناتیو ما شوراهای کارگری و مردمی است.
سخن روز شبکه تلویزیون حزب کمونیست ایران و کومه له