«جبهۀ متحد کرد» و افلاس آشتی با رژیم اسلامی
یکشنبه ۲۸ شهریور ۱۴۰۰
پويا محمدى
دخالتگری و تجاوزات اخیر رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی به کردستان عراق و در این میان بمباران مناطقی به بهانۀ حضور نیروهای اپوزیسیون، جریان هواخواه و دلسوز رژیم اسلامی موسوم به «جبهۀ متحد کرد» را به موضعگیری واداشته که بتوانند طی آن اندکی از شکستها و رسواییهایشان را نزد افکار عمومی مردم کردستان به عنوان کارچاقکن جریان اصلاح طلبى حکومتی جبران نموده و نیز در شرایط حضور قدرتمند جنبش کارگری و مبارزات سرنگونى طلبناه مردم ایران، یک بار دیگر نصایح خیرخواهانۀ خود را برای تداوم طول عمر ننگین این رژیم به گوش سران آن برسانند.
در شرایطی که بیش از چهار دهه است رژیم اسلامی با سرکوب و کشتار در قبال حقوق و مطالبات مردم کردستان عمل کرده است، جبهۀ متحد کرد تنها جریانی بوده که در کردستان و در چهارچوب قوانین رژیم به طور آزادانه اجازۀ فعالیت داشته است. این نهاد، خدمتگزاری خود به رژیم قاتل مردم کردستان را به بارزترن نحو به همگان نشان داده، طی سالیان گذشته از هیچ تلاشی برای به انحراف بردن و نیز به شکست کشاندن جنبش انقلابی مردم کردستان فروگذار نکرده است. همصدا با دستگاههای تبلیغاتی رژیم، مبارزۀ مردم کردستان و احزاب سیاسی آن را مترادف خشونت و جنگ طلبى و ناامنی در کردستان قلمداد کردهاند و مبارزات و مقاومت برحق و مسلحانۀ این مردم در برابر اشغالگری و سرکوبگریهای خونین رژیم اسلامی را بیفایده دانسته و برای مردم کردستان همواره موعظۀ آشتی با جمهوری اسلامی و اتخاذ راهکارهای مسالمتآمیز و دیالوگ و گفتگو سرداده اند.
این سیاستهای جریان متحزب بورژوالیبرال و اصلاح طلبى حکومتی در کردستان و پروژه هاى رنگارنگ آنان علیه این مردم، به یمن حضور جریان چپ و کمونیستی در جامعه با شکست روبرو بوده است. با این وجود کماکان ظرفیت هاى خود را حفظ کرده و به مثابه ارگانی در راستای حفظ نظام جمهوری اسلامی در خدمت هرچه بیشتر به این رژیم عمل خواهند کرد.
طی روزهای اخیر، پس از «کنگرۀ ملی کرد»(ک.ن.ک)، اینک «جبهۀ متحد کرد» است که بساط گدایی مذاکره و دیالوگ با رژیم اسلامی را پهن کرده، آن را به عنوان راهکاری خوب برای این رژیم یادآوری مینماید. در شرایطی که رژیم اسلامی باز هم به سرکوب در داخل و ترور و جنایت در خارج از ایران روی آورده است، در شرایطی که مردم ایران و کردستان برای سرنگونی و نابودی رژیم اسلامی هر چه بیشتر به میدان آمدهاند، این کنگره و جبهههای به اصطلاح ملی و وطنی، موعظۀ آشتی ملی و مسالمت میان جمهوری اسلامی و مردم کردستان و دوام عمر رژیم سر میدهند.
حزب دمکرات کردستان ایران، بیانیۀ جبهۀ بورژوازی کرد را در ارگانهای رسمی تبلیغی خود انتشار داده است. در قسمتهایی از این بیانیه مندرج در سایت حزب دمکرات آمده است:
«جبهه متحد کورد، به عنوان یک نهاد مدنی، سیاسی کوردی که خواهان حل مسئله کورد در ایران از طرق مسالمت آمیز و با شیوەهای مدنی و سیاسی، مبتنی بر تفاهم و گفتگو است، در سال 91 پیشنهاد آشتی ملی را ارائه نمود که با توجه به خاستگاه و نفوذ این جبهه در کوردستان ایران، می توانست بهترین راهکار برای رفع موانع برای شروع گفتگوها و مذاکرات باشد، اما شوربختانه حکومت هیچ وقعی به آن نگذاشت! طی روزهای اخیر، بمباران پایگاەهای برخی احزاب کوردی در اقلیم کوردستان عراق و برخورد نامتعارف با آنان، به نظر می رسد بار دیگر خطر بروز جنگی بیهوده را دامن بزند! که قربانیان آن قطعا مردم بی دفاع و بی گناه خواهند بود و قطعاً موجبات خشونت بیشتر، برانگیختن نفرت و ایجاد یاس و نومیدی در راستای حل مشکلات از طرق آشتی و مصالحه را فراهم خواهد نمود. جبهه متحد کورد، ضمن بیهوده شمردن هر گونه برخورد خشونت آمیز و قهری با مشکل موجود و موضوع مطالبات و خواسته هاى جامعه کوردی و محکوم نمودن هر گونه برخورد قهر آمیز و نظامی! از سوی هر یک از طرفین و دعوت به گفتگوی عادلانه از موضعی برابر و صادقانه، بار دیگر توجه حاکمیت را به مفاد بیانیه آشتی ملی این جبهه معطوف می نماید! ما بر این باور هستیم که عقلانیت و تدبیر حکم می کند، در این مقطع تاریخی که مشکلات و معضلات داخلی و وضعیتی که ایران در حوزه روابط و مناسبات بین المللی با آن مواجه است، در شرف تکوین بحران ها وایجاد اوضاع نابسامان غیر قابل مهار است! آشتی ملی و توجه به خواست و مطالبه مردم زجر کشیده ایران و در راس آنان کوردها و در نظر گرفتن و ترجیح دادن منافع و مصالح ملت بر هر اولویتی و برداشتن نگاه و نگرش ایدئولوژیک، به عنوان اساسی ترین موضوع، برای انسجام و یکپارچگی ملتی متکثر، تنها راه و یگانه مسیری است که می تواند کشور و البته حاکمیت را از دام معضلات و مشکلات برهاند و تداوم و تقویت هر دو را فراهم سازد.»
«کنگرۀ ملی کردستان»(ک.ن.ک) که تحت هژمونی پ.ک.ک قرار دارد نیز اعلام کرده است: «از حکومت ایران درخواست میکنیم و میگوییم، این حملات موفق نخواهد شد و برای حل مسئله باید با نیروهای کردستانی وارد گفتگو و مذاکره شوند.» قبلاً نیز اعلام کرده بود که: «باید ایران بدون هیچ شرطی حملات خود را متوقف کند. در حالی که ایران تحت تحریمهای بين المللى قرار دارد، بهترین انتخاب برای ایران این است که با نیروهای کردستانی وارد دیالوگ شده و مسائل را به صورت مسالمت آميز حل کند.» «اگر بتوانیم اتحاد ملی را ایجاد کنیم، میتوانیم هر چهار بخش کردستان را از خطر اشغالگری حفظ کنیم، میتوانیم باکور، باشور و روژآوای کردستان را به طور کامل از خطر دور کنیم و در روژهلات کردستان (کردستان ایران) نیز تلاش کنیم مسئلۀ کرد را از راه دیالوگ با ایران از راه سیاسی و دمکراسی حل کنیم.»
در شرایطی که رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی با ترور و بمبارانهای زمینی و هوایی، با حزب دمکرات و سایر نیروهای اپوزیسیون رفتار میکند، انتشار بیانیۀ آشتی ملی «جبهۀ متحد کرد» از سوی رسانۀ رسمی حزب دمکرات کردستان ایران، جدای از دهن كجى به مبارزات و مقاومت انقلابی و خونین مردم کردستان، نیز به عنوان نشان دادن چراغ سبز به رژیم اسلامی برای وارد شدن به مذاکره و بندوبست مجدد با آن تلقی خواهد شد.
