جایگاه”نیروی پیشمرگ” برای قدرت های امپریالیستی بهره بری چون نیرویی کنترایی برای فشار و به تمکین کشاندن جمهوری اسلامی است و نه سرنگونی آن!
چهارشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۰
نیما مهاجر

در سالهای اخیر صحبت از دوران انتقالی به اَشکال مختلف و با ادبیاتهای گوناگون در میان احزاب بورژوایی کردستان و جدیداً در سیاست جناح راست کومله باب شده است. عبدالله مهتدی از ضرورت تامین امنیت مردم کردستان و پاسداری از سیلوهای گندم و مراکز تولید در دوران گذار سخن می گوید، و رفیق ابراهیم علیزاده با ادبیاتی موجهتر و در عین حال فریبکارانهتر مثال خدعهگرانهی رنگ زرد در چراغ راهنما را بهانه میکند. از نگاه نظریهپردازان ذکر شده، با تضعیف رژیم اسلامی و پیش آمدن دورهی گذار -قۆناغی تێپەڕ بوون- باید شورایی از احزاب و با هدف مدیریت گذار تشکیل شود. در نگاه اول، هدف این شورای مدیریت گذار که مقرر است توسط احزاب بورژوایی در کردستان تشکیل گردد و جناح راست کومله هم با اشتیاق از پیوستن به آن خبر میدهد؛ دفاع از امنیت کردستان، تامین یک زندگی خوشگذرانه برای مردم، جلوگیری از جنگ مسلحانه در میان احزاب، ارائهی خدمات به مردم کردستان و در نهایت آماده کردن زمینه برای انتخابات پارلمانی در میان احزاب است.
اما در حقیقت نگرانی احزاب بورژوایی چیز دیگری است. ترس اصلی آنها از عقب نشینی بورژوازی حاکم در دوران انقلابی، و پیشروی کارگران و زحمتکشان در چنین شرایطی است. آنها نه تنها دغدغهی فراهم کردن یک زندگی انسانی و به دور از جنگ و ستم و استثمار برای مردم کردستان را ندارند، بلکه از هماکنون میخواهند سد راه مبارزات رهایی بخش ستمدیدگان شوند. آنچه که مدام به عنوان نگرانی اصلی تکرار می شود، یعنی دوران انتقالی و مشکلاتش در حقیقت نگرانی احزاب بورژوایی از موقعیت انقلابی را نشان میدهد. طبقهی حاکم کابوس آن را دارد که کارگران و مردم ستمدیده در شرایط انقلابی و در فقدان ارگانهای سرکوبگر، مالکیت خصوصی مقدس را زیر پا بگذارند. وحشت بورژوازی از آن است که اردوی کار و زحمت در شرایط انقلابی به سرعت خود را سازمان بدهد و فرهنگ و سنت سیاسی پیشرواش را مستقر کند. به همین دلیل، آنها از همین حالا برای حفظ فرهنگ و مناسبات سرمایهداری و پاسداری از مالکیت خصوصی برنامه میچینند. این برنامه همانطور که خودشان گفتهاند چیزی نیست جز برنامهی مشترک مرکز همکاری احزاب کردستان برای کنترل دوران تغییر و تحول سیاسی در کف جامعه تا استقرار ابتدایی قدرت پارلمان بورژوایی در کردستان. چیزی نیست جز برنامهای که استقرار قدرت به دست بورژوازی را در همان گام نخست تضمین میکند. برنامهای که پاسداری از سیلوهای گندم و مراکز تولید، یعنی دفاع از منافع اقلیت سرمایهدار را گارانتی میکند. برنامهای که بنا به ضرورت گردش سرمایه، دفاع از افکار و سنن ارتجاعی و ضد زن را در افق دارد. برنامهای که بازسازی و تسلیح نیروهای سرکوبگر در اولویتش قرار میگیرد. و این همان برنامهای است که عبدالله مهتدی و ابراهیم علیزاده تحت نام دوران گذار و به صورت مجزا، اما با یک مقصد مشترک فرموله کردهاند.
