چهارشنبه ۶ فروردین ۱۴۰۴ | 26 - 03 - 2025

Communist party of iran

جایگاه مبارزه مطالباتی دستمزد، در ارتقای مبارزات جنبش کارگری


ناصر زمانی


مسئله تعیین حداقل دستمزد یکی از مهمترین موضوعاتی است که هر ساله مورد بحث و چانه ‌زنی قرار می‌گیرد، زیرا مستقیمن معیشت میلیون‌ها کارگر و مزدبگیر را تحت تأثیر قرار می‌دهد. این چانه‌ زنی‌ها معمولن در شرایطی انجام می‌شود که سرمایه ‌داران و نمایندگان دولت سرمایه‌ داری همراه و همگام با تشکلات زرد کارگری و ابسته به دولت تلاش می‌ کنند تا میزان افزایش دستمزد را در حداقل ممکن نگه دارند، در حالیکه طبقه کارگر برای حفظ قدرت خرید خود و تأمین حداقل‌های زندگی، خواهان افزایش واقعی و مطابق با نرخ تورم و هزینه‌های زندگی است. بر همین مبنا میتوان گفت مبارزه کارگران حول تعیین دستمزد یکی از ابتدایی ‌ترین و بنیادی ‌ترین اشکال مبارزه طبقاتی است که نقش تعیین ‌کننده‌ای در ارتقای آگاهی مبارزاتی روزمره و دراز مدت طبقه کارگر دارد. با توجه به اینکه مناسبات نظام سرمایه ‌داری، به‌عنوان سیستمی مبتنی بر استثمار نیروی کار، ارزش اضافی را از طریق پایین نگه ‌داشتن سطح دستمزدها تصاحب می‌کند، لذا مبارزه طبقه کارگر برای افزایش دستمزد در وهله‌ی اول آنها را نسبت به این واقعیت آگاه می‌کند که ارزش واقعی کارشان بسیار فراتر از آن چیزی است که سرمایه ‌داران به آنان پرداخت می‌کنند. این امر بطور عینی و تاریخن نشان از اولین گام در درک مناسبات ناعادلانه ‌ی سرمایه داری است و کارگران را از توهم توافق عادلانه بین کار و سرمایه خارج می‌کند.


قبل از اینکه وارد مبحث جنبش مطالباتی کارگران حول دستمزد و جایگاه آن در رشد و ارتقاء جنبش کارگری شوم، لازم است در مورد خود مزد موارد مهمی را کوتاه توضیح داد. در نظام سرمایه داری ماهیت مزد و کالایی شدن نیروی کار، در واقع مزد قیمتی است که سرمایه دار در ازای نیروی کار پرداخت میکند. اما بر خلاف تصور رایج، مزد ارزش تمام محصولی که کارگر تولید می کند را نه تنها دربر نمی گیرد، بلکه فقط ارزشی است که کفاف بازتولید نیروی کار را می دهد، زیرا بسیار مهم است متوجه این مسئله باشیم که مابین نیروی کار با کار تمایز وجود دارد به این معنا که نیروی کار توانایی کار کارگر است که در بازار به فروش می‌گذارد، به بیان دیگر آن بخش ناچیزی است که کارگر تنها برای زنده ماندن و جبران نیروی از دست رفته برای بازآفرینی سرمایه در فردای دیگر می‌گیرد. و سرمایه دار با استثمار، یعنی بهره کشی از کارگر است که آن بخش از نیروی کار پرداخت نشده را به انباشت سرمایه و تمامی هزینه‌های و دارایی‌های خویش به کار می گیرد. این تفاوت میان ارزش نیروی کار و ارزشی که کارگر در طول روز کاری تولید می‌کند، منبع اصلی سود سرمایه‌داری است. به بیان ساده تر باید گفت کار روزانه‌ی کارگر را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد اول اینکه کارگر ارزش جدیدی معادل مزد خود را در بخشی از روز تولید میکند که همان «کار لازم» است اما در بقیه‌ی روز، او مازاد بر این مقدار کار می‌کند «کار اضافی»، که این ارزش اضافه ‌شده توسط سرمایه‌دار تصاحب می‌شود. به عبارت دیگر اولن کارگر به ازای ساعات کارش مزد می‌گیرد، که این توهم را ایجاد می‌کند که او به طور کامل دستمزد کارش را دریافت می کند و دومن مزد بر اساس میزان محصول تولید شده تعیین می‌شود که به کارگر فشار می‌آورد تا شدت کار خود را افزایش دهد. در هر دو حالت، استثمار پنهان می‌شود، زیرا مزد به ‌گونه‌ ای به کارگر پرداخت می‌شود که به نظر برسد او ارزش واقعی کار خود را دریافت کرده است، اما در واقعیت، ‌ارزش اضافی او به سرمایه‌دار منتقل می شود و اساسن انباشت سرمایه و ثروتمند شدن طبقه سرمایه دار را در بقای نظام سرمایه‌داری، ادامه و تضمین می کند.


جنبش مطالباتی کارگران بویژه حول دستمزد چه جایگاهی در رشد و ارتقای جنبش کارگری دارد؟ با توجه به بحث روز جامعه کارگری در تعیین حداقل دستمزد کارگران در ایران که نه صرفن یک فرآیند اقتصادی ، بلکه محصول کشمکش‌های طبقاتی است، همین امر مهم با توجه به اعتراضات و اعتصابات پراکنده جنبش مطالباتی کارگران و اقشار مزدبگیر جامعه، از اهمیت دوچندانی برخوردار است که تلاش میکنم در چند محور به نکاتی که به نظرم مهم است بپردازم.


بدون شک مسئلهٔ دستمزد یکی از اساسی‌ ترین محورهای مبارزهٔ طبقاتی در نظام سرمایه‌داری است. از دیدگاه مارکس، سرمایه از طریق استثمار نیروی کار و پرداخت کمترین میزان ممکن از ارزش ایجاد شده توسط کارگران، سوداندوزی می‌کند. بر همین مبنا میتوان گفت، هرگونه مبارزه برای افزایش دستمزد نه ‌تنها مبارزه در برابر استثمار است، بلکه همین امر به سازمانیابی کارگران در امر مبارزه متشکل برای تغییر توازن قوا، به نفع طبقه کارگر تغییر خواهد داد. با توجه به اینکه در نظام سرمایه‌داری، افزایش نرخ استثمار از طریق پایین نگه‌ داشتن دستمزدها، یک ابزار اساسی برای حفظ سودآوری سرمایه است، در مقابل، کارگران با مطالبه دستمزدهایی متناسب با هزینه واقعی زندگی، نه ‌تنها در برابر فقر و استثمار شدیدتر مقاومت می‌کنند، بلکه زمینه‌ای برای همبستگی طبقاتی و سازمانیابی مستقل خود ایجاد می‌کنند. بنابراین، چانه‌زنی بر سر حداقل دستمزد فراتر از یک مطالبه اقتصادی است و به‌ مثابه بخشی از مبارزه برای تغییر توازن قدرت به نفع طبقه کارگر محسوب می‌شود. نمونهٔ تاریخی بارز این مبارزه را می‌توان در جنبش هشت ‌ساعته در اواخر قرن نوزدهم مشاهده کرد، جایی که کارگران در آمریکا، اروپا و دیگر نقاط جهان علیه ساعات طولانی کار و دستمزدهای پایین اعتراض کردند و در برخی کشورها موفق شدند شرایط بهتری را به حاکمیت سرمایه داری تحمیل کنند. به عبارت دیگر در بستر همچین شرایطی مبارزه برای افزایش دستمزد، کارگران را به امر ضرورت سازمانیابی و اتحاد سوق خواهد داد. زیرا تجارب تاریخی نشان داده است که مبارزات فردی در مقابل طبقه سرمایه دار ناکارآمد بوده و تنها از طریق سازمانیابی جمعی و تحزب یابی، کارگران قادر خواهند بود آگاهی طبقاتی را گسترش داده و کارگران را از یک نیروی پراکنده به نیرویی سازمان ‌یافته و متشکل تبدیل کند. بدین ترتیب، آنان به این درک می‌رسند که مشکلات اقتصادی‌شان نه نتیجه‌ی ضعف فردی، بلکه ناشی از یک نظام اقتصادی مبتنی بر استثمار است که باید به‌طور جمعی با آن مبارزه و مقابله کرد.


واقعیت اینست مبارزه برای دستمزد، اغلب کارگران را با سرکوب سیستماتیک دولت سرمایه‌داری روبرو می‌کند. دولت که خود نماینده‌ و حافظ منافع طبقه سرمایه دار است، با استفاده از ابزارهای سرکوب توسط قوه قهریه و ایجاد فضای رُعب و وحشت، قوه قضاییه و قوانین ضد کارگری، در مقابل خواسته‌ های برحق کارگران ایستادگی می‌کند. این تجربه‌ی عینی به کارگران نشان می‌دهد که دولت سرمایه ‌داری نه تنها بی‌طرف نیست، بلکه تاریخن و تمام قد بنا به ماهیت و جایگاهش در خدمت منافع سرمایه‌داران قرار دارد. در نتیجه مبارزه کارگران قدمی فراتر از مبارزه‌ی اقتصادی گذاشته، و به لزوم تغییرات سیاسی و حتی انقلابی برای پایان دادن به استثمار پی می‌ برند. به بیانی عینی تر در در دل مبارزات حول دستمزد اغلب زمینه‌ ساز طرح مطالبات گسترده‌تری می‌شود که از محدوده‌ی فاز اقتصادی فراتر می‌رود. هنگامی که کارگران در مبارزه برای افزایش دستمزد با موانعی همچون سرکوب و استثمار ساختاری مواجه می‌شوند، در مبارزات روزانه خود به این نتیجه می‌رسند که برای بهبود واقعی شرایط زندگی، باید خود مناسبات نظام سرمایه‌داری را به چالش کشید. این آگاهی، آن‌ها را به سمت مبارزات گسترده‌تر برای سازمانیابی متشکل تر در امر مطلبه برای کاهش ساعات کار، ایمنی محیط کار و در نهایت و به بیان روشن تر همین مسئله ضرورت جایگاه مهمی از تغییر فاز خواسته های اقتصادی کارگران (کمیت) به تغییر فاز به در مطالبات سیاسی (کیفیت) و چشم انداز پایان دادن به حاکمیت مناسبات نظام سرمایه داری و برپایی جامعه‌ای سوسیالیستی سوق می‌دهد.


اهمیت این بحث در ایران به ‌ویژه به دلیل شرایط بحرانی اقتصاد سرمایه‌داری حاکم تشدید می‌شود. تورم افسارگسیخته، کاهش ارزش پول ملی و سیاست‌های ریاضتی، قدرت خرید طبقه کارگر و اقشار مزدبگیر به‌شدت کاهش یافته و بخش وسیعی از آنان را به زیر خط فقر کشانده است. در چنین وضعیتی، دولت سرمایه‌داری، به عنوان حافظ منافع طبقه سرمایه دار، همواره در پی تحمیل پایین‌ ترین سطح دستمزدها با بهانه‌هایی همچون «تحریم»، «حفظ اشتغال» و «جلوگیری از ورشکستگی بنگاه‌ها» است. در حالی که واقعیت این است که افزایش حداقل دستمزد مطابق با هزینه‌های واقعی زندگی، کمترین حق کارگران برای بقا در برابر سازوکارهای استثمارگرانه سرمایه‌داری است. به همین دلیل، این چانه ‌زنی برای کارگران نه ‌فقط یک مطالبه رفاهی، بلکه نبردی برای جلوگیری از سقوط بیشتر به ورطه فقر و گرسنگی است. با توجه به این واقعیت که چالش تعیین حداقل دستمزد به ‌طور مستقیم به مسأله سازمانیابی و حق دخالتگری مستقیم کارگران در سرنوشت اقتصادی‌شان گره خورده است، در شرایطی که شوراهای اسلامی کار، تشکلات زرد کارگری و نهادهای وابسته به دولت، نقش واسطه سرمایه را بازی می‌کنند، کارگران با طرح مطالبه تعیین حداقل دستمزد با توجه به تورم و ایجاد کمیته‌ها و مجامع مستقل، می‌توانند این روند را به فرصتی برای گسترش تشکل‌های رادیکال و طبقاتی خود تبدیل کنند. از این منظر، مبارزه برای دستمزد مناسب با تورم، نه ‌تنها ابزار دفاعی در برابر سیاست‌های استثمارگرانه سرمایه‌داری، بلکه گامی در مسیر تقویت قدرت طبقاتی کارگران و ایجاد آلترناتیوهای مستقل کارگری در برابر سلطه نظام حاکم سرمایه است.


اگرچه مبارزه برای افزایش مزد یک مبارزه ضروری برای بهبود شرایط زندگی طبقه کارگر است، اما مارکس تأکید می‌کند که این مبارزه در نهایت باید به الغای کار مزدی منجر شود. کارگران در جریان مبارزه خود درمی‌یابند که مسئله فقط افزایش مزد نیست، بلکه خودِ کار مزدی ریشه استثمار و بردگی است. بنابراین، هدف نهایی جنبش کارگری نباید صرفاً بهبود شرایط درون نظام سرمایه‌داری باشد، بلکه باید نابودی این نظام و ایجاد جامعه‌ای باشد که در آن تولید بر اساس نیازهای اجتماعی و نه برای سود، سازمان‌دهی شود. در این راستا، مبارزه برای افزایش دستمزد، تنها یک گام اولیه در مسیر پایان دادن به سلطه سرمایه ‌داری و برپایی جامعه‌ای سوسیالیستی است.

مارس ۲۰۲۵

اشتراک در شبکه های اجتماعی: