تمرکز بر غزه
یکشنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۳
نوشته کیتلین جانستون
تمرکز من بر غزه در شش ماه گذشته نه به این دلیل است که جنایات وحشیانه اسرائیل به خودی خود شرورانه و هولناک هستند، بلکه به این دلیل است که این جنایات به شدت با تمام مشکلات دیگر جهان ما و با آینده بشریت در هم تنیده شدهاند.
ویرانی نوار غزه در واقع به نظر میرسد نقطهای در تاریخ باشد که در آن بشریت به طور جمعی در حال تأمل در این موضوع است که آیا میخواهد به رفتار دیوانهوار و خودویرانگر خود ادامه دهد و مسیر خود را به سمت دیستوپیا و نابودی خودخواسته دنبال کند، یا میخواهد این جنون را کنار بگذارد و به دنبال چیزی بهتر باشد. آیا میخواهد به دروغها و پروپاگانداها ادامه دهد و با سکوت خود به خونریزی روانی قدرتمندان رضایت دهد، یا میخواهد نور حقیقت را به درون خود راه دهد.
یک نسلکشی که به صورت زنده پخش میشود و در ملاء عام اتفاق میافتد، یک تمدن را مجبور به زیر سوال بردن خود میکند. اگر چنین اتفاقی میتواند در مقابل چشمان همه رخ دهد و مسئولان نه تنها هیچ کاری نکنند، بلکه آن را به طور فعال ترویج هم بدهند، باید پرسید که آیا کل ملت دیوانه شده است و آیا تمام چیزهایی که درباره جهان به ما گفتهاند دروغ است.
اگر اجازه داده شود که چنین شر آشکار و عریانی – بدون هیچ پوششی به جز یک لایه نازک از توهم صهیونیستی که به ما القا میکند آنچه را که میبینیم، نمیبینیم – توسط کسانی که ما اداره امور را به آنها سپردهایم، رخ دهد، به این معنی است که کل جامعه ما بیمار است. دولت ما. نظام سیاسی ما. رسانههای ما. سیستمهای آموزشی ما. جهانبینیهای ما. فرهنگ ما. همه چیز تا اعماق وجود پوسیده و فاسد شده است.
آیندهای که از دریچه نوار غزه به ما نشان داده میشود، تاریک است. تاریک، تاریک، تاریک، تاریک. آنها در حال حاضر از هوش مصنوعی برای ایجاد لیستهای قتل و تعیین زمان حضور اهداف در خانه و کنار خانوادههایشان برای به حداکثر رساندن تلفات غیرنظامی استفاده میکنند. ما قبلاً نگران آیندهای تاریک بودیم که در آن انسانها ماشینهایی را برای کشتن بیرحمانه انسانها میفرستند، اما مشخص میشود که دقیقاً برعکس است – ما ماشینهایی را برنامهریزی میکنیم که به ما بگویند چه کسی را باید بکشیم. وحشتناکترین چیز در مورد دیستوپیای امروزی ما نه رباتهای قاتل خودکار، بلکه برونسپاری تصمیمات اخلاقی در مورد کشتن به هوش مصنوعی است.
از ما خواسته میشود که این موضوع را بپذیریم و در این مسیر به سمت آینده حرکت کنیم. ما باید با این فرض به آینده برویم که برای دولتهای ما عادی و مجاز است که آگاهانه از یک اقدام غیرقابل بخشش قتل عام مردم ساکن در یک اردوگاه بزرگ کار اجباری حمایت کنند. ما باید با این فرض به آینده برویم که عادی و مجاز است که رسانههای جمعی روز به روز، ماه به ماه، در مورد یک موضوع با این درجه از اهمیت به مردم دروغ بگویند، تحریف کنند و اطلاعات نادرست ارائه دهند. ما باید با این فرض به آینده برویم که عادی و مجاز است که یک نسلکشی آشکار درست جلوی چشمان ما اتفاق بیفتد و سپس بدون اینکه اتفاقی افتاده باشد، به زندگی ادامه دهیم.
و درست در همین لحظه، ما به طور جمعی در حال بررسی این سوال هستیم که آیا تصمیم به انجام این کارها خواهیم گرفت یا اینکه چیز دیگری را انتخاب خواهیم کرد.
نسلکشی در غزه به خودی خود یک فاجعه بزرگ است – بیعدالتی، قتل، فقدان، رنج غیرقابل تصور. اما آنچه در غزه اتفاق میافتد، فراتر از غزه است. این لحظهای در تاریخ است که بشریت به طور جدی در مورد یک تغییر انقلابی واقعی فکر میکند و ارزیابی میکند که آیا میخواهد به این مسیر خستهکننده، قدیمی و خونین که هزاران سال است در آن قدم برمیدارد، ادامه دهد یا نه.
غزه ثابت میکند که کل تمدن ما سرطانی است و همه چیزهایی که تا به حال انجام دادهایم، با شکست روبرو شدهاند. وقتی با اطلاعاتی روبرو میشویم که دیدگاه ما را به چالش میکشند، میتوانیم یا تحت سنگینی تناقض ذهنی له شویم تا زمانی که راهی برای بازگشت به دروغهای آرامشبخش پیدا کنیم، یا میتوانیم کار سخت توسعه یک دیدگاه جدید را آغاز کنیم. این نوع لحظهای است که غزه به طور جمعی به ما ارائه میدهد. یا دعوت آن را میپذیریم یا به سمت تاریکی سقوط میکنیم.