به ادعای عبدالله مهتدی قرار است برنامهی حاکمیت احزاب، رفاه و امنیت و خوشبختی را برای مردم به ارمغان بیاورد. اما چگونه؟ مگر بحران مسکن بدون سلب مالکیت از بورژوازی مستغلات، سیستم آموزشی کارآمد و برابر برای همگان بدون عمومی کردن مدارس و مراکز آموزشی خصوصی، حفظ محیط زیست بدون کوتاه کردن دست اقلیت سرمایهدار از استثمار طبیعت، بهداشت و درمان همگانی بدون رایگان کردن دارو و امکانات بهداشتی از طریق کوتاه کردن دست مافیای پزشکی و داروخانهها، حل مسئلهی بیکاری بدون تعرض به مالکیت کارخانهها و پایان دادن به فقر و فلاکت موجود بدون بکار گرفتن منابع و معادن کردستان توسط شوراهایی که مستقیماً و بلاواسطه توسط اکثریت مردم زحمتکش کردستان انتخاب و ایجاد شدهاند، امکان پذیر است؟ آیا یک زندگی خوشگذران برای عموم مردم بدون دست بردن به مالکیت خصوصی که تودهها را در فقر و محرومیت حبس کرده است، میسر میشود؟ آیا مردمی که در همان قدم اول از دخالت مستقیم و عملی در تعیین سرنوشت خودشان محروم بشوند، میتوانند آزاد و رستگار شوند؟ راهکار عبدالله مهتدی مشخص است. او نخست مردم کردستان را به جهنم حاکمیت احزاب دعوت میکند که نمونهاش در بیخ گوش همین مردم در اقلیم کردستان عراق مشاهده میشود، سپس از بهشت نامعلومی که در صورت تعبیر خواب این احزاب مطئناً آرزویش بر دل مردم ستمدیده می ماند، خبر میدهد. رفیق ابراهیم نیز که در یکی از کابینهای قطار بورژوازی نشسته است ابتدا از همان برنامهی عبدالله مهتدی -حاکمیت احزاب- سخن می گوید، یعنی برنامهای که سخاوتمندانه قدرت سیاسی را به احزاب بورژوا-ناسیونالیست تقدیم میکند و سپس سادهلوحانه وعدهی واگذار کردن قدرت سیاسی توسط احزاب به مردم را میدهد.
«کنترل شرایط انقلابی یا همان دوران انتقال و فریب چراغ زرد»
دیدیم که نظریهپردازان ذکر شده هر کدام به نحوی از مدیریت دوران گذار یا دوران انتقالی سخن گفتهاند. یکی آن را تحت لوای رنگ زرد در چراغ راهنما فرموله میکند و دیگری صادقانهتر ضرورت پاسداری از مناسبات و مالکیت سرمایهداری را به پیش میکشد. در اینجا باید تاکید کرد، دوران انتقالی که بورژوازی با نگرانی شدید از آن یاد میکند چیزی نیست جز یک موقعیت انقلابی که سلب مالکیت شدگان جامعه -کسانی که چیزی برای از دست ندارند- آن را با خون و عرق خویش فراهم کردهاند. در یک موقعیت انقلابی توازن قوا به نفع فرودستان و به زیان فرادستان تغییر میکند. در این تندپیچ تاریخی کارگران از یک فرصت کوتاه برای زیر رو کردن مناسبات کهن بهرهمند میشوند. تاکید میکنم که این فرصت بسیار کوتاه است. طبقهی حاکمی که کنترل اوضاع از دستش خارج شده است با توجه به تجاربی که دارد، منابع مالی عظیمش و پشتیبانی قدرتهای امپریالیستی به سرعت خود را برای استقرار دوبارهی مناسبات سرمایهداری سازمان میدهد. چراغ زرد، اسم رمز همین فرصت کوتاهی است که بورژوازی برای سازمانیابی مجدد و سرکوب انقلاب به آن نیاز دارد. چراغ زرد، اسم رمز سوزاندن این فرصت کوتاه توسط کمونیستها است.
