تبیین ریشه های بحران از نگاه انحلال طلبان در رهبری کنونی کومه له: اختلاف در ائتلاف کاک ابراهیم علیزاده
دوشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۹
عباس منصوران
• «کشمکش های درونی یا بە تعبیری بحران در کومەلە و حزب کمونیست ایران بار دیگر این حزب را در آستانە احتمال انشعاب دیگری قرار دادە است.» (ج. بزرگپور)
• «متأسفانە بە نظر میرسد کە با گذشت هر دورە چند سالە، این کومەلە همراە آن حزب کمونیست نیز اگر چە در اشکال متفاوت، اما با رویکردی مشابە (کە بعدا بە آن خواهیم پرداخت)، با کشمکش درونی یا همان بحران روبرو میشود.»
• «کومەلە نیز بە شاخەای از حزب سراسری تبدیل شد.»
راه حل منطقی:[این مانع را بردارید! کومه له را رها کنید! حزب سراسری را بردارید! این است چکیده تلاش رهبری خودگزیده کومه له- داخل کروشه از ع. منصوران].
• «واقعیت این است کە بازتاب تمایل ناسیونالیستی در کومەلە در مقاطع مختلف، با توجە بە شرکت و دخالت کومەلە در جنبش برای رفع ستم ملی در کردستان، انکار ناشدنی است…» [یک اقرار درست از بحران کنونی است]
• «در بحرانی کومەلە غرق در جنبش ملی و گرایش بە ناسیونالیسم و ادغام در آن گرایش معرفی میگردد، بحران دیگر کومەلە بە بی توجهی! بە جنبش ملی و بە حاشیە راندن آن ارزیابی میگردد.»
• «این اختلافات در بسیاری از موارد دلایل واقعیتر و بە عبارتی زمینی تری مربوط بە مبارزە سیاسی و طبقاتی داشتەاند.»
• «تا جائیکە بە کومەلە بر میگردد، این تمایل …نتوانستە است علیرغم بروزات گاە و بیگاە خود بە وزنە سنگینی در جهت گیری های سیاسی در کومەلە تبدیل شود.»
• «کومەلە باید خود را آمادە و پذیرای اصلاحاتی در شیوە و سبک کار در همە عرصە های مختلف فعالیت خود کند .» (1)
• …» (داخل گیومه همه از کاک ج. بزرگپور)
با این همه اقرار در چندین صفحه آ4 آیا دیگر جایی برای تبیین بحران باقی می ماند!؟
با این همه، هنوز هم انحلال طلبان، اصرار می ورزند که «این ها اختلافاتی کمرنگ» هستند… و «بزرگ اش جلوه می دهند»! شاید برای بسیاری از کسانی که داوری اشان بر مبنای شناخت و آگاهی طبقاتی و اندیشه سیاسی است، همین گفتاوردها (نقل قول) برای پی بردن به ریشه بحران و سمت گیری بیانیه ی سیاسی که کاک جمال مسئولیت تنطیم آنرا پذیرفته، بسنده باشد. و بی گمان بدون نیاز به تحلیل و تفسیر، از همین تبیین بحران از زبان مرجوعین به گذشته، به آسانی می توان ریشه بحران و جهت گیری طبقاتی و سیاسی کمیته مرکزی خود برگزیده کومه له به رهبری کاک ابراهیم علیزاده و نظریه پرداز آنها-دوست خوب و مورد احترام من به سبب اعلام رسمی دیدگاه خود- کاک جمال را دریافت.
در بخش یکم و دوم این نوشتار، اشاره شد که سرانجام پس از آن همه تلاش برای انکار اختلاف های سیاسی و تشکیلاتی، پلاتفرم انحلال طلبان، روز 21 ژانویه 2021 رونمایی شد.(2) «بازگشت» و «شأن نزول» منشور کمیته مرکزی کومه له به قلم کاک جمال و همراستا سازی کومه له «خود» با «مرکز همکاری احزاب کردستانی» و نزدیک به حزب دمکرات کردستان عراق(بارزانی ها)، زمینه و ذهنیت و اندیشه ای دیرینه دارد.
در دو بخش پیشین این نوشتار، ثابت شد که صاحبان پلاتفرم کمیته رهبری خود برگزیده ی کومه له (کنگره 17 سال 2017) با نفی تا کنونی استراتژی انقلابی-شورایی کومه له، تمام این دوران سازمانیافتگی، مبارزات و جانبازی ها را «شکست» می نامند. آنان خواهان «تغییر در کومه له» برای رجعت به گذشته یعنی سالهای 1357 و 58 خورشیدی هستند. آنان بحران را بر خلاف ادعای کاک ابراهیم که در حرف آنرا «کمرنگ» و «حاشیه ای» و «بزرگنمایی» جلوه می دهند، در عمل با سه سال مهندسی برای عملی کردن رجعت، تاریخ دارد. برای این بازگشت به ریل رجعت و به سقوط افکندن کومه له، از پیش پای برداشتن هر بازدارنده ای را پراتیک خود قرار داده اند. اینان، شبانه روز، تیشه به دست، حزب کمونیست ایران و کومه له انقلابی را نشانه گرفته اند. مانع پیش پای راهیان به رجعت، آن استراتژی و حزبی است که کومه له را تا کنون رهبری و نمایندگی می کرده است. از این تجدید نظر طلبان در استراتژی کومه له باید پرسید که اگر بنا به ادعای شما باور کنیم که «اختلاف ها کمرنگ»هستند، این سند سیاسی اتان که به دست کاک جمال تنظیم و امضا شده به چه معنا است؟! برای کسانی که از پراتیک و از تلاش های انحلال طلبانه شبانه روزی شان بی خبرند، این تومارها و غوغا ها و میهمانی ها و سفرها و تماس های خطرآفرین خانه به خانه و نفر به نفر برای وارونه نمایی اختلاف ها و اقدامات به چه هدفی است و چگونه حاشا می کنند؟
تغییر پرچم و لوگوی کومهله، برداشتن نام سازمان کردستان حزب کمونیست ایران پس از 40 سال!
این ادعای پلاتفرم نویسان و کاک ابراهیم به چه سودا و عزیمتی است که ریشه بحران را وجود «حزب کمونیست ایران» و در رویکرد و پراتیک 40 ساله ی کومه له به رویکرد حزبی و حاکمیت شورایی کارگران و زحمتکشان می داند؟! باید از اینان پرسید که: اگر تا کنون شفاهی و قطره چکانی و میان سطور زمزمه می کردید، با بیانیه سیاسی و تغییر پرچم و لوگوی کومه له و برداشتن نام کمونیسم و سازمان کردستان حزب کمونیست ایران پس از 40 سال چه مبادله و سودایی در سر دارید!؟ شما با 20 سال دیرکرد، همان سخنان را می گوئید و همان وظیفه ای که آقای عبدالله مهتدی و عمر ایلخانی زاده به رهنمود رهبران وقت اتحادیه میهنی کردستان عراق برای خود تعیین کرده بودند پیگیر نیستید؟! آیا اشاره ی اخیر آقای عبدالله مهتدی به کاک ابراهیم که: شما بیست سال دیر آمدید و برای حضور در رهبری «بره ی» کردستانی زیاد دلخوش نباشید، به معنای «تعیین نرخ میان دعوا نبود»؟! پلاتفرم کاک ابراهیم به قلم کاک جمال در آنجا که تاکید دارد که بحران هنگامی ریشه گرفت که: «کومەلە نیز بە شاخەای از حزب سراسری تبدیل شد.» به این آشکارگی، انحلال مانع سرراه یعنی حزب وکومه له انقلابی و بازگشت به کومه له ی پوپولیست را در پیش نگرفته است! تنها ساده اندیشان را می توان برای برهه ای نامشان به تومار آورد و فریب داد که: تومار برای شرکت شما در کنگره است و برایشان نوشتاری نوشت. با این همه نمی توان پشت بام رفت و فریاد زد که بردارید این مانع سر راهمان، این حزب لعنتی و کومه له ی حزبی را تا ما بتوانیم با «پرش بدون مانع» و یا با یک پرش سه گام به گذشته رجعت کنیم! شما پشت ترییون رفته اید و پلاتفرم خود را به قلم کاک جمال منتشر کرده اید و پرچمتان را هم که مدتها پیش طراحی کرده بودید را رونمایی کرده اید و دیگرانتان هم کف زده اند! کاک جمال بزرگپور و دبیر اول کومه له و همراهانشان در پی آقایان عبدلله مهتدی و عمر ایلخانی زاده پس از بیست سال، این استراتژی حزب کمونیست ایران و شاخه کردستان آنرا برای کردستان و کومه له مورد نظر آنها، اینگونه و به این روشنی مضر و ریشه بحران اعلام می کنند:
«وظایف ما از افق دیگری کە عبارت باشد از سازمان دادن انقلاب کارگری و برقراری سوسیالیسم در ایران» و اینکه همین استراتژی انقلابی را که یکی از وظایف خود را اعلام آلترناتیو سوسیالیستی و شورایی به جای افق ناسیونالیستی و حاکمیت بورژوایی احزاب می شمارد و اعلام می کند که: «وظایف ما….محدودیت ها بە جنبش دیگری در کردستان، جنبش ناسیونالیستی..» است.
شما خواهان حذف این استراتژی هستید. عزیمت و رجعت شما، اراده گرایانه و سلیقه ای نیست، بلکه یک الزام سیاسی و طبقاتی است.
یکی از دستاوردهای وظایف انقلابی کومه له، در این چهل و اندی سال مبارزه طبقاتی، ترویج و تبلیغ و سازماندهی آگاهی نسبی طبقاتی و سازمانیابی شورایی به سود طبقه کارگر و فرودستان شهر و روستا بوده است. بنا به همین عینیت و ذهنیت حزبی-طبقاتی و حضور فعالین جنبش کارگری-سوسیالیستی در کردستان و تماس طبقاتی با دیگر نقاط ایران استکه هنوز کردستان ایران در انحصار و به مالکیت احزاب ناسیونالیستی در نیامده است. بنا به همین دستاورد سرنوشت ساز است که در فردای سرنگونی انقلابی حکومت اسلامی با سازمانیابی شوراهای انقلابی زنان و مردان و فرودستان به پاخاسته از زیر ستم، کردستان با خودگردانی شورایی اداره خواهد شد. بر خلاف بینش «بازگشت به عقب» و اینکه چرا از سوی حزب کمونیست ایران در کردستان- کومه له به پیشبرد استراتژی انقلابی و نیز ایجاد «محدودیت ها به جنبش دیگری در کردستان، جنبش ناسیونالیستی » هدایت شد، یک دست آورد افتخار آمیز کومه له بوده است. باید از بیانیه نویسان پرسید، آیا بازگشت شما به عقب، برداشتن «محدودیت ها به جنبش دیگری در کردستان، (یعنی) «جنبش ناسیونالیستی» و انحلال کومه له در مرکز همکاری های احزاب کردستانی نیست!؟ یعنی همانان که با میانجیگری «نورف» -که انحلال جنبش های مسلحانه و انقلابی را به عهده دارد- در سال 2019 در نروژ با رژیم مذاکره کردند و در تلاش بودند که شما را باخود ببرند و ما برملا و دخالت کردیم؟!
نفی کومه له
به برداشت پلاتفرم سیاسی و تومار نویسان به ر هبری کاک جمال و کاک ابراهیم علیزاده، باید به کومه له ای بازگشت که «محصول جامعه ای» بود که کومه له در آن پدید آمد. این هسته و پیام منشور سیاسی ناسیونال- رفرمیسم است. بازگشت شما- یعنی از کومه له انقلابی به پوپولیسم نیمه فئودالی-نیمه سرمایه تحلیل نادرست و واپس مانده ی دهه ی پنجاه خورشیدی است حتا. این یک نه غیرانقلابی به کومه له ای است که افق سوسیالیستی را برگزید و به کومه له ای است که افق رهایی زنان و مردان را زمینه و میدانی سوسیالیستی بخشید، نفی کومه له ای که سازمان کارگران در کردستان بود و هست، نفی کومه له ای که شوراگرا و سازمانده حاکمیت شورایی است، نفی کومه له ای که پیشمرگه های مسلح اش به آگاهی طبقاتی رسیده و خویش را بازوی مسلح و ارتش سرخ کارگران و ضمانت اجرایی و برقراری شوراهای خودگردان کارگران و زنان و تهی دستان شهر و روستا دانستند و می دانند، نفی کومه له ای است که با تمامی کارگران و خلق های زیر ستم ایران و جهان و همه ی بخش های کردستان هم طبقه و هم افق و هم پیوند می داند، نفی کومه له ای است که هر عضوش سمبل رفاقت، آگاهی، وفاداری، رادیکالیسم یعنی دست بردن به ریشه ی نابرابرای ها و ستم ها، الگوی شجاعت پرنسیپ (اتیک) که با اخلاق (مورال) مناسبات واپس مانده منافات دارد، نماد اعتماد، شخصیت انقلابی، اعتبار، مدافع برابری زنان و نفرت از تعرض به زنان شناخته شد است. نفی شما، نفی ارزش های رفقای همیشه ماندگار در شمار جعفر شفیعی ها و صدیق کمانگر ها و هزاران رفقایی است که با شعار زنده باد سوسالیسم جان باختند، زخمی و مجروح شدند و هنوز ایستادگی دارند. رویکرد شما یا بهتر بگوییم پسگرد شما، نفی تلاش ها و مبارزات و آرمان های آنان است، نفی کومه له ای است که به جای قوم پرستی و ناسیونالیسم، در نوروز 58 کاروان همراهی با شوراهای خلق ترکمن را سازمان می دهد و در راه ترکمن صحرا جان می بازد، نفی کومه له ای است که صدای انقلاب ایران را در سراسر ایران پژواک می دهد با صدای انقلابی رفیق محمد کمالی پژواک می یافت. آنان همان کومه له ای را رهپویند و در افق دارند که دستکم دو نمونه و نصف آن شوربختانه در گرداب بورژوا-ناسیونالیسم گرفتار آمده اند. آنان که مخالف برنامه کومه له برای «برداشتن محدودیت های ناسیونالیستی» هستند و به آشکارا در پلاتفرم خود نوشته اند به هر وسیله متوسل می شوند و شده اند تا به هدف خود برسند-این را ماکیاول، مشاور امیران سده ی 15 میلادی ایتالیا می آموخت. ما بر آن هستیم که برای رسیدن به اهداف انسانی نمی توان و نباید از وسایل غیرانسانی استفاده کرد. این را مارکس به ما آموخته است. برای انسان های آزاده هیچ بت و هیچ فتیشی، مقدس نیست. زیراکه فتیشیسم بردگی فردی و اجتماعی می آورد و اسارت فکری حاکم می گرداند.
کومه له محصول جامعه ماقبل سرمایه داری نبود و نیست
عزیمت کنندکان به گذشته می نویسند که کومه له باید :«کار و وظیفە خود و عجین شدن با جامعەای کە محصول آن بود» متمرکز شود. «جامعه ای که محصول آن بود» به بیان کاک جمال و همراهان، یعنی جامعه ی پیشا سرمایه داری و «محصول آن» یعنی کومه له سال 57 تا 58 که جامعه را «نیمه فئودال –نیمه مستعمره» می دید. آیا آنگونه که کاک ابراهیم علیزاده آنان را سیاستمدارانه از هرگونه ماهیت و وابستگی و وظایف طبقاتی مبرا جلوه می دهد و آنرا همردیف «حزب دمکرات و کومه له هایی که تکثیر شده اند» می نامد، و به فرض اینکه تحلیل پوپولیستی -مائوئیستی در همان 43 سال پیش از سوی گرایش انقلابی کومه له نقد نشد و نیز جامعه در این نیم سده منجمد مانده است؟!
بینشی که بنابه تحلیل نادرست کنگره اول و دوم کومه له، کردستان را «نیمه فئودالی» می خواند، محصول آن جامعه نبود، بلکه بینش ماقبل آن جامعه بود که در سال 58 نقد شد. هرچند«در مثل مناقشه نیست» این ادعای رهبری خودخوانده کومه له که کومه له بنا به: «کار و وظیفە خود و عجین شدن با جامعەای کە محصول آن بود» همان اندازه به شوخی شباهت دارد که رهبری و ساختار کنونی حزب دمکرات کردستان ایران خواهان بازگشت به دوران زنده یادان، قاضی محمد و سیف قاضی باشد.
انکار طبقه کارگر و ضرورت انقلاب، توجیه گر بازگشت
این بینش بازگشت به تحلیل و دوران عشیرتی استکه حزب و کومه له را به اینگونه و بنا به این توجیه به قربانگاه می برد. اینها دارند، انحلال حزب و کومه له را به آستانه سرنوشت ساز می کشانند و عزمشان را جزم کرده اند تا به «بازگشت» به کومه له ای که «محصول جامعه ای» مفروض اشان است، اسباب کشی کنند. این دوستان، راهیان جامعه ی ذهنی اشان هستند که در آن نه از حاکمیت مناسبات سرمایه داری خبری است و نه از طبقه کارگر نشانی است و تنها خواست ملی بر پرچمشان نگاشته شده، بی آنکه به سرانجام رفع ستم ملی، بدون رفع ستم طبقاتی در کردستان همسایه در عراق بنگرند!! آیا برای توجیه پوپولیستی تری، بهتر نیست از دوستان خود در «مرکز همکاری احزاب کردستانی» به ویژه از آقای مهتدی بپرسند که جامعه کردستان در چه مرحله ای از مناسبات تولیدی- طبقاتی است؟! جمع ائتلافی، به رهبری کاک ابراهیم علیزاده، حتا انکار می کنند که در ایران نیز طبقه کارگر طبقه اصلی و آنتی تز سرمایه داری، یعنی نافی وجه میرنده و ایجابی وجه انقلابی در جامعه است و انکار می کنند که انقلاب کارگری شدنی است! اینان همگی پرچم اشان هم الگو و همرنگ است-سرخِ سرح- کومه له نامشان است، برخی از سوسالیسم دم می زنند و همگی از خلق کرد می گویند، در نفی طبقه کارگر هم پیمان هستند، در انکار ضرورت سرنگونی انقلابی مناسبات حاکم و حکومت اسلامی اش و انقلاب کارگری و از ضرورت پیشروی این انقلاب برای تحقق سوسیالیسم همزبان و در دشمنی با کمونیستها هم پیمان هستند. کافی است به کینه توزی این جمع نسبت به کمونیستها و گشودن آغوش باز به سوی یکدیگر بنگریمٍ؛ در این هم پیمانی جمع اضدادی که هریک برای دیگر در همین مرکز همکاری ها خنجری در آستین دارند بنگرید.
ائتلاف کاک ابراهیم، تا بتوانند شمار کارگران را تا یک سوم آمار موجود دولتی هم کمتر نشان می دهند و تا بتوانند شمار «طبقه متوسط» را وزین جلوه دهند و خواهان اتحاد کارگران با آن و حتا لیبرال ها هستند (کاک ابراهیم علیزاده) و حتا یکی از دانشجویان مکتب سوسیال دمکراتی راست شان، فخرآورانه به گستاخی گویی امیر، انکار می کند که خیزشهای 96 و 98خیزش تهی دستان بود و مهر طبقاتی داشت! و با توهین به جنبش سراسری و خونین می گوید: «عده ای بودند که نه کارگر بودند و نه بیکار، بلکه بیکاره و هیچ ربطی به طبقه کارگر نداشتند، بدون وابستگی طبقاتی، عده ای که به این دلیل به خیابان آمدند که چیزی برای از دست دادن نداشتند! [جان ناقابلی، که آن هم بود و نبودش الاسویه بود- زیرا که کارگر برای از دست دادن، چیزی دارد، اینها به این دلیل به خیابان ها آمدند (به این بیان، مرده و زنده اشان یکسان بود). کارگران 30 چهل هزار نفری هستند و متمرکز در شرکت نفت و از حقوق خوب هم برخوردارند و بنابراین به خیابان هم نمی آیند واعتراضی هم ندارند…» (عادل الیاسی- عین این کج دهنی های موهن در اسناد ضبط شده پلنوم موجود است). برای سوسیال دمکرات راست، نفر و شمار مهم است. گویی سرمایه داران حاکم در ایران به صورت طبقه از یک میلیون نفر فزونتر هستند که حاکمیت و مناسبات حاکم را در دست دارند! گویی ارزش ها و درآمدهای جامعه، از امدادهای غیبی می رسند و از استثمار نیروی کار و ارزش افزوده و کار رایگان کارگران سرچشمه نمی گیرند! توجیه دیدگاه بورژوایی به هزینه نفی طبقه کارگر به عنوان طبقه اصلی مناسبات حاکم، در پلنوم کمیته مرکزی حزب و کومه له، آشکار است که خواهی نخواهی یک وظیفه طبقاتی به شمار می آید و آشکار است که بی درنگ، مورد نقد و برآشفتن ما قرار گرفت و گوینده آنرا توهین کننده به جانباخته گان و اسیران خیزش های دی 96 و بهمن 98 جنبش کارگری خواندیم (اسناد برخورد ما در سال 2019 موجود هستند).
کاک جمال در پاسخ به یکی از اندرزگویان «آشتی» پس از انتشار پلاتفرم خود باز هم به انکار می پردازد: «آنچە کە تا کنون بە عنوان گرایشات سیاسی در حزب کمونیست ایران معرفی شدە است، تنها تبیین و ارزیابی رفقای کمیتە مرکزی حزب کمونیست ایران (همراە با چند تن از جریان حکمتیست ها) از اختلافات موجود در حزب است.»
هنوز هم انحلال طلبان، اصرار می ورزند که «این ها اختلافاتی کمرنگ» هستند… و «بزرگ اش جلوه می دهند» و حتا «یک صفحه آ4 هم ارائه نشده» … ادامه دارد…
1- تمام گفتاوردهای بالا از نوشتار جمال بزرگپور، زیر نام«پیشروی جریان چپ و سوسیالیستی در کردستان، از کدام مسیر؟»
1-http://www.azadi-b.com/?p=3062
2- همان منبع شماره 1.