جناح راست در رهبری کومه له که امروزه ذوب در پروژۀ احزاب بورژواناسیونالیست شده اند و وجود «ترافیک لایت و چراغ سبز و زرد میان احزاب» را دلیل توجیه آن میدانند، یک چنین «تخلفات رانندگی» از سوی حزب دمکرات را چگونه توضیح میدهند؟! آیا جریمه اى برای آن قائل هستند یا که خیر این انتشار بیانیۀ اصلاح طلبات حکومتی از سوی حزب دمکرات را هم تحت لوای ایجاد همصدایی و یکپارچگی در مقابل رژیم و تلاش برای خنثی کردن سوءاستفادههای رژیم از شکاف میان احزاب، مشمول سکوت خود میکنند؟ آیا تکرار یک چنین موضوعاتی در شرایطی که صدای اصلاحطلبان شکست خورده حکومتی از زبان حزب دمکرات شنیده میشود میتواند محلی از اعراب داشته باشد؟ کدام همصدایی و کدام یکپارچگی؟!
با آن که طبق مصوبات رسمی کومه له و حزب کمونیست ایران روشنگری در مورد ماهیت جریانات اصلاحطلب و بورژوالیبرال در کردستان جزو وظایف كومه له به حساب آمده است، آیا رهبری جناح راست این بار هم بر خلاف این مصوبات، چشم و گوش خود را بر روی آن خواهند بست و با انتشار دهندگان مواضع اصلاح طلبان، مشغول رایزنی و دیالوگ در مورد «چگونگی انتقال قدرت به مردم» خواهند بود؟!
در اینجا لازم است که در مورد جریان بورژوالیبرالی و اصلاح طلبى حکومتی در کردستان مروری بر مصوبات رسمی كومه له و حزب کمونیست ایران در کنگره هايمان داشته باشیم. در این باره، در شماری از مصوبات کنگره های کومه له آمده است:
«اگر چه بعد از شکست پروژۀ اصلاح طلبان حکومتی که با هدف خارج ساختن رژیم اسلامی از بحران مطرح شد، جریان لیبرال در کردستان نیز بسیار تضعیف شده و نقش مهمی در میدان سیاسی ایفا نمیکند، اما با همۀ اینها هنوز وجودش از جانب رژیم اسلامی تحمل میشود و کم و بیش به آن فرصت فعالیت علنی و قانونی داده میشود. این جریان به ویژه در میان قشر بالای کارمندان دولتی و قشر بالای طبقۀ متوسط و بورژوازی کردستان دارای پایگاه اجتماعی میباشد. این جریان میکوشد در فرصتهای مختلفی که برای ابراز وجود علنی و قانونی آن پیدا میشود، ابراز وجود کند……این جریان اساساً جایگاه و مکان خود را در درون جبهۀ لیبرال و اصلاحطلب سرتاسری پیدا میکند. این جبهه میکوشد رژیم جمهوری اسلامی را از بحران کنونی نجات دهد و به رژیم متعارف بورژوایی در ایران تبدیل کند. سردمداران این حرکت در ادامۀ این پروژۀ خود میخواهند در کردستان نیز از چنان ظرفیتی برخوردار باشند که کار کنترل جنبش مردم کردستان را برای رژیم مرکزی تسهیل کنند. این جریان میخواهد از طریق تقلیل حقوق مردم کردستان تا سطح اصلاح فرهنگی و سياست زاديى از جنبش مردم کردستان و اشاعۀ سبکترین نظریه هاى پست مدرنیستی تحت عنوان اندیشۀ نو و تبلیغ آن در میان روشنفکران کردستان، تبلیغ بر علیه مبارزۀ مسلحانه و ایجاد روحیۀ پشیمانی و احساس بی حاصلی رنجهایی که برده اند، جنبش انقلابی مردم کردستان را خاموش کنند. این جریان بخشی از نقشۀ عمومی و اعلام نشدۀ لیبرالهای ایران برای ایجاد یک رژیم متعارف بورژوایی در کشور است. به دلیل مبارزه و مقاومت درازمدت مردم کردستان، به دلیل حضور اجتماعی نیروی رادیکال و سوسیالیست در این منطقه، به دلیل بیاعتمادی توده ها به افقی که این جریان نشان میدهد، به همۀ این دلایل زمینۀ رشد جریان لیبرال اصلاح طلب در کردستان ضعیف است……با وجود این کار روشنگرانه در مورد ماهیت و اهداف این جریان به ویژه در متن جریانات اجتماعی و مبارزاتی کردستان یکی از وظایف کومه له است.»
«طی یک سال گذشته برخی احزاب و جریانات حاضر در کردستان صراحتاً و یا شرمگینانه سیاست دفاع از اصلاحطلبان حکومتی را در پیش گرفتهاند و بعضی از آنها تا آنجا پیش رفته اند که خود را به عنوان بخشی از “جریان سبز” قلمداد میکنند. اما فراخوانهای این جریانات در پشتیبانی از اصلاحطلبان از یک طرف با بیتفاوتی مردم کردستان روبرو شده است و از طرف دیگر اصلاح طلبان نیز آنها را به بازی نگرفته اند. این نخستین بار نیست که طی سالهای اخیر این جریانات سیاستهای بیثمری را در پیش میگیرند و بعد از مدتی سرخورده میشوند. این وضعیت ریشه در بنبست استراتژیک آنها دارد. برای آنها حل مسئلۀ کرد دیگر آرمان نیست. آنچه که آنها دنبالش هستند داشتن سهمی از حاکمیت محلی در جوار دولت مرکزی است و تصور میکنند که این کار از طریق سازشها و اتفاقاتی که در بالای حکومتها روی میدهد و از طریق تخفیف خواستهای مردم کردستان امکانپذیر است. آنها بدون اینکه از طرف مقابلشان هیچ قولی گرفته باشند، به این مطالبات چوب حراج میزنند. اما بیثمر بودن این سیاست برای آنها وقتی روشنتر میشود که ببینیم آنان در شرایطی به اصلاح طلبان نزدیک میشوند که آنها موقعیت خود را در رهبری جنبش مردم از دست دادهاند. در این مقطع این احزاب بر روی نقش احتمالی لیبرالهای ایران در تحولات سیاسی بعد از جمهوری اسلامی و پشتیبانی قدرتهای غربی از آنها حساب باز کرده اند. اما آنچه از هماکنون روشن است نزدیکی و همپیمانی احزاب ناسیونالیست کردستان با اصلاح طلبان حکومتی و لیبرالهای ایران هیچ ربطی به منافع مبارزۀ مردم کردستان ندارد. لیبرالها و اصلاحطلبان عطف توجهی به مسئلۀ ملی در کردستان ندارند و بنا بر مواضعی که تاکنون ابراز داشتهاند، دادن هر امتیازی در این زمینه را برای حفظ تمامیت ارضی ایران خطرناک میدانند. آنها با نادیده گرفتن ویژگیهای مسئلۀ ملی در کردستان که پیشینه و تاریخ خود را دارد، حق مسلم مردم کردستان را برای تعیین سرنوشت خود به رسمیت نمیشناسند. این سیاست نه در راستای تأمین حقوق مردم کردستان بلکه در بهترین حالت در خدمت کسب سهم ناچیزی از قدرت برای این احزاب است.»
«کومه له آن گرایشهای لیبرالی که اقدام مردم کردستان و نیروهای سیاسی آن را در دست بردن به اسلحه و مقاومت مسلحانه در برابر تهاجم دولت مرکزی در گذشته، زیانبار ارزیابی میکنند، مردود میداند. مقاومت مسلحانه در عین حال یک مبارزۀ سیاسی مورد پشتیبانی عمیق مردم کردستان بود. این مبارزه اگر چه به هدف خود یعنی بیرون راندن نیروهای سرکوبگر رژیم از کردستان و تحمیل خواستهای مردم به رژیم جمهوری اسلامی آنگونه که در استراتژی کومه له بود دست نیافت، اما تأثیرات سیاسی و اجتماعی عمیقی بر جامعۀ کردستان باقی گذاشت و از این جامعه در مقابل خسارتهای بسیاری محافظت کرد. تأثیر این مقاومت را امروز در میزان آمادگی مردم برای مشارکت جسورانه در حرکتهای اجتماعی و مدنی مشاهده میکنیم. در همان حال حرکت مسلحانۀ گروههایی که خود را با این حرکتهای اجتماعی بیگانه میبینند و با اقدامات نامسئولانۀ خود فضای جامعه را برای پیشروی آنها سنگین میکنند، در شرایط کنونی رد میکند.»