رفیق ابراهیم و عبدالله مهتدی هر دویشان مردم کردستان را برای ادارهی سیاسی جامعه در دوران انتقالی شایسته نمیدانند. فداکاریهای کارگران کُرد، مبارزات معلمان، مقاومت و ایستادگی زنان رزمنده، خونهایی که از پیکر رنجدیدهی تهیدستان شهر و روستا در آبان ۹۸ بر زمین ریخته شد و جانهایی که در ادامهی پیکار با جمهوری اسلامی فدا میشوند؛ تنها تا آنجا اهمیت دارند که فاز اول انقلاب را به سرانجام برسانند و سرمایهداری حاکم را بر زمین بزنند. طبق برنامهای که رفیق ابراهیم با آب و تاب برایش تبلیغ میکند، بلافاصله در فردای تضعیف جدی و سرنگونی رژیم اسلامی، همهی زنان و مردان زحمتکش و طبقهی کارگر کردستان باید به خانهها و کارخانهها برگردند تا مانند قبل به وسیلهی حکومت ائتلافی سرمایهداران بر آنها حکومت شود. ادارهی جامعه و در واقع قدرت سیاسی به دست احزاب ناسیونالیست میافتد و آنها ملزومات برگزاری انتخابات پارلمانی را فراهم میکنند. مردمی که چند دهه زیر سلطهی طبقهی حاکم ستم کشیدهاند، بار دیگر هر چند سال یک بار به پای صندوقهای رأی کشانده میشوند تا چهرههای بَزَککردهای را انتخاب کنند که قرار است آنها را مثل سابق و چه بسا بدتر از قبل سرکوب و استثمار کنند. ادارهی جامعه به دست احزابی میافتد که راهکاری جز نئولیبرالیسم و سیاستهای دیکته شدهی بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول در چنته ندارند. رفیق ابراهیم به مردم کردستان وعدهی سَرخَرمَن میدهد که قدرت فقط دورهی کوتاهی در دست احزاب میماند؛ بعد از آن دورهی کوتاه، در کمال آسایش و آرامش و بدون آنکه خون از دماغ کسی بیاید، بورژوازی و احزابش قدرت سیاسی را با گشاده دستی به مردم برمیگردانند. به راستی چه دروغ بزرگی است که با گشادهرویی بیان میشود. هر کارگر آگاهی میداند که دوستی بورژوازی با کارگران و زحمتکشان کردستان، مصداق دوستی خاله خرسه است. میبینیم اگر چه رفیق ابراهیم در گفتارش سنگ کارگران را به سینه میزند، اما عملاٌ برای به قدرت رسیدن سرمایهداران کُرد سنگ روی سنگ میگذارد. مشخص نیست اگر ارگانهای حاکمیت تودهای، شوراهای کارگران و زحمتکشان در شهر و روستا، زنان، معلمان و کارگران متشکل شایستگی مدیریت دوران گذار را ندارند، چطور بعدها شایستگی ادارهی جامعه را به دست میآورند تا احزاب هم قدرت را به آنها واگذار کنند؟ چطور احزابی که در دوران گذار تودهها را کنار گذاشتهاند، بعد از عبور از شرایط دشوار و حساس انتقالی از قدرت کنار میکشند؟ آیا این ادعاهای دروغین خاک پاشیدن به چشم مردم زحمتکش نیست؟ بدیهی است که قبول برنامهی حاکمیت احزاب در شرایط انقلابی و در دورهی گذار، به معنای فرصتسوزی توسط نیروهای انقلابی است. دورهی گذاری که تلاش میشود به احزاب بورژوا واگذار گردد، در حقیقت همان دوران سرنوشت سازی است که شکل و محتوای نهایی قدرت سیاسی را در آیندهی نه چندان دور تعیین میکند.
«جنگ احزاب بهانه است، حاکمیت شورایی مردم نشانه است»
برنامهی حاکمیت احزاب در دوران گذار این است که مردم کردستان بیایند و به اینکه کدام حزب بر آنها حکمرانی کند، رأی بدهند. گویا این چنین مردم میتوانند امیدوار باشند که احزاب و رهبران خودخوانده به سهمی که از کیک قدرت بردهاند راضی باشند و جنگ و ناخوشی در بینشان اتفاق نیافتد. سهم مردم اما از تعیین سرنوشت خودشان به همین امیدواری محدود میگردد و احزاب هم مرحمت میکنند و از جنگ و خونریزی دوری میگیرند. باید تا حالا روشن شده باشد که این همه تهدید از وقوع جنگ احزاب برای چیست. رهبران احزاب از مردم میخواهند که از تشکیل ارگانهای حاکمیت تودهای، از ایجاد تشکلهای مستقل زنان و معلمان، از تشکیل شوراهای کارگری و سازمانهای زحمتکشان با هدف تصرف قدرت سیاسی و دخالت مستقیم در سرنوشت خودشان دست بکشند. در غیر اینصورت مسئولیت جنگ احزاب و تبعات آن به عهدهی مردم خواهد بود. احزاب به سهمی که ممکن است در سیستم حاکمیت شورایی از طریق انتخاب نمایندگانشان در شوراهای شهر و روستا و دیگر ارگانهای حاکمیت تودهای نصیبشان شود، راضی نیستند. آنها کل قدرت را بدون نقش و دخالت مستقیم تودههای زحمتکش طلب میکنند.
