تشدید جنگ، ناامنی و عدم ثبات پیامد ۱۱ سپتامبر
شنبه ۲۰ شهریور ۱۴۰۰
امروز شنبه ۱۱ سپتامبر، بیست سال از بزرگترین و خونبارترین عملیات “تروریستی” تاریخ آمریکا در قلب اقتصاد جهان سرمایه می گذرد. پیامدهای سیاسی، نظامی و اقتصادی این حمله و عکسالعمل دولت آمریکا در قبال آن، به نقطه عطفی در تاریخ جهان معاصر تبدیل شد که تا کنون نیز مشهود و تأثیر گذار است. صبح روز ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱، نوزده نفر از اعضای گروه تروریستی القاعده که اکثرأ تبعۀ عربستان سعودی بودند، چهار هواپیمای تجاری – مسافربری را ربودند. ابتدا دو هواپیمای مسافربری را با فاصله ۱۵ دقیقه از همدیگر به دو برج دو قلوی “مرکز تجارت جهانی” در شهر نیویورک کوبیدند. در نتیجه همۀ سرنشینان ان دو هواپیما و مردم زیادی که در آن برجها بودند، کشته شدند. هر دو برج عظیم، پس از دو ساعت به طور کامل ویران شدند و آسیب های زیادی به ساختمانهای پیرامون نیز وارد شد. هواپیمای سوم نیز ۳۰ دقیقه پس از هواپیمای دوم به ساختمان “پنتاگون”، مرکز وزارت دفاع آمریکا برخورد کرد. هواپیمای چهارم که بخش دیگری از این نقشه تروریستی بود، در ایالت پنسیلوانیا، بدون برخورد با ساختمانی سرنگون شد. در این حوادث در مجموع حدود ۳۰۰۰ نفر کشته شدند و خسارت مالی وارد شده را نیز حداقل ۵۵ میلیارد دلار برآورد کردند. دولت آمریکا تا اکنون که ۲۰ سال از آن رویداد می گذرد هنوز بنا به مصالح سیاسی و اقتصادی خود همۀ جزئیات آنرا برای افکار عمومی روشن نساخته است.
جرج بوشِ (پسر)، رئیس جمهور وقت آمریکا با شنیدن خبر این ماجرا، انگار که می دانست عامل انجام آن ماجرا کیست و منتظر رسیدن آن خبر بوده باشد، گفت: “جنگ آغاز شده است”. چند هفته پس از آن با لشکر کشی به افغانستان به عنوان مرکزی برای تجمع، آموزش و عملیات القاعده و دیگر گروههای تروریست اسلامی، حکومت طالبان را که آمریکا در سال ۱۹۹۶ خود آنها را به قدرت رسانده بود، سرنگون ساخت. به دنبال آن در سال ۲۰۰۳ جرج بوش با همکاری و همراهی تونی بلر نخست وزیر وقت انگلستان، به بهانۀ وجود سلاح کشتار جمعی و تحت نام “دفاع از دمکراسی و حقوق بشر و جنگ علیه تروریزم”به عراق نیز حمله نمودند و دولت صدام حسین را نیز سرنگون ساختند. این درحالی بود که تحقیقات دوساله بازرسان سازمان ملل و گزارش “هانز بلیکس” رئیس تیم بازرسان، گزارش سازمانهای جاسوسی و امنیتی آمریکا و بریتانیا دائر بر وجود سلاح کشتار جمعی قبل از حمله به عراق را تأئید نکرده بودند و نشانه ای از ارتباط میان دولت عراق با حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر نیز وجود نداشت. علاوه بر آن بسیار از مردم آمریکا و انگلستان و دیگر کشورها نیز با اعتراض و برپایی تظاهرات مخالفت خود را با جنگ ویرانگر آمریکا و انگلیس علیه عراق اعلام کرده بودند.
بدون شک واقعۀ ۱۱ سپتامبر یک اقدام تروریستی و یک فاجعۀ انسانی بود. اما در همان حال آغاز دوران جدیدی از سیاست جهانی و مناسبات بینالمللی نیز بود. دوره ای که دولتهای آمریکا و انگلیس آنرا “نظم نوین جهانی” نام گذاری کرده بودند. آنزمان یک دهه از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و اقمارش گذشته بود و از نظر ایدئولوگهای دنیای سرمایه داری، دوره پایان کمونیزم و پایان تاریخ بود و جهان تحت هیمنۀ آمریکا یک قطبی شده بود. اما نا روشنی توازن قوای جهانی میان ابر قدرتها از سویی و افول قدرت اقتصادی آمریکا از سوی دیگر، اِعمال چنین هژمونی را زیر سؤال برده بود. آمریکا که قدرت اقتصادی اش رو به افول نهاده بود در صدد بود فرصتی بیابد تا با اتکا به قدر قدرتی نظامی، سُلطه و رهبری خود بر جهان را تأمین نماید.
۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ از نظر آمریکا چنین فرصتی بود تا با انجام دخالت در مناطق بحرانی جهان اهداف خود را تحقق بخشد. اما دخالتهای نظامی آمریکا نه تنها از این راه موفقیتی نصیب آمریکا نساخت، بلکه زمینه ساز بحران اقتصادی جهان سرمایه در سال ۲۰۰۸ نیز شد. بحرانی که تا کنون نیز دنیا از زیر بار آن کمر راست نکرده است و موجب گسترش بیکاری و فقر و گرسنگی در جهان شده است. حملات و اقدامات آمریکا و دیگر شُرکایش نه تنها تروریزم را از بین نبرد بلکه بی ثباتی، نا امنی و جنگ و کشتار را دامن زد. تا کنون دخالت های نظامی آمریکا در هیچ نقطه ای از جهان و از جمله در کشورهای عراق و افغانستان، نه تنها رهایی توده های مردم کارگر و تهیدست و آزادیخواه از چنگال دیکتاتوری و فقر و بیکاری را به دنبال نداشته، بلکه جامعه را به هرج و مرج و ویرانی و آوارگی روبرو نموده است و تضادها و رویارویی های محلی و منطقه ای را تشدید کرده است و زمینه های عینی رشد جریانهای تروریست اسلامی را تقویت کرده است.
اینک پس از ۱۸ سال از حمله و اِشغال عراق، این کشور به میدان تاخت و تاز و تاراج جمهوری اسلامی و ترکیه تبدیل شده است. گروههای اسلامی تروریست متعدد از جمله حشد شعبی و پدیدۀ فوق ارتجاعی و وحشی داعش در آن سر بلند کرده است و امنیت و آسایش را از مردم سلب کرده اند. ثروت و سامان مردم این کشور را به تاراج می برند و بیکاری و فقر بی سابقه ای را به مردم تحمیل کرده اند. بسیاری از مناطق عراق به ویرانه ای تبدیل شده است.
اما نتیجۀ ۴۰ سال جنگ افروزی آمریکا در افغانستان جز ویرانگری و به قهقرا بردن این جامعه چیز دیگری نبوده است. رهاورد امسال آمریکا برای مردم ستمدیدۀ افغانستان بازگرداندن طالبان به قدرت، مجهز کردن آن به سلاحها و تجهیزات جنگی پیشرفته آمریکایی و سپردن زندگی مردم و ادارۀ جامعه به این گروه ارتجاع و تروریست اسلامی است. تا بلکه از منجلابی که در چهار دهه گذشته برای خود و مردم ستمدیدۀ افغانستان ایجاد کرده است رهایی یابد. سیر رویدادهای عراق و افغانستان طی این مدت بیش از هر چیز شکست مفتضحانه و ناکامی آمریکا و دیگر قدرتهای سرمایه داری را نشان می دهد. واقعیت این است که نا امنی و جنگ و کشتار و ویرانی ریشه در بقای نظام ظالمانۀ سرمایه داری دارد که عمر تاریخی آن به سر رسیده است.
تجربه لشکرکشی دولت آمریکا به افغانستان و عراق در همانحال افشاگر ماهیت واقعی جریان های سلطنت طلب و آن بخشهایی از اپوزیسیون بورژوایی ایران است که استراتژی سیاسی خود را بر دیپلماسی منطقه ای دولت آمریکا استوار کرده بودند و چنین تبلیغ می کردند که موج جهانی دمکراتیزاسیون بالاخره به ایران هم خواهد رسید و سکولاریسم و مدرنیته را متحقق خواهد ساخت. این بخش از اپوزیسیون امید خود به سرنگونی جمهوری اسلامی را به عدم مطلبوبیت رژیم اسلامی در نزد دول امپریالیستی و بویژه آمریکا و مداخله گری این قدرتهای سرمایه داری گره زده بودند.