«اصلاح طلبان حکومتی به کمک همکاران “محلی” و” یا “مقیم مرکز” خود میخواستند جنبش کردستان را از محتوای رهائیبخش و دمکراتیک خود خالی کنند. به کمک همین عناصر بود که به تأسیس روزنامه هاى محلی و تعدادی نهادهای غیرحکومتی (انجیاو) پرداختند. تشکیل فراکسیون نمایندگان کرد، تشکیل جمعیت کردهای مقیم مرکز، انستیتوی فرهنگی، انتشار روزنامه به زبانهای مشترک کردی و فارسی، از جمله این فعالیتها بودند. عناصر محلی که با این جریان همراه شده بودند مبارزات سه دهه مردم کردستان را “رنج بیحاصل” مینامیدند. آنها به ویژه از خطا بودن دست بردن به اسلحه در مقابل جمهوری اسلامی سخن میگفتند. درواقع هدف آنان خاموش کردن شعله های جنبش انقلابی مردم کردستان بود. اما فضای رادیکال جامعۀ کردستان و هشیاری مردم مبارز از یک سو و پیشینۀ سیاسی اصلاح طلبان در سرکوب مستقیم مردم کردستان، شکست گام به گام اصلاح طلبان در مقابل محافظهکاران در درون رژیم و عملکرد کل رژیم، که در رابطه با حقوق مردم کرد حاضر به دادن کوچکترین امتیازی نبود، از سوی دیگر مجموعاً در آن دوره این گرایش را منزوی و حاشيه اى کرد. در تمام هشت سال دورۀ حکومت خاتمی آنها نتوانستند حتی اجازه رسمی فعالیت هم بگیرند، اما به مثابه کارگزاران بدون اجر و مزد،
هنگام برگزاری انتخابات وظیفۀ خود را در اینکه به هر وسیله که شده است، شماری از مردم را به پا صندوقهای رأی بکشانند به خوبی انجام میدادند. در دوره “حرکت سبز” در سال 1۳۸۸ افراد منتسب به این جریان از آنجا که از نتیجه کار “سبزها” اطمینان نداشتند، محافظه کارتر از آن بودند که موقعیتهای شغلی خود را در دفاع از آن به خطر بیاندازند. از اینرو در آن دوره اثری از آنان دیده نمیشود. پس از آن این جریان که برای سالها سر در لاک خود فروبرده بود، با شروع فعالیتهای انتخاباتی روحانی به کمپ وی پیوستند و برای جمعآوری رأی به نفع روحانی ستاد انتخاباتی تشکیل دادند. امروز این افراد علیرغم بیاعتنایی مطلق دولت روحانی و حتی تحقیر آشکارشان، وانمود میسازند که گویا با آمدن روحانی فرجه جدیدی باز شده است و باید به استقبال آن رفت. آنان اگر چه در سیمای روحانی هیچ نور امیدی نمیبینند، اما دست از پیگیری جهتگیری خود برنمیدارند تا اگر این “سیاست” برای مردم کردستان نان و آبی نمیشود، آنان را در دستگاههای دولتی به نان و نوایی برساند….. در کردستان ایران طیفی از احزاب و سازمانهای سیاسی فعالیت میکنند که به طور رسمی رفع ستم ملی را هدف خود قرار دادهاند. آنها در این رابطه دارای برنامج هاى شسته رفته مصوب کنگره هایشان هستند. اما در عمل استراتژی آنها چیزی جز صبر و انتظار برای فراهم آمدن شرایطی که بتوانند از بالای سر مردم به قدرت دست یابند، نیست. آنها نقشه اى برای پیمودن مسیر بسوی هدفی که تعیین کردهاند ندارند زیرا که بر این باور هستند بدون کمک دستی از بیرون و قدرتی در ماورای قدرت آنها، امکانی برای تحقق اهداف آنها وجود ندارد. احزاب ناسیونالیست کرد مدتهاست در مسیری قرار گرفته اند.
که منافع حزب خود و مصالح مربوط به حفظ قدرت خود را بر مصالح مردم کرد و رهایی آنها از ستم ملی ترجیح میدهند. این احزاب طرفدار حفظ وضع موجود هستند. اما وضع موجود چیزی جز ادامۀ سلطۀ اقتصادی، سیاسی و فرهنگی سرمايه دارى نیست. آنها خواهان حفظ مناسبات مالکانه موجود هستند و به این اعتبار آنها در ردیف احزاب بورژوایی اپوزیسیون رژیم قرار میگیرند. این احزاب به حکم تحولات اجتماعی و اقتصادی چند دهه گذشته بیش از پیش خود را با گرایش، منافع و پایگاه طبقاتی خود منطبق کردهاند و به جای آنکه رفع ستم ملی را هدف خود قرار داده باشند، تنها به کسب بخشی از قدرت، از هر طریقی که باشد رضایت میدهند. در راستای چنین جهت گيرى است که این احزاب متحدین سراسری خود را در میان طیف لیبرالهای ایران در اپوزیسیون جستجو میکنند. حل مسئلۀ کرد برای آنها دیگر آرمان نیست، آنچه که آنها دنبالش هستند داشتن سهمی از حاکمیت محلی در جوار دولت مرکزی است و تصور میکنند که این کار از طریق سازشها و رویدادهایی که در بالای حکومتها روی میدهد و از طریق تقلیل خواستهای مردم کردستان و یا دخالت قدرتهای بزرگ امکانپذیر است. آنها بدون اینکه از طرف مقابلشان هیچ قولی گرفته باشند، به این مطالبات چوب حراج میزنند. دنبالهروی از اصلاحطلبان حکومتی در میان احزاب سیاسی غیرقانونی اپوزیسیون کرد نیز هواخواهان شرمگین خود را دارد. وجود این گرایش در میان اپوزیسیون کرد بدون زمینه نیست. سازش جمهوری اسلامی با غرب یکی از پايه هاى استراتژی سیاسی این احزاب را فرو ریخته است. آنان امیدوار بودند ادامۀ تنشها با غرب جمهوری اسلامی را در معرض سقوط قرار دهد و آنان نیز به سبک آنچه که عراق گذشت، دستی در قدرت پیدا کنند. افق سیاسی این احزاب به حکم تغییرات اجتماعی و اقتصادی چند دهۀ گذشته در جامعۀ کردستان، تیره و تار شده است. آنان مدتهاست که رفع ستم ملی از مردم کرد را مشارکت حزبشان در حکومت محلی میدانند و امیدی به تحقق این آرزوی خود جز از طریق دخالت و لشکرکشی خارجی به ایران و یا با بالا رفتن از نردبان اصلاحطلبان حکومتی ندارند و پارهای از آنها امروز این امید واهی را به دولت روحانی گره زده اند. اما اگر این احزاب نه فقط در کردستان ایران بلکه در همه بخشهای کردستان در هر فرصتی نغمۀ سازش با دولتهای سرکوبگر مردم کرد سر میدهند و علیرغم اینکه هر بار پیامهای آشتي جويانا شان با سیاستهای سرکوبگران بیشتر پاسخ میگیرد، از پای نمینشینند، اگر به خواستها و مطالبات مردم کرد در پیشگاه رژیمهای حاکم و یا حتی اپوزیسیونهای بورژوایی چوب حراج میزنند، اگر امیدهایشان را بر اساس سیاستهای دولت آمریکا در منطقه بنا میکنند، اگر در مقابل لیبرالهای اپوزیسیون سر فرود میآورند و تحقیرهای آنان را به جان میخرند، اگر مصالح حزبی و حکومتی خود را بر مصالح عالی مردم کرد ترجیح میدهند، اگر جنبشهای اعتراضی و مردمی را بنا به خواست دولت سرکوبگر فرو مینشانند، اگر مبارزۀ مردم کرد در هرکدام از بخشهای کردستان را با خیال راحت فدای حفظ قدرت و موقعیت خود در یک بخش دیگر کردستان میسازند و دهها مورد دیگر، اینها هیچ کدام سیاستهای ابتدا به ساکنی نیستند و ریشه در بیافقی سیاسی آنها و شکافی دارد که بین مصالح حزبی آنها و منافع توده هاى استثمار شده و ستمدیده وجود دارد.»
انتشار بیانیۀ اصلاح طلبان حکومتی از سوی حزب دمکرات کردستان ایران آنهم در شرایطی که تنها با تشدید اعتراض و مبارزه و حضور متحدانۀ مردم کردستان در ایران و عراق میتوان به تهاجمات نظامی و سیاست ترور و کشتار رژیم اسلامی مقابله کرد، در تضاد با منافع و مصالح مردم کردستان و جنبش انقلابی این مردم قرار دارد.
۲۸ شهریور 1۴۰۰ 19 سپتامبر ۲۰۲1
اشتراک در شبکه های اجتماعی:
تگ ها :
پويا