هر کَس نداند، رفیق ابراهیم به خوبی میداند که اهداف و سیاستهای احزاب لیبرالی در کردستان با منافع و مصالح معلمان حق طلب، زنان ستمدیده، کنشگران دفاع از محیطزیست و کارگران و زحمتکشان کُرد تضاد دارد. ایشان نیک میدانند که اگر تصادم و تصادفی روی بدهد بر سر همین تضاد میان منافع احزاب ناسیونالیست و منافع مردم مبارز کردستان خواهد بود. اما راهکار ایشان برای ممانعت از این تصادم منافع، متاسفانه راهکاری لیبرالی و به غایت ضد مردمی است. تفاوت وی با عبدالله مهتدی این است که رفیق ابراهیم آلترناتیو لیبرالیاش را در کادو میپیچد و آن را در پشت پردهی مثالٍ چراغ راهنما پنهان میکند. چراغ زردی که ایشان برای جلوگیری از تصادف پیشنهاد میدهد در حقیقت دادن حق تقدم به احزاب و آلترناتیوهای بورژوازی است. چراغ زرد رفیق ابراهیم چیزی جز نشان دادن و اعطا کردن «چراغ سبز» به مرکز همکاری احزاب ناسیونالیست نیست. این چراغ زرد در عین حال چیزی جز سَردواندن، روشن کردن «چراغ قرمز» و صدور «فرمان ایست» به تودههای انقلابی و آلترناتیو حاکمیت شورایی مردم در کردستان نیست. قرار است چراغ زردی که رفیق ابراهیم برای ممانعت از تصادف و تصادم منافع طبقاتی طراحی کرده است ابتدا قدرت را دودستی تقدیم احزاب سازمانیافتهی طبقهی استثمارگر کند و سپس باید استثمار شدگان منتظر بمانند تا این احزاب به دلیل نامعلومی قدرت را به تودههای کارگر و زحمتکش برگردانند.
آری، رفیق ابراهیم و همفکرانش نگران آناند که احزاب کردستانی از سهمشان در سیستم حاکمیت شورایی مردم ناراضی باشند. نگران آن هستند که یکی از آنها برای بیان نارضایتیاش دست به اسلحه ببرد. پس پیشنهاد میدهند: بگذارید تمام قدرت به احزاب واگذار شود تا شاهد جنگ و خونریزی نباشیم. آنها چشمان خودشان را میبندند و این پیشنهادشان را به پایِ دلسوزی برای مردم کردستان مینویسند. جالب است! مردم کردستان همزمان که از حضور مستقیم و تاثیرگذار در قدرت سیاسی محروم میشوند باید سپاسگزار نظریه پردازان و سازماندهندگان این محرومیت نیز باشند! ایشان فراموش میکنند که احتمال جدال و حتی درگیری مسلحانهی احزاب بورژوازی بر سَر تقسیم قدرت تا استقرار یک سیستم پارلمانی به مراتب بیشتر است. حاکمیت شورایی مردم کردستان و قدرت مسلحانهی تودهای این شوراها، چه در دوران گذار و چه در دوران استقرار حکومت کارگران و زحمتکشان بهترین ضمانت برای جلوگیری از تحمیل جنگ و خونریزی توسط هر حزب و گروه و سازمانی است. زنان ستمدیده و انسانهای استثمار شده بهتر و دلسوزانهتر از هر حزب و رهبر سیاسیای برای تامین صلح و یک زندگی انسانی جانبازی میکنند. اگر یک نیروی انقلابی به تغییر و تحولات سیاسی از پایین معتقد باشد، مطئناٌ بر نقش مردان و زنان کارگر و زحمتکشی تاکید دارد که در سازمانهای زنان، معلمان، کارگران، دفاع از محیط زیست و سایر زحمتکشان جامعه متشکل شدهاند. چنین نیرویی برای ادارهی سیاسی جامعه چه در دوران انتقال و چه در دوران استقرار، از تمام احزاب سیاسی چپ و راست محقتر است.
دیماه ۱۴۰۰
اشتراک در شبکه های اجتماعی:
تگ ها :
نیما مهاجر