“تا حقمون و نگیریم آرام نمی نشینیم”؛ “فقط کف خیابون بدست میاد حقمون”
چهارشنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۱

روز شنبه ۹ مرداد، کارگران بازنشسته ومستمری بگیران سازمان تامین اجتماعی کشور در سی وسومین روز اعتراضشان نسبت به مصوبه هیأت وزیران مبنی بر افزایش ۱۰ درصدی حقوق بازنشستگان غیرحداقل بگیر وعدم همسان سازی کامل حقوق، دست به تجمع در شهرهای اراک، اهواز و شوش زدند. آنها شعار میدادند.” نه مجلس، نه دولت، نیستند به فکر ملت”، ” کارگر زندانی آزاد باید گردد”، “بازنشسته زندانی آزاد باید کردد”، ” خیلی دروغ شنیدیم عدالتی ندیدیم”، ” تا حقمون و نگیریم آرام نمی نشینیم”، ” فقط کف خیابون بدست میاد حقمون”. هیچ چیز آشکارتر از این پیامی نیست که بازنشستگان در این آخری شعار خود بیان میکنند. آنها نه تنها در تجارب مبارزات چند ساله خود، بلکه در همه اعتصابات و اعتراضات کارگران، معلمان، دانشجویان، زنان، فعالین عرصه های فعالیت مدنی و مدافعین زیست محیط تجربه کرده اند که تنها در خیابان و کارخانه میتوانند به مطالباتشان دست یابند. وخود این البته آن پاشنه آشیل رژیم است که به هراسش میافکند. بی جهت نبود که در پی تجمع اعتراضی بازنشستگان در اهواز، جمعه ۳۱تیرماه، دوازده تن از آنها توسط اطلاعات سپاه دستگیر شدند و در سلول های انفرادی بازداشتگاه اطلاعات سپاه حبس می باشند. برخی از آنان ار بیماریهای مختلف رنج میبرند و نیاز به مداوای سریع دارند. بهرام قربانی کارگر بازنشسته فولاد اهواز با حداقل حقوق بازنشستگی زندگی میکرد که حتی کفاف دوهفته هزینه زندگیش را نمیداد. او برای رساندن همین حقیقت به خیابان آمده بود و دستگیر شده است. آیا اوج بیشرمی نیست که حاکمیت به جای تکریم از بازنشستگان، بدون ملاحظه کهولت سن و بیماری های متعدد، در ازای درخواست اجرای قانون و پرداخت مطالبات بر حقشان، وقیحانه آنها را در سلول های انفرادی حبس می کند. آیا شرم آور نیست که ژاله روح نژاد همسر کارگر زندانی اسماعیل گرامی فریاد از این همه بیداد سر دهد. جرم او چه بود جز اینکه کارگر وتکنسین برق والکترونیک شرکت کارتن سازی بود. گرامی از سال ۹۵ در تجمعات بازنشستگان شرکت میکرد وچون خود درمحیط کار از نزدیک شاهد مشکلات کارگران بود بعد از بازنشسته شدن لحظه ای از فکر مبارزه برای احقاق حقوق بازنشستگان غافل نماند. همین امر مبارزه دغدغه زندگی او شده بود که آرامش نمی گذاشت. برای همین نیروهای سرکوبگر و امنیتی رژیم در فروردین ۱۴۰۰ با یورش شبانه به منزل مسکونیش او را دستگیر کرده و به بند کشیدند. او به شش سال زندان محکوم شده و تا کنون بدون یک روز مرخصی در زندان به سر میبرد. او ۶۷ سال سن دارد وبه بیماری زمینه ای صرع مبتلا است که با مصرف دهها قرص بیماری را کنترل میکند.
بازنشستگان سالهاست که جهت دستیابی به مطالبات وحقوق از دست رفته شان دست به تجمع میزنند. زمانی که نماینده مجلس رژیم و عضو کمیسیون کشاورزی میگوید که شش دهک جامعه یعنی بیش ار بیست وپنج میلیون نفر توان خرید گوشت را ندارند و اذعان میکند که کارگران، کارمندان و بازنشستگان از جمله این گروه ها هستند. زمانی که مرکز پژوهشهای مجلس اعلام می کند که بیش از دو سوم جمعیت کشور باید تحت پوشش طرح معیشت خانوار قرار گیرند. زمانی که رژیم اعلام میکند که حقوق ومستمری بازنشستگان حتی به سطح حد اقل دستمزدها نمی رسد، در اینصورت چرا باید بازنشستگان منتظر مرگ تدریجی خود شوند. بنابراین آنان به سطح پائین دستمزدشان، به غارت رفتن صندوق های تأمین اجتماعی و بازنشستگی، به تورم و گرانی، به عدم افزایش مستمری در چندین نوبت از سال برای پوشش تورم اعترض داشته و خواهان خدمات رایگان و کافی و خواهان دخالت در حق تعیین سرنوشت و تشکل مستقل و آزاد هستند. دستگیری روزهای گذشنه بازنشستگان در تعدادی از شهرها در ادامه دستگری های گسترده ای است که دستکم از اول ماه مه آغاز گردیده است. اکنون صدها نفر از این دستگیر شدگان در اسارت به سر میبرند.
شاید سران رژیم در این تصور باطلند که میتوانند چرخ تاریخ را به عقب برگردانده و جامعه را به شرایط دهه شصت باز گردانند. اما مهم نه نوستالژی آنان از باز تولید نسل کشی تمام عیار دهه شصت بلکه ذهنیت جامعه ای است که آن جنایتها را در حافظه تاریخی خوذ حک کرده و به رژیم اجازه بازگشت به آن دوران را نمیدهد. مردمی که شورشهای دی نود وشش وآبان نود هشت را آفریدند، کارگرانی که شورای پنج هزارنفره در هفت تپه تشکیل دادند، کارگران پروژه ای نفت، گاز و پتروشیمی که در بیش از یکصد وپانزده محل دست به اعتصاب همزمان زدند. معلمانی که در همین چند ماه گذشته بارها وبارها اعتصابات سرتاسری سازمان دادند، زنانی که در مقابل هفته ” حجاب و عفاف” رژیم شجاعانه حجاب ها را بر زمین افکنده و به جنگ ایدئولوژیک با رژیم رفتند، هنرمندانی که در بعد چند صد نفره طومار اعتراضی نوشتند، پیشاپیش نقشه پردازی رژیم برای بازگرداندن جامعه به دهه شصت را با شکست روبرو کرده اند.
تلاش رژیم برای یکدست کردن قوای سه گانه و بیرون آوردن ابراهیم رئیسی قاتل از صندوق های رأی معنائی جز این نداشت که رژیم در مقابله با اعترضات واعتصابات کارگری و درمقابله با شورشهای اجتماعی به استراتژی سرکوب پناه آورده است. این حربه زمانی که رژیم بازنشستگان را مورد تهاجم قرار میدهد بیش از همه نه نشان ازقدرت رژیم بلکه نشان ضعف رژیمی است که حتی تاب تحمل اعتراض نسلی را ندارد که سالهای آخر عمرش را سپری میکند. اکنون کسانی به بند کشیده میشوند که بخش اعظم زندگی خود را با کار ورنج سپری کرده اند وامیدوار بودند که در سالهای سالخوردگی دستکم از یک زندگی حداقل انسانی و بدون دغدغه نان شب برخوردار شوند. اینکه همین روزها دستکم دوازده تن بازنشسه دستگیر شده اند، حکایت دردناک زندگی کسانی است که برای مطالبه اولین نیاز زندگی خود یعنی نان به خیابان آمده بودند. آنان خانه های لوکس سران رژیم را نمیخواستند، آنان در آمدهای دهها وصدها میلیونی و ذخیره های میلیاردی سران رژیم در بانکهای خارجی را نمیخواستند. آنها حداقلی را میخواستند که در سن سالخوردگی مجبور به بازگشت به کار آن هم در بازارهای غیررسمی نشوند. رئیس کانون بازنشستگان تأمین اجتماعی میگوید ” متأسفانه شرم آور است که مسئولان اجازه میدهند که بازنشستگان برای تأمین مایحتاج و تأمین بعضی از وسایل زندگی به تکدی روی آورند”.
پایان دادن به همه این جنایت ها و سرکوبگری های رژیم، تنها از مسیر گسترش و استمرار اعتصابات کارگران و همین اعتراضات، و ایجاد سازمانهای سراسری و رهبری سراسری می گذرد. سازمان های توده ای طبقاتی و رهبری سراسری را نه در خلاء ، بلکه بر متن تداوم این مبارزات می توان بوجود آورد.
سخن روز شبکه تلویزیون حزب کمونیست ایران و